پدرها همیشه عاقبت بخیری برای فرزندانشان خواستهاند، اما پدرهایی که صدای تلاوت قرآنشان در خانه میپیچد، همیشه چراغی دیگر در خانه برافروختهاند؛ چراغی که از چشم فرشتگان خداوند نیز دور نیست. پدرهایی که با قرآن مأنوسند، برای چشمان فرزندانشان، نور به ارمغان آوردهاند. تحریریه ایکنای خوزستان در آستانه سالروز میلاد حضرت امیرمؤمنان(ع)، موفق به میزبانی از چند پدر قرآنی به همراه فرزندان آنها شد. برخی از پدرها، خادم قرآن بودند و حالا فرزندانشان، پا جای پای پدر گذاشتهاند، برخی قاری هستند و از کودکی فرزندان خود را راهی کلاس قرآن کردهاند، برخی هم پای رحل نشسته و قرآن خواندهاند و صدای تلاوتشان، مسیر زندگی فرزندشان را تعیین کرده است. برخی نیز معلم قرآنند و عشق قرآن و اهل بیت(ع) چنان با جانشان درآمیخته که فرزند نیز زیر سایه آنها برای خدمت به قرآن و اهل بیت(ع) سر از پا نمیشناسد.
محمد سبزهزاری پدر مریم سبزهزاری (حائز رتبه نخست رشته قرائت تحقیق در هفتمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم دانشآموزان جهان اسلام) میگوید: در هر کاری ابتدا باید لطف خدا باشد؛ یعنی لطف خداوند شامل انسان می شود و یک مسیر را برای او باز میکند.
پنج سال و نیم داشتم که برادرم را به مسجد برد. من در جلسه شهید غلامرضا فرّهی سوره حمد را یاد گرفتم و بعد آیات اول سوره بقره را میتوانستم بخوانم. شهید غلامرضا فرهی تاثیر زیادی بر زندگی من گذاشت و از آنجا جذب قرآن شدم. کمکم در مسابقات دانشآموزی مدارس شرکت کردم و در سال ۶۶ رتبه برتر مسابقات قرآن کشور را به دست آوردم.
او که به تربیت غیرمستقیم فرزندان معتقد است، میگوید هر انسان استعدادی دارد و با تربیت غیر مستقیم میتوانید او را برای حرکت در مسیر دلخواه کمک کنید. مریم خانم صدای خوبی دارد. من همیشه در خانه قرآن می خوانم، در مراسم قرآن شرکت میکردم و ایشان هم در مراسم بود. این الگو برداری از کودکی شکل گرفت. در ماشین قرائتهایی پخش میکردم و مدتی بعد دیدم او هم قرائت میکند. گاهی با هم مسابقه میگذاشتیم که کدام یک بهتر میخوانیم. اینکه یک پدر با بچه هایش دوست باشد، خیلی مؤثر است و اگر حالت اجبار باشد، هیچ وقت مؤثر نخواهد بود.
پدر مریم برای همه بچهها آرزو میکند که عاقبت به خیر باشند: متاسفانه به خاطر کمبود توجه خانوادهها در امر تربیت برخی از فرزندان به راه دیگری میروند؛ اما همه میتوانند برگردند. خداوند این فرصت را به همه انسانها می دهد آرزویم این است که همه عاقبت بخیر و موفق شوند و مریم ما هم در مسیر خود موفق شود و به آنچه که آرزویش است برسد.
مریم سبزهزاری نیز گفت: پدر اولین استاد من بودند. خیلی به من کمک میکردند و هر وقت به ایشان میگفتم این را به من یاد بدهید، به من یاد میدادند. خودشان به من نواها را یاد دادند. با هم به مجالس مختلف میرفتیم و وقتی برمیگشتیم تلاوتها را تحلیل میکردیم. پدرم تفسیر آیات را نیز برای من میگفت.
جاسم حسینیزاده، مدرس قرآن و مؤلف کتب تجوید قرآن مراکز دارالقرآن آموزش و پرورش گفت: من خودم را مدیون پدرم میدانم. ایشان حافظ ۱۵ جزء قرآن بودند. در اروندکنار به مکتب قرآن میرفتم. آن موقع در اروندکنار این بود که وقتی اقراء قرآن کسی کامل میشد، برایش لباس نو میدوختند، همه جمع میشدند و سرودههای خاص میخواندند. خانواده آن شاگرد هم به همه ولیمه میداد.
در مدرسه، در مسابقات قرآن شرکت میکردم و بعد مدیر مرکز دارالقرآن آبادان شدم. الان هم مؤلف کتب تجوید و داور رسمی مسابقات قرآن اوقاف هستم و گواهی مقام اقراء زیر نظر استاد مهدی حسنی دارم. چون به نهجالبلاغه علاقه داشتم، در کنار تجوید کار میکردم.
دو فرزند دارم. فاطمه فرزند اولم است که در قرائت، حفظ و نهج البلاغه نخبه کشوری است. مدرس کارگاههای کشوری نهجالبلاغه و نفر دوم نهجالبلاغه در کشور است. در زمان مسابقات، من با فاطمه کار میکردم، حسن فرزند دیگرم، ما را میدید و با ما حفظ میکرد و نهجالبلاغه را دوست داشت. تا اینکه خود هم وارد فاز مسابقات شد و دو رتبه کشوری هم دارد. یک رتبه دوم کشوری در شیراز دارد و رتبه اول کشوری نهجالبلاغه در مشهد را دارد. الان هم مدرس کارگاه نهجالبلاغه در نواحی اهواز است.
عاقبتبخیری در رأس همه آرزوها است، اما کانال عاقبت بخیری را خدمت به قرآن و اهل بیت(ع) میدانم. مدیون پدر و مادرم هستم. شاعر میگوید: «لا عَذَّبَ اللهُ أُمّي اِنَّها شَرِبت حبَّ الوصِيّ و غَذتنيهِ باللَّبنِ و كان لي والدٌ يَهوىٰ أبا حسنِ فصِرتُ مِن ذي و ذا أهوىٰ أبا حسنِ» مادری داشتم که محبت امیرالمؤمنین(ع) را نوشید و به شیر خود این محبت را به من خوراند و پدری داشتم که عاشق امیرالمؤمنین(ع) بود و من از این دو، عاشق امیرالمؤمنین(ع) شدم. ادعای شیعهگری ندارم اما شدیدا ادعای محبت دارم. یک سال فرزندم را به اربعین بردم. فصل امتحانات بود و در جواب کسانی که میخواستند مانعم شوند گفتم اگر صد جلسه اعتقادی بگذارید، به اندازه یک پیاده روی نجف تا کربلا اثر نمیکند.
برای ایام فاطمیه و شهادت حضرت رقیه(س)، در خانه جلسات خانگی داریم که صحنه گردان کار، فرزندم حسن است. موکبی در مسیر نجف به کربلا داریم که بیشتر بر دوش او و مادرش است. ایشان رکنی هستند که نمیتوان انکار کرد. تمام توفیقاتم را مدیون ایشان هستم و محل امن و آرامش من ایشان است. آرزویم برای حسن این است که همسری داشته باشد که از خودش بهتر باشد. همانطور که امیرالمؤمنین(ع) درباره حضرت فاطمه(س) فرمودند: «نعم العون لطاعه الله». همسری که انسان را تشویق به حرکت در مسیر قرآن و اهل بیت(ع) کند. چون میدانم چه باشم، چه نباشم اگر دست فرزندم در دست امام حسین(ع) باشد، سعادتمند میشود.
حسن حسینیزاده نیز گفت: از بچگی و دوران دبستان به شنا علاقهمند بودم و کار میکردم. در صنعت نفت آبادان بودم و بعد به فولاد خوزستان رفتم. سال اولی که خواستم در مسابقات قرآن شرکت کنم، کلاس هفتم بودم، همزمان مسابقات شنا نیز برگزار میشد. به پدرم گفتم من میخواهم در مسابقات شنا شرکت کنم که ایشان گفتنند هر طور دوست داری عمل کن و به من اجازه دادند. از سال هشتم وارد مسابقات قرآن و عترت شدم و در رشته نهج البلاغه شرکت میکردم سال هشتم تا دوازدهم در رشته نهجالبلاغه شرکت میکردم. در برخی دورههای داوری هم شرکت کردم و مدرک گرفتم.
پدرم هیچ وقت مرا به انتخاب مسیر اجبار نکردند. در زمینه نهجالبلاغه خیلی به من کمک کردند و حامی من بودند. همه جا حمایتهای پدرم با من بود. پدرم یک الگو و یک رفیق تمام عیار برای من است. خیلی چیزها را به پدرم میگویم و ایشان را در جریان مسائلم قرار میدهم.
زمانی که میخواستیم چایخانه اربعین را راه اندازی کنیم، پولی داشتم که میخواستم با آن برای خودم ماشین بگیرم. نوزده یا بیست سالم بود. تصمیم گرفتم یک وانت بگیرم که برای اربعین و کارهای موکب از آن استفاده کنیم و همین طور هم شد. این کار را با علاقه قلبی کردم و خیر و برکت برای ما بود.
حمید چنانی، حافظ قرآن، صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه گفت: حافظ مثل قاری نیست. قاری میتواند مداح شود و در مجالس مختلف حضور پیدا کند، اما حافظ چنین نیست، از این رو وارد حوزه تفسیر قرآن و ادبیات عرب شدم. تکنولوژی تبعاتی دارد از جمله اینکه حافظه را آسیب پذیر کرده است. نسل ما حافظه شفافتری داشتند ولی نسل کنونی با وجود اینکه امکانات زیادی دارد، از نظر زمانی محدود است. امام علی علیه السلام در حکمت 403 میفرمایند « مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ، خَذَلَتْهُ الْحِيَلُ» معادل این عبارت همان جمله معروف همه کاره، هیچ کاره است. از این رو باید دقت کنیم.
آرزوی من برای فرزندانم این است که راه قرآن و راه علم را انتخاب کنند. آرزو دارم که به علم قرآن به ویژه تفسیر احاطه کامل پیدا کنند و با لغت و بلاغت قرآن آشنایی پیدا کنند.
دو فرزند او شکیب و شفیق هستند که قرآن را حفظ کرده و در زمینه ترتیل و تحقیق نیز کار میکنند. آنها در مسابقات دانش آموزی قرآن نیز شرکت میکردند. برادر بزرگتر که امسال در کنکور سراسری شرکت کرده میگوید: اولین استاد ما پدرم بود که انگیزه بزرگی برای ما بود و همیشه تشویق میکرد. برادر کوچکتر نیز میگوید: از چهار سالگی وارد حفظ قرآن شدم. روش حفظ قرآنم، استماع و استمرار بود. با برادر بزرگتر در خانه رقابت داشتیم. بزرگترین ثروت من پدرم است که تاج سر ما هستند.
بدر سودانی، مؤسس دارالقرآن نورالثقلین کوی علوی گفت: از سالها قبل یک آروزی دیرینه داشتیم که بتوانیم یک مؤسسه قرآنی ولو مختصر احداث کنیم و بتوانیم جلسات قرآنی که از حدود سال 60 در منزل برگزار میکردیم، به آنجا انتقال دهیم. الحمدلله بعد از سالها خداوند این توفیق را داد که توانستیم این حسینیه و دارالقرآن را در کوی علوی اهواز احداث کنیم. خود ما هم باور نداشتیم که به این شکل این توفیق نصیب ما شود. خدا را شکر همه جامعه قرآنی و ایکنا به ما لطف داشتند. آرزوی قلبی ما این است که این مؤسسه روز به روز پویاتر باشد و فرزندان ما بتوانند این کار را به همین منوال اداره بکنند. تلاش ما این است که این فعالیتها قائم به شخص نباشد و اگر روزی آن فرد که گراننده کار است، نباشد، نباید آن فعالیت تعطیل شود. آرزوی قلبی من این است که فرزندان ما در این مسیر قرار بگیرند که الحمدلله هستند و ان شاءالله باقی بمانند و همیشه یکی از افراد خانواده باشد که تا زمانی که این مجموعه هست، فعالیت قرآنی آن را ادامه بدهد. امیدوارم روزی برسد که از خانواده ما افرادی باشند که جزو قاریان و مدرسان قرآن باشند.
توفیق سودانی فرزند بزرگتر که مانند پدر خادم جلسات قرآن است و پدر دو فرزند به نامهای مقداد و موعود است، میگوید: اکثر افراد خانواده، فعالیت قرآنی دارند. خدا را شکر، اندک آبرویی داریم که از قرآن کسب کردیم. حرفهای و تخصصی کار قرآنی نمیکنم. اما اساتید را میشناسم. معتقدم اساس تربیت فرزند، قرآن است. قرآن تأثیر زیادی روی زندگی من گذاشت. یادم هست که در هفت سالگی جلسات در خانه ما برگزار میشد، بعدها این حسینیه و دارالقرآن تأسیس شد. زمانی که حسینیه را میساختیم با گرانیها مواجه شدیم و کار سخت شد، اما تلاش کردیم هزینه آن را تأمین کنیم و دارالقرآن را بسازیم. کلمهای نیست که بتوانم پدرم را توصیف کنم. فقط میتوانم آرزو کنم، خواستهای در دلشان نباشد، که برآورده نشود.
ایشان واقعا سنگ تمام گذاشتند. زمانی که حسینیه در منطقه رونق میگرفت، به دلیل بیماری خواهرم وضعیت روحی خوبی نداشتیم و ایشان را از دست دادیم، اما حسینیه برای ما ملجایی بود. وقتی دلم میگرفت به دارالقرآن میرفتم و وقتی صوت قرآن و اناشید را گوش میکردم، حس خوبی پیدا میکردم زیرا قرآن را کلید نجات میدانم.
محمدمهدی که دانشجوی حقوق است، فرزند دیگر خانواده است. او میگوید: من در جلسات قرآن وظیفه پذیرایی و تدارکات را برعهده دارم. صفر تا صد کار در آشپزخانه دارالقرآن برعهده من است و فرصت نمیشد چیزی یاد بگیرم، اما اساتید قرآنی را میشناسم. ما در هفته دو سه شب جلسه قرآن داریم و خدمت به این جلسات حس خوبی به من میدهد. دوست دارم همیشه آنجا باشم. چیزی به ذهنم نمیآید که پدرم را توصیف کنم، او را بیشتر از این حرفها میدانم.
خلیل سواری، مدرس و قاری قرآنی که پدر دو فرزند است، گفت: در سن 22 سالگی ازدواج کردم و داری دو فرزند به نامهای محمد امین7 ساله و ابراهیم 3 ساله هستم. خدا را شاکرم که همسری مهربان و با اخلاق و دوست دار ساحت مقدس قرآن و اهل بیت(ع) به بنده عنایت کرده است. همسرم مرتل و حافظ سه جزء قرآن هستند و از ایشان که در این چند سال زحمت زیادی کشیدند تا بهتر خودم را در مسیر تلاوت قرآن پیدا کنم، تشکر میکنم.
آرزو دارم فرزندانم مسیر یادگیری قرآن را ادامه بدهند، چون مسیری که سرشار از عنایت الهی است. قرآن کریم تمام سرمایه زندگی من است و هیچ وقت نمیخواهم این سرمایه معنوی را از دست بدهم. از خدا میخواهم کمکم کند فرزندانم در این مسیر ثابت قدم باشند. اگر والدین فضای خانه را یک فضای قرآنی بسازند، فرزندان خود به خود به این سمت سوق پیدا میکنند.
انتهای پیام