عواطف انسان بنده عقل اوست
کد خبر: 3880566
تاریخ انتشار : ۰۳ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۵:۳۲
غلامحسین ابراهیمی‌‌‌دنیانی:

عواطف انسان بنده عقل اوست

غلامحسین ابراهیمی‌‌‌دنیانی در برنامه شب گذشته «معرفت» با بیان اینکه ما در اختیار عقل هستیم، نه اینکه عقل در اختیار ما باشد، اظهار کرد: یکی از فلاسفه غربی به نام «هیوم» می‌گوید که عقل برده عواطف است. اگر عقل برده عواطف باشد چه باید چه کرد؟ خواسته‌ها رنگارنگ هستند و سیرایی ندارند و اگر بنا بر این باشد که عواطف بنده عقل باشند، انسان به قهقرا می‌رود، چراکه خواسته‌های انسان پایان نمی‌پذیرد.

به گزارش ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمی‌‌‌دنیانی در برنامه شب گذشته «معرفت» که از شبکه چهارم سیما پخش شد، به بحث در زمینه پیدایی، پنهایی، ظاهر و باطن پرداخت. در ادامه مشروح این برنامه از نظر بگذرد؛

پیدایی و ناپیدایی یا ظاهر و باطن را داریم؛ یعنی یک سری چیزها پیدا و یک سری چیزها ناپیدا هستند که به چیزهای ناپیدا دسترسی نداریم. یک دوگانگی بین ظاهر و باطن و پیدایی و ناپیدایی وجود دارد، اما گاهی مسئله‌‌‌ای پیش می‌‌‌آید که چیزی از شدت پیدایی ناپیدا است. چیزی که در پشت دیوار قرار دارد، برای من ناپیداست، اما گاهی ممکن است چیزی باشد که از شدت پیدایی ناپیدا است.


بیشتر بخوانید:


برای نمونه می‌‌‌توانید جسم منور را ببینید. دیوار با نور روشن است و اگر نور باشد، یکدیگر را نمی‌‌‌بینیم. بنابراین، ما منورها را می‌‌‌بینیم، نه نور را. اگر هیچ منوری، یعنی چیزی که نور به آن می‌‌‌تابد نبود، نمی‌‌‌توانستید نور را ببینید، اما فرض کنید که در عالم هیچ چیزی نباشد و خلأ محض وجود داشته باشد، اما نور هم باشد. این نور در خلأ، دیده نمی‌‌‌شود، اما در ملا مشاهده خواهد شد.

هرچه در این عالم می‌‌‌بینید موجود است و شما موجودات حسی را می‌‌‌بینید. در حقیقت این موجودات را چون موجود هستند می‌‌‌بینید. موجود به وجود موجود است، اما یک سؤال این است که ما خود وجود را می‌‌‌بینیم یا موجود را؟ خود وجود دیده نمی‌‌‌شود، بلکه موجود دیده می‌‌‌شود. موجودات نیز به وجود موجود هستند و این موجودات را می‌‌‌بینیم، اما خود وجود را منهای موجودات نمی‌‌‌توانیم ببینیم. عالم حادث است و موجود شده و آن را می‌‌‌بینیم، بنابراین موجودات حادث هستند، نه وجود. موجودات را می‌‌‌بینیم، اما خود وجود را نمی‌‌‌بینیم، چراکه شدت ظهور دارد. بنابراین علت ندیدن وجود شدت ظهور آن است نه اینکه پنهان باشد.

این شدت ظهور موجب می‌‌‌شود که نتوانیم ببینیم. بنابراین، یک‌‌‌وقت پنهان بودن چیزی موجب ندیدن ماست و یک‌‌‌وقت شدت ظهور مانع دیدن می‌‌‌شود. جایی نیست که وجود حضور نداشته باشد. خیلی از موجودات که در منزل ما قرار دارند، در اتاق کار ما نیست، اما وجود همه‌‌‌جا هست و ما موجودات را می‌‌‌توانیم ببینیم و به دلیل شدت ظهور وجود نمی‌‌‌توانیم آن‌را مشاهده کنیم.

به قول حکما «یا من هو اختفی لفرط نوره، الظّاهر الباطن فی ظهوره». حق‌‌‌تعالی همه‌‌‌جا در مظاهر دیده می‌‌‌شود و هر آنچه ببینیم مظهر حق است. موجودی در این جهان نیست که مظهر حق‌‌‌تعالی نباشد. حق در مظهر دیده می‌‌‌شود و بدون مظهر نمی‌‌‌شود، حق را دید. امام حسین(ع) نیز می‌‌‌فرمایند که «عمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ» و برای این عبارت دو معنا می‌‌‌توان در نظر گرفت؛ یکی اینکه کور باشد چشمی که تو را نمی‌‌‌بیند و یکی اینکه، کور است آن که تو را نمی‌‌‌بیند. همچنین حضرت امیر(ع) نیز فرمودند که «ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فيهِ». بنابراین حق‌‌‌تعالی همه‌‌‌جا هست، اما بدون مظاهر، حق را نمی‌‌‌بینیم و دلیل ندیدن این است که چشم ما توان دیدن را ندارد.

این شعر مولانا که می‌‌‌گوید «آن مه که ز پیدایی در چشم نمی‌‌‌آید» نیز همین است. یک وقت چون چیزی ناپیدا است به چشم نمی‌‌‌آید و یک وقت از شدت پیدایی در چشم نمی‌‌‌آید. دیدن ما محدودیت دارد، اما حق‌‌‌تعالی غیرمحدود است و محدود نامحدود را نمی‌‌‌بیند. همچنین محدود نامحدود را نمی‌‌‌شناسد. بنابراین، ما چطور می‌‌‌توانیم حق‌‌‌تعالی را بشناسیم و در اینجا باید به عجز خود اعتراف کنیم.

یک نکته مهم این است که ما همه کارهای خود را با عقل انجام می‌‌‌دهیم و حداقل این طور است که ادعا داریم کارهایمان را عقلانی انجام می‌‌‌دهیم، اما عقل را نمی‌‌‌بینیم. بنابراین عقل بر ما حاکم است. همچنین ما در اختیار عقل هستیم، نه اینکه عقل در اختیار ما باشد. یکی از فلاسفه غربی به نام «هیوم»، منکر علیت است و یک حرف عجیبی زده است. می‌‌‌گوید که عقل برده عواطف است. انسان عواطف، خواسته‌‌‌ها و امیال و ... دارد، اما سوال این است که آیا عقل، بنده عواطف است یا برعکس؟ معتقدم که عواطف بنده عقل هستند. اگر عقل برده عواطف باشد باید چه بکنیم؟ خواسته‌‌‌ها رنگارنگ هستند و سیرایی ندارند و اگر بنابراین باشد که عواطف بنده عقل باشند، انسان به قهقرا می‌‌‌رود، چراکه خواسته‌‌‌های انسان پایان نمی‌‌‌پذیرد.

در حقیقت این طور است که عقل می‌‌‌گوید که فلان چیز را بخواه، اما اندازه نگه‌‌‌دار و بدان که از چه راهی و چه اندازه‌‌‌ای می‌‌‌خواهی. بنابراین باید بدانیم که چه می‌‌‌خواهیم، ‌برای چه می‌‌‌خواهیم، چه اندازه و چگونه می‌‌‌خواهیم. بنابراین این‌ها برده عقل هستند.

انسان تنها موجودی است که برخلاف گفته «هیوم»، می‌‌‌تواند برخلاف میل‌‌‌ها و خواسته‌‌‌های خودش تصمیم بگیرد. یک شیر، نمی‌‌‌تواند برخلاف خواسته‌‌‌های خودش تصمیم بگیرد و همچنین دیگر حیوانات نیز همین طور هستند و برخلاف آنچه می‌‌‌خواهند نمی‌‌‌توانند عمل کنند. انسان نیز خیلی چیزها را می‌‌‌خواهد، اما می‌‌‌تواند که برخلاف خواسته‌‌‌های خود تصمیم بگیرد. این توانایی تصمیم گرفتن برخلاف خواسته‌‌‌های خود، از عقل نشئت می‌‌‌گیرد و عقل این توان را دارد که بر خلاف میل‌‌‌ها عمل کند.

انتهای پیام
captcha