به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «شرحِ صدر، عنایت نورِ الهی به قلب انسان است »، «سعه صدر» بیان شد و در این یادداشت که حجتالاسلام سید محمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه در خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، به «رعایت حقالناس» به عنوان یکی از اصول اجتماعی در جامعه قرآنی، پرداخته میشود.
یکی دیگر از اصول اجتماعی حقالناس است که مسئله بسیار مهم و پراهمیتی است. حقالناس در تمام ابواب فقه وجود دارد. مثلا در مورد نماز اگر لباس انسان غصبی باشد، لباس که هیچ، اگر حتی دکمه لباس انسان غصبی باشد، و یا حتی اگر نخی که دکمه را با آن دوختهاند غصبی باشد، مکان انسان غصبی باشد، نماز باطل است. حقالناس در نماز موجود است. در زکات همهاش حقالناس است. خمس جدا از حقالله بودن، حقالناس نیز هست. چون نیمی از آن به سادات مستضعف میرسد و نیمی از آن حق امام است که آن نیز به نوبه خود حقالناس است. در رابطه با روزه نیز حقالناس وجود دارد. اگر کسی جلوی روزهدار چیزی بخورد، اگر کسی با مال حرام و مال شامل حقالناس افطار کند، اینها شامل عقوبت حقالناس میشود.
عذاب یک خلال از مال مردم
حضرت عیسی (ع) را گذر بر سر قبری افتاد، از خداوند درخواست کرد که صاحب قبر را زنده فرماید. همین که زنده شد از او سؤال کرد حال و وضع تو چگونه است؟ عرض کرد: «من حمال و باربر بودم. روزی هیمه ای برای کسی میبردم؛ خلالی از آن جدا کردم تا دندان خود را با آن خلال کنم از آن زمان که مردهام عذاب همان خلال را میکشم».
بدحجابی، حقالناس است/ بلندترین آیه قرآن درخصوص حق مردم
در بحث حجاب؛ کسی که حجاب خود را رعایت نمیکند، جدا از اینکه در آن دنیا باید به خدا جواب دهد، گرفتار حقالناس نیز هست. چقدر زندگیها به خاطر نگاه یک مرد به یک خانم به هم ریخته و هم آن مرد و هم آن خانم حقالناس انجام داده است. همین موضوع متاسفانه سبب تولد فرزند نامشروع، رخ دادن طلاق و تأخیر در ازدواج شده است. اینها همه حقالناس است. بزرگترین آیه قرآن در بزرگترین سوره قرآن در رابطه با حقالناس است. این آیه در حدود یک صفحه کامل است و به مسائل اقتصادی و حقالناس اشاره دارد.
از حضرت علی (ع) نقل شده است: «جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَهً لِحُقُوقه، خداى متعال، رعایت حقوق بندگانش را مقدمهاى براى رعایت حقوق خودش قرار داد». یعنی حقالناس از حق الله سختتر است.
اما حقالناسی که بیان میشود مصادیقی دار که در ادامه ذکر میشود.
درآمدهای حرام، مصداق حقالناس
اولین مورد از مصادیق آن حقالناس در درآمدهای حرام است. این مصادیق بسیار گسترده هستند که از هر کدام به چهار مورد اشاره میشود.
۱- کم فروشی و کمکاری: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ، وای بر کم فروشان». بعضیها چرا اینقدر راحت مال مردم میخوردند. مثلا طرف هندوانه فروش است. هندوانه را روی ترازو میگذارد و هنوز ثابت نشده است، آن را بر میدارد. این صد گرم و دویست گرم چه ارزشی دارد که مال خود را حرام میکنید. از دیوار خانه مردم بالا بروید بهتر است چون همه آن حرام است. صبح تا شب کار میکنند و بعد برای صد گرم مال خود را حرام میکنند. یا اینکه ترازوها را دست کاری میکنند، تا کمی بیشتر نشان دهد.
بیماری حصبه و تجارت آبلیمو
در کربلا عطار مشهوری زندگی میکرد. روزگاری مریض شد و بیماریاش طولانی گردید. یکی از دوستان به عیادتش رفت. دید که از وسایل زندگی چیزی برایش باقی نمانده است. فقط حصیری در زیر بدن و متکایی در زیر سر دارد. تاجر ثروتمند دیروز، حالا به چنین روزی افتاده است. در همین حال، پسر تاجر وارد شد و گفت: «پدر، برای نسخه امروز پول نداریم تا دارو بخریم». تاجر، متکای زیر سرش را به او داد و گفت: «این را هم ببر و بفروش، تا ببینم راحت میشوم یا نه!؟». دوست تاجر، از وی پرسید: جریان چیست؟ تاجر گفت: «من در کربلا، نمایندگی فروش آبلیموی شیراز را داشتم. آبلیمو وارد میکردم و به مبلغ گرانی میفروختم. ناگهان در شهر، بیماری حصبه شایع شد و پزشکان اعلام کردند که آبلیمو برای درمان این بیماری سودمند است.
روز اول کاری نکردم، ولی روز بعد به خود گفتم: چرا آبلیمو را ارزان میفروشی؟ حالا که خریدار دو برابر شده است! خلاصه، ابتدا آبلیموها را نگه داشتم تا قیمت گرانتر شود و بعد قیمت آبلیمو را دو برابر و بعد چند برابر کردم. مردم بیچاره هم از روی ناچاری میخریدند. بعد دیدم که آبلیموهایم دارد تمام میشود و هر قدر هم که آن را گران میکنم مردم میخرند. بنابراین شروع به ساختن آبلیموی تقلبی کردم و از این راه سود سرشاری به دست آوردم. اما، ناگهان بیمار شدم، این بیماری مرا از پا انداخت و بستری کرد. در اثر این بیماری، هر چه پول به دست آورده بودم، از دست دادم. تا این که امروز دیدی که فقط همین متکا باقی مانده بود، این را نیز دادم تا ببینم آیا از دست این زندگی راحت میشوم یا نه؟».
به این میگویند کمفروشی و کمکاری. جدای از اینکه در آن دنیا خداوند به حساب آنها رسیدگی خواهد کرد، در این دنیا نیز عقوبت میشوند.
کارمندان برای قرآن خواندن حقوق نمیگیرند!
گاهی دیده میشود یک کارمند در ماه رمضان در اداره در حال قرآن خواندن است. مگر اینجا جای قرآن خواندن است؟ به او میگویید قرآن را در خانه بخوانید، میگوید من نذر دارم روزی یک جزء قرآن بخوانم. اینجا شما برای قرآن خواندن حقوق نمیگیرید. یا مثلا در محرم و صفر زیارت عاشورا میخواند. اینجا جای این کارها نیست. شما حقوق میگیرید تا کار مردم را راه بیاندازید. اینها تازه موارد خوب هستند. بعضیها روزنامه میخوانند، با موبایل بازی میکنند. شما آنجا حقوق میگیرید که کار مردم را انجام دهید. آری یک زمانی شما بیکار هستید و تا کسی به شما مراجعه کند، کاری ندارید، بله در این زمانها میشود قرآن خواند اما نباید از حق مردم زده شود.
دومین مورد از درآمدهای حرام غصب است. غصب در دو چیز است، یا غصب در اموال عمومی است، یا غصب در اموال شخصی است. این که انسان اموال عمومی را متعلق به خود بداند. مثلا روی تلفن همگانی یادگاری مینویسند، در دستشوییها مطالبی مینویسند، دیوارها را خطخطی میکنند و… اموال عمومی است. این بحث اموال عمومی مال انسان عاقل که نیست! انسان عاقل اموال عمومی را مراعات میکند. بحث رعایت اموال عمومی برای انسانهایی است که مثلا در سال ۸۸ آن فجایع را به بار آوردند. که البته انسان هم نبودند، وگرنه به خیمه امام حسین(ع) در روز عاشورا حمله نمیکردند و یا اینکه مثلا تیم مورد علاقهاش که میبازد اتوبوسها را آتش میزند. انسان که نباید این کارها را انجام دهد.
حتی دو تیر بیهوده شلیک نشود!
میرزاجواد آقای تهرانی در جبهه، دو تیر به عنوان تمرین تیراندازی شلیک کردند. بعد از آن مشاهده شد که چهره ایشان ناراحت است. احساس عجیبی داشتند. پس از مدت زمانی کوتاه، رو به فرمانده مقر کردند و فرمودند: «آیا در این نزدیکیها عراقی هم هست؟ یا خیر؟». فرمانده گفت: بله در نزدیکی مقر ما عراقیها هستند؛ ایشان گفتند: «آیا صدای تیرهای شلیک شده را فهمیدند؟». فرمانده گفت: «بله میشنوند. کلیه تیرهایی که در اینجا توسط ما شلیک میشود، عراقیها میشنوند».
با شنیدن این خبر، میرزا جواد آقا خوشحال شدند و تبسمی رضایت بخش نمودند و فرمودند: «خوب همین قدر که عراقیها از صدای تیرهای شلیک شده ما ترسیده باشند کفایت میکند. این جواز شلیک کردن ما بود». ایشان فقط دو تیر شلیک کرده بودند! اما امروز عدهای سه هزار میلیارد میخورند! و حتی حقوق نجومی را قانونی هم میکنند! خداوند میفرماید: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ، اموال مردم را به غصب نخورید».
برخی رفتارها در مساجد مصداق غصب است
یک سری اموال جزء اموال شخصی است. مثل اینکه انسان در مسجد جای کسی را غصب کند. در بعضی از مساجد که همیشه برخی از قبل جا گرفتهاند، حتی اگر آن شخص به مسجد نیاید! کسانی برای خود در صف اول جا گرفتهاند و برای خود ملک ایجاد کردهاند. این درست نیست. اگر بودید مینشینید، اگر نبودید کسی دیگر مینشیند. غیر از این باشد غصب است. از طرف دیگر اگر کسی جایی گرفت و مهر و قرآنی گذاشت و رفت تا وضو بگیرد و برگردد، نمیتوانیم آن جا را بگیریم، حتی اگر بچه پنج ساله نشسته باشد؛ این غصب است. یک بچه پنج ساله در محراب امام جماعت نشسته است، اگر امام جماعت او را بلند کند و خودش بنشیند، نمازش باطل است. بله اگر به شیوهای مثلا دادن شکلات او را از جایش بلند کنید، حرفی نیست، ولی نمیشود همینطور او را از جایش بلند کرد. در مسجد جا به نام کسی نیست و کسی که زودتر آمد و جا گرفت، جا مال اوست. در بعضی مساجد بچهها را این طرف و آنطرف میفرستند و جای آنها را میگیرند، علاوه بر اینکه نماز آنها باطل است اگر آن نوجوان دیگر به مسجد نیاید باید آنها جوابگو باشند.
چرا در مساجد بعضی اوقات به بچهها بداخلاقی میکنند؟ کسی اجازه ندارد این کار را بکند و اینها مصداق غصب است. بهانه میکنند که اتصال نیست، اولا که هست اگر هم نیست از صف دوم اتصال بگیرید.
یا گاهی اوقات جای پارک مردم را میگیرند و یا جلوی پل مردم پارک میکنند. اینها همه غصب اموال شخصی است. یا اینکه در مسجد پا روی کفش مردم میگذارد. بله مردم نباید کفشهای خود را بیرون بگذارند، اما حالا که گذاشتهاند نمیشود پا روی آن گذاشت؛ این میشود غصب.
وقتی امام خمینی(ره) وارد مسجد نشدند
حضرت امام که در نجف نماز میخواندند، مردم از جاهای مختلف برای نماز میآمدند تا پشت سر ایشان نماز بخوانند. روزی امام خمینی(ره) دم در مسجد رسیدند و برگشتند. گفتند آقا چرا بر میگردید؟ ایشان گفتند من امروز نماز نمیخوانم. گفتند چرا؟ گفتند اگر من بخواهم وارد مسجد شوم باید پا روی کفش مردم بگذارم. گفتند آقا این حرفها چیست، اینها به عشق شما آمدهاند و افتخار میکنند که پا روی کفش آنها بگذارید. حضرت امام(ره) فرمودند من این کار را نمیکنم. گفتند ما کفشها را کنار میزنیم شما بیایید و عبور کنید، امام(ره) فرمودند نخیر. شما اگر کفشها را کنار بدهید، کسی که کفشش را آنجا درآورده نشانه گذاشته است، وقتی شما آن را جابه جا کنید نشانه به هم میخورد و باید دنبال کفش خود بگردد. این حقالناس میشود. وقتی خود مردم متوجه شدند و آمدند کفشها را برداشتند، امام(ره) داخل مسجد شدند. اینقدر دقت که حتی پا روی کفش نمیگذارند.
عذاب قبر شیخ عباس قمی!
مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره)، صاحب مفاتیحالجنان، کتابی از کسی به عنوان عاریه گرفته بود. بعد از فوتشان یکی از فرزندانش کتاب را به برادرش میدهد تا به صاحبش بدهد. شب در عالم خواب میبیند که حاج شیخ با عصبانیت به او میگوید: «کتاب عاریه مردم را چرا سالم به دستش ندادی و به جلد آن آسیب رساندی؟». روز بعد برادرش میپرسد: «با آن امانت چه کردهای که من دیشب چنین خوابی دیدهام؟».
برادرش میگوید: «هنگامی که آن را میبردم تا به صاحبش بدهم از دستم افتاد و گوشه جلد آن کمی خم شد». بعد میروند و کتاب را از صاحبش گرفته و صحافی میکنند و به او برمیگردانند. روز بعد درب منزل زده میشود و طلبهای سؤال میکند: آیا منزل حاج شیخ عباس اینجا است؟ گفتند: آری. طلبه میگوید: شب گذشته من حاج شیخ را در خواب دیدم و ایشان فرمود که به شما بگویم که «چون شما کتاب را صحافی کرده و به صاحبش دادید، عذاب قبر از من برداشته شد».
رشوه، درآمد حرام
سومین مصداق از درآمدهای حرام رشوه است «وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَريقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ…؛ و اموال يكديگر را به باطل(و ناحق) در ميان خود نخوريد! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه(قسمتی از) آن را(به عنوان رشوه) به قضات ندهيد». انسان نباید برای اینکه کارش زودتر راه بیافتد، رشوه دهد و متاسفانه امروزه رشوه در حال فراگیر شدن است. وقتی نظارت نباشد رشوه زیاد میشود. اینکه بعضی از ادارات کار مردم را راه نمیاندازند و میگویند باید این مبلغ را بدهی تا کار شما را راه بیاندازیم. این رشوه است و به صورت علنی اتفاق میافتد و این اتفاق بسیار خطرناک است.
چهارمین مورد از مصادیق حقالناس، دزدی است. دزدی الزاما از دیوار مردم بالا رفتن و جیب مردم را زدن نیست. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لا يَسْرِقْنَ، دزدی نکنید». دزدی مصادیق زیادی دارد که یکی از آنها را بیان میکنم.
از امام صادق(ع) نقل شده است که دزدترین دزدان چه کسانی هستند: «السُّرَّاقُ ثَلاَثَةٌ مَانِعُ الزَّكَاةِ وَ مُسْتَحِلُّ مُهُورِ النِّسَاءِ وَ كَذَلِكَ مَنِ اسْتَدَانَ دَيْناً وَ لَمْ يَنْوِ قَضَاءَه، دزدان بر سه گونهاند: مانع زكات و كسى كه خوردن مهر را حلال شمارد و نيز آن كس كه وامى بگيرد و نخواسته باشد، بدهد».
نپرداختن مهریه همسر، مصداق دزدی است
این جمله معروف در مورد مهریه که چه کسی داده و چه کسی گرفته است. شما که اینقدر نداری که بدهی، چرا این همه سکه قبول کردهای. میگوید مهریه را چه کسی داده و چه کسی گرفته است. یعنی از همان ابتدا بنا را بر این گذاشته است که مهریه همسر را ندهد. او دزدترین دزدها است. پس کسانی که زکات ندهند، مهریه همسر را ندهند و کسانی که پول داشته باشند ولی قرض را ندهند، اینها دزدترین دزدها هستند. گاهی فرد میرود، سند خانه را عوض میکند، پول دارد اما به نام کسی دیگر میزند تا اگر طلبکار آمد، بگوید ما که خانه نداریم. اینها دزد هستند.
سخنران بدون مطالعه، دزد وقت مردم است
یا سخنرانی که بدون مطالعه سخنرانی میکند، او دزد وقت مردم است که بدون مطالعه به منبر میرود. عالمى فرزانه در مجلسى نشسته بود. بدون هماهنگى با ايشان، گروهى گفتند: صلوات بفرستيد تا آقا منبر تشريف ببرند، آقا گفت: من مطالعه نكردهام و آمادگى ندارم. گفتند: هر كس مى خواهد آقا صحبت كند صلوات بلندتر ختم كند. آقا گفت: من مطالعه ندارم. بالاخره با صلوات سوّم به زور ايشان را بالاى منبر فرستادند. ايشان هم گفت: «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» حالا كه با زورِ صلوات مرا بالاى منبر فرستاديد، پس خوب گوش كنيد تا مطلبى برايتان بگويم. بىمطالعه حرف زدن ظلم به افكار مردم است. والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته. سپس از منبر پايين آمد. خوب وقتی طرف مطالعه نکرده است منبر نرود، اجباری نیست که حتما سخنرانی کند. یا آخوندی میخواسته ۴۵ دقیقه منبر برود، دقیقه ۲۵ مطالبش تمام میشود. خوب چرا روی سخنرانی آب میبندد!؟. وقتی سخن تمام شده، تمام کنید. اینها مصداق دزدی است.
به دلیل اهمیت این موضوع و طولانیبودنِ مطلب، ادامه این یادداشت در اصول جامعه قرآنی 15 بر روی خروجی ایکنا قرار میگیرد.
انتهای پیام
النساء : 48 إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْماً عَظيماً
خداوند (هرگز) شرك را نمى بخشد! و پايينتر از آن را براى هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مى بخشد. و آن كسى كه براى خدا، شريكى قرار دهد، گناه بزرگى مرتكب شده است.