خلافت انسان به وجود شر است
کد خبر: 3967349
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۵

خلافت انسان به وجود شر است

شریف لکزایی با اشاره به نظر امام موسی صدر در باب توانایی‌های انسان بیان کرد: امام می‌گوید انسان توانایی‌های خود را می‌تواند در دو عرصه خیر و شر بروز دهد و وجود شر نیز در انسان، کمال است، چون اگر این عنصر نباشد، مانند دیگر جانداران می‌شود و اگر آدمی نمی‌توانست به سوی شر برود، صرفاً ابزار بود و نه خلیفه خدا.

به گزارش ایکنا؛ دوازدهمین جلسه از سلسله جلسات تفسیر قرآن شریف لک‌زایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با محوریت آراء و اندیشه‌‌های امام موسی صدر در کتاب «برای زندگی»، شب گذشته، 5 اردیبهشت‌ماه، با محوریت سوره‌ «عصر» برگزار شد که در ادامه مشروح آن از نظر می‌گذرد:

در جلسه قبل بخشی از مباحث سوره عصر را مطرح کردیم و در این جلسه مباحث را پی می‌گیریم که به لحاظ فلسفه سیاسی و اجتماعی اهمیت زیادی دارد. در اهمیت سوره عصر، همین بس که در زمان خود رسول خدا(ص) مسلمین از هم جدا نمی‌شدند، مگر اینکه سوره عصر را قرائت می‌کردند و یکی از سوره‌های الهام‌بخش برای استواری مسلمین بوده است. امام موسی صدر به معنای عصر توجه کرده که در مقابل ظهر و پایان روز یا به معنای دهر باشد. اما به هر معنایی که باشد، در اینجا اگر انسان در راستای هستی و آنچه خدا مطرح کرده، حرکت کند می‌تواند جاودانه باشد و نقش‌آفرینی کند؛ لذا از این باب است که قرآن به اشیاء مقدس نیز سوگند خورده است.

چرایی سوگند در قرآن محل بحث است که خداوند چرا سوگند یاد می‌کند؟ دو وجه سوگند خوردن را ایشان مطرح می‌کند؛ یک نوع سوگند معنای عرفی است که ما از آن می‌فهمیم که برای درستی سخن سوگند یاد می‌کنیم و ایشان می‌گویند سوگندهای قرآن برای این نیست و وحی الهی معنای عرفی را مد نظر قرار نداده است. اما معنای دوم اینکه سوگند به معنای قداست آن اشیاء است و این یکی از ابعاد تربیتی قرآن و اسلام است که هر موجودی پیرامون انسان مقدس است. قرآن می‌خواهد از این نگاه و منظر به جلب توجه شنونده برای قداست اشیایی که به آنها سوگند یاد شود، توجه دهد؛ لذا تنها فایده سوگند تصدیق سخن نیست، بلکه آثار دیگری هم دارد که همین مورد دوم است و مد نظر قرآن هم بوده است.

قرآن به انسان یادآوری می‌کند که او تنها موجودی نیست که به خدا سجده می‌کند. این نگاه تربیتی است که سوره و سوره‌های مشابه مشتمل بر آن است. بنابراین غایت اصلی سوگند به موجودات هستی جلب نظر انسان به قداست این اشیاء است و همچنین مقصود از قداست نیز تربیتی، دینی و توحیدی است که انسان‌ها بدانند در مسیر توحید تنها نیستند. بلکه همراه کاروان هستی راه خود را می‌روند؛ لذا اگر انسان ایمان نداشته باشد، از این مسیر دور می‌شود. همه هستی محراب خدا است، اما سجده نهایت خضوع است که موجودات هستی اگر بخواهند نهایت خضوع خود را ابراز کنند، به سجده می‌پردازند و تسبیح نیز سازمان‌دهی است و نشان می‌دهد که یک ساختمان عظیمی دارد و یک مهندس خبره آن را بنا کرده و همه هستی بر بی‌نقص‌بودن خداوند معترف هستند.

یک معنای دیگر این است که عصر را به معنای روزگار بگیریم که برای انسان عبرت‌آفرین است و از این طریق زندگی خود را درست‌تر سامان دهد. خدا سوگند یاد می‌کند اگر انسان در مسیر حق قرار نگیرد، در خسران است. به واقع چهار شرط باید رعایت شود، تا انسان خسران نبیند که بسیار شروط مهمی است و عبارت از ایمان، عمل صالح، تواصی به حق و تواصی به صبر هستند. ایشان می‌گویند عمر انسان کوتاه است، اما دارای امیال فراوانی است و انسان مومن انسانی است که به خدا ایمان می‌آورد و با حبل متین این پیوند را استوار می‌کند؛ لذا آدمی با ایمانش قوی و جاوید می‌شود و پس از آن جزئی از هستی می‌گردد.

اما عمل صالح از نتایج ایمان است و ثانیا خود این عمل صالح ضامن بقای ایمان است؛ یعنی هرچقدر انسان ایمان داشته باشد و اهل عمل نباشد، ممکن است ایمانش از بین برود. اما دو شرط بعدی که در شکل‌گیری جامعه معنا پیدا می‌کند نیز کمک می‌کند؛ یعنی سفارش به حق و صبر کمک می‌کنند که انسان در آن مسیر ایمان و عمل صالح تداوم داشته باشد و عمرش در آن فضا بروز و ظهور پیدا کند.

بنابراین، ایمان حقیقت انسان است و آدمی به این دنیا نیامده تا ضعیف باشد، بلکه آفریده شده تا موحد و حق‌خواه باشد و آنچه این ایمان را متبلور می‌کند، عمل صالح است. اما علاوه بر این‌ها جماعت هم خلق می‌شود و اجتماع هم به وجود می‌آید تا هر یک از انسان‌های دیگر را نیز به حق و صبر توصیه کند.

امام تأکید دارد وقتی قسم به عصر مطرح می‌شود، بحث زمان، عمر و حیات انسان و سرمایه انسان مورد توجه است. انسانی که در خسران است، از ناحیه عمر خود زیان می‌بیند. در پاسخ به این سوال که چرا انسان در خسران است، می‌گویند آفرینش انسان بر دین حنیف است و این فطرت، شر را زشت می‌داند. بنابراین از این مسیر به آیه: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» اشاره دارند و می‌گویند انسان که با این فطرت الهی خلق شده باید در همین مسیر گام بگذارد که در اینجا به «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»، نیز اشاره کرده‌اند که این بهترین آفرینش و رنگ خدایی باید خودش را از مسیر فطرت نشان دهد و بعد اینجا بحث نظریه فلسفی فطرت را مطرح می‌کنند و می‌گویند بر این اساس انسان شایستگی آن را دارد که نیکوکار شود. انسان با این چهار شرط این را آشکار می‌کند و ظهور و بروز می‌بخشد.

اینجا به مثال‌های مختلفی نیز اشاره می‌کند و می‌گوید هر فعالیتی که خیر باشد، در این معنا شریک می‌شود. انسانی که در مسیر فطرت حرکت نمی‌کند، انسان نااهلی است که هر کاری را به صورت معیوب انجام می‌دهد و وقتی وارد سیاست می‌شود، یک حکمرانی ناصحیح خواهد داشت، اما اگر این چهار شرط که بیان شد را داشته باشد، به حکمرانی خوب خواهد پرداخت؛ لذا ورود فردی که با این مسیر بیگانه باشد، به هر فضایی موجب بروز اشکالاتی می‌شود.

وقتی دولت را تعریف می‌کنند، می‌گویند دولت مجموعه نهادها است، ولی کار مهمش حفظ تعادل میان قوای قدرت است. اگر کسی وارد سیاست و فرهنگ و ... شد، اما این چهار شرط سوره عصر را نداشت، جامعه را به تباهی می‌کشد و این هدر دادن منابع و امکانات به معنای خسران است؛ مانند اینکه شما یک ساختمانی را درست کردید، اما خراب است، شما ناچار می‌شوید این بنا را نیز تخریب کنید، اما آیا از این مصالح نیز می‌توانید استفاده کنید؟ خیر. چون این مصالح نیز از بین رفته است.

همچنین امام می‌گوید انسان توانایی‌های خود را می‌تواند در دو عرصه خیر و شر بروز دهد و وجود شر نیز در انسان، کمال است، چون اگر این عنصر نباشد، مانند دیگر جانداران می‌شود و اگر آدمی نمی‌توانست به سوی شر برود، صرفاً ابزار بود و نه خلیفه خدا. برخی افراد می‌گویند این اختیار یک مسئله تزئینی است و مهم نیست اما همه آنچه امام در اینجا تاکید دارند این است که بار عظیم و عدم خسران را روی این نقطه قرار می‌دهد که انسان از این امکان برخوردار است که به سمت خیر و شر برود و این شر نیز در وجود انسان کمال است.

معنای دیگر در باب این سوره این است که انسان بدون ایمان، کوچک و عمرش نیز کوتاه می‌شود که معنای خسران است، اما اگر انسان مومن، بزرگ است و عمرش هم طولانی و بابرکت است. البته مراد زمان طولانی نیست،‌ چون یک انسان می‌تواند با نگارش یک کتاب هم جامعه را پیش ببرد. با این نگاه انسان جاودان می‌شود و از او است به او می‌پیوندد و انسان با مرگش از یک مرحله به مرحله بعد می‌رود.

یکی دیگر از مباحث نیز روح و بدن است. ایمان در روح انسان بازتاب پیدا می‌کند و البته ایشان از تعامل روح و بدن صحبت می‌کند و اشاره می‌کند که در مباحث فلسفی نیز مطرح است، اما وارد مباحث فلسفی نمی‌شود؛ لذا بین روح و بدن تعاملی وجود دارد. عمل صالح نیز عملی است که از ایمان به خدا سرچشمه می‌گیرد. همچنین ایشان در باب عمل انسانی می‌گویند این عمل متفاوت است و می‌گویند انسان موجودی آزاد و مستقل و جزئی از هستی و آفریده خدا است که بر اساس ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و صبر عمل می‌کند. اگر کسی ایمان آورد و به ایمانش عمل نکند، این ایمان روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود. به تعبیر ایشان هر عملی که برای خدا باشد ایمان را تقویت می‌کند و از این‌رو، میان ایمان و عمل صالح تعاملی وجود دارد.

پس از این، بحث انسان غیر مکتفی بالذات است. تفسیر امام از سوره عصر تفسیر این جمله از ملاصدرا در شواهد الربوبیه است که فرموده‌اند انسان غیر مکتفی بالذات است که یک نگاه اجتماعی و امروزین است. ملاصدرا می‌گوید انسان در وجود و بقای خویش نمی‌تواند به ذات خود اکتفا کند و از دیگران بی‌نیاز باشد؛ زیرا نوع، منحصر در یک فرد و شخص خاص او نیست، بنابراین نمی‌تواند در دنیا زندگی کند، مگر به وسیله تمدن و اجتماع و تعاون؛ لذا وجود و بقای او به تنهایی ممکن نیست. اینجا امام موسی صدر می‌گویند انسان جزئی از مجموعه است و اگر با مجموعه هماهنگ باشد، مردم قدرت‌مندتر می‌شوند، اما اگر انسان تنها بماند بیم آن می‌رود که از بین بروند. بنابراین باید به یکدیگر سفارش کرد که به معنای همکاری و زندگی در یک مجموعه است.

خلاصه سوره این است که انسانی که نمی‌خواهد عمرش را از دست بدهد باید مومن باشد تا بزرگ و جاودان بماند و باید با جماعت زندگی کند. این تنها بودن در هر خطی یک خطری است و انسان باید با دیگران همراه باشد.

انتهای پیام
captcha