دلایل جعلی بودن روایت «المرأه عورة»/ ردپای کوفیان و بصریان
کد خبر: 3692500
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۶
معصومه ریعان مطرح کرد:

دلایل جعلی بودن روایت «المرأه عورة»/ ردپای کوفیان و بصریان

گروه اندیشه: عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی همدان معتقد است که روایت «المرأة عورة» که مبنای فقهی عالمان مسلمان علیه حضور زنان در اجتماع است، روایت نبوده و از فرهنگ سرزمین‏ تازه فتح شده ایران به اعراب رسیده است و اولین قائلان این اندیشه فقیهان کوفه و بصره بوده‌‏اند و اصل این اندیشه از ابن مسعود نشر یافته است.

دلایل جعلی بودن روایت «المراه عوره»/رد پای کوفیان و بصریان در جعل روایت

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ درس گفتار «سیر تحولات اجتماعی در تضییق حضور اجتماعی زنان در روایات»، با ارائه معصومه ریعان عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا همدان واقع در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
وی در ابتدا و در مقدمه بحث خود بیان کرد: در روایات اسلامی یک سلسله روایاتی داریم که در خصوص زنان است، یکسری روایات حکایت از مدح و دسته دیگر هم در مذمت زنان وارد شده‌اند، روایات مذمت هم به دو دسته تقسیم می‌شوند، بازگشت یکسری از آنها به شخصیت، هویت و جنسیت زن است و بازگشت دسته دیگر آنها نیز به حضور اجتماعی زنان است که با مصادیق آن زمان این حضور را نقد می‌کنند.
ریعان در ادامه افزود: در این بحث روایات منع حضور اجتماعی زنان بررسی می‌شود که شاید بیش از صد روایت در این زمینه وجود داشته باشد، این که آیا این روایات صحیح است یا خیر، همیشه محل بحث بوده است و از دوران مختلفی این روایات در کنار دیگر روایات، مورد بحث سندی قرار گرفته و خیلی از آنها رد شده‌اند و یا متن‌ برخی از آنها مورد مناقشه بوده است، اما به هر شکل به صورت موضوعی به آن پرداخته نشده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی همدان تصریح کرد: بحث شکل گیری این روایات و روند شکل‌گیری آن که در ابتدا در احکام زنان به کار می‌آمده و بعدا به دلیل تحولات اجتماعی، وارد این فضا شده است و تا امروز نیز در جهت عدم حضور زنان در جامعه مورد استفاده قرار گرفته است.
وی در ادامه به طرح روایت «المرأه عوره» پرداخت و با آغاز بحث در این زمینه بیان کرد: بحث اول در مورد روایت «المراه عوره»، است که در مورد پوشش زنان مطرح شده است و این کلمه یک معنایی گرفته که آن معنا باعث شده که این تعبیر جامعیت یابد و موجب عدم حضور زنان در اجتماع شود، عوره، به هر چیز آسیب‌پذیر که مورد نگرانی است اطلاق می‌شود، در فرهنگ اسلامی نیز به نقاطی از بدن انسان که پوشش آن در برابر نامحرم ضروری است، عورت می‌گویند.
ریعان بیان کرد: حدود عورت برای مردان و بنا به اعتقاد علمای اهل سنت، از ناف تا زانو است و به اعتقاد شیعیان تنها شامل بخش خصوصی بدن مرد می‌شود و به لحاظ این که یک فقیه چه تفسیری کرده است، برخی تمام بدن به غیر از مچ پا یا برخی هم کل بدن را عورت گفته‌اند و تا امروز هم رسیده است، علمای سلف به ویژه وهابی‌ها هم، صدای زنان را نیز اضافه کرده‌اند و جزء این متن دانسته‌اند.
وی در ادامه افزود: علمای سنی ایران هم گفته‌اند که بنا بر قول راجح، صدای زن عورت نیست اما بهتر است که صدای او را مرد اجنبی نشنود، مستندات این فتوا این است که در اهل سنت روایتی است با این مضمون که «المراة عورة و اقرب ما تکون من ربها اذا کانت فی قعر بیتها فاذا اخرجت استشرفها الشیطان»، که این روایت در شیعه به این صورت که «لا تبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهن إلى الطعام فإن النبي (ص) قال: النساء عي وعورة فاستروا عيهن بالسكوت واستروا عوراتهن بالبيوت»، وارد شده است که از سلام دادن به زنان نهی کرده است که مستند فقهی شیعه برای عدم حضور زنان در اجتماع همین روایت است.
ریعان بیان کرد: شبکه اسناد روایت در اهل سنت به این صورت است که روایت از پیامبر(ص) از عبدالله بن مسعود از ابی الاحوص و قتاده است و به جهت بحث‌هایی که در تاریخ‌گذاری مطرح می‌شود ابی الاحوص حلقه مشترک این سند محسوب می‌شود، اما دو نفر دیگر در این سند به نام‌های عبدالرزاق صنعانی و ابن ابی شیبه داریم که از صاجبان مصنف اولیه و متعلق به قرن سوم هستند، همچنین عبدالرزاق نیز از حمید بن هلال و ابی الاحوص نقل می‌کند و ابن ابی شیبه هم از وکیع از حمید از ابی الاحوص و از ابن مسعود نقل می‌کنند اما در این دو کتاب روایت از پیامبر(ص) نقل نشده است. اما بقیه گفته‌اند از پیامبر(ص) است و این بقیه عبارت از جرجانی، طبرانی، ابن حزم، ابن خزیمه، ابن حبان، ابن کثیر و خطیب بغدادی هستند و اینها کسانی هستند که بعد عبدالرزاق ابن ابی شیبه این روایت را ثبت کرده‌اند و این دو نفر اولین مصنفان این روایت هستند و این دو نفر که مقدم از بقیه هستند نمی‌گویند از پیامبر(ص) روایت نقل شده بلکه می‌گویند از ابن مسعود است.
وی در ادامه افزود: بقیه افرادی که می‌گویند روایت از پیامبر(ص) است اصطلاحا رشد وارونه سند را انجام داده‌اند و یک نفر یعنی پیامبر(ص) را به سند اضافه کرده‌اند، دلیل هم این است که وقتی حدیث به دوران متاخر رسید، در واقع قداست آن این بود که از پیامبر(ص) آمده باشد، لذا وقتی از صحابه نقل می‌شد، اینها می‌گفتند که او حتما از رسول خدا(ص) روایت را شنیده است. اما ابن ابی شیبه و عبدالرزاق صراحتا از خود ابن مسعود نقل می‌کنند.
ریعان بیان کرد:‌ به همین ترتیب بعد از اهل سنت این روایت در میان راویان زیدی هم آمده است و راویان شیعه هم آن را نقل کرده‌اند، اما کسی که این نقل را به صورت مشخصی وارد کرده، ترمذی است که تمامی این‌ها متن ترمذی را با اسناد خودشان نقل کرده‌اند، ترمذی نیز این روایت را به شکل روایت منفرد آورده است و درست است که از ابی الاحوص است اما یک روایت ترمذی هم از ابن مسعود است.
وی در ادامه افزود: متن روایت پیش از ترمذی که عبدالرزاق و ابن ابی شیبه نقل کرده‌اند این است: «المراة عورة و اقرب ما تکون من ربها اذا کانت فی قعر بیتها فاذا اخرجت استشرفها الشیطان»، ابن ابی شیبه یک مقدار توسعه می‌دهد و می‌گوید: «احبسوا النّساء فی البیوت قال النّساء عورة و انّ المراة اذا اخرجت من بیتها استشرفها الشیطان و قال لها: انّک لا تمرّین باحد الا أعجب بک»، زنان ‏را در خانه‏‌ها نگاه دارید، عبدالله(بن مسعود) گفت زن مایه شرمساری است وقتی از خانه‌‏اش خارج می‏شود شیطان به او می‏نگرد و می‏گوید: تو از کنار احدی نمی‏گذری مگر آنکه فریفته تو می‏شود. متن ترمذی شهرت بیشتری داشته و همه فقها از آن متن استفاده می‌کنند که به این صورت است: «حدثنا محمد بن بشار، أخبرنا عمرو بن عاصم أخبرنا همام عن قتادة، عن مورق، عن أبي الأحوص، عن عبد الله، عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: المرأة عورة، فإذا أخرجت استشرفها الشيطان»، ترمذی سنتش این بوده است که روایت را بررسی می‌کند و معتقد است که این روایت نیز حسن، صحیح و غریب است، بعد از ترمذی این متن گسترش می‌یابد و در متون مطرح می‌شود که به این این صورت است: «المراة عورة و اقرب ما تکون من ربها اذا کانت فی قعر بیتها. فاذا أخرجت استشرفها الشیطان».

ریعان تصریح کرد: آخرین نفری که روایت را آورده نیز ابن کثیر است که آورده است: «ابی‏الاحوص عن عبدالله عن النّبی (ص): انّ المرأة عورة فاذا أخرجت إستشرفها الشیطان و أقرب ماتکون برومة ربها و هی فی قعر بیتها»،زن عورت است، پس وقتی از خانه خارج شود شیطان او را می‏نگرد درحالی‏که نزدیکترین حالت او به اراده پروردگارش آن است که در قعرخانه بماند. که اقرب ما تکون ... اضافه شده است. پیامی که این روایات در طول زمان منتقل کرده دو پیام قطعی است، یکی این که این یک حکم فقهی است و دوم این که از جهت اجتماعی مسأله خانه نشینی زنان را مطرح کرده است.
وی در ادامه افزود: اولین روایتی که در مذمت زنان داریم این است که می‌گوید: «لیس علی النساء اذان» و یا «لیس علی النساء اقامه»، یعنی منهیات را از اذان شروع می‌کند و بعد می‌گوید «لیس علی النساء رمی، یعنی رمی هم نکنند، بعد می‌گوید لیس علی النساء جماعه، یا لیس علی النساء جمعه و لا جماعه و بعد ادامه می‌یابد تا جایی که می‌گوید اگر مسجد رفتند شب بروند و منوط به شب می‌شود، می‌گوید: «لا تمنعو النساء المساجد باللیل»، یا می‌گوید بهتر است که آن نماز هم در خانه باشد، بعد می‌گوید در خانه بهتر است عقب خانه باشد و بعد می‌گوید کلا زنان بیرون نروند، چرا؟ چون «المراه عوره»، که این اولین مسأله خانه‌نشینی زنان و آخرین روایت در بحث زنان است که اول می‌گوید بدون منع بروند، بعدا قید اضافه شده است، تا اینجا که می‌گوید زنان خانه نشینی کنند.
ریعان بیان کرد: این روایت به ذهبی می‌رسد و پیام روایت را اینطور می‌گوید که: «المرأة عورة فاحبسوها فی البیوت فان المرأة اذا خرجت الی الطریق قال لها أهلها این تریدین قالت أعود مریضاً أُشیّع جنازة. فلایزال بها الشیطان حتی تخرج من دارها و ما التمست المرأة رضا الله بمثل أن تقعد فی بیتها و تعبد ربها و تطیع زوجها»، زن مایه شرمساری است او را در خانه‌‏ها حبس کنید، چرا که وقتی از خانه خارج می‏شود اگر به او بگویند کجا؟ او می‏گوید به عیادت مریض یا تشییع جنازه می‏روم. اما از وقتی که از خانه بیرون رود پیوسته شیطان با اوست. درحالی‏که او رضایت خدا را کسب نخواهد کرد مگر اینکه در خانه‌‏اش بنشیند و پروردگارش را بپرستد و از شوهرش اطاعت کند.
وی در ادامه و با ورود به بررسی سند روایت افزود: اما در بحث سند، ابی الاحوص حلقه مشترک است و مستشرقانی ماند شاخت و ینبل معتقد هستند که اینها واضع روایت هستند اما موتسکی می‌گوید، در واقع حلقه مشترک کسی است که روش‌مند روایات را منتقل کرده و روایت نوشته می‌شده و اینها هم کرسی نقل داشته‌اند و احادیث را نشر می‌دادند، با هر دو نگاه در هر حال حلقه‌های مشترک در روایت مهم هستند.
ریعان با اشاره به وضعیت رجالی ابو الاحوص بیان کرد: نام او عوف بن مالک است و به او ابوالاحوص کوفی می‏گویند که راوی بلا فصل عبدالله بن مسعود بوده است و ابن مسعود هم جزء کسانی است که برای ما محل بحث است، ابن مسعود با زن‌ها خوب نبوده است و زنان را از مسجد بیرون می‌کرد، در واقع بسیاری از روایاتی که از او داریم در مورد مذمت زنان است، عبدالله فرماندار خلیفه دوم در کوفه بوده و با دیدگاهی که داشته مذمت نسبت به زنان را نشر داده است. بر ای نمونه می‌گوید: «هیچ نمازخانه‏‌ای برای زن بهتر از آن نیست که در تاریک‏ترین نقطه‏ خانه‌‏اش باشد، جز برای زنی که از شوهرداری فارغ گردیده و در کفش‏های خود در مانده است، ابن مسعود بنیان‌گذار آرای فقهی کوفیان و یک شخصیت زاهدی بوده است، راویان زاهد نیز کسانی هستند که یکی از مظاهر زهد آنها از زنان بوده است.
وی در ادامه افزود: پس راوی ما که ابی الاحوص است کوفی بوده و ابن مسعود هم فرماندار کوفه است، ابی الاحوص اواخر قرن اول این روایت را نقل می‌کند اما سؤال اینجا است که چه کسانی این روایت را از او گرفته‌اند، این راویان در واقع راویان بصری هستند که نام آنها ابونصر بصری و ابو المعتمر بصری سلیمان بن طرخان بوده‌اند که این روایت را وارد قرن دوم کرده‌اند، اما سؤال دیگر این است که چرا راویان بصره به این روایت حساس بوده‌اند؟
ریعان گفت: بصره آغاز حرکت ضد زنان در اسلام بوده است و دلیل آن نیز این بود که بعد از جنگ جمل که توسط یک زن به پا شد و بعد از مرگ عایشه یک سسله نقدهایی به عایشه شد از این جهت که کار به نتیجه نرسید و صحیح هم نبود و اولین روایت که از بصره آمد و سال 70 نشر یافت، نیز این بود که رستگار نمی‌شوند مردمانی که امرشان را به زنان بسپارند که در نقد عایشه نشر یافت، بسیاری از روایات اینطور در بصره بوده است و بصره مرکز ظهور روایت مذمت زنان است، در کنار آن کوفه به دلیل وجود ابن مسعود و دیدگاه او مرکز مذمت زنان است، اکثر روایت ما این دو شهر را به هم می‌رساند و راوی بصره این را از کوفه می‌آورد و بر عکس و این دو شهر مرکز ثقل روایت مذمت زنان می‌شوند و اصولا این روایات در این زمان و مکان به وجود آمدند به این دلیل که فقه در قرن دوم تدوین شد و این روایت روی این مبنا رشد یافت و مستمسک فقهی فقها قرار گرفت.
وی در ادامه افزود: اما این روایت به دیدگاه زیدیه هم رسیده، آنها هم دو گروه سنی و شیعه هستند و این روایت از کتاب یحیی بن حسین است عبارت است از «النساء عي وعورات فاستروا عيهن بالسكوت و عوراتهن بالبيوت»، که این روایت در شیعه هم آمده است که کلینی و صدوق و مجلسی آورده‌اند، روایت کلینی این است که «علي بن إبراهيم ، عن أبيه عن هارون بن مسلم ، عن مسعدة بن صدقة ، عن أبي عبد الله (ع) قال : قال أمير المؤمنين(ع) لا تبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهن إلى الطعام فإن النبي ( ص) قال : النساء عي وعورة فاستروا عيهن بالسكوت واستروا عوراتهن بالبيوت».
ریعان با اشاره به روایت دوم بیان کرد: روایت دوم کافی اینطور است که «علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله) النساء عي وعورة فاستروا العورات بالبيوت واستروا العي بالسكوت» که همان روایت یحیی بن زید است.
وی در ادامه افزود: شیخ طوسی نیز در سند دیگری به این روایت اشاره و آورده است «أخبرنا جماعة، عن أبي المفضل، قال: حدثنا أبوعبد الله جعفر بن محمد بن جعفر الحسني، قال: حدثنا موسى بن عبد الله بن موسى الحسني، عن جده موسى بن عبد الله، عن أبيه عبد الله بن الحسن، و عميه إبراهيم و الحسن ابني الحسن، عن أمهم فاطمة بنت الحسين، عن أبيها، عن جدها علي بن أبي طالب(ع)، عن النبي(ص)، قال: النساء عي و عورات، فاستروا عيهن بالسكوت، وعورتهن بالبيوت»، حدیث شیخ طوسی در کتاب ضعفاء عقیلی بحث شده است و این حدیث از النساء عي و عوره فکفوا عیهن بالسکوت واروا عورتهن بالبيوت»، عقیلی می‌گوید روایت شیخ طوسی از انس است و در روایت انس اسماعلی بن عباد بصری قرار دارد که جرح شده است.
ریعان بیان کرد: روایت بحار الانوار نیز اینگونه است که «النوادر الراوندي باسناده، عن موسى بن جعفر، عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله قال: النساء عورة احبسوهن في البيوت و استعينوا عليهن بالعرى».
وی در ادامه به بررسی متن روایت پرداخت و گفت: در کتب لغت عوره را به معنای چیزی گرفته‌اند که باید پوشیده شود و اصل آن از عار است، گویی اگر ظاهر گردد عار است و مورد مذمت واقع می‏شود، همچنین معانی دیگری مانند رخنه‌گاهی که موجب نگرانی است، شکاف کوه، جای طلوع و غروب خورشید، کمینگاهی که در آن پنهان شوند، آنچه موجب شرم است، اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم می‌پوشاند نیز برای آن گفته شده است.
ریعان بیان کرد: عوره پیشینه‌ای در تورات و زبان فارسی دارد. در تورات دو معنای مختلف دارد، در سفر خروج کلمه عبری «عِروَت» در اولین برخورد یوسف با برادرانش در مصر نقل شده است. یوسف به ایشان می‏گوید: شما جاسوس هستید و برای دیدن عورت این سرزمین آمده‌اید، یعنی آمده‌اید ببینید از کجا می‌توان به مصر نفوذ کرد و رخنه‌گاه این سرزمین کجا است. در دستور دیگری به بنی اسرائیل آمده است که از پله‌های قربانگاه بالا مرو، مبادا عورتت آشکار شود که این معنا اشاره به پوشاندن اندام شرمگاهی است که به طرز لباس پوشیدن قوم بنی اسرائیل اشاره کرده است.
وی در ادامه افزود: در قرآن کریم نیز در سه آیه عوره به کار رفته است، یکی از آنها سوره احزاب است که می‌فرماید: «وَ إِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ»، که یک عده‌ای که به رزمندگان کمک نمی‌کردند و دلیل هم این بود که خانه‌های ما پناه ندارد و قرآن جواب می‌دهد که پناه دارند و بی دفاع نیستند پس این معنای اول است، دو آیه دیگر در سوره نور داریم که آیه مربوط به حجاب زنان است که می‌فرماید در سه زنان باید استثنائاتی وجود دارد که یکی از آنها این است که زنان می‌توانند عورات خود را بر کودکانی که بر عورات آنها تسلط ندارند آشکار کنند، همچنین در آیه بعدی قبل از نماز صبح، هنگام ظهر و بعد از نماز عشا زمان‌های عورت نام‌گذاری شده‌اند. و این کلمه در اینجا به معنای زمان برهنگی است پس سه معنا در قرآن برای کلمه عوره استفاده شده است، یکی به معنای بی حفاظ است و یکی به معنای مرسوم امروز و دیگری به معنای زمان خلوت است.
ریعان بیان کرد: چون این کلمه باید در کنار دیگر کلمات تفسیر شود، در آیه‌ای که این کلمه قرار گرفته سه کلمه فروج، جیوب و عورات تحت عنوان پوشش زینت به کار رفته‌اند که هر سه به نواحی بدن زنان اشاره می‌کنند، در این آیات عورات کل بدن زنان را مورد استناد قرار نداده است و می‌فرماید «فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ»، که در واقع متبرج نباشد. در واقع در قرآن که عورات النساء آمده منظور عبارتی که در روایت آمده نیست. برای عورات در روایات جایگاه دیگری را قرار داده‌اند، در این آیه صحبتی که در ارتباط با این قضیه است بر تمام بدن زنان منطبق نمی‌شود، می‌فرماید «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» و در ادامه می‌فرماید زینت خود را آشکار نکنند مگر آن قسمتی که آَشکار است، و در ادامه می‌فرماید روسری خود را بر جیوب خود هم بیندازند و زینت‌های خود را به جز برای همسران آشکار نکنند.
وی در ادامه افزود: در این سخن سه کلمه فروج، جیوب و عورات و در انتهای آنها زینت آمده است، سه کلمه ابتدایی به مواضع شرمگاهی بدن اشاره دارد و در کنار آنها زینت هم آمده است در حالی که همین مسأله در مورد آدم و حوا می‌گوید سوءه، این زنتی که در آیه استفاده شده معنایش مشخص نیست اما از اغلب تفاسیر می‌توانیم بفهمیم که با کلمه جیوب مترادف است. کارشناسان بحث را از جیوب و فروج به وجه و کفین کشانده‌اند که این کلمه شامل دست و صورت هم هستند، اما از این قسمت به بعد، شواهد قرآنی دیگری در اختیار ندارند که باید همه را این قسمت‌ها هم باید پوشانده شود یا خیر، چون اینجا فقط جیوب و فروج را داریم، اما اینها نمی‌خواهند تنها این دو قسمت پوشیده شود، بلکه می‌خواهند به تمام بدن پوشش را تسری دهند و چون شاهد قرآنی نداشته‌اند به سمت روایت رفته‌اند، در واقع در مستند فقی دچار کمبود شدند و مجبور شدندتا مستند فقهی درست کنند و این مستند فقهی می‌شود همان روایت «المراه عوره».
ریعان بیان کرد: پس در قرن دوم که زمان تثبیت فقه است و فقه می‌خواهد مدون شود، می‌بینیم که آنها نمی‌توانند از مبانی قرآنی بهره‌برداری کنند و به همین دلیل از روایت استفاده می‌کنند و در این زمینه روایت هم از پیامبر(ص) نداریم و بعدا سند را اضافه کرده‌اند تا به ایشان منسوب کنند. بعدا این پوشش به صدا نیز تسری پیدا کردکه صدا را نیز جزئی از عورت محسوب کردند که نباید شنیده شود، در حالی که برای این مورد نیز شواهد قرآنی وجود ندارد و با همان روایت مستند سازی فقهی را انجام دادند. اما نتیجه این بررسی تا اینجا این است که این کار آنها مصداق «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» است.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی همدان در ادامه بیان کرد: بحث دیگر در مورد عوره این است که اساسا عوره پیش از این که در عربی استفاده شود در زبان فارسی آن داشته‌ایم و حتی در متون پیش از اسلام نیز کاربرد داشته است و علاوه بر سیمای زن طبق شواهد صدای زن نیز به عنوان عوره محسوب می‌شده است و عر‌ب‌ها که به ایران حمله کردند نیز تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفتند. ایرانیان فرهنگ خود را به زبان عربی وارد کردند و نمونه آن هم این که نوروز را وارد مسائل دینی کردند، تا جایی که برای آن روایت جعل شده است.
وی در ادامه افزود: اما این کلمه عوره در احادیث وارد شده و در ذیل بحث پوشش زنان قرار گرفته است که جایگاهی به نام لبس الثیاب فی الصلاه را دارد که محدوده لباس پوشیدن زنان در نماز را مشخص می‌کند، اما سند روایت اینطور بود که ابن ابی شیبه از ابی الاحوص از ابن مسعود روایت را نقل کرده و سؤال اینجا است که چرا نقل کرده است؟ این روایت در کراهت رفتن زنان به مسجد عنوان کرده‌اند‌، ابن خزیمه در بحث بیرون رفتن زنان آورده است، ابن حبان که در قرن چهارم است در خصوص اجازه زنان از شوهران برای خروج از خانه آورده است، این روایت از ترمذی شهرت یافته و شارحان هم روایت او را شرح داده‌اند و در کتب زیدیه و شیعه هم در بحث پوشش این روایات وارد شده است.
ریعان بیان کرد: ‌پوشش زنان یکی از مسائل در فقه زنان است، این روایت مورد استناد مالک، ابو حنیفه و شافعی در تعداد پوشش زنان استفاده شده است و مالک و ابوحنیفه می‌گویند زن باید دو تکه لباس بر تن داشته باشند و ...، اما این استفاده از روایت «المراه عوره» در پوشش زنان از انتهای قرن دوم به بعد قطعی شده، در حالی که فقیهان قرن اول از آیه استفاده می‌کردند و از قرن دوم حد پوشش ذیل روایت «المراه عوره» قرار گرفت و ابوبکر بن عبدالرحمان بن حارث بن هشام بر اساس این روایت، تمام بدن زن را عورت دانست. ثوری از عنوان عورت فقط پاها را خارج نموده بقیّه بدن را واجب الستر معرفی کرد. مالک بن انس حتّی باز بودن روی پاها را موجب بطلان نماز دانسته و اعاده نماز را در صورت در وقت بودن، واجب می‏دانست. شافعی پوشش بدن جز وجه و کفین و قدمین را واجب دانست، اوزاعی مانند شافعی فتوا می‏دهد، احمد بن حنبل ناخن‏ها را هم عورة نامید. ابوحنیفه قدمین را خارج نمود و باز بودن روی پا را در صحت نماز بی‏‌تأثیر دانست. سرخسی می‏گفت: منظور از این روایت پوشش زنان در نماز است که باید با لباس‏های دوخته و جوراب و پوشش سر همراه باشد اما پوشاندن صورت واجب نیست. در واقع نتیجه این می‌شود که اینها این روایت را تحت پوشش زنان در نماز مطرح می‌کنند،
وی در ادامه افزود: بعدی‌ها که به قر‌ن‌های 11 می‌رسند اینطور است که البهوتی، عورت را تمام بدن زن از موها تا ناخن‏ها دانسته و آن را واجب الستر می‏داند، شوکانی نیز قدمین زن را عورت شمرده ولی کفین را مجاز دانسته ‏است. مبارکفوری نیز همان فتوا را داده است. الدویش نیز همان ‏رأی البهوتی را تأیید کرده است، علاوه بر آن که این نوع پوشش را حتی در طواف واجب می‏داند. او حتی صدای زن را نیز عورت دانسته، کِل کشیدن ایشان در عروسی‏ها و شادی را بدین دلیل منع کرده است.
ریعان گفت: در روایت شیعه از قرن هفتم وارد فقه شیعه شد و مورد استفاده محقق حلی قرار گرفت و او نیز بسیاری از دیدگاه‏های خویش در مورد عورة بودن زن را از مذاهب سنی مانند شافعیه و حنفیه گرفته است پس از او نیز علی بن محمد قمی این روایت را مبنای مشترک در بین امامیه و ائمه حجاز و عراق دانسته است، لذا روایت از اهل سنت به شیعه رسید و بیشتر استناد فقهی را علامه در کتب مختلف آورده است.
وی در ادامه افزود: بنابر این از قرن هفتم این روایت مورد استناد فقهای شیعه بوده و حتی مرحوم شهید مطهری نیز در یادداشت‏های خویش برای حجاب زن این روایت را از تذکرة المتعلمین علامه حلی انتخاب نموده و برای استنادات خویش در حکم زنان نسخه‌برداری نموده است.
ریعان با اشاره به کاربرد این حدیث نزد فقهای معاصر شیعه گفت: خویی در فتاوای خود ظاهر و باطن زن را عورت می‌داند، آیت الله گلپایگانی روایت را برای عدم عریان کردن زن در اقامه حد و در کتاب الحج آن را برای حد پوشش زنان در طواف، به کار برده است، مرحوم محمد صدر آن را در کتاب «ماوراء الفقه» در فصل الستر و الحجاب به صورت مفصل بررسی نموده است و شیخ فاضل لنکرانی آن را در شرایط حد بر زن خطاکار ذکر نموده است،‌ بسیاری دیگر از فقها نیز مبنی بر این روایت فتاوایی ابراز نموده‏اند.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی همدان در مقام جمع‌بندی این بحث بیان کرد: روایت «المرأة عورة»، که مبنای فقهی عالمان مسلمان علیه حضور زنان در اجتماع است، روایت نبوده و از فرهنگ سرزمین‏ تازه فتح شده ایران به اعراب رسیده است و اولین قائلان این اندیشه فقیهان کوفه و بصره بوده‏اند و اصل این اندیشه از ابن مسعود نشر یافته است. ابن‏ مسعود که فقیه کوفیان بوده و سخت‏ گیرانه‌‏ترین روایات علیه زنان را در این شهر پی‏ریزی کرده است، مبنای خوبی برای نقل این روایت از دیدگاه او است. این روایت قطعاً از پیامبر(ص) نبوده است و علاوه بر آنکه در کتب اصلی امامان مذاهب اهل سنت نبوده و در صحیحین نیامده جز ترمذی و در مستدرک حاکم نیز ذکر نشده است.
وی در انتها گفت: مضمون مشابه روایات اهل سنت از منابع زیدیه به منابع شیعه راه یافته است. گرچه وجه فقهی آن مورد توجه تا قرن هفتم نیز مورد استناد نبوده است. لذا ظهور این روایت در کوفه و رشد آن در بصره از نیمه دوم قرن دوم پی‏ریزی گردیده و در منابع روایی قرن سوم به بعد به ثبت رسیده است.
یادآور می‌شود در این کارگاه دو روایت دیگر نیز که مشتمل بر عدم حضور زنان در جامعه است نیز مورد نقادی قرار گرفت.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام/

captcha