زوال و انحطاط فکری؛ ریشه تکرار تاکتیک «دوقطبی‌سازی» از سوی جریان‌های سیاسی
کد خبر: 3842816
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۴
ایکنا گزارش می‌دهد؛

زوال و انحطاط فکری؛ ریشه تکرار تاکتیک «دوقطبی‌سازی» از سوی جریان‌های سیاسی

گروه سیاسی ــ تمایل جریان‌های سیاسی به استفاده حداکثری از تاکتیک نخ‌نمای «دوقطبی‌سازی» جامعه در آستانه هر انتخابات را می‌توان نشانه زوال عقلی، انحطاط فکری و تهی بودن آن‌ها از داشتن هر گونه طرح، برنامه و حرف جدید برای اصلاح امور کشور و حل مشکلات مردم ارزیابی کرد که این از یک سو نشانه سقوط اخلاق سیاسی و از سوی دیگر گواهی بر غلبه گفتمان قدرت بر خدمت در آن‌هاست.

به گزارش ایکنا؛ این روزها موضوع «دوقطبی» کردن جامعه به یکی از مسائل جنجال‌برانگیز در کشور تبدیل شده که هر شخص و جریان سیاسی از ظن خود درباره آن سخن می‌گوید و دیگری را به آن متهم می‌کنند.

پیش از اینکه به بررسی پررنگ شدن این کلیدواژه در فضای سیاسی کشور بپردازیم بهتر است ابتدا این واژه را تعریف و تبیین کنیم.

به طور قاعده در هر جامعه‌ای به واسطه وجود اقشار، اقوام، طبقات اجتماعی و اقتصادی و مذاهب مختلف، عقاید متفاوتی نیز حول محور موضوعات گوناگون وجود دارد و لذا به هر تفاوت عقیده و اختلاف نظر میان آحاد جامعه و جریان‌های سیاسی قطبی شدن نمی‌گویند. قطبی‌ شدن آنجا شکل می‌گیرد که جامعه از جمله گروه‌ها و جریان‌های سیاسی بر محور یک موضوع به حالت نزاع و خصومت رسیده و به تعبیری مرز «حق و باطل»، «صفر و صد»، «سیاه و سفید» و «دوست و دشمن» بین آنها شکل بگیرد. در این وضعیت نقطه سوم، میانی و خاکستری وجود ندارد و جامعه بر اثر غلبه فضای غیرعقلانی بر عقلانی ناچار به انتخاب یکی از دو گزینه موجود می‌شود.

تمایل به قطبی‌سازی به ویژه در فضای رقابت‌های سیاسی از آن جهت است که دوگانه‌سازی‌ها به ساده کردن مسائل پیچیده می‌انجامد و جریانات سیاسی آن را شیوه مؤثری برای کسب رأی می‌دانند زیرا آن‌ها را از افتادن به تبیین پیچیدگی مسائل می‌رهاند و با قرار دادن دو گزینه پیش روی جامعه، سعی در جلب نظر آن‌ها به گزینه دلخواه خود می‌کند. به همین جهت است که قطبی‌ شدن جامعه در موضوعات مختلف تأثیر مخربی بر انسجام و استحکام درونی جامعه گذاشته و شکاف‌ها و گسل‌های پنهان را فعال ‌می‌کند و جامعه را در یک حالت شکننده قرار می‌دهد که در صورت تشدید این وضعیت حتی یک کشور می‌تواند تا مرز جنگ‌های داخلی پیش رود. ‌

سخنان حجت‌الاسلام پناهیان درباره شفافیت در مجلس

اما آغاز این ماجرا از کجا بود؟ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان در سخنرانی‌ شب هفتم محرم در دانشگاه امام صادق(ع) به شدت از مسئله مخالفت نمایندگان با شفافیت آرا انتقاد کرد و گفت: «آی مجلس شورای اسلامی آدم باش. چه کسی به شما حق داده که شفاف رأی ندهید و شفاف رأی‌ دادن را تفتیش عقاید بدانید؟ بگویید چه چیزی را از ملت پنهان می‌کنید؟ چه کار می‌کنید در این مجلس؟ ما می‌خواهیم عُرضه و درک کارشناسی نمایندگان را بر اساس رأی‌هایشان متوجه شویم».

این سخنان با واکنش شدید برخی نمایندگان مجلس مواجه شد، هرچند برخی دیگر از نمایندگان نیز با این سخنان موافق بودند. اینجا بود که یک دوقطبی اولیه با محور شفافیت آرای نمایندگان شکل گرفت و تصویری سیاه و سفید از مخالفان و موافقان این مسئله در فضای رسانه‌ای ایجاد شد، در حالی که در یک فضای منطقی و عقلانی باید دلایل موافقت و مخالفت با یک مسئله مورد بررسی قرار گیرد نه صرف موافقت و مخالفت. در این فضا که با سخنان احساسی و به زعم برخی با اهداف انتخاباتی حجت‌الاسلام پناهیان همراه بود، مخالفان شفافیت آرا افرادی مشکل‌دار، منافق و ترسو معرفی شده و موافقان نیز افرادی شجاع و صادق تصویرسازی شدند.

مقایسه اظهارات روحانی و انتقادات پناهیان نشان می‌دهد که تأکید بیشتر رئیس‌جمهور بر وحدت و استفاده از ظرفیت انتخابات در جهت تقویت انسجام جامعه است و نام بردن از دو قشر زنان و کارگران نیز برای این بوده که اگر این دو قشر احساس ظلم به حقوق خود می‌کنند مسیر انتخابات را به عنوان راهکار رسیدن به حقوق خود برگزینند

اما بررسی دقیق‌ و منصفانه نشان می‌دهد که نمایندگان با شفافیت آرا مخالفت نکرده‌اند بلکه مخالفت خود را با دو فوریت این طرح اعلام کرده‌اند و این دو تفاوت فاحشی با هم دارند و نمایندگان معترض نیز طرح چنین موضوعی را نشانه بی‌اطلاعی پناهیان از تفاوت این دو مسئله دانستند. هرچند برخی دیگر معتقد بودند که او آگاهانه اهداف دیگری را از بیان نادرست یک موضوع دنبال می‌کند که نتیجه نهایی آن هرچه باشد جز ایجاد یک دوقطبی کاذب نیست.

پس از این اتفاق باز سخنان دیگری از حجت‌الاسلام پناهیان منتشر شد که در سخنرانی پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران رئیس‌جمهور را متهم به ایجاد دوقطبی کاذب در جامعه کرده بود.

پناهیان در این سخنرانی خطاب به رئیس‌جمهور گفت: «اختلاف نظر در جامعه اسلامی باعث برکت است، اما دوقطبی کردن جامعه رفتاری منافقانه است و در جامعه ما هم سال‌هاست که شکل گرفته و دو قطب در کنار هم قرار گرفته‌اند و اما این دوقطبی باقی ماند و البته کاذب است. تشکر می‌کنم که اخیراً رئیس‌جمهور علیه دوقطبی‌سازی صحبت کردند، اما عجیب بود که ایشان در یک سخنرانی هم دوقطبی برای انتخابات آینده بسازند و هم از دوقطبی‌سازی انتقاد کنند؛ هم به تبلیغات‌چی‌ها در خصوص زنان سوژه دهند و در عین حال علیه دوقطبی صحبت می‌کنند. این مسئله عجیب است و زیاد در سخرانی ایشان اتفاق افتاده است... دوقطبی‌سازی موجب دیکتاتوری روانی می‌شود. خدا لعنت کند کسانی را که به دوقطبی‌سازی دامن می‌زنند و همه را متهم و منتسب به یک جناح می‌دانند. این لعنتی‌ها اجازه نمی‌دهند جامعه به پیش برود. صهیونیست‌ها این دوقطبی را در اکثر کشور‌ها ایجاد کردند. البته در کشور ما موفق نشدند، اما همیشه دعوا را راه می‌اندازند. در این دوقطبی‌سازی برخی بدون شایستگی رشد می‌کنند و برخی با تبعیت از بی بی سی خبیث به دنبال این مسئله هستند.»

پاسخ تلویحی رئیس‌جمهور به سخنان پناهیان

اما حجت‌الاسلام روحانی در جلسه هیئت دولت چه گفته بود که متهم به دوقطبی‌سازی شده بود؟

رئیس‌جمهور در بخشی از سخنان خود در جلسه هیئت دولت در 20 شهریور که به نظر می‌رسد موجب این اتهام‌زنی شد، با تأکید بر اینکه امروز بایستی روحیه وحدت و یگانگی در کشورمان بیش از هر زمان دیگری باشد، به اهمیت برگزاری انتخابات در ماه‌های آینده اشاره کرد و گفت: «انتخابات باید موجب وحدت بیشتر در جامعه باشد و آحاد و اقشار مختلف مردم اعم از زنان و کارگران هر مشکلی که به ذهن‌شان می‌آید و احساس می‌کنند که حقوق‌شان مراعات نمی‌شود، راه اصلی برای کسب حق خودشان انتخابات است. باید در انتخابات دیدگاه‌های خود را اعلام کنند و افرادی را انتخاب کنند که حقوق‌شان را سریع‌تر و زودتر به دست‌شان ‌برسانند و غیر از این هیچ راه دیگری وجود ندارد... انتقاد و سخن گفتن هیچ ایرادی ندارد، اما راه اصلی برای پیروزی و رسیدن به حق بیشتر انتخابات است. باید در انتخابات حضور فعال داشته باشیم و نباید انتخابات مایه انشقاق و دودستگی در جامعه شود، بلکه باید به وحدت و انسجام بیشتر بینجامد. در شرایطی که دشمن همه فشارهای اقتصادی را به کار گرفته است. نباید برخی از تندروی‌ها و مسیرهای غیردقیق که مردم را آزار می‌دهد در جامعه اجازه بروز پیدا کند، چرا که مردم به اندازه کافی با غصه و سختی مواجه هستند و نباید اجازه داد که براساس بی‌دقتی‌ها غصه جدیدی بر مردم وارد شود.»

مقایسه اظهارات روحانی و انتقادات پناهیان نشان می‌دهد که تأکید بیشتر رئیس‌جمهور بر وحدت و استفاده از ظرفیت انتخابات در جهت تقویت انسجام جامعه است و نام بردن از دو قشر زنان و کارگران نیز برای این بوده که اگر این دو قشر احساس ظلم به حقوق خود می‌کنند مسیر انتخابات را به عنوان راهکار رسیدن به حقوق خود برگزینند. حتی با نگاه بدبینانه نیز شاید به سختی بتوان از سخنان رئیس‌جمهور این‌گونه برداشت کرد که وی به دنبال ایجاد دوقطبی‌بوده است. اینجا نیز به نظر می‌رسد خطیب معروف و محترم یا نابجا و از روی ناآگاهی نسبت به تعریف واژه قطبی‌سازی از آن استفاده کرده یا در حدود 5 ماه مانده به انتخابات مجلس اهداف سیاسی را از تریبون‌های مقدس دنبال می‌کند و می‌خواهد با ایجاد دوقطبی در جامعه و اتهام‌زنی به دیگران برای ایجاد دوقطبی، خود و جریان حامی خود را در هاله‌ای از مظلومیت قرار داده و منتقدان و مخالفان را به عنوان جبهه ظالمان و زورگویان معرفی کند.

البته بیان این سخنان به معنای آن نیست که فقط فردی به نام پناهیان در مسیر دوقطبی‌سازی جامعه در نزدیک انتخابات گام برداشته، اما چون سخنان و اظهارات او در طی هفته اخیر برجسته شده بدان اشاره شد. متأسفانه تجربه تاریخی چهار دهه اخیر نشان می‌دهد که با وجود اینکه انقلاب ما اسلامی بوده و نظامی مبتنی بر اسلام نیز بر کشور حاکم شده اما به ویژه پس از گذار از دوران ابتدایی انقلاب و دفاع مقدس، دوقطبی‌سازی جامعه به راهکار و تاکتیک اصلی فعالان و جریان‌های سیاسی کشور بدل شده و هر چه از دهه اول دورتر می‌شویم این شیوه غیراخلاقی پررنگ‌تر شده و اختصاص به یک جریان و جناح ندارد و هم اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان در استفاده از این شیوه غیراخلاقی برای کسب رأی بهره برده و ابایی هم از آن نداشته‌اند که موضوعاتی مانند آزادی، حجاب، برجام، رابطه ایران و آمریکا، حقوق زنان و دانشجویان و کارگران، گشت ارشاد، عدالت، فقر و ...از جمله محورهایی بوده‌اند که جریان‌های سیاسی، تریبون‌داران و نامزدهای انتخاباتی غالبا در آستانه انتخابات مختلف مجلس و ریاست جمهوری، سعی کرده‌اند جامعه را حول آنها به دو دسته موافق و مخالف به نحوی تقسیم کنند که هر یک صاحب عقیده دیگر را نه رقیب بلکه دشمن خود تصور کرده و با پررنگ کردن چنین فضایی رأی به خود را عامل بقا و رشد کشور و رأی‌آوری رقیب را به سقوط افتادن انقلاب و نظام و کشور تصویر کند.

مهدی مطهرنیا درباره دلیل تکرار این تاکتیک از سوی جریان‌های سیاسی به ایکنا می‌گوید: «بررسی چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که دهه اول دهه تأسیس انقلاب و دهه‌های بعدی دهه‌‌های تحکیم و تثبیت انقلاب بوده است. در دهه‌های تحکیم و تثبیت همواره از دهه اول تأسیسی و انبار اصول، ارزش‌ها و عواطف آن دهه استفاده شده است و در دهه‌های بعدی چیز جدیدی بر آن افزوده نشده است. به عبارتی اصولگرایان امروز همچنان همان شعارهای دهه نخست را می‌دهند و اصلاح‌طلبان نیز همان شعارها را با ادبیاتی دیگر بیان می‌کنند. اما در عمل هیچ کدام نتوانسته‌اند پاسخگوی نیازها و خواسته‌ها بوده و ادبیات، رفتارها و کنش‌های سیاسی خود را به‌روز کنند.»

اما از منظر دیگر می‌توان گفت که استفاده حداکثری و مکرر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی از قطبی‌سازی جامعه به ویژه در هنگامه رقابت‌های انتخاباتی بیانگر آن است که مجموعه این جریان‌ها و جناح‌ها در مسیر زوال عقلی و انحطاط فکری قرار گرفته و تهی از برنامه و طرح نوینی برای اداره امور کشور هستند. این البته نتیجه بی‌توجهی به کادرسازی و پوست‌اندازی فکری و انسانی در مجموعه جریانات و احزاب سیاسی کشور است که همچنان برای رأی‌آوری از تاکتیک‌های نخ‌نما، تکراری، بی‌توجه به نیازها و وضعیت واقعی جامعه و در عین حال کاملاً غیراخلاقی استفاده می‌کنند. اگر هم در جریان اعتراض‌ها دی‌ماه 96 شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمام ماجرا» از سوی معترضان سر داده شد بیانگر این واقعیت است که هر دو جریان عمده سیاسی کشور دچار روزمرگی شده و برنامه و طرح خاصی برای حل مشکلات کشور ندارند و تلاش هر دو جریان برای ایجاد دوقطبی در جامعه را نیز باید در راستای خالی بودن مغز آنها از ایده و برنامه‌ای برای اصلاح امور کشور و حل مشکلات جامعه در حوزه‌های مختلف از یکسو و کسب قدرت به هر وسیله و روش به عنوان تنها هدف ارزیابی کرد.

متأسفانه باید گفت که این شعار نتوانست به منزله تلنگری از سوی فعالان و جریان‌های سیاسی تلقی شود و از سوی هر دو جریان چندان جدی گرفته نشد که این خود بیش از پیش دلالت بر فاصله میان آنها با مردم و دور شدن هر چه بیشتر احزاب و جریان‌های سیاسی از خدمت‌محوری و نزدیکی هر چه بیشتر به قدرت‌محوری دارد.

گزارش از مهدی مخبری

انتهای پیام

captcha