گلایه اکبر ثبوت از نادیده انگاشتن خدمات آیت‌الله حسن‌زاده
کد خبر: 4001481
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۱

گلایه اکبر ثبوت از نادیده انگاشتن خدمات آیت‌الله حسن‌زاده

به اعتقاد اکبر ثبوت، حسن‌زاده همچون اکثر اهل دانش و ادب و هنر، جز به تعلّم و تعلیم نپرداخت و حتی وقتی کسانی در رده شاگردان او و فروتر، به مقامات و مناصب عالی حکومتی دست یافتند، او بی‌اعتنا به همه آن مقامات و مناصب، مجلس درس و کار تحقیق و قلم زدن را با هیچ امتیازی عوض نکرد؛ ولی منتقدان محترم که خلق اولین و آخرین را با دو معیارِ «مقابله با حکومت» و «تجدّد» می‌سنجند، وقتی کسی را برای محکوم کردن نیافتند، آمدند و همه آنچه را در کارنامه حسن‌زاده بوده نادیده گرفتند.

به گزارش ایکنا، اکبر ثبوت در یادداشتی که در کانال تلگرام خود منتشر کرده است به منتقدان آیت‌الله حسن‌زاده آملی پاسخ داده است. متن یادداشت از نظر می‌گذرد؛

نظریات افلاطون، ارسطو، بطلمیوس، جالینوس و ده‌ها تن دیگر از دانشوران و حکیمانی که در خلال بیش از ٢۵٠٠ سالِ گذشته بوده‌اند قرن‌هاست که منسوخ اعلام شده و مقیّد کردن اندیشه و علم به آنها جز انحطاط و پس‌روی نتیجه‌ای در بر ندارد. با این همه، حتی در پیشرفته‌ترین مجامع تحقیقی و علمی غرب، اهتمام فراوانی برای فهم و شناخت آراء نامبردگان و شناساندن و عرضه آنها به بهترین و آسان‌ترین نحو به چشم می‌خورد؛ چرا که مکتب هر یک از آنان، نماینده مرحله‌ای از تکامل فرهنگ بشری است و بلاشک اندیشمندان امروز وامدارِ متفکران دیروزند و دیروزی‌ها مدیونِ پریروزی‌ها و قس‌علیهذا؛ و هر نو و تازه‌ای بر دوش گذشته نشسته است. گذشته از آنکه هر ملّتی با نشان دادن آثار و آراء گذشتگانِ خود، سهمی و جایگاهی را که در تاریخ و تمدن انسانی دارد ثبت و ضبط می‌کند تا روشن شود که به اصطلاح زیر بتّه به عمل نیامده است.

با عنایت به مقدّمات مزبور، ما به عنوان ایرانی، از سویی باید با کاروان معرفت و دانش بشری پیش برویم و هر اندیشه درست و عمیق را که در هر کجای دنیا ارائه می‌شود بگیریم و بر سرمایه‌های معنوی خود بیفزاییم و از سویی باید بر حفظ پیوندهای خود با معارف پیشین‌مان و انتقال آن به نسل‌های بعدی و به همه جهان همّت گماریم و کسانی را تربیت کنیم که به این مهم بپردازند.

اینک: حسن حسن‌زاده آملی معلمی بود که حدود نیم‌قرن و شاید بیشتر در این راه کوشش کرد و آثار عالمان قدیمِ ما یعنی کسانی همچون ابن‌سینا و خواجه طوسی و صدرا را در رشته‌های مختلف - فلسفه، منطق، ریاضیات، نجوم، طبیعیات، عرفان و علوم دینی و ادبی - تدریس و تشریح کرد تا وقتی سخن از حقوق ما بر ذمّه تاریخ می‌رود، معلوم باشد که پنج قرن پیش و ده قرن پیش، ما در کجا ایستاده بودیم و به فکر بیفتیم که در آن هنگام ما نسبت به معاصران خود از اقوام و ملل دیگر چقدر جلوتر بودیم و عواملی که آن وضعیت - و نیز روزگار سترون کنونی - را پدید آورد چه بود؟

حسن‌زاده همچون اکثر اهل دانش و ادب و هنر، جز به تعلّم و تعلیم نپرداخت و حتی وقتی کسانی در رده شاگردان او و فروتر، به مقامات و مناصب عالی حکومتی دست یافتند، او بی‌اعتنا به همه آن مقامات و مناصب، مجلس درس و کار تحقیق و قلم زدن را با هیچ امتیازی عوض نکرد.

کسانی که حوزه‌های علمیه ما از جمله حوزه قم را می‌شناسند می‌دانند که در این حوزه‌ها تدریس متون فلسفی و عرفانی با انواع و اقسام دردسرها و گرفتاری‌هایی همراه بوده و هست که فعلاً ناگفته بهتر. در چنین محیطی بود که حسن‌زاده بیش از پنجاه سال و شاید بیشتر، راه خود را در تعلیم کتاب‌هایی همچون اشارات و شرح اشارات (ابن‌سینا و خواجه طوسی) و فصوص (فارابی) و اسفار (صدرا) و فصوص (ابن عربی) پی گرفت و حتی سنگباران شدنِ خانه‌اش به دست مخالفان فلسفه و عرفان، او را از راه خود بازنداشت.

در روزگاری که کسانی با سرمایه علمی و معنویِ کمتر از شاگردان حسن‌زاده، لوای مرجعیت برافراشته و دفترها برپا کرده و از مزایای این مقام همچون اخذ وجوهات و... بهره‌مند می‌شوند، او از خیر این جایگاه نیز گذشت و نه رساله عملیّه درآورد و نه ... .

به خاک رفتن در حرم حضرت معصومه(ع) و در جوار بزرگ‌ترین مراجع دینیِ متأخر و معاصر، آرزویی نیست که در هیچ سری نباشد؛ زیرا این امر از سویی نشان‌دهنده اوجِ مرتبتِ علمی و معنوی یک عالم است و از سویی موجب می‌شود که افراد بیشتری و خاصّه از قبیله روحانیان، مزار او را زیارت کنند و برایش فاتحه و دعا بفرستند. نتایج اخروی این امر نیز به جای خود، ولی حسن‌زاده، هیچ یک از این امتیازات را هم نخواست و ترجیح داد که با آن درجات عالیه خود، در همان روستایی به خاک رود که در آن پا به دنیا گذاشته بود و در کنار همان روستائیانی که از همه نعمت‌های دو دنیا محروم‌اند.

حسن‌زاده با فرهنگ جدید بیگانه نبود و به گمانم زبان فرانسه می‌دانست و داوری‌هایش نسبت به دانشیانِ متجدّد منصفانه‌تر از غالبِ هم‌صنفانش بود و با این همه البته آشنایی عمقی در این زمینه نداشت.

منتقدان محترم که خلق اولین و آخرین را با دو معیارِ «مقابله با حکومت» و «تجدّد» می‌سنجند، وقتی کسی را برای محکوم کردن نیافتند، آمدند و همه آنچه را در کارنامه حسن‌زاده بوده نادیده گرفته و به این چسبیده‌اند که:

الف. تفکر فقهی حسن‌زاده، بسیار سنّتی و دور از نوگرایی بوده و نمونه آن در حساسیت شدید به ماجرای محرم و نامحرم.

ب. وارد نشدن در عرصه مخالفت با قدرتِ مسلّطِ زمانه و حتی چند سطر ستایش اغراق‌آمیز از رأس هرم قدرت که نظایر آن را در آثار اکثر ارباب فرهنگ در طول تاریخ ما می‌توان نشان داد و:

گر حکم شود که مست گیرند

بایست هر آن که هست گیرند

به هر حال انصاف هم خوب چیزی است. با این تذکر سخن را ختم کنم که این ناچیز هیچ نسبتی با حسن‌زاده ندارم و در تمام چهل پنجاه سال اخیر هم یادم نیست که حتی یک بار او را دیده یا با او هم‌سخن شده باشم و قبل از آن نیز فقط چند بار او را به عنوان یک طلبه در محضر استادانم مرحومان محمدتقی آملی و ابوالحسن شعرانی و مهدی الهی قمشه‌ای دیده‌ام. خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرماید.

انتهای پیام
captcha