سیدمحسن موسویبلده، خادمالقرآن و پیشکسوت قرآنی کشورمان، بیش از نیم قرن افتخار معلمی دارد و از نزدیک، فعالیتهای بسیاری از سازمانها و نهادهای قرآنی کشور را رصد کرده است. او هماکنون به عنوان عضو هیئت امنای سازمان دارالقرآن الکریم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی و مدیر مؤسسه قرآنی احسنالحدیث نیز فعالیت دارد. وی از این باب خرسند است که فعالیتهای قرآنی در چهلسالگی انقلاب اسلامی گسترده شده است، اما گله دارد از اینکه این وسعت از عمق مناسب برخوردار نیست. در ادامه، بخش نخست گفتوگوی خبرنگار ایکنا با این مدرس و فعال قرآنی را میخوانید؛
ایکنا ــ آیا تفاوتی بین مدیریت یک نهاد قرآنی با مدیریت دیگر دستگاهها میتوان قائل بود؟
مدیریت یعنی نحوه اداره کردن مجموعهای و از این نظر، تفاوت کلی در مدیریت یک دستگاه قرآنی، نسبت به دستگاههای دیگر وجود ندارد. مجموعهای از اصول هست که تمامی مدیران در هر دستگاهی باید داشته باشند و آن را اجرا کنند، اما آنچه که تفاوتهای این دو نوع مدیریت است، طبیعتاً در موضوع است. هنگامی که اسم قرآن میآید، یک سری محدودیتها بر این اضافه میشود و در این زمینه هم شأن قرآن و هم جنبه تخصصی آن مطرح میشود. پس بدیهی است که مدیر امور قرآنی، اولین تخصصش بعد از آن تخصصهای کلی مدیریتی، اشرافش به این رشته باشد. نمیگویم قرآنشناس باشد، اما در این رشته، نقطهنظراتی داشته باشد و قرآن و شقوق مختلف فعالیتهای قرآنی را بشناسد. همچنین در بحث مفاهیم قرآنی یک اشراف کلی داشته باشد و با نفرات شاخص هر یک از رشتههای قرآنی آشنایی داشته باشد.
ایکنا ــ از گفتههای شما اینگونه برمیآید که صرف قاری و حافظ بودن، گزینه خوبی برای مدیریت نمیتواند باشد؟
بله، درست است.
ایکنا ــ میخواهید دانشهایی که مدیر یک نهاد قرآنی باید از آنها بهرهمند باشد، بگویید.
هرکسی میتواند علمی را داشته باشد و عالم باشد. خیلیها هستند که عالم یک رشته و یا درس و موضوعی هستند، اما معلم آن نیستند؛ میداند، اما نمیتواند، تدریس کند. چنانکه خیلی از دانشمندان هستند که نمیتوانند؛ حرف خودشان را به مخاطب منتقل کنند، لذا در فعالیتها و نهادهای قرآنی، فردی که قاری و حافظ و یا معلم خوبی است، به صرف دانستن یک چنین مطالبی نمیتواند، مدیر باشد، بلکه مدیر باید نحوه و توانایی اداره داشته باشد، اینها غیر از آن علم است. در نتیجه باید هم تخصص اداره یک مجموعه و هم دارا بودن اطلاعات و اشراف داشتن به معلوماتی که در آن رشته نیاز است در او جمع باشد. مثلاً در محیط بیمارستان، صرف حاذق بودن یک پزشک و جراح، معیار خوبی برای اینکه بتواند، رئیس بیمارستان شود، نیست؟ اگر چیزی را که برای آن ساخته نشده، به عهده گیرد، آن مجموعه را فشل میکند. اهلش باید برعهده بگیرد به معنای واضحتر یعنی فردی که هم اهلیت داشته باشد و از سوی دیگر به موضوع، اشرافیت داشته و هم از نحوه مدیریت یک مجموعه، آگاهی داشته باشد.
ایکنا ــ پس آگاهی یکی از دانشهایی است که مدیر امور قرآنی باید از آن بهرهمند باشند؟
بله؛ علیم و حفیظ بودن نیز از دیگر دانشهای مورد نیاز یک مدیر است؛ چنانکه در قرآن آمده است که حضرت یوسف(ع) میگوید: «اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ» مرا سرپرست خزانههای این سرزمین قرار بده که من در حفظ دارایی و مصارف آن دانا هستم «إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ». حفیظ یعنی فردی که باید سرمایههای افراد زیر دستش را حفظ کند و در آیه قبلش میفرماید: «إِنَّکَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَکينٌ أَمينٌ»، پس امین بودن هم مهم است، یعنی به درستی این امانت را نگهداری کردن. بنابر این سه ویژگی علیم، حفیظ و امین، ایدهال یک مدیریت است. علیم، یعنی فردی که به آن رشته تخصصی، آگاهی و اشراف داشته باشد، حفیظ، یعنی من میتوانم سرمایهها را حفظ کنم و به هدر ندهم و امین هم یعنی خیانت در امانت نکند.
ایکنا ــ آیا مدیران امروز در عرصه قرآنی این شرایط را دارا هستند؟
در بین مدیران فعلی و قبلی و در مجموع این چهلسال در امور قرآنی، بعضاً افرادی بودند که امین بودند، اما علیم نبودند، حفیظ بودند، اما ویژگی دیگر را نداشتند، اما الحمدالله بعضی را هم داشتیم که کاملاً سه ویژگی را داشتند.
بعضی از افراد، علیم هستند و حتی توانایی مدیریت را دارند، اما باید دید آیا بر آنچه که عدالت و امانت حکم میکند، عمل کردند؟ بیشتر اینجا مشکل داریم. بعضی مدیر هستند، اما بالاخره تحت تأثیر برخی از وسوسهها قرار میگیرند و تصور میکنند که فقط این مجموعهای که اداره میکنند، باید کار کند و مجموعههای دیگر یا باید کمتر کار کنند یا اگر میخواهند کار کنند، زیر نظر مجموعه من باشند. این اتفاقاتی است که الان به وفور شاهد آن هستیم. ممکن است، مدیری علیم باشد به معنای آن که تخصص آن رشته را داشته باشد و روحیهاش نیز امانتدار باشد و نمیخواهد خلاف انجام دهد، اما هنر مدیریت را نداشته باشد. معتقدم هنگامی که به هر یک از این اضلاع، لطمه بخورد، به کل کار لطمه میخورد.
ایکنا ــ آیا میتوان گفت دهه 60 دوره طلایی فعالیتهای قرآنی بوده است و چقدر مدیران آن زمان نقش داشتند؟
یک جهش غیر قابل انکار نسبت به فعالیتهای قرآنی قبل از انقلاب رخ داد. یک گستردگی که تعبیر میکنم به رودخانهای که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، عمدتاً در تهران و مشهد جاری بود و خروشان و با پیروزی انقلاب به سرعت تبدیل به دریا شد.
به نظر من دهه 60 واقعاً این طور بوده است. چنانکه گفتم معتقدم، اینها رودخانهای بودند که تبدیل به دریا شدند. هنگامی که رودخانه به دریا میپیوندد، این خیلی با ارزش است، به عنوان مثال در مورد فعالیت قرآنی بانوان میتوان بیان کرد که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، این فعالیت صفر بود و حضور بانوان در این عرصهها دیده نمیشد، اما امروزه شاهد فعالیت و تلاوت بانوان در دورترین نقطه روستاها هستیم. پس میتوان اذعان کرد که این رودخانه، تبدیل به دریایی وسیع شده است، اما اینجا سؤالی مطرح میشود، اینکه آیا این دریایی که به این میزان در سطح، گسترده شده است، عمق هم پیدا کرده یا خیر؟ نمیخواهم در ساحت مقدس قرآن، چنین تعبیری بکار ببرم؛ اما باید گفت دریا شده، اما عمق ندارد و هر دریایی عمق نداشته باشد، خیلی خوشبینانه بخواهیم پیشبینی کنیم، آبش بخار میشود. دریا هم اگر یک جا بماند و عمق نداشته باشد، نه تنها حجمش با بخار، کم میشود، بلکه میماند و لجن میشود و این خطرناک است.
ایکنا ــ پس وضعیت قرآنی امروز کشور به این شکل است که گستردگی دارد، اما عمق ندارد؟
امروز، وضعیت قرآنی بین این شکل است، گستردگی خیلی عجیبی دارد، اما علائم آن بخار شدن شروع شده است. چقدر مدیریت قرآنی کشور در این خطری که در پیش است و علائم آن دیده میشود، نقش داشته و سهم مدیریت قرآنی کشور چقدر است؟
حقیقت را باید بپذیریم که این رویکرد، یک نوع عقبگرد است، «يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْه»؛ حضور مردم در صحنههای دینی کمرنگ شده است. یکی از نمودهای آن، بحث فعالیتهای قرآنی مردم است. باید بگویم در مجموع، فعالیتهای قرآنی تابع آن وضعیت کلی رویکرد مردم به مذهب است که این رویکرد در حال کمرنگ شدن است. حال مادام بگوییم، مردم شریف و شهیدپرور، شاید بیان اینها برای سخنرانی خوب باشد، اما عزیزانی که این نکتهها را بیان میکنند، خودشان هم میدانند که شاید این طور نباشد که این بخشی از آن سیر کلی است. با کمال تأسف باید بگویم که یکی از عوامل این کمرنگ شدن در فعالیتهای قرآنی، عملکرد مدیران بوده است.
ایکنا ــ بنابر این انجام طرحهایی که بیسرانجام و ناموفق بودهاند، چون نهضت قرآنآموزی و... به این سوء مدیریت بازمیگردد؟
بخشی از آن به برخورد گهگاه مدیران بازمیگردد که فرصتهای لازم را داشتند، اما از آن استفاده نکردند و یکدیگر را با موازیکاریها فرسوده کردند. دیدگاهشان این بوده است که من کار میکنم و آن یکی کار نکند. چرا باید چنین دیدی باشد که بالا رفتن من فقط در صورتی اتفاق میافتد که کفه مقابل پایین برود؟ نمیتوانیم قبول کنیم که چه اشکالی دارد که هر دو بالا باشیم و هر دو مساوی باشیم. شاید مقداری از این مسائل در کشور اتفاق افتاده و این اثر خودش را طبیعتاً میگذارد.
در رابطه با نهضت قرآنآموزی که اشاره شد، عوامل مختلفی است. ازجمله اینکه چه میزان مدیران امور کلان قرآنی کشور و افرادی که به نوعی در حرکت دادن مردم به سوی یک نقطه ایدهآل نقش و مسئولیت دارند، به این طرح باور داشتند؟ من مدیر، وزیر، تصمیمگیر و ... چه میزان اعتقاد داشتیم که اجرای نهضت قرآنآموزی لازم است؟ این دیدگاه وجود نداشته و یا ندارد و اگر هم بوده، ضعیف بوده است.
از همان اول انقلاب تا امروز در رابطه با همین بحث فعالیتهای قرآنی و انس با قرآن با صراحت و با نظر کارشناسی یک معلم با سابقه بیش از پنجاه سال عرض میکنم که تنها فرد در کشور که حساسیت تخصصی نسبت به نهضت قرآنآموزی و نهضت تلاوت و استماع داشته و دارد، کاری که پیامبر(ص) و معصومین انجام میدادند، رهبر انقلاب است. نه قصد چاپلوسی و نه نیازی به چاپلوسی دارم، این یک بحث تخصصی است و نشان میدهد به معنای واقعی کلمه، ایشان به این جریان حساس است با شب با این دغدغه میخوابند و صبح با این دغدغه بلند میشوند. شما دومین فرد را نمیتوانی پیدا کنی و این اسباب تأسف است که ایشان در این ماجرا، دومین نداشته باشد. ایشان در همه موارد رهنمودهای تخصصی خودشان را ارائه کردند.
چند جای دیگر هم گفتم نظرات کارشناسی که ایشان در بحث قرآن میدهد، حالا چه در زمینه آموزشی، چه تبلیغی و چه ترویجی، اگر من معلم این نظرات را بدهم من کارم این بوده که نشستم پای رحل، تدریس کردم، اما ایشان انگار همه عمرشان کار دیگری نکرده است، جز اینکه معلم قرآن باشند، یعنی به اندازه زیادی نظرات و توصیههای ایشان تخصصی و همراه با جزئیات است.
هنگامی که دوران ریاستجمهوری ایشان تمام شد، میگفتیم من بعد حامی فعالیتهای قرآنی چه کسی خواهد بود؟ دیدیم که ایشان رهبر شدند، گفتیم: خب خدا را شکر، الحمدالله دیگر درست شد. چون ذهنیت ما این بود که ایشان هر چه بگویند، اجرایی میشود و امور قرآنی به بالاترین سطح خود میرسد. اما نکته اینجاست که ما چطوری میخواهیم، در آخرت، جواب خداوند را بدهیم که فردی در این کشور در برههای بود که همه این تخصصها را داشت، هم یک عالم دینی بود و هم از لحاظ موقعیتی رهبر کشور بود، اما ما چه میزان از ایشان بهرهمند شدیم؟ مردم و دولت چقدر از این موقعیت استفاده کردند؟ به صراحت بیان میکنم، نقطه نظرات بسیار تخصصی و کارشناسانه ایشان در مسئله و فعالیتهای قرآنی، دقیقا از یک کانال تنگنظرانه اجرایی رد میشود که موجب میشود بهطور کامل محقق نشود.
نکات، مواضع، توصیهها و دلسوزیهایی که ایشان در سطح کلان و گستردهای دارند، امروزه از یک کانال تنگنظرانه اجرایی میگذرد، دقیقاً مثل اینکه نور از روزنه کوچکی وارد اتاق تاریک شود و تصویر بیرون را بالعکس بر روی دیوار مقابل به نمایش میگذارد و دقیقاً این موضوعی که شرح دادم همانند عملکرد اتاق تاریک است.
ایکنا ــ میتوانیم بگویم در این زمینه دستگاهی مقصر است؟
بگویم دستگاه، افراد و یا ... . خیلی جالب است که بعضاً، افرادی نیز بودهاند که در این زمینه حرفشان شنیده میشود. بنابر این باید بگویم بحث توجه به قرآن و انس مردم با قرآن کم شده است. انس مردم با قرآن، بحث فانتزی نیست، نگوییم که قرآن خواندن ما بدک نیست، قرائت قرآن، کاری بود که پیامبر اکرم(ص) در دل شبها انجام میداد که نشان میدهد انس با قرآن، کاری عبث و بیهوده و از سر تفریح نیست. رهبر انقلاب در جایی فرمودند: من تصور نمیکنم، مردمی که نتوانند قرآن را روخوانی کنند، انس داشته باشند و بتوانند به آن عمل کنند. این تعبیر خیلی عجیبی است. لذا نظر ایشان بر نظر همه ما ارجحیت دارد، مگر معتقد نیستیم که ایشان فصلالخطاب هستند، چطور میشود هنگامی که به اینجا میرسد، به حرفهای ایشان جامع عمل نمیپوشانیم.
تأکید میکنم، بحث قرائت و تلاوت قرآن یک کار فانتزی، عبث و بیهودی نیست، اگر اثر نداشت، خداوند به پیامبر خودش دستور نمیداد که تو که همه وجودت قرآن است، در دل شب، قرآن تلاوت کن. پیامبر و اهلبیت(ع) چه نیازی به انس مستقیم با قرآن دارند. پس معلوم میشود که تلاوت قرآن برای مجلس گرم کردن و تفریح نیست. بلکه تلاوت قرآن، اصلی است که برای خود موضوعیت دارد. تلاوت قرآن، ظاهر بحث است، بلکه اصل، انس با حضرت قرآن است. پس چرا ما دنبال و تابع نظر مقام معظم رهبری در این زمینه نیستیم. از سوی دیگر کانالهایی که قرار است، منویات مقام معظم رهبری را بیاورند و اجرایی و منتقل کنند، در آنجا نیز شاهد ضعف و تنگنظریهایی هستیم که نتیجه معکوس میدهد، بگذارید من با صراحت بگویم شاید این جمله من خیلی گزنده باشد، گاهی اوقات من غصه میخورم از اینکه میبینم نظراتی که ایشان دارند، هنگامی که به جامعه میآید و در سطح جامعه اینگونه به صورت معکوس عمل میشود، پیش خود میگویم کاش ایشان موضع قرآنی نداشتند. حتی برخی افراد، نظرات خود را به نام نظر رهبری نشان میدهند و میگویند نظر ایشان اینگونه بوده است و بعدها میبینیم نه اصلاً اینگونه نبوده است. ما نمیدانیم چکار باید بکنیم با همچنین مواردی که در جامعه قرآنی وجود دارد.
ادامه دارد...