عبرت‌های زندگی یک قاری سست‌ایمان
کد خبر: 3850204
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۸
عضو هیئت علمی دانشگاه مفید تشریح کرد:

عبرت‌های زندگی یک قاری سست‌ایمان

گروه حوزه‌های علمیه ــ عضو هیئت علمی دانشگاه مفید به رفتارشناسی ابوموسی اشعری به عنوان یک عالم بی‌عمل و قاری سست‌ایمان پرداخت و تصریح کرد: ابوموسی امیر کوفه بود؛ بعضی او را جزء انصار پیامبر(ص) می‌دانستند و فرد باسواد و قاری قرآن و دارای زهد ظاهری بود، ولی ایمان درست و حسابی نداشت و همین باعث رفتارهای نادرست در برابر امام علی(ع) شد.

سعید رهاییبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین سعید رهایی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، 23 مهر در جلسه شرح نهج‌البلاغه گفت: حضرت در نامه اول نهج‌البلاغه که خطاب به مردم کوفه نوشته است، مردم کوفه را از بزرگان عرب و از بهترین یاران خود برشمرده است؛ حضرت در این نامه، واقعه قتل عثمان را شرح داده و اینکه ایشان در آن نقشی نداشته است بلکه عایشه، طلحه و زبیر کسانی بودند که در آتش مخالفت با عثمان دمیدند.

وی با بیان اینکه آن حضرت در این نامه به فتنه اشاره کرده و مردم را دعوت به مقابله با فتنه‌گران می‌کند افزود: در شرح ابن ابی الحدید در این زمینه آمده است که وقتی آن حضرت به سرزمین ربذه که محل تبعید ابوذر بود رسید، نامه‌ای برای ابوموسی اشعری نوشت که حاکم بر کوفه بود. نامه را به دو نفر می‌دهند؛ یعنی محمدبن جعفر و محمدبن ابی بکر. محمدبن ابی ابکر، تحت سرپرستی امام علی(ع) بزرگ شد و محمدبن جعفر هم برادر مادری محمدبن ابی بکر است.

وی تصریح کرد: محمدبن ابی بکر از بزرگان اصحاب شد و امام(ع) او را به خلافت مصر فرستاد که در میان راه او را شهید کردند؛ محمد فرزندی به نام ابوالقاسم داشته است که به او قاسم فقیه می‌گفتند و دختری به نام ام‌ فروه داشت که مادر امام صادق(ع) بوده است و از این جهت، اهل سنت هم برای امام صادق(ع) احترام زیادی قائل بودند.

رهایی اظهار کرد: ابوموسی اشعری در دوره عمر امیر بصره بود و در دوره عثمان هم مدتی بود، ولی برداشته شد و خلافت کوفه را به او دادند؛ امام علی(ع) در دوره خلافت ظاهری، همه امیران دوره عثمان را خلع کردند، جز ابوموسی اشعری؛ حضرت از وی دل خوشی نداشت، ولی مالک اشتر مصر شد تا او را ابقاء کند.

عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم با بیان اینکه ابوموسی از خون‌خواهان عثمان بود و از دستور امام سرپیچی می‌کرد، تصریح کرد: امام در نامه به ابوموسی اشعری فرمودند که من هاشم بن عتبه(که از یاران برجسته امام بود و در جنگ صفین به شهادت رسیدند) را نزد تو فرستادم تا تو مردم کوفه را برای حمایت من در جمل بفرستی؛ زیرا طلحه و زبیر واقعه‌ای را که در اسلام سابقه نداشت ایجاد کردند؛ وقتی هاشم نامه آورد خودت و مردم برای یاری سپاه من بیایید؛ من به تو حکومت کوفه را ندادم، مگر اینکه حق را یاری کنی.

زهد ظاهری بدون پشتوانه ایمان واقعی

وی افزود: محمدبن ابی بکر و محمدبن جعفر به کوفه رفتند و مردم را برای حمایت از لشکر امام علی(ع) تشویق کردند؛ مردم سراغ ابوموسی رفتند(ابوموسی که امیر کوفه بود؛ بعضی او را جزء انصار پیامبر می‌دانستند و فرد باسواد و قاری قرآن و دارای زهد ظاهری بود ولی ایمان درست و حسابی نداشت) تا طبق نظر او عمل کنند؛ ابوموسی گفت که اگر آخرت را می‌خواهید در خانه بنشینید و اگر دنیا را می‌خواهید بروید سراغ جنگ؛ یعنی علی(ع) العیاذ بالله مردم را به دنیا دعوت می‌کند.

عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم تصریح کرد: وقتی خبر به فرستادگان امام رسید، آن دو سراغ ابوموسی رفته و بر او سخت گرفتند؛ ابوموسی که اهل مغالطه و در درون گمراه بود، در جواب آنان گفت: مگر ما با عثمان بیعت نکرده بودیم؛ بیعت عثمان هنوز هم بر گردن علی و من و شما هست و باید حق آن بیعت را ادا کنیم و اول قاتلان عثمان را بکشیم.

وی تصریح کرد: این حرف عین دروغ است؛ زیرا حتی اگر به نظام خلیفگی هم معتقد بود وقتی خلیفه قبلی وفات کرد باید از خلیفه وقت یعنی علی(ع) تبیعت می‌کرد.

عضو هیئت علمی دانشگاه مفید با بیان اینکه امام علی(ع) به دنبال این رفتار ابوموسی، امام حسن(ع) و مالک اشتر را به کوفه فرستاند، تصریح کرد: ایشان وقتی وارد کوفه شدند در فضل امام علی(ع) و لزوم تبعیت از ایشان سخن گفتند که تلاش امام حسن(ع) در اینجا جالب است؛ ابن ابی الحدید نقل کرده که امام حسن نسبت به بقیه سن کمتری داشت و در حالی که در شدت بیماری بود، مردم را با فصیح‌ترین کلام به حمایت از امام علی(ع) دعوت می‌کرد.

رهایی تصریح کرد: امام حسن(ع) براساس روایت فرمود که امام علی(ع) در هر واقعه و جنگی که در زمان پیامبر(ص) رخ داد در کنار ایشان بود؛ آن وقت که مردم دچار پستی و خذلان شده بودند، او از پیامبر اعظم(ص) دفاع کرد؛ او نزدیک پیامبر(ص) بود، در حالی که دیگران از ایشان فاصله می‌گرفتند؛ وقتی خلفای دیگر مشرک بودند، امام(ع) همراه پیامبر(ص) نماز می‌خواند. او پیامبر(ص) را تصدیق کرد در حالی که بقیه او را تکذیب می‌کردند؛ او کسی است که هیچ فردی سابقه او را ندارد و افضل و اشرف یاران پیامبر(ص) است و چنین فردی از شما مردم حمایت خواسته است.

رهایی بیان کرد: مالک اشتر هم که با حمایت او ابوموسی به حکومت کوفه رسیده بود وارد دارالعماره و ابوموسی اشعری را کنار گذاشت؛ همراهان مالک می‌خواستند متعرض ابوموسی شوند، ولی ایشان منع فرمود.

عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم اظهار کرد: در نقلی از ابن ابی الحدید بیان شده که وقتی امام به منطقه ذی قار رسید، عایشه نامه‌ای به حفصه نوشت که علی(ع) به فلان منطقه رسیده و ترس او را برداشته است؛ زیرا به او پیام رسیده که هم تعداد ما و هم پول ما بسیار زیاد است و در معرکه‌ای گیر کرده که نه راه پیش و نه را پس دارد. این نامه به حفصه رسید و حفصه از کنیزکانش دعوت کرد که بیاید آواز بخوانیم و برقصیم؛ حفصه شعری بنابر نامه عایشه ساخت و خواندند و رقصیدند.

وی افزود: این خبر به ام کلثوم رسید، چادر سر گرفت و در حالی که شناخته نمی‌شد، چون چادر و مقنعه بر سر داشت وارد مجلس رقص این زنان شد و روبنده را کنار زد؛ حفصه وقتی دختر امام علی(ع) را دید جا خورد و خجالت کشید و گفت: «انا لله و انا الیه راجعون». ام کلثوم خطاب به او گفت که تو و رفقایت همان افرادی هستید که علیه پیامبر(ص) عمل کردید و حالا علیه برادر او علی(ع) کارهای ناروا انجام می‌دهید؛ البته از شما بعید نیست زیرا در مورد شما آیه قرآن نازل شده که زنان پیامبر(ص) علیه او فتنه می‌کنند.

رهایی اظهار کرد: کسانی مانند عمار، محمد بن ابی بکر و محمد بن جعفر و مالک در چنین فضایی در حمایت از امام علی(ع) کوتاهی نکردند.

انتهای پیام
captcha