واژه انصاف از ریشه «نصف» به معنای دو نیم کردن چیزی یا به اصطلاح همان نصف کردن میآید؛ مفهوم این واژه بیانگر این نکته است که اگر کسی میخواهد جانب انصاف را در تعاملات اجتماعی خود رعایت کند، باید دیگری را نیمی از خودش تصور کند، یا اینکه خود را نیمی از او بداند؛ به عبارتی انسان منصف کسی است که در مواجهه با دیگران خود را جای آنها میگذارد و با در نظر گرفتن اینکه چه رفتار و عملی برای خودش مطلوب است، همان عمل را در برخورد با دیگری انجام میدهد؛ بنابراین در ادبیات و مفاهیم اخلاقی اسلامی، جمله «هر چه برای خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند» را بسیار میشنویم و توصیه شده است که چنین رفتاری داشته باشیم. شخص رسول الله(ص) منصفترین و عادلترین انسانی است که تا به امروز متولد شده و از هر نظر برای بشریت الگویی نیکو بهشمار میآید. بهمناسبت سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص)، خبرنگار ایکنا از اصفهان برای بررسی صفت انصاف در شخصیت فردی و اجتماعی ایشان، گفتوگویی با رضا سعادتنیا، عضو هیئت علمی دانشکده علوم قرآنی اصفهان انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ جایگاه انصاف را در زندگی شخصی پیامبر(ص) چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از جلوههای بسیار مهم اخلاقی پیامبر(ص)، رعایت انصاف در رفتار و عمل بود. قرآن کریم، صورت مکتوب حقیقت محمدیه است؛ بنابراین خلقوخو و رفتار حضرت محمد(ص) تجسم عینی آیات قرآن محسوب میشود. صفت انصاف در آن وجود مقدس جمله جانها را زنده کرد. در حقیقت یکی از بزرگترین رمزهای موفقیت پیامبر(ص) در دگرگونی آن جامعه کفرزده و فرورفته در جهل و گمراهی، چشاندن حقیقت قرآن از طریق رفتار عملی بود؛ یعنی آیات قرآن را با رفتار عملی عینیت میبخشید و شیرینی آن را به مردم میچشاند.
اصل واژه انصاف از «نصف» به معنای نیمه هر چیزی است. وقتی به باب تفاعل برود، یعنی واژه «تناصف» به معنای یکدیگر را انصاف دادن و با یکدیگر بر اساس عدل و داد رفتار کردن است. کلمه «نصف» که در مکالمات خود استفاده میکنیم، ریشه در «نصف یا انصاف» دارد؛ در نتیجه انسان با انصاف کسی است که خود را نیمی از دیگری میبیند، نه تافتهای جدا بافته و جدا از دیگران و وقتی با این حقیقت آشنا شد، هرگز آنچه را برای خود نمیپسندد، برای دیگران خواهان نیست و آنچه را مطلوب اوست، برای دیگران هم خواهان است.
در فرهنگ قرآن و آموزههای پیامبر اسلام(ص)، افراد جامعه همچون اعضای یک پیکرند که بین آنها رابطه تفاعلی یا ارگانیک برقرار است؛ بنابراین «چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار». پیامبر اعظم(ص) فرمود: «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ آنکه صبح کند و دغدغه مسلمانان را نداشته باشد، مسلمان نیست.» همین فرهنگ و آموزههای ایشان در ائمه اطهار(ع) هم وجود دارد، بهطوری که حضرت علی(ع) خطاب به مالک فرمودند: «به همان اندازه که دوست داری خداوند در حق تو عفو و گذشت داشته باشد، از عفو و گذشت خود در حق مردم ببخش.»
انصاف یعنی رعایت عدل و دیگران را از خود دانستن؛ همین بود که انقلاب عظیم پیامبر(ص) را به جلو حرکت داد؛ برای مثال زمانی پیامبر(ص) به تنهایی وارد شهر طائف شد و سران تاجر این شهر دیگران را تحریک کردند تا آن حضرت را سنگسار کنند و ایشان بعداً این روز را بدترین روز زندگی خود دانست. وقتی پیامبر(ص) از شهر خارج شد، به دیوار باغی تکیه داد، صاحبان یکی از باغها انگوری به غلام خود داد تا به ایشان بدهد؛ زیرا پیامبر(ص) غرق در خود و بیرمق بود. غلام وقتی نزدیک ایشان شد، شنید که میفرماید: «اَللَّهُمَّ اِهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ؛ خداوندا آنان را هدایت کن، زیرا که نمیدانند.» آنها پیامبر(ص) را سنگسار کرده بودند؛ ولی ایشان در حقشان دعا میکرد.
نبی مکرم اسلام(ص) اگرچه در میدان جنگ با دشمنان میجنگید، ولی برای هدایت آنها دعا هم میکرد. ویژگی انصاف ایشان در عادیترین شکل در آیه «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ قطعاً براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به هدايت شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است» بیان شده است.
به اعتقاد من، اگرچه همه 6236 آیه قرآن باید برای شخص مسلمان موضوعیت داشته باشد، ولی همه آیات قرآن بهصورت ریسمانهایی است که از آسمان آویخته شده و اگر کسی یکی از این ریسمانها را به معنای واقعی چنگ بزند، بهوسیله همان نجات مییابد. بعداً به این نتیجه رسیدم که همین مسئله در سخنان پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) هم به چشم میخورد؛ برای مثال حضرت علی(ع) در نامه 31 نهچالبلاغه خطاب به امام حسن(ع) میفرماید: «هرچه را برای خود میپسندی، برای دیگران بپسند و هر چه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران نیز نپسند.»
همه بدیها، کشمکشها، جداییها و ... به سبب رعایت نکردن اصل انصاف است. اگر هرکس را که در مقابل ما قرار دارد، نیمی از وجود خود بدانیم و جامعه در راستای همین اصل حرکت کند، به اوج میسد. این اصل توانایی تبدیل جامعه را به مدینه فاضله دارد. برای منصفانه رفتار کردن میتوان ریشههای بسیاری در نظر گرفت؛ برای مثال ادب یکی از ریشههای انصاف است. انصاف پیامبر(ص) در تعاملات اجتماعی، گفتوگوها و مناظرهها دلربایی میکرد و بعضی از اوقات، افراد گمراه و لجوج را از جهل و گمراهی نجات میداد.
خداوند در آیه 108 سوره مبارکه انعام میفرماید: «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ؛ و آنهايى را كه جز خدا مىخوانند، دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى و به نادانى خدا را دشنام خواهند داد.» به عبارتی، اگر به اصل انصاف توجه شود، دیگر ویژگیها، خیرات، رویشها، برکات و سرسبزیهایی در زندگی اخرت به همراه خواهد داشت.
ایکنا ـ حضرت محمد(ص) در مسائل حکومتی و اجتماعی چگونه جانب انصاف و عدالت را رعایت میکرد؟
گفتیم که یکی از زیرشاخههای مهم انصاف، ادب است. پیامبر(ص) در برخورد با مخالفان، منکران خدا، پیروان دیگر ادیان و لایههای گوناگون اجتماعی رویکرد انصاف را در پیش میگرفت؛ برای مثال اگر کسی به ایشان انتقادی داشت، اجازه میداد به راحتی بیان کند. اگر صفت انصاف در شخصی نباشد، تحمل او نیز بسیار کم خواهد بود؛ بنابراین ایشان صبر و تحمل داشت و پاسخ منتقدان خود را با استدلال و بیانی روشن میداد.
در زمان حکومت علی(ع)، فردی از ایشان شکایت کرد و حضرت در دادگاه حاضر شد. قاضی، علی(ع) را به سبب اینکه پیشوای مسلمانان بود، با عناوین محترمانه صدا میکرد؛ ولی ایشان به او اعتراض کرد که باید جانب انصاف را رعایت کند؛ زیرا امیرالمؤمنین(ع) با فرد شاکی در محکمه و در یک جایگاه قرار داشت. اگر بخواهیم انصاف را در حوزههای دیگری مثل کلاس درس در نظر بگیریم، اگر معلم برخی از دانشآموزان را با القاب صمیمانه و بعضی دیگر را بهطور معمول صدا کند، تأثیر روانشناختی بر آنها میگذارد. نحوه خطاب کردن دانشآموزان یکی از عرصههایی است که معلم باید در آن منصف باشد. اگر کسی در تعاملات اجتماعی و خانوادگی خود را حق مطلق بداند و حاضر نباشد حقوق دیگران را رعایت کند، سخن دیگری را بشنود و به آن اهمیت بدهد، انسانی بیانصاف است که مشکلات دیگر را بهدنبال خواهد داشت.
ایکنا ـ رویکرد پیامبر(ص) به رعایت انصاف چه درسی برای جامعه ما میتواند داشته باشد؟
آیه قرآن میفرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ قطعاً براى شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقى نيكوست.» اگر کسی ادعای پیروی از پیامبر(ص) و ائمه(ع) را داشته باشد، باید در مسیر آنها حرکت کند. به گفته قرآن، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد.» الگوسازی و فرهنگسازیهایی برای این مسئله نیاز است؛ میتوان جامعه را به فرهنگسازان و فرهنگپذیران تقسیم کرد.
فرهنگسازان کسانی هستند که در منظر دید و توجه مردم قرار دارند، این افراد از مدیرکل یک اداره تا استاد دانشگاه و معلم را شامل میشود؛ یعنی اگر مردم هنگام مراجعه ببینند عدالت در عرصههای گوناگون رعایت میشود، فرهنگسازی صورت میگیرد، به بطن جامعه سرایت میکند و فرهنگپذیران نیز شیوه دیگری در پیش میگیرند؛ عکس آن نیز وجود دارد؛ برای مثال اگر ما نزد مدیری شهری برویم و مشکل خود را بیان کنیم، ولی او در هنگام برخورد با ما حتی سرش را بالا نیاورد و نگاه نکند، یا اینکه بگوید مشکل خودتان است و بروید حلش کنید، نمونه بارز رعایت نکردن انصاف است؛ زیرا گفتیم که انصاف یعنی دیگری را نیمی از خودمان بدانیم؛ بنابراین مشکل دیگران مشکل ماست و برعکس. ما انسانها اصلاً از دیگری جدا نیستیم؛ اعضای جامعه مثل درختان یک باغ نیستند که کاری به یکدیگر نداشته باشند، بلکه رابطه تفاعلی و ارگانیک میان آنها برقرار است؛ بهطوری که اگر انگشتی عفونت کند، کل بدن را تب فرا میگیرد؛ بنابراین جامعه دینی و اسلامی باید به این حقیقت قرآنی برسد که رشد یک انسان بهمثابه رشد همگان است. اگر انصاف رعایت شود، همه اعضای جامعه میتوانند راحت زندگی کنند.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام