روایت نیمه‌تمام راوی ثابت حماسه هویزه
کد خبر: 3901567
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۲

روایت نیمه‌تمام راوی ثابت حماسه هویزه

حاج باقر مارانی، راویِ ثابتِ هویزه بود و راویانی که از نقاط مختلف برای روایت کردن به مراسم یادبود شهدای حماسه هویزه دعوت می‌شوند از بازمانده حماسه هویزه نقل قول می‌کنند. او پس از انتشار کتاب «بازمانده حماسه هویزه» پیگیر ثبت خاطرات خود بود ولی در یک سال و نیم گذشته بیشتر اوقات درگیر درمان و بیمارستان شده بود و هنوز سرنوشت ثبت خاطرات او از آن روزها مشخص نیست.

روایت نیمه تمام راوی ثابت حماسه هویزه ...به گزارش ایکنا از خوزستان، اگر به یادمان شهدای هویزه رفته باشید، تابلوهایی را در دو سمت مزار شهدا در شرح وقایع آن روز می‌بینید، راوی این نوشته‌ها حاج باقر مارانی است؛ رزمنده کوچک‌سالِ شهید محمدحسین علم‌الهدی در سال 59، سه‌شنبه ششم خرداد پس از تحمل سال‌ها درد و رنج ناشی از جراحات شيميايی به همرزمان شهيدش پيوست.

حاج باقر مارانی، آخرین شاهد حماسه هویزه بود؛ تنها رزمنده‌ای که از محاصره تانک‌های دشمن بعثی جان سالم به در برد و بعدها وقتی روایت‌ راویان را از حماسه هویزه خواند، دانست که باید سکوتش را بشکند و نزدیک‌ترین روایت به واقعه حماسه هویزه را بنویسد.

این جانباز دوران دفاع مقدس در سال 96 کتاب «بازمانده حماسه هویزه» را نوشت؛ کتابی که قرار بود نامش «ناگفته‌های هویزه» باشد؛ اما چنین نشد و ۱۵۰ صفحه نیز از آن حذف شد. حاج باقر، رزمنده کوچک‌سال آن زمان، در بخشی از این کتاب از روزهای نبرد هویزه گفته است، از خیانت بنی صدر در شهادت دانشجویان در هویزه و مظلومیت آنها.

روایت او از لحظات شهادت شهید علم‌الهدی و یارانش زیبا و تکان‌دهنده است. او در صفحه ۱۶۱ کتاب درباره ساعت‌های بعد از شهادت شهید علم‌الهدی می‌نویسد: «فقط دو نفر زنده ماندیم که آن یک نفر هم شهید شد و فقط من ماندم. من سینه‌خیز حرکت کردم زمانی که به پل روی رودخانه رسیدم توپ‌هایی وجود داشت که یکی از آنها می‌توانست کل عراقی‌ها را به عقب برگرداند ولی نمی دانم چرا هیچ کس برای ما استفاده نکرد. می‌خواستم به سمت سوسنگرد بروم. از روی پل عبور کردم. نگاهی به اطراف خودم کردم. از ۲۴ نفر ما فقط من مانده بودم. پاسی از شب گذشته بود که من به سوسنگرد رسیدم. پرویز تلوری و یک تعداد دیگر از بچه‌ها که همان ساعات اولیه عملیات عقب‌نشینی کرده و برگشته بودند و منتظر بودند تا ببینند چه کسی زنده بر می‌گردد. چون آنها دیده بودند که آن نیروهایی که جلو رفتند در محاصره افتادند و قتل عام شدند و کسی جز من برنگشته بود. بین افرادی که جمع بودند یک تعداد خبرنگار هم آمده بود که من شروع کردم به حرف زدن و از خیانت بنی صدر و شهادت بچه‌ها گفتم.»

حاج باقر، راویِ ثابتِ هویزه بود و راویانی که از نقاط مختلف برای روایت کردن در مراسم دعوت می‌شوند؛ از بازمانده حماسه هویزه نقل قول می‌کنند. او می‌گوید: «همه آنچه درباره حماسه هویزه نوشته شده است نقل قول است. خیلی‌ها منتظر بودند تمام واقعیت‌ هویزه نوشته شود، حتی برخی دوستان در یادمان شهدای هویزه به من می‌گفتند تو کوتاهی کردی و الان هم کوتاهی کردی که روایتت را نیمه تمام گذاشتی. در پاسخ آنها گفتم: آخر کتاب، نوشته‌ام این روایت ادامه دارد.»

او درباره آشنایی‌اش با شهید علم‌الهدی گفته بود: «از وقتی به سوسنگرد آدم با شهید علم‌الهدی آشنا شدم. من به عنوان کسی بودم که تدارکات پشت جبهه را می‌رساند. یعنی قبل از عملیات پشت خط دشمن، مهمات را می‌چیدیم که رزمندگان بتوانند استفاده کنند. خاطرات حسین (علم الهدی)همیشه برای من زنده هستند.

اگر روزی قرار باشد واقعیت هویزه تعریف شود هیچ کدام از این کتاب‌ها را قبول ندارم. تمام کسانی که با حسین در نوک پیکان بودند شهید شده‌اند. فقط من ماندم که خود حسین گفت برگرد. فاصله من و شهید علم‌الهدی در لحظه شهادتش 20 تا 25 متر بود. این چند متر را شاید نیم ساعت طول کشید تا توانستم سینه‌خیز برگردم. چون تانک‌ها آمده و همه بچه‌ها را شهید کرده بودند.»

حاج باقر پس از انتشار کتاب «بازمانده حماسه هویزه» پیگیر ثبت خاطرات خود بود ولی در یک سال و نیم گذشته بیشتر اوقات درگیر درمان و بیمارستان شده بود و هنوز سرنوشت ثبت خاطرات او از آن روزها مشخص نیست.

کامله بوعذار، خبرنگار ایکنا خوزستان

انتهای پیام
captcha