به گزارش ایکنا از خوزستان، جنگ هشت ساله تحمیلی ایران، مملو از صحنههای تلخ و گاه شیرین است؛ در میان این صحنهها، لحظات شگفتانگیزی وجود دارد که چیزی به جز نمایش بالیدن شخصیت انسان در پرتو ایمان نیست و همه ما بارها و بارها درباره این صحنهها شنیدهایم. یکی از این اتفاقات زیبا در بین رزمندگان ما، عادت به همراه داشتن قرآن کریم در جیب لباس یا ساکشان بود؛ قرآنی که از منظر کلماتش جهان را میدیدند و میشناختند و تجلی همین کلمات در وجود رزمندگان بود که در میان تلخیهای جنگ، صحنههای شیرینی رقم زد که با وجود آن صبر و مقاومت ممکن شد. اسارت یکی از این اتفاقات تلخ بود و یکی از پشتوانههای رزمندگان برای صبوری در این اتفاق تلخ، قرآن کریم بود. متن زیر گفتوگو با عبدالرحمن آغازی از رزمندگان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس درباره نقش قرآن کریم در سالهای اسارت است. وی از اعضای بازنشسته هیئت علمی دانشگاه پیام نور بهبهان و مؤلف کتابهای متعددی در حوزه معارف قرآنی است.
آغازی در ابتدای سخنانش گفت: در سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت درآمدم و هفت سال و نیم در اسارت بودم. یکی از اسبابی که توانست به اسرای در بند روحیه بدهد و آنها توانستند تا لحظه آخر با روحیه عالی باشند، انس با قرآن و دیگری ارتباط معنوی با اهل بیت(ع) بود.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «اِنَّ القُرآنَ ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق» قرآن ظاهرش شگفتانگیز و باطنش عمیق است. قرآن کتابی است که دانشمندان مختلف اسلامی را به خود جذب کرده، بهطوری که در بخشهای مختلفی مثل تفسیر عرفانی، فلسفی، اخلاقی، فقهی، علمی و حتی هنری به تناسب دانش خود پای سفره قرآن نشستهاند و به نوعی قرآن برای دانشمندان در هر عرصهای حرف برای گفتن دارد.
در روایات میخوانیم: «آياتُ القرآنِ خَزائنُ العِلمِ ، فكُلَّما فَتَحتَ خِزانَةً فيَنبغي لكَ أن تَنظُرُ فيها» آیات قرآن گنجینه هستند و هر موقع این گنجینهها گشوده شوند، شایسته است که در آنها نظر کنید. این قرآن معجزه است و چون معجزه است توانست انسانها را متحول کند. یکی از میدانهایی که قرآن را در آن تجربه کردیم و دیدیم، میدان جنگ تحمیلی، اردوگاههای اسرا و آسایشگاههای جانبازان و بیمارستانها بودند. عموماً رزمندگان افرادی بودند که با آموزههای قرآن متحول شدند و در جبهه یکی از اسباب مهم پیروزیها، ارتباط با خدا و قرآن کریم بود و قرآن کریم به رزمندگان ما روحیه میداد.
وقتی به اسارت رسیدیم در ظاهر هیچ امیدی به برگشت نداشتیم و هیچ افقی نمیدیدیم که از دست رژیم بعثی جان سالم به در ببریم. اردوگاههای اسارت قلعه مانند بودند و دیوارهای بلند و بزرگی داشت که در ابتدای اسارت جو وحشتناکی را مجسم میکرد. وقتی در این اردوگاهها قرار گرفتیم، با دیدن ایمان رزمندگان شرایط روحی ما تغییر کرد. قرآنی در اردوگاهها بود که جزء به جزء تقسیم شده و بین اسرا دست به دست میشد. یکی از بچههای دزفول قرآن را در اردوگاه حفظ کرد و به دنبال او برخی دیگر از اسرا این حرکت را شروع کردند. حفظ قرآن، موجی را در اردوگاه ما ایجاد کرد.
گاه نیمه شب که از خواب بلند میشدیم و رزمندگانی را که تازه اسیر شده بودند، میدیدیم که به نماز شب مشغولند و راز و نیاز میکنند. روح آنها در اردوگاه پرواز میکرد. سالها میگذشت ولی روحیه اسرا روز به روز قوی تر میشد، بهطوری که صلیب سرخ که گاهی به اردوگاه ما میآمد از روحیه اسرای ایرانی تعجب میکرد.
جنگ تحمیلی هشت سال طول کشید، اما بعضی از اسرای ما تا 10 سال در اسارت بودند. در این شرایط بسیار سختِ کمبود غذا و فشارهای جسمی و روحی که بعثیها ایجاد میکردند، انسان باید به چیزی چنگ میزد. شعری از مرحوم کافی درباره حضرت موسی بن جعفر(ع) هست که به ذهن میآمد:
«بی تو گلزار جنان ای دوست زندان من است / تا تو باشی در برم زندان گلستان من است»
در دوره اسارت چنگ زدن به اسباب و عوامل معنوی یک موضوع جدی و حیاتی بود و در این سالها توسلها، دعای کمیلها، زیارت عاشورا و... رها نمیشد و روحیه در حد بالایی بود.
نیروهای کمکی که به داد اسرا میرسید اولاً صبر و استقامت آنها و دیگری پناه آوردن به قرآن بود که یک موجی را در میان اسرا ایجاد کرد. با وجود اینکه امکانات ما حداقل بود، افرادی را داشتیم که در اردوگاه چندین زبان یاد گرفتند. اسرا با کارتنهای تاید، کاغذ درست میکردند. دو طرف کارتن تاید را میبریدند و بعد آن را در آب میگذاشتند و لایههای آن را مانند نانی که به تنور زده باشند به دیوار میچسباندند که خشک شود و با همین کاغذها چه چیزهای زیادی آموختند. بعضی از آنها به محض اینکه از اسارت آزاد شدند در مدت کوتاهی توانستند به دانشگاهها راه پیدا کنند و به مدارج عالی علمی رساند.
وی در ادامه سخنان خود از سیدعلیاکبر ابوترابی یاد کرد و گفت: متأسفانه به این شخصیت در جامعه توجه نشده است. ایشان الگوی اخلاق و تقوای بود. شخصیتی تأثیرگذار بود که حتی بر عراقیها و نیروهای صلیب سرخ هم تأثیر خود را گذاشته بود. بعد از اینکه آقای ابوترابی در مسیر مشهد تصادف کرد یکی از نیروهای صلیب سرخ گفته بود این شخصیت یک شخصیت جهانی بود. ولی متأسفانه در ایران به ایشان توجهی نمیشود. یکبار صلیب سرخ به اردوگاه آمد و از آقای ابوترابی پرسیدند رفتار سربازان عراقی با اسرا چگونه است؟ ایشان پاسخ داد مشکلی نداریم. بعد از رفتن صلیب سرخ یک افسر عراقی از ایشان پرسید چرا گلایه و شکایت نکردی؟ ایشان پاسخ داد: ما دو مسلمان هستیم و طبق آیه قرآن نباید شکایت خود را به شخص غیر مسلمان ببریم.
یادآور میشود، عبدالرحمن آغازی خاطرات خود را در کتابی به نام «پرواز در قفس» در قالب داستانهای کوتاهی برای نوجوانان منتشر کرده است. «شناخت ادعیه اهل بیت(ع)»، «آفات مدیران»، «وحی محمدی در خیال خاورشناسان»(پاسخ به نقدهای خاورشناسان درباره وحی)، «جهاد و هیاهوی خاورشناسان» (انتقادات خاورشناسان درباره جنگ و جهاد در اسلام و پاسخ به آنها) از دیگر آثار این استاد دانشگاه است.
انتهای پیام