دقایقی با عزیزالله آذرنگ؛ کاتب قرآن کریم
کد خبر: 3973161
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۷

دقایقی با عزیزالله آذرنگ؛ کاتب قرآن کریم

یکی از رویدادهای قرآنی استان در یک سال گذشته، کتابت قرآن توسط عزیزالله آذرنگ هنرمند و خوشنویس خوزستانی است. متن زیر گفت‌وگوی ایکنا با این خوشنویس رزمنده و جانباز قرآن کریم است.

کاتب قرآن عزیز الله آذرنگبه گزارش ایکنا از خوزستان، یکی از رویدادهای قرآنی استان در یک سال گذشته، کتابت قرآن توسط عزیزالله آذرنگ هنرمند و خوشنویس خوزستانی است. اثر این هنرمند که از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس است، در روزهای گذشته رونمایی شد. 

سیدعزیزالله آذرنگ‏، متولد ۱۳۳۶ شهرستان دزفول در یک خانواده مذهبی و فرهنگی و هنری متولد شد. پدرش در زمان خود یکی از برترین خوشنویسان کشور بود و کلاس‌های خوشنویسی برای هنرجویان تشکیل می‌داد. متن زیر مصاحبه‌ ایکنای خوزستان با این کاتب قرآن کریم است.

آذرنگ در ابتدا گفت: خوشحالم که هنر موروثی والدینم در خون و رگ‌های برادران و خواهران و نوه‌ها جاری است. خوشنویسی در خانواده ما موروثی است. در سال ۷۱ به انجمن خوشنویسان اهواز مراجعه کردم تا در امتحانات سراسری شرکت کنم. بدون مربی در دوره عالی شرکت کردم و بعد از یک ماه که نتیجه از انجمن خوشنویسان ایران آمد در ثلث و کتابت عالی قبول شدم. 


بیشتر ببینید: 

وی گفت: به دلایلی  از سال ۷۱ تا ۹۴ برای تمرین قلم به دستم نگرفتم. گاه‌گاهی با ماژیک چیزهایی برای خود می‌نوشتم. اواخر سال ۹۴ نزد استاد عزیزی رفتم. ایشان سؤالاتی کردند که روحیه‌ام را عوض کرد و پس از آن دوباره قلم به دست گرفتم. او اشکالات من را برطرف می‌کرد.

این کاتب قرآن ادامه داد: این استاد کمک بزرگی به من کردند که از همین‌جا از ایشان تشکر ویژه می‌کنم. خطم در نستعلیق و شکسته و ثلث قوی شد. پس از آن به انجمن خوشنویسان دزفول به مدیریت استاد حجاز رفتم. در خط ثلث ممتاز شرکت کردم، بار اول رد شدم، ولی بار دوم قبول شدم.

آذرنگ افزود: همچنین در خط نستعلیق و کتابت ممتاز قبول شدم و الان عضو انجمن خوشنویسان دزفول هستم. در مورد کتابت قرآن، دو سال پیش، حجت‌الاسلام دکتر علی قاسمی از مدرسان برجسته کشور و نویسنده چندین کتاب در مورد قرآن برای اجرای دوره مربی‌گری قرآن به اهواز آمدند. ایشان از قبل خوشنویسی بنده را دیده بودند و به من پیشنهاد کتابت قرآن را دادند و اصرار کردند حتما باید انجام شود.

این کاتب قرآن گفت: برایم خیلی سخت بود، چون بیشتر به خط ثلث تسلط داشتم‌ تا خط نسخ. به هر طریق تشویق و اصرار استاد باعث شد کتابت قرآن را شروع کنم. در توان خود نمی‌دیدم، ولی با توکل به خداوند متعال و عنایت ائمه اطهار(ع) تمرین خط نسخ را شروع کردم و بعد از سه هفته تمرین، کاغذ مخصوص را تهیه کردم.

وی اظهار کرد: روز بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان همزمان با شب شهادت امام علی(ع) با نام حضرت مهدی(ع) سوره انبیاء را کتابت کردم و با استعانت از قرآن این سوره ابتدا کتابت شد و شب نیمه شعبان امسال به پایان رسید. 

آذرنگ که از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است در ادامه درباره حضور خود در جبهه گفت: در فروردین ۵۹ دوره آموزشی نظامی را با موفقیت گذراندم و اواخر فروردین اولین مأموریتم به دهلران بود. نخستین‌بار عراق در خرداد ۱۳۵۹ با یک تیپ زرهی حمله غافلگیرانه‌ای را برای تصرف مهران انجام داد، اما بر اثر رشادت و مقاومت و از جان گذشتگی برادران سپاه، ارتش و ژاندارمری و عشایر غیور کرد ایلام و مهرانی، متجاوزان با ده‌ها کشته و زخمی به اهداف خود نرسیدند و مجبور به عقب‌نشینی شدند.

وی ادامه داد: به تلافی این شکست یک هفته شهر مهران را با توپ وخمپاره گلوله‌باران کردند و این اولین جنگی بود که در آن حضور داشتم.

آذرنگ در ادامه خاطره‌ای درباره کودتای نوژه بازگو کرد و گفت: شب کودتا ۵ هواپیمای عراقی اطراف رادار نخجیر را که در بلندترین منطقه بین ایلام مهران قرار دارد، در ساعت دو شب بمباران کردند. از طرف سپاه ایلام به ۵ نفر مأموریت دادند که به آنجا اعزام شوند و من هم عضو گروه بودم. به منطقه که رسیدیم از طرف رادار به ما شلیک شد، چراغ خاموش رفتیم تا به محل رسیدیم. دیدیم تعداد زیادی سرهنگ و سرگرد و افسر نیروی هوایی در آنجا مستقر هستند. فرمانده آنها گفت چرا بدون اجازه به اینجا آمدید. برگ مأموریت را نشان دادیم، اما قبول نکردند. دستور داد از ما سلاح‌هایمان را بگیرند و تا صبح بازداشت شویم. ناگهان برادر دلاور دانشیان اسلحه را به طرف آنها گرفت و چند گلوله شلیک کرد و فرمانده آنها را گروگان گرفت و باعث شد از منطقه کودتای نوژه نجات یابیم، چون اطلاعی از کودتا نداشتیم.

این رزمنده ادامه داد: تقریبا ۶ ماه اول سال ۵۹ را کامل در منطقه جنگی بودم. ۳۱ شهریور ۵۹ عراق به تمامی مرزها در کشور حمله کرد و تپه میمک که اطراف ایلام و مهران مشرف است، به دست نیروهای عراقی افتاد. در دومین روز از جنگ تحمیلی به همراه برادران سپاه ایلامی در روز روشن به قلب دشمن حمله‌ور شدیم و توانستیم پاسگاه هلاله را  چند ساعت از دست عراقی‌ها بگیریم، اما چون نیروهای ما در برابر دشمن ناچیز بود، مجدد آنجا را از دست دادیم و آن موقع بود که با توپ و خمسه خمسه و خمپاره از همه طرف منطقه را زیر آتش سنگین گرفتند. آنجا سینه‌خیز می‌رفتیم که خمپاره ۸۱ در سه چهار متری ما به زمین خورد و بیش از ۴۳ ترکش از سر تاپا (سر و دست و پشت و کمر وپا) به ما اصابت کرد، زخمی شدم و به مدت سه هفته در بیمارستان امام خمینی ایلام بستری بودم و به افتخار جانبازی نائل شدم.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
فاطیما
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۰/۰۴/۲۵ - ۱۷:۵۹
0
0
آقای آذرنگ شوهر خاله ی بنده هستن و بهشون افتخار میکنم
محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۰/۰۶/۰۹ - ۱۵:۴۸
0
0
خداوند بهشون طول عمر باعزت عنایت فرماید
captcha