به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین حبیبالله بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به مقوله قدر و نظم تمدنی از منظر آیات و روایات پرداخته است که متن آن به شرح زیر است:
موضوعات و مقولات مرتبط با نظم در قرآن بسیار متعدد و درهم تنیده و شبکهای هستند که از آن جمله میتوان به واژگان ذیل اشاره کرد: «ساعه» «عدل»، «اختلاف»، «تفریق»، و «قدر». اینکه کدامیک از این موارد و موضوعات قرآنی میتواند نقطه عزیمت مناسبی برای تحلیل نظم از منظر قرآن باشد، بستگی به مبنا و تحلیل فلسفی از موضوع دارد. آنچه جایگاه هر یک از مقولات را در تعریف نظم اسلامی معلوم میکند، غایت و هدفی است که از برقراری نظم، توقع میرود.
اگر ایجاد سلسله مراتب در نظام اجتماعی یا «امت اسلام» مورد نظر باشد، میتوان در مفهوم نظم بر مفهوم «ترتیب» و «صف» تأکید کرد، اگر تحفظ بر زمان و صرفهجویی در آن در سطح کلان جهان اسلام مد نظر باشد، بالطبع مفاهیمی مانند «وقت» و «ساعت» اهمیت پیدا میکند؛ اگر ایجاد آشتی و دوستی از برقراری نظم منظور باشد، باید مفاهیمی مانند «عفو» و «احسان» و پرهیز از «اختلاف» و «تنازع» مورد تأکید قرار بگیرد؛ و اگر غایت از ایجاد نظم، ایجاد جامعه یا تمدنی مبتنی بر حدود وحقوق باشد، آنگاه مفاهیمی مانند «قدر»، «عدل» و «حد» را میتوان در نظر آورد.
مقوله نظم به مثابه «قدر» و «اندازه» است. واژه قدر در قرآن، هم به معنای اندازهگیری حجمی به کار رفته است مانند آیه «وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ»(قمر/12)، و هم به معنای اندازهگیری طولی استفاده شده، مانند «وجعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایاما آمنین (سبا/18)؛ گاهی نیز به معنای اندازهگیری زمانی به کار رفته، مانند «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» (سجده 5))؛ گاه هم به معنای اندازهگیری (و حد و حدود) انسان «مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ» (عبس/19)، یا «الَّذي خَلَقَ فَسَوَّي وَ الَّذي قَدَّرَ فَهَدي» (اعلی 2-3)، اندازهگیری و تحدید جهان (وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فِيها وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِينَ» (فصلت/10)، اندازهگیری هلاکت «إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرِينَ» (نمل 57)، منزلت داشتن و منزلت دادن «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ» (65/زمر)، و به معنای قدرت و سلطه داشتن «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» (87/ انبیاء) مورد استعمال قرار گرفته است.
همین تعدد و شمولیت قدر و اندازه به گونهای دیگر در روایات نیز مورد اشاره قرار گرفته است. این سخن که «رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره»، «رحم الله امرء عرف قدر نفسه فوقف عنده» یا اینکه «هلک امرؤ لم یعرف قدره»، «العالم من عرف قدره و کفی بالمرء جهلا الا یعرف قدره»، و همینطور احادیث دیگر در این باره، میتواند نقطه عزیمتی برای شکلگیری نظم اجتماعی در جامعه باشد که در آن اندازهها به اندازه است و تعدی و تجاوز از حدود و حقوق رخ نمیدهد.
نگاه «قدرمحور» صرفا بر حدود و مرزهای فردی و اجتماعی تأکید نمیکند. چنین نیست که هر فردی در خود فرو رود و دامن خود را برچیند میتواند نظمی بوجود آورد. اساسا در آگاهی به اندازهها و پرورش اندازههای خود، هر فردی میتواند مسیر رشد و توسعه خود را بهتر بشناسد، در ایجاد ارتباط و مرابطه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» با دیگران نیز میتواند موثرتر عمل کند.
به بیان دیگر، تحفظ بر اندازهها (قدرها)، صرفا ایجاد محدودیت نیست، بلکه علاوه بر جنبه های سلبیِ حدود و اندازههای خود، با شناخت اندازه ها، تربیت و توسعۀ اندازهها نیز رخ میدهد. در چنین رویکرد سلبی، با تحفظ (یا تقوی) بر مرزها و خطها (قدر به مثابه حدّ) امکان تضاد و تصادم از بین میرود؛ و در رویکرد ایجابی با تأکید بر داشتهها (قدر به مثابه ظرفیت) امکان وحدت و اتصال و انسجام فراهم می شود. در واقع، نظم به مثابه قدر، صرفا در حل اختلافات و کنترل خشونت نیست، بلکه در یکی شدن، بزرگ شدن، و توسعه یافتگی انسانی نیز هست.
در توسعه گنجایش قدرها و اندازههای خود، توجه به اندازههای دیگران، تعارف و شناخت اندازهها «لِتَعَارَفُوا» و استفاده از اندازههای دیگران برای توسعه اندازه خود (تعاون در اندازهها) اهمیت زیادی دارد. قدرها در کنار یکدیگر ظرفیتهای بیشتری ایجاد میکنند و هر میزان ظرفیتها فزونی میگیرد، هماهنگیها و هم افزاییها بیشتر شده و نظم قویتر و متقنتری بوجود میآید. بدینسان در ایجاد نظم اجتماعی از یک سو تقوی لازم است تا از حد و اندازهها تجاوزی صورت نگیرد، و از سوی دیگر، تعارف و تعاون در اندازهها لازم است تا قدرها و حدها از محدودیت درآید و هر کسی در مسیر خود، نامحدود شود.
هر چند «قدر» متضمن نوعی از «عدل» هست و حفظ اندازهها به نظام عادلانه منتهی میشود، لیکن، مفهوم قدر از مفهوم عدل متفاوت است. قدر به معنای اندازه داشتن و به اندازه بودن است در حالی که عدل به معنای قراردادن چیزی در محل مناسب خود است. روشن است تا زمانی که چیزی به اندازه نباشد، در موضع خود قرار نخواهد گرفت. ازاین جهت، درست است که در جامعه عادلانه نیز نظم اجتماعی بوجود خواهد آمد، نظم برآمده از عدل، منوط بر نظم برآمده از قدر و اندازههاست. به بیان دیگر، قدر و اندازه داشتن مسبوق بر عدل است و عدل بدون حدود و اندازهها هم بوجود نخواهد آمد.
از این رو، هرچند بیان علامه جعفری در مورد نظم درست است که «نظم عبارت است از قرار گرفتن یا قرار دادن هریک از اجزاء و پدیدههای یک مجموعه در جایگاه قانونی یا قراردادی خود»، لیکن زمانی اجزاء و عناصر در جایگاه قانونی خود خواهند ایستاد که اندازههای انسانی و جایگاه هر یک معلوم گردد، تا بتوان اندازههای انسانی را در جایگاههای خود نشاند. از این رو شناخت اندازههای خود، تحفظ بر اندازههای خود، و بلکه توسعه قدر و اندازههای وجودی خود در شکلگیری جامعه عادلانه و صورتبندی نظم اجتماعی و بلکه نظم تمدنی نقشی اساسی و تعیینکننده دارد.
نظم معنوی نه نظم قانونی و نه نظم اخلاقی (در اصطلاح دورکیمی) بین انسان و انسان است، بلکه نظمی است برآمده از معنویت بین انسان و خدا که در روابط انسانی بازتاب پیدا میکند و روابط اجتماعی را سامان میدهد. علاوه بر تأثیر رابطه انسان با خدا در روابط انسان با انسان، یکی از ریشههای نظمبخشی در وضعیت معنوی، وجود نوعی از زهد در دنیاست. تجربه معنوی و حس معنوی موجب رهایی انسان از محدودیتهای دنیا (وتوسعۀ قدرها و اندازههای انسانی) میشود و همین نیز از تنشهای اجتماعی میکاهد. نمونه این زهد برخاسته از معنویت را میتوان در نظم اجتماعی (و لو موقت) در ماه مبارک رمضان و کاهش جرائم اجتماعی در وضعیت معنوی و زاهدانه این ایام مشاهده کرد.
علاوه بر زهد در وضعیت معنوی، باید به وجود نظم هنری در نظم معنوی اشاره کرد. وضعیت معنوی موجب نوعی از لطافت وجودی نفوس انسانی شده و همین تلطیفهای وجودی موجب دیگرگرایی و تحقق نظم معنویِ عمیقتری میشود. در وضعیت انسانیای که بر ظرافت و لطافت استوار میشود (وضعیت هنری)، بینظمی رخ نمیدهد و نکته سوم در تأثیر معنویت در ایجاد نظم اجتماعی، تحفظ بر حق الله در وضعیت معنوی است. در اندیشه اسلامی حق الله پایۀ نظم اجتماعی است. از همینرو برخی از محققان، حق الله را حق الاجتماع میدانند و اساسا تأکید بر حقوق الله و سختگیری درمورد کسی مانند مرتد را، نه صرفا اعتقادی بلکه امر اجتماعی دانسته و آن را ناظر به پیوستگی امت اسلام میدانند.
انتهای پیام