به گزارش ایکنا، رضا نباتی، کارشناس برنامه درسی قرآن دفتر تألیف کتب درسی وزارت آموزش و پرورش با نگارش مقالهای با عنوان «ضرورت چرخش از برنامه درسی خطی به برنامه درسی مارپیچی در آموزش عمومی قرآن كشور» به ضرورت تحول در این امر و بهرهمندی از برنامه درسی مارپیچی و آموزش از موضوعات کلی به موضوعات جزئی با رویکرد زمینهمحور، تأکید کرده است در ادامه متن این مقاله را میخوانید؛
«تربیت 10 میلیون حافظ قرآن كریم با شیوههای معمول و بر اساس برنامه درسی خطی و حفظ ترتیبی امكانناپذیر نیست؛ اما از سوی دیگر تلاش برای تحقق منویات رهبر حكیم و فرزانه انقلاب اسلامی یك ضرورت و بلكه یك سعادت است.
آنچه كه متولیان امر در طول 10 سال گذشته از آن غافل بودهاند، این است كه برای تربیت 10 میلیون حافظ قرآن، باید اندیشه 40 میلیون حافظ قرآن را در سر داشته و برنامهریزی میكردند؛ چرا كه پیامبر اکرم(ص)فرمودند: «مَن وُلِیَّ عَلی عَشَرَه، کانَ لَه عَقلُ اَربعین» (هر فردی که متولی امور 10 نفر شود، باید اندیشه 40 نفر را داشته باشد.)(نهجالفصاحه ح ۲۷۷۱، ص 573) (دو صد من استخوان باید که صد من بار بردارد.) اما چگونه؟!
اگر بر داشتهها و توانمندیها و تجارب زیسته خود اتكا كرده و به جای بلندپروازی، واقعبین باشیم، بسترسازی چنین مهمی امكانپذبر است. به شرطی كه اولاً شیوههای حفظ تخصصی (مانند حفظ ترتیبی) را بر مردم و به ویژه دانشآموزان تحمیل نكنیم. ثانیاً مهمترین و در عین حال ممكنترین بخش یعنی بسترسازی لازم را فراهم كنیم تا آحاد مردم به جای ترس از قرآن، به انس با قرآن روی آورند. «انس با قرآن یعنی ارتباط معنادار، پایدار و عاطفی با قرآن كریم.»
برخلاف شیوههای مرسوم که در آن عمدتاً از شیوه برنامه درسی خطی و ترتیبی برای آموزش روخوانی، روانخوانی، قرائت، حفظ و ... استفاده میشود در شیوه «برنامه درسی مارپیچی» (Spiral Curriculum) و از رویكرد زمینهمحور (Thematic) بهره گرفته میشود. در برنامه درسی مارپیچی كه آموزش از موضوعات کلی به موضوعات جزئیتر صورت میگیرد، یادگیرنده به طور مداوم با مفاهیم مشخص در طول محتوا یا دوره آموزشی سر وکار دارد و اینگونه نیست كه فقط در ابتدا یا در یک قسمت درس یا دوره آموزشی مطرح شود، بلکه با مرور یک مفهوم در طول دوره، عمق و ابعاد مطالب یاد گرفته میشود. به این ترتیب ضمن جلوگیری از فراموشی سریع مطالب و محفوظات، دامنه یادگیری به تدریج و با یك نظام مناسب تربیتی خاص گسترش مییابد.
مهمترین اشكالهای شیوه خطی و ترتیبی آموزش قرآن كه باعث ناكارآمدی عمومی آن در طول دهههای اخیر شده را میتوان در موارد زیر خلاصه كرد:
1- فقدان یك برنامه درسی و آموزشی مشخص و علمی در طول چند دهه گذشته در فعالیتهای قرآنی كشور (به جز وزارت آموزش و پرورش آن هم در دو دهه گذشته)
2- سطحی و كمی و مضطرب بودن اغلب اهداف، روشها و شیوههای آموزش و ارزشیابی موجود در آموزشهای قرآنی
3- انگیزشی نبودن اغلب محتواها و روشهای آموزش قرآن برای عموم افراد
4- عدم تناسب اغلب محتواها و روشهای ارائه با نیازها، توان و ذائقه عموم فراگیران
5- مبهم بودن چرایی انتخاب محتوا و هدف غایی آن برای مخاطبان
6- غیر تربیتی و غیر كاربردی بودن اغلب محتواها و روشهای آموزش قرآن در زندگی مخاطبان
7- اظهار دشواری اغلب فراگیران از دشواری محتوا و انتظار بالای معلمان از ایشان
8- عدم جذابیت آموزشهای قرآن و خستهكننده بودن زمان یادگیری برای معلمان و شاگردان
9- فراموشی تدریجی مطالب توسط مخاطبان
10- تأثیرگذاری كم، با وجود صرف انرژی بسیار در فعالیتهای آموزشی
11- حاكمیت روح نخبهگزینی و قهرمانپروری در رویكردها، اهداف، محتوا، روشهای آموزش و ارزشیابی به جای توجه به رویكرد آموزش همگانی و تربیت عمومی
12- دلزدگی و گریزان بودن مخاطبان از شركت و مراجعات بعدی برای ادامه یادگیری
13- عدم روزآمدی محتواها و شیوههای ارائه با وجود تحولات متعدد نسلی در طول چند دهه اخیر
14- كم نتیجه بودن آموزشها در دورانی طولانی و اصرار بر ادامه این وضعیت و ...
این مطالب و موارد متعدد دیگری از این قبیل ضرورت تحول بنیادین در این عرصه را دو چندان میكند. اگر كمی دقت كنیم میبینیم با وجود هزینههای بسیاری كه در طول چهار دهه اخیر در این حوزه از تربیت دینی شده، اما سیر تحول و تغییرات علمی و آموزشی در حوزه آموزش عمومی قرآن نسبت به سایر حوزههای تربیت و یادگیری بسیار ضعیف و كند است.
این وضعیت ایستا سبب شده تا مقاومت در برابر هرگونه تغییری همراه با عكسالعملهای تند و گاهی متعصبانه كاملاً مشهود باشد تا جایی كه اغلب افراد دلسوز و مطلع، به تدریج از تصمیم خود برای تحول و حتی اصلاح كلی نیز در این عرصه صرف نظر كنند. لذا اگر بتوان به دور از هرگونه تعصب و سوءگیری موضوع را طرح و در این شرایط حساس به اتخاذ تصمیمهای مناسب دست یافت جای شكر و قدردانی است.
بر اساس آنچه گفته شد «چرخش از برنامه درسی خطی به برنامه درسی مارپیچی در آموزش قرآن» و نیز «چرخش از آموزشهایی كه ماهیت تخصصی دارند به آموزش عمومی قرآن»، و همچنین «چرخش از آموزشهای بدون درك و فهم، به آموزشهای تدبر محور» و نهایتاً «چرخش از روخوانی و روان خوانی، به آموزشهای زمینه محوری» یك ضرورت اجتنابناپذیر است.
همانطور كه قبلاً گفتیم برنامه درسی مارپیچی، با مفاهیم ساده یا همان کلیتر، شروع شده و با پیشرفت دانشآموزان در یادگیری پیچیدهتر خواهند شد. یعنی زمانی که دانشآموزان به قسمت پیچیدهتر یک موضوع میرسند، قادر به تحلیل و بازنماییهای متعددی از آنچه قبلاً تحلیل کردند، هستند. برنامه درسی مارپیچی بر سه اصل کلیدی زیر استوار است:
1- چرخشی بودن: دانشآموزان باید در طول دوران یادگیری خود، چندین بار به همان موضوع برگردند.
2- عمیق شدن تدریجی: هر زمان که دانشآموز به مفهوم یا موضوع مورد نظر برگشت میکند باید در سطح عمیقتری یاد بگیرد و پیچیدگی بیشتری را جستجو کند.
3- استفاده از دانش پیشین: از دانش قبلی دانشآموز باید هنگام بازگشت موضوعی استفاده شود تا پایههای اطلاعاتی خود را به خوبی بسازند.
این نوع از برنامه درسی و آموزشی، کنجکاوی دانشآموزان را تقویت میکند و ایشان برای الهام گرفتن و گسترش دانش خود، از آنچه قبلاً آموختهاند، كمك میگیرند. بنابر این، آنها میتوانند نتیجهگیریهایی را که قبلاً به آنها رسیده بودند، دوباره تحلیل و بررسی كرده و یادگیری جدید را رشد و گسترش دهند. این مهم علاوه بر آنكه اغلب معضلات و اشكالات برنامه درسی خطی و ترتیبی را ندارد، به مهمترین محور یادگیری یعنی «احساس رضایت و موفقیت» مخاطبان كمك میرساند و در نتیجه میل مخاطب به ادامه یادگیری را فراهم میكند.
1- در این شیوه از آموزش عمومی قرآن برای شروع، از یک موضوع (زمینه و تم اصلی) كه میتواند یك پیام قرآنی کوتاه (جمله یک کلمهای، یا دو کلمه و نهایتا سه کلمهای) یا یك یا چند آیه و حتی یك سوره كوتاه باشد که دارای موضوع قابل فهم و متناسب با سن، توان، نیاز و ذائقه مخاطب استفاده میشود، شروع كرد.
2- در این مرحله، همزمان با تعلیم مهارت صحیحخوانی عبارت و قواعد آن، قرائت و معنا، تدبر اولیه و نیز حفظ آن عبارت نیز آموزش داده میشود. یعنی با رویکرد جامعیت آموزش (فعالیتهای همعرض و در هم تنیده)
3- در مرحله بعد، پیام قرآنی (جمله یا عبارات و آیه) با جملات مرتبط بعدی کاملتر میشود و مراحل آموزش به شیوه قبل و با رعایت زمینه و تم اصلی و رویکرد جامعیت آموزش قرآن کریم آموزش داده میشود.
4- این شیوه میتواند تا تکمیل کل آیه یا آیات مرتبط با موضوع ادامه یابد به شرطی که با سن و سال و نیاز و توان و ذائقه مخاطب همخوانی داشته باشد.
5- در جلسات و دروس بعدی نیز به همین شیوه تم یا زمینههای جدیدی مشخص و مراحل به ترتیب انجام میشود.
6- در پایان هر سطح از آموزش عمومی قرآن کریم، دانشآموزان با خواندن (از رو و از حفظ)، فهم و تدبر، با مجموعهای از تمهای قرآنی انس پیدا میکنند. (انس با قرآن یعنی ارتباط معنادار، پایدار و عاطفی با قرآن کریم)
این شیوه از تعلیم کتاب الله، میتواند حداقل سه فایده مهم برای آموزش عمومی قرآن کشور داشته باشد:
فایده اول: با توجه به امکان گسترش چنین شیوهای در عموم مدارس، مساجد، هیئتها و جلسات قرآنی توسط عموم مربیان و معلمان و استادان قرآن، زمینه و بستر مناسبی برای تحقق اهداف نه گانه آموزش عمومی قرآن کریم در کشور است.
فایده دوم: سنگ بنای تربیت 10 میلیون حافظ قرآن کریم در کشور، تربیت چندین برابری افرادی است که با این شیوه از یادگیری قرآن، حظ و بهره محسوس و قابل قبولی از نظر اعتقادی، اخلاقی و رفتاری در زندگی و پرداختن به قرآن کریم داشتهاند. پیامبر اکرم(ص)فرمودند: «مَن وَلی عَلی عَشرَه، کانَ لَه عَقل اَربعین؛ وَمَن وَلی اَربَعینَ، لَه عَقل اَربَعماه» (هر کسی که متولی امور 10 نفر بشود، باید اندیشه چهل نفر را داشته باشد؛ و کسی که مسئولیت اداره چهل نفر را بر عهده بگیرد، باید عقل و اندیشه چهارصد نفر را دارا باشد.) (نهجالفصاحه ح ۲۷۷۱، ص 573) (دو صد من استخوان باید که صد من بار بردارد.)
فایده سوم: با این روش، مخاطب با کسب مهارتهای نهگانه آموزش عمومی قرآن کریم (خواندن، فهم و تدبر) در تعدادی از پیامهای قرآنی (حدود ۳۰۰ پیام) میتواند مانند یک حافظ کل قرآن کریم به مهارت خوبی از کاربرد قرآن در زندگی فردی و اجتماعی دست یابد. یعنی همانطور که یک فرد با یادگیری ۳۲ حرف و شش صدا و کمی مهارتهای زبانی و مهارت تفکر، شایستگی لازم را برای بهرهمندی از آنها در اصلاح و ارتقای زندگی کسب میکند و با این کلید به سایر علوم و فنون نیز راه مییابد، این فرایند در تحقق انس با قرآن کریم نیز لازم و بلکه ضروری است. در این مرحله، مهمترین مهارتی که مدرس و مربی قرآن کریم باید داشته باشد، مهارت شناخت و انتخاب پیام قرآنی است.
1- کوتاه باشد. (یك جمله)
2- قالب شعارگونه داشته باشد.
3- قابل فهم برای مخاطب باشد.
4- مصداق عینی و کاربردی در زندگی مخاطب داشته باشد.
برای برنامهریزی درسی مارپیچی بیش از همه باید زمینه و تم اصلی را كه قابلیت گسترش دارد، انتخاب كرد. در این باره ابتدا به تعریف «رویكرد» میپردازیم و سپس به تعریف «رویكرد زمینهمحور» گفته میشود. رویكرد یعنی «یک موضعگیری درباره مقصد غایی برنامه درسی و طرز تلقی نسبت به یادگیرنده، فرایند یادگیری، فرایند آموزش (گامهایی که معلم در جریان آموزش باید بردارد)، محیط یادگیری، نقش معلم (انتقالدهنده اطلاعات، تسهیلکننده یادگیری و ...) و تلقی نسبت به ارزشیابی از آموختههای فراگیران». رویكرد در یك كلمه به معنی «جهتگیری كلی یك برنامه» است.
با توجه به موضوعات متنوع و متعدد یك برنامه آموزشی، لازم است از یك نخ تسبیح برای همسوسازی این عوامل و عناصر استفاده شود. نام این نخ تسبیح رویكرد است. رویكرد مانند یك چتر همه بخشهای آموزشی، تربیتی را از آغاز تا انجام تحت پوشش قرار میدهد. رویكرد، علاوه بر جهت دادن به فرایند آموزش، به وحدت و یكپارچگی برنامه درسی و تربیتی كمك میكند.
این نكته بسیار مهم است كه در فرایند تربیت و یادگیری، هنگامی که دانشآموزان بتوانند برای آنچه آموزش داده میشود، دلیل و معنایی در محیط اطراف خود بیابند، یادگیری بسیار راحتتر و نیز اثربخشتر خواهد بود. به عبارت دیگر، برای یادگیری لازم است زمینه و بافت هر نکته آموزشی شناسایی و نیز خوب شناسانده شود؛ تا دانشآموز بتواند برای آنچه میآموزد دلیل و جایی در زندگی روزمره خود پیدا کند. یعنی آنكه محتوای یادگیری باید به اصلاح سبك زندگی فرد كمك كند.
بر این اساس در رویکرد زمینه محور (تماتیك) «هر واحد یادگیری مرتبط با زمینه واقعی زندگی یادگیرندگان طراحی و تدوین میشود و یادگیرندگان از طریق کسب تجربه دست اول، نقشی اساسی و فعال در یادگیری دارند. آنها در ایجاد ارتباط با محیط اطراف خود، با هدایت و راهبری منابعی همچون معلمان، به آموختههای جدیدی دست پیدا میکنند.»
رویكرد زمینهمحور (تماتیك)، یك مفهوم جدید نیست. بلكه در قرآن كریم به این رویكرد توجه شده است.
به عنوان مثال سوره یوسف دارای یك زمینه و تم مشخص است. همه اتفاقات سوره، در پیرامون یك شخصیت كه قهرمان قصه است، رخ میدهد. از خواب دیدن آن حضرت، تا سوء قصد برادران و تا عزیز مصر شدن ایشان و شفای چشمان پدر؛ ... و به نظر میرسد به همین دلیل داستان حضرت یوسف «احسن القصص» است، چرا كه رویكرد زمینهمحور آن را از سایر سورهها شاخص كرده است.
نكته قابل توجه این است كه در هر یك از مراحل و مراتب از تدریس و آموزش قرآن كریم نه تنها این امكان وجود دارد، بلكه این رویكرد به سادگی زمینههای تربیتی را فراهم میكند و از تكرار و كلیشه شدن روشهای موجود جلوگیری میكند و معلم به سادگی میتواند آن را تدارك ببینید.
لازمه این موضوع، دو چیز است:
1- مراجعه به مفهوم آیات درس
2- توجه به نیاز دانشآموز
البته معلم به تدریج و البته به شرعت در این زمینه به مهارت قابل قبول دست مییابد. یكی از روشهای دستیابی به این مهارت، توجه به مهارتهای مورد نیاز كودكان و نوجوانان است.
همانطور كه گفتم وقتی دانشآموزان هر موضوع را در زمینه یا بستری مشخص میآموزند، وحدت درونی مؤلفههای تربیت و یادگیری، آنچه را كه برای آموختن لازم میشود، از طریق ایجاد ارتباط با زندگی معمول آنان فراهم میآورد. بنابر این زمینه در این برنامه درسی، همان اصلی است که تمام یادگیری حول محور آن رخ میدهد. از این رو لازم است معلم زمینههای تربیت و یادگیری را شناسایی کند تا بتواند دانش آموزان را درباره موضوع مورد هدایت و زمینه مناسب را فراهم کند.
برای آنكه برنامه درسی مارپیچی در آموزش قرآن به خوبی محقق شود، توجه به «ویژگیهای زمینه و تم» ضروری است. زمینه مناسب در برنامه درسی مارپیچی ارتباط معنادار پیام قرآنی (یا آیه/ سوره و یا موضوع مورد نظر، با زندگی دانش آموزان است، به گونهای که دانشآموز جدایی میان موضوع آیه و سوره مورد یادگیری و زندگی را احساس نکنند. این زمینه در رشد تدریجی حلقههای تربیت و یادگیری همچنان حفظ میشود.
به عنوان مثال زمانی كه معلم دانشآموزان را با مفهوم «وسواس» از طریق بیان یك داستان كوتاه، یا شعر یا نمایش ارائه می کند، و سپس سوره ناس را آموزش می دهد و دانش آموزان مفهوم «آیه وسواس» را درك كنند، طبیعتاً در جریان اتفاقات معمول زندگی، مفاهیم تازه تری را نیز خواهند آموخت. این نوع برنامه درسی باعث میشود تا علاوه بر كسب مهارت خواندن آیات و عبارات قرآنی، عمق یادگیری نیز افزایش یابد و این یعنی نزدیك شدن به مفهوم «تربیت قرآنی».
در برنامه درسی مارپیچی آموزش قرآن «سواد قرآنی» (مجموعه دانشها و مهارتهای پایه و اولیه ) و «تربیت قرآنی» دو بال پرواز تعلیم كتاب الله است. سواد قرآنی كه بر جامعیت آموزش قرآن توجه دارد (مانند كسب مهارتهای روخوانی، روانخوانی، قرائت، حفظ و ... ) زمانی می تواند مؤثر و مفید واقع شود كه به تربیت قرآنی تكیه كند. تربیت قرآنی یك امر كیفی است كه به كمیتها جهت و نیز سرعت میدهد. تربیت قرآنی همان غرض و مقصود نزول قرآن است.
برنامه درسی مارپیچی در زمینهسازی این رویكرد نقش اساسی و تعیینكنندهای دارد؛ چراكه مهمترین ویژگی این نوع از برنامه درسی این تست كه قابلیت عمقپذیری و گسترش طولی و عرضی را همزمان امكانپذیر میكند. به عنوان مثال در این نوع از برنامه درسی، پیام قرآنی میتواند زمینهساز یادگیریهای بعدی مانند قرائت و حفظ سورهها و آیات و یادگیری احادیث و نیز داستانها و اشعار مرتبط و تكمیلكننده بحث را فراهم سازد.
بسیاری از مفاهیم و موضوعات قرآنی مانند سلام، احترام، نماز، مشورت، توكل، نظم و ... امکان طرح در سایر دروس و موقعیتهای تربیت و یادگیری را دارند. این ویژگی، در واقع شرط دیگر برنامه درسی مارپیچی را یادآوری میکند که لازم است امکان ایجاد ارتباط با سایر دروس را با در نظر گرفتن یکپارچگی آن داشته باشد.
همان طور كه قبلاً نیز بیان شد اغلب موضوعات آموزش قرآن از گذشته تا كنون، جدای از هم و در طول هم تدریس میشود یا اگر هم در عرض هم مطرح شده، جدای از یكدیگر آموزش داده شده است. از این رو موضوعات متعدد ارتباط عمیق و درونی باهم نداشته اند.
بر این اساس برنامه درسی که بتواند زمینه این رابطه عمیق و درونی را فراهم سازد، و تعمیق و ماندگاری یادگیری را به دنبال داشته باشد، برنامه درسی مارپیچی است، لذا این ویژگی در این نوع از برنامه درسی قابل توجه است؛ زیرا بسیاری از مؤلفههای یك یا چند حوزه برنامه درسی را به هم پیوند میزند و از پراکندگی موضوعات جلوگیری میكند.
از این رو «یکپارچگی»، نخ تسبیح برنامه درسی مارپیچی است. در برنامه درسی مارپیچی معلم نیازمند بهرهگیری از موقعیتهای متنوع یادگیری است تا بتواند با کمک محیطهای واقعی و متنوع زندگی دانشآموزان، زمینه ارائه مفاهیم را با نشانههای معمول آنها ارائه دهد.
بدیهی است، در چنین شرایطی، حتی اگر توجه معلم بر هدف خاصی متمرکز باشد، دانشآموزان صرف قرارگیری در موقعیتهای یادگیری میتوانند از زمینههای یادگیری افزونتری بهرهمند شوند. بنابر این، در این نوع از برنامه درسی، آموختههای دانشآموزان در تعامل با یکدیگر و محیط و نیز راهنمایی معلم شکل گرفته و رشد و تعمیق مییابد.
1- در درجه اول مراجع ذیربط (شورای توسعه فرهنگ قرآنی كشور، كمیسیون آموزش عمومی قرآن، ستاد ملی حفظ قرآن و ...) و در درجه دوم، عموم معلمان و مربیان محترم قرآن باید نسبت به تولید و طراحی زیرساختهای ضروری این نوع از برنامهریزی درسی، اعم از «تولید راهنمای برنامه درسی قرآن»، «تالیف كتاب های درسی هر یك از سطوح چهارگانه» و «تولید بسته های تربیت و بادگیری» آن اقدام كنند و آنها را در اختیار عمومی افراد قرار دهند.
2- معلمان با شیوههای تدریس در این شیوه از آموزش قرآن شرکت داده شوند.
3- راهبران آموزش قرآن تعیین شوند تا ضمن نظارت بر اجرا، به بازآموزی و ارتقای معلمان پرداخته و مشكلات ایشان را در این مسیر برطرف كنند.
اگر از حیث دانش روشی به فرمایش امیر المومنین امام علی علیه السلام در خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه بنگریم که فرمودند: «ما جالَسَ هذَا القُرآن اَحَدً اِلّا قامَ عَنهُ بِزیادَه اَو نُقصان؛ زِیادَه فی هُدًی اَو نُقصان مِن عَمًی» و نیز فرمایش مشهور دیگر ایشان که فرمودند: «لاخَیرَ فی قَرائَه لَیسَ فیهَا التَّدَبُّر» به انطباق این شیوه از برنامه ریزی درسی با این سخنان حکیمانه پی می بریم؛ و این همان تربیت قرآنی مد نظر امام خمینی(ره) است که فرمودند: «تربیت باید قرآنی باشد و بچههای ما باید تربیت قرآنی بشوند.»
امید است سرور معظم و دوستان قرآنی با عنایت به مطالب بیان شده، نویسنده را در اصلاح و تکمیل بحث یاری رسانند.
انتهای پیام