وقتی چشمه زمزم در صحرای مکه جوشید، آن بیابان لمیزرع کم کم آباد شد، فراوانی و برکت یافت و دیگر بیابان نبود. این حکایت رونق و برکت قلبهای ما بعد از جوشیدن چشمه محبت مردی است که رسول خدا(ص) از ما خواستند در آزمونها به او ملتزم باشیم. همه ما کم یا زیاد، به انداز قابلیت و حاصلخیزی قلبمان در اطراف این چشمه به آبادی رسیدهایم. آنچه در زیر میخوانیم حکایت همین آبادانی در اطراف نام «امیرالمؤمنین علی(ع)» در قلب شیفتگان مولا در پاسخ به این سوال ایکنا است که «از بهرهای که از وجود مولا دز زندگی فردی یا اجتماعی خود بردهاید» بگویید.
مهدی دغاغله، قاری قرآن و استاد دانشگاه درباره این پرسش، گفت: امام علی علیهالسلام، جامعالاضداد است؛ یعنی امام صفات ضد و نقیضی را در خود جمع کرده است. این را معمولا در کمتر کسی میبینید. کسی از این نظر شبیه امام علی علیهالسلام وجود ندارد. یک شاعر زبر دست میگوید:
«جمعت فی صفاتک الاضداد فلهذا عزت لک الانداد
زاهد حاکم حلیم شجاع فاتک ناسک فقیر جواد
شیم ما جمعن فی بشر قط و لا حاز مثلهن العباد...
تو هم پادشاهی و همه از کرم و بذل و بخششت بهره میبرند و هم اینکه خود مانند فقرا زیستی. هم جنگجوی شجاع و نترسی هستی که در میدان جنگ حریفی نداری و هم شبها در محراب اشک میریزی و از ترس خداوند متعال لرزه بر اندامت میافتد. هم حاکمی و قضاوت میکنی و هم تن به قضاوت شدن میدهی. شاعر این صفات و بیش از اینها را مطرح میکند که در کمتر کسی پیدا میشود.
امام علی(ع) از طرفی یک جنگجو است و از طرفی یک خطیب زبردست؛ سخنان امام بعد از ۱۴۰۰ سال، بعد از قرآن کریم از زیباترین و بلیغترین سخنان است. میگویند: «کلام علی دون کلام الخالق و دون کلام المخلوق». امام در بلاغت کسی است که ادب پیش از اسلام را به ادب اسلامی وصل میکند و یک ترکیب و آمیختگی از این دو به وجود میآورد که واقعا بینظیر است.
کجا میتوان شخصیتی را پیدا کرد که این صفاتی را که در ظاهر با یکدیگر متضاد هستند داشته باشد؟ عدالت گستری امام یکی از مهمترین صفات ایشان است. ایشان وقتی خلیفه شدند، اولین جملهای که فرمودند این است: «ومَنْ ضاقَ علیه العَدْلُ فالجَوْرُ علیه اَضْیقُ» این جمله مرا تکان میدهد و اگر بپرسید کدام زاویه از زوایای این شخصیت والا بیش از همه برای من میدرخشد، همین عدالتمحوری امام را میگویم. در خلافت امام، انسان ضعیفی وجود ندارد. امام زندگی خود را در پایینترین مرحله مساوی با پایینترین شخصی که در حکومتش زندگی میکند تنظیم کرده بود. امام علی(ع) حق مظلوم را میگیرد. این صفت بسیار ارزشمندی است.
محمود حمیداوی، مدرس قرآن نیز گفت: امام علی علیهالسلام کتاب انسانیت است، کتابی که خیلی از افراد اهل مطالعه، عاشق برگ برگ آن شدند، ولی حتی به یک برگ آن عمل نکردند و بیسوادان چیزی از آن نفهمیدند. امام علی(ع) به وسعت یک باران است که عدهای از برکات آن در زمین دلشان محصولی کاشتند و از محصول خود لذت و بهره بردند، ولی لطافت باران را ندیدند یا حس نکردند و یک عدهای تمام عمر زمین دلشان خشک و کویر و شورهزار ماند.
امام علی(ع) صدای شور و شعور انسانیت بوده و هست. آنهایی که به مکتب ایشان رفتند یک عمر نام نیک از مکتبش به جا گذاشتند و آنهایی که وجدانشان مرده بود در زبالهدان تاریخ دفن شدند.
هدیه مسعودی، مدرس معارف در دانشگاه نیز گفت: امام را به نهجالبلاغه میشناسم و نهجالبلاغه را مانند کهکشان یا کوهستانی میبینم که از هر طرف که نگاه کنم عظمت خدا را میبینم و کوچک بودنم را. در یک کلمه بندگی مولا واقعا مرا تحت تأثیر میگذارد.
امل فریسات، بانویی خانهدار و مادر سه فرزند است؛ او برای ما از قدرت کلمات امیرالمؤمنین(ع) و تأثیر آنها بر زندگی خود گفت: آنچه از امیرالمؤمنین(ع) من را متحول کرد، نگاه عجیبش به این دنیا بود. تحلیل و آنالیز امام از این دنیا، دنیاپرستی و مدگرایی و تجملگرایی را ـ که امروزه به حد اعلای خودش رسیده و انسانیت انسان را زیر پا گذاشته ـ تا حد زیادی کاهش میدهد.
خطبههای عجیب امام درباره این دنیا و مرگ چنان آدمی را میلرزاند، گویی انسان خفته را با پارچ آب سردی از جا بلند میکند. سخنان عجیبشان درباره مرگ برایم دلنشین بود و آیات قرآن را برایم واضحتر کرد. به طوری که در شرایط مختلف، آیات قرآن جلوی چشمم مجسم میشوند و این خیلی برایم شیرین بود.
اثر خواندن خطبههای امام این بود که پس از آن به دنبال رضای حق بودم و این مرا در مبارزه بسیار قوی و با اراده میکرد همچون کسی که در صف اول جنگ برای مبارزه با دشمن (یعنی نفس) خود را آماده کرده باشد. اطرافیان فقط خستگی تن و صورتم را میدیدند، اما من با محبوب خود بودم. هر چند در حال حاضر نهجالبلاغه را کمتر میخوانم ولی نور سخنان امام در وجودم ریشه دوانده و سعی میکنم خودم را بار دیگر به این دریای پر فیض برسانم.
حجتالاسلام سید محمدعلی بلادیان، مدرس حوزه علمیه هم وجود امام علی(ع) را با خورشید مقایسه کرد و گفت: هرچند قیاس وجود امیرالمؤمنین(ع) با خورشید، بسیار تأمل برانگیز است، چراکه خورشید در خلقت و بقا وامدار وجود نازنین خلیفه الهی و امیرالمؤمنین(ع) است، اما برای تقریب ذهن همانگونه که استفاده و بهره ما از خورشید دو نوع است: یکی استفاده غیر ارادی، به جهت لطف و رحمت عام و دیگری بنا بر اراده و خواست و تلاش موجودات بهرهمند و به جهت رحمت خاص، در مورد وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین باید اذعان کنیم که خلقت ما و به دنبال آن بسیاری از نعمتها در سایهسار و به تبع خلقت ایشان است، کما اینکه افتخار قرار گرفتن در نسل ایشان نعمتی مضاعف است که همیشه به آن مباهات کرده و از خدا طلب یاری در شکرگزاری آن را دارم، اما نسبت به امور اختیاری و اکتسابی باید بگویم، جز آرزوی تبعیت و پیروی از سلوک و منش حضرت چیزی را ندارم که عرضه بدارم لکن ارزشمندترین بهره ما از مولیالموحدین، نفس راه و رسم انسان بودن است که یادگار آن حضرت است.
محمدجواد محمدیمجد، حافظ کل قرآن کریم و دانشجوی دکتری رشته علوم قرآن و حدیث هم گفت: اسلام دینی جامع است و آدمها را جامع در ابعاد فردی، اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و سیاسی تربیت میکند. سیاسی بودن به آن معنا که فرد نسبت به سرنوشت جامعه دغدغهمند باشد.
ابعاد و شخصیت حضرت علی(ع) به عنوان انسان تراز دین، جامع است. حضرت علی علیهالسلام مرد سیاست بود، مرد دیانت بود، مردی بود که به فقرا کمک میکرد و در عبادتش در بالاترین حد خودش بود و برای خانوادهاش بهترین بود؛ متأسفانه بعضیها فکر می کنند حضور و فعالیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باعث میشود که فرد از خانوادهاش غافل شود، در صورتی که امام فردی بسیار خانوادهدوست بودهاند. من در قبال امام علی علیهالسلام این جامعیت را از شخصیت ایشان متوجه میشوم و سعی میکنم در حد تلاش و ظرفیت خودم به شخصیت ایشان نزدیک شوم.
زهرا قنبری، دانشجوی رشته معماری هم از آرامش در زیر سایه پرمهر مولا گفت: اقتدار و بزرگی در کنار مهربانی و رأفت امام چیزی است که بیش از همه توجه مرا به خود جلب میکند. هروقت اسم زیبایشان را میخوانم یا میشنوم، ایوان طلای زیبای گنبدشان را به خاطر میآورم که مهربانی و زیباییهایی شخصیتی امیرالمؤمنین(ع) را فریاد میزند. مولا را مثل یک پدر مهربان و مقتدر که در همه حال حواسش به فرزندش است تصور میکنم و اگر خطایی از من سر بزند با تمام وجود شرمندهشان میشوم و میخواهم پدرانه مرا ببخشد. سعی می کنم تا جایی که میتوانم مثل ایشان رفتار کنم و حواسم به نیازمندان اطرافم باشد.
سایه پر مهرشان را در زندگیم حس میکنم و این به من کمک میکند بهتر و زیباتر زندگی کنم.
علی فصیحیپور، مسئول گروه جهادی برخی از مناطق محروم اهواز است. او گفت: همین بس که راه و روش مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام این است که به درد و رنج مردم رسیدگی میکردند و مرهمی بر زخمهای آنها بودند. امام به صورت مخفی و آشکار به در خانههای مردم میرفتند و کمک میکردند. این کار واقعا برایم لذتبخش است. حداقل آرامم میکند که توانستیم پا جای پای مولا بگذاریم.
اعظم فربهی، مادر دو فرزند و فارغالتحصیل رشته روانشناسی هم میگوید: متأسفانه به اندازهای که میشود از این دریای رحمت بهره گرفت، شاید ذرهای هم نگرفتم. اما آنچه که در زندگی، راه روشنی را برای من ترسیم میکند شخصیت کامل و چندبعدی آقا امیرالمؤمنین(ع) است. آنچه خیلی مرا تحت تأثیر قرار داده و نصبالعین من در زندگی بوده این فرمایش آقاست که فرمود: «فرزند آدم را با فخر و مباهات چه کار که اولش نطفه و آخرش مرداری بدبوست؟» واین کلام به منزله ترمزی است هنگامی که هوای نفس من میتازد.
محسن ریاضی، محقق دینی نیز در جملهای کوتاه گفت: سادهزیستی و کل توقعات را در دنیا جمع نکردن بهرهای است که در زندگی از وجود امیرالمؤمنین(ع) بردهام.
مهدیه لطفعلیپور، مادر سه فرزند و فارغالتحصیل رشته الهیات گفت: استحکام، وضوح، روشنی و اتقان در نهجالبلاغه موج میزند. اینها را بدون هیچ تحلیل بیرونی لمس میکنم.
مریم بوعذار، فارغالتحصیل رشته ادبیات انگلیسی هم بخشندگی و تسامح را بهرهای میداند که از وجود امیرالمؤمنین(ع) دارد. او گفت: خیلی راحت دوستان و عزیزانم را میبخشم. این بهره را از شیعه بودنم دارم. چون حس میکنم نبخشیدن با شیعه بودنم منافات دارد. وقتی کسی برای کاری، عذر میخواهد حس میکنم خدا پا درمیانی کرده و نگاه میکند که میبخشم یا نه.
محمد محمدعلیپور، عکاس گفت: ما از بچگی یاد گرفتیم هر وقت بخواهیم بلند شویم یا کاری انجام دهیم یک یاعلی بگوییم. در صحبتهایمان با همدیگر همیشه یک «یاعلی» به هم میگوییم. ما بچه شیعهها سعی کردیم امام علی(ع) را در ظواهر زندگی خود بیاوریم، حال برخی از ما در حد توان توانستهایم در باطن خود را شبیه امام کنیم، برخی نه. کسی که توانسته این کار را انجام دهد، از زندگیش معلوم است، سادهزیستتر است. امام میتوانست زندگی بهتری داشته باشد، اما انتخاب امام این نبود. برای همین امام فرمودند: «شما نمیتوانید مثل من باشید.»
خدیجه سواعدی، معلم و مادر سه فرزند گفت: همین که خداوند مرا از پیروان حضرتش قرار داده است بزرگترین بهره است، اگرچه از پیروان راستینش نیستم. ماجرای ذوالشهادتین را شنیدهاید؟ فردی از اصحاب رسولالله(ص)، در معاملهای به نفع رسول خدا شهادت میدهند بی آنکه خود شاهد یا در صحنه حاضر باشند؛ یعنی چنان باوری به صداقت رسول(ص) دارند. چیزی که از امام به من میرسد بدون چون و چرا قبول دارم. شاید این اشکال باشد، اما دیدگاهم این است.
تهیه و تنظیم: تحریریه ایکنا خوزستان
انتهای پیام