آیین پهلوانی؛ از هیاهوی مدرنیته تا چراغ کم‌سوی زورخانه‌های کهن
کد خبر: 4212374
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۹
در گفت‌وگو با ایکنا بیان شد

آیین پهلوانی؛ از هیاهوی مدرنیته تا چراغ کم‌سوی زورخانه‌های کهن

زورخانه‌هایی که در ابتدا برای ترویج و تقویت آیین پهلوانی در میان مردم شکل گرفت، اکنون قدری، کم‌رنگ و کم‌رمق شده و تعدادی از زورخانه‌هایی که زمانی در کنار مسجد، حسینیه و سقاخانه در دل هر بازارچه‌ای قرار داشت، تعطیل شده است. دلیل یا دلایل آن چیست؟

چراغ کم‌سوی زورخانه‌ها و۱۷ شوال سالروز مبارزه دلاورانه و جوانمردانه امام علی(ع) و شکست دشمن و سربلندی اسلام، روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای نامیده شده است. فرهنگی که در تاریخ و  تمدن  ایران باستان و آموزه‌های دینی ما ایرانیان ریشه دارد، همچنین با نام مولا علی(ع) پیوند و رابطه‌ای عمیق پیدا کرده است. فرهنگی که اساس آن بر جوانمردی و اخلاق‌مداری است. زورخانه‌هایی که برای ترویج و تقویت این فرهنگ در میان مردم شکل گرفت و اکنون قدری، کم‌رنگ و کم‌رمق شده است. بد نیست نگاهی به عقب بیندازیم و از زورخانه‌هایی یاد کنیم که روزی چراغشان روشن بود و اکنون نیاز است که این زورخانه‌ها و فرهنگ اصیل پهلوانی زنده شود.
 
خبرگزاری ایکنا در همین راستا با خسرو آقایاری، نویسنده کتاب‌های «آیین پهلوانی و سنت‌های زورخانه‌ای» و «رخصت مرشد» گفت‌وگو کرده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.
 
ایکنا ـ ورزش «باستانی» یا «آیین پهلوانی» یا «زورخانه‌ای» چه پیشینه‌ای داشته است؟ آیا این دو از ابتدا معادل هم بوده است یا به مرور تغییر یافته است؟
 
آیین پهلوانی در ابتدا، برای تربیت پهلوانان، جنگاوران و رزمندگانی بوده است که بتوانند در میادین جنگ نبرد کنند و ورزش کشتی به عنوان آخرین حربه برای ضربه زدن به حریف و نابود کردن او بوده است، بنابراین آیین پهلوانی بیشتر شکل میدانی داشته و همراه با آیین سوارکاری، شمشیرزنی و به کار بردن گرز و کمان و ... بوده است. بعد از حمله اعراب به ایران و حمله مغول، به دلیل اینکه این آیین نمی‌توانست شکل میدانی و علنی خود را حفظ کند، به طور طبیعی به زورخانه‌ها راه می‌یابد و زورخانه به صورت زیرزمینی و اماکنی که پله‌های زیادی به زیرزمین و راه‌های منشعب می‌رسید، بود. پهلوانان و ورزشکاران در این مکان گرد هم می‌آمدند و تلاش می‌کردند با همان مقصود مبارزه با دشمن و نبرد با بیگانه هم جسم و هم روح خود را تقویت کنند.
 
از قرن نهم به بعد، مفهوم مبارزه با دشمن یک سیر عرفانی می‌یابد و با مبارزه با نفس ارتباط پیدا می‌کند و وجوه خودسازی و مبارزه با نفس بیشتر می‌شود که این مسئله را در ادبیات عرفانی و آیین پهلوانی نیز می‌توان پی گرفت و در این راستا امثال پوریای ولی ظاهر می‌شود که می‌گوید؛ «گر بر سر نفس خود امیری، مردی/ بر برده گران خرده مگیری مردی/ مردی نبود، فتاده را پای زدن/ گر دست فتاده را بگیری مردی/ تا بر کبر و کینه هستی، پستی/ تا پیرو بت‌پرستی هستی، مستی و ...»
 
از این به بعد می‌توان ریشه‌های ادبی و عرفانی آیین پهلوانی را خیلی عمیق‌تر و با کاربرد جدیدتری مورد توجه قرار داد و به طور کلی می‌توان گفت؛ آیین پهلوانی در بنیاد و ریشه‌هایی خود صرفاً یک ورزش نبوده است، بلکه باید آیین پهلوانی را به صورت یک مکتب و نظام تربیتی دید که کارایی خود را در سده‌های مختلف به جامعه تزریق کرده و به متون مردم راه پیدا کرده است. البته هنوز این آیین زنده است و هنوز نقش تربیتی و زایش داشته و در حوزه فرهنگ ایجاب دارد و بسیاری از سنت‌ها و خصلت‌های پسندیده که در بین مردم رواج دارد، مانند حد سلام نگه داشتن، حد نمک نگه داشتن، وفادار بودن، پاکدامن بودن و خیانت نکردن به سفره دوست و ... ریشه در همین نظام تربیتی دارد.
 
در دوره صفویه که بعد از سال‌های زیادی، یک نظام کاملاً ایرانی و یکپارچه برای کشورمان پیدا می‌کند و دست بیگانگان از سر کشور کوتاه می‌شود و به استقلال سیاسی می‌رسد، شاه اسماعیل صفوی برای اینکه بتواند، مکتب تشیع را ترویج دهد، از آیین پهلوانی در کنار برخی آیین‌های دیگر که هم‌ریشه بودند، استفاده می‌کند. یکی از کار‌هایی که شاه اسماعیل صفوی انجام می‌دهد، از بین مکاتب عرفانی، یک مکتب خاصی را با عنوان «مکتب خاکسار» که پیوند‌ها و ریشه‌هایش با تشیع در طول تاریخ بیشتر بوده است، انتخاب می‌کند و در سراسر کشور اعلام می‌کند، پیشه‌وران، بازرگانان و کاسبکارانی که باید به دولت مالیات دهند، مالیات‌های خود را در سراسر کشور به نقیبان خاکسار بدهند و این نقیبان خاکسار، مالیات‌ها را جمع می‌کردند و در قالب سنت و آیین‌های پرده‌خوانی، پرده‌داری، نقالی، مرشدی و زورخانه‌ای تلاش داشتند، این نظام تربیتی را گسترش دهند. برای همین زورخانه‌ها، دوباره به شکل جدیدی، ترویج می‌یابد و زورخانه‌های زیادی در اصفهان، شیراز و ... افتتاح می‌شود و هنوز در برخی شهرها، تعدادی از آنها باقی مانده است، اما متأسفانه بعد از انقلاب، ۳۵ زورخانه‌ای که در محلات دایر بود، به جز تعداد معدودی، تعطیل شدند. در استان‌هایی چون فارس، اصفهان و ... زورخانه‌هایی با قدمت بیش از ۲۰۰ سال را می‌بینید که هنوز به لحاظ شکلی و محتوایی به سنت‌های کهن پایبند هستند.
 
ایکنا ـ چرا این ورزش و آیین پهلوانی با نام امام علی(ع) گره خورده است؟
 
نقیبان خاکسار تلاش می‌کردند با ترویج هنر‌های آیینی که ریشه و پیوند با مکتب، قرآن و آیین تشیع دارد، در قالب نقالی، شاهنامه‌خوانی، پرده‌داری و ...، آیین پهلوانی را توجه دادن مردم به ولایت ترویج کنند؛ از این رو اگر به هزاره‌های دور و آیین میترا هم که برگردید، آیین پهلوانی، پیوند عمیقی با مفهوم ولایت دارد و پهلوان کسی است که فره ایزدی (نور خداوندی) دارد. با نگاهی به آیین کهن می‌بینید که شاهانی چون فریدون، کیخسرو و ... اساساً پیامبر بودند و در منابع وجود دارد که اینها صاحب کتاب آسمانی بودند و در گات‌ها آمده است که برای کیخسرو عروج قائل هستند، یعنی در هزاره‌های دور هم مفهوم شاه با نور ایزدی پیوند داشته است، یعنی هر کسی که قادر بود، مردم را سرکوب کند، شاه نبوده است، بلکه شاه کسی بود که برگزیده خداوند برای اداره جامعه بود. مثلاً پهلوانان به طور خاص دارای فره پهلوانی بودند و نور پهلوانی در جبین آنها آشکار می‌شده است، لذا قدرت جسمانی را فقط به مفهوم پهلوانی نسبت نمی‌دادند و پهلوان کسی بود که تربیت شده بود.   
 
بعد از قرن نهم و شکل گرفتن سلسله صفویه، این مفهوم با پیوندی که با مکتب تشیع دارد، خیلی عمیق‌تر جلوه می‌یابد و پهلوان را کسی می‌دانند که برگزیده صاحب ولایت است و اگر ما به همین سده‌های نزدیک هم نگاه کنیم، آخرین پهلوانان ایرانی، مانند آقا سیدحسن شجاعت، سیدحسن رزاز، حاج محمدصادق بلورفروش و ... برگزیدگان و کمربسته حضرت مولا علی(ع) بودند. پهلوان اصغر نجار بروجردی که قبل از آقا سیدحسن شجاعت، پهلوان بوده است، وقتی سیدحسن رزاز که تربیت شده مکتب روحانیت است، به دستور استادش مرحوم آخوند خراسانی از نجف به ایران برمی‌گردد، پهلوان پیش از او یعنی اصغر نجار که پیر شده و احساس می‌کند، باید این منصب را به پهلوان جوانی واگذار کند، به سیدحسن رزاز می‌گوید؛ ما باید با هم مبارزه کرده و تکلیف پهلوانی را روشن کنیم. رزاز می‌گوید؛ شما استاد من هستید و من حاضر نیستم به خاطر بازوبند پهلوانی با شما مبارزه کنم. نهایتاً قرار می‌گذارند، روز جمعه‌ای در زورخانه، در حالی که کسی در این محل نباشد، درب زورخانه را می‌بندند و با هم مبارزه می‌کنند. سیدحسن رزاز پیروز می‌شود و اصغر نجار در مقابل مرشد، می‌گوید؛ تو شاهد باش و اعلام کن، قبل از اینکه با این مرد مبارزه کنم، جده‌اش حضرت زهرا(س) را در خواب دیدم و ایشان به من فرمودند که سیدحسن رزاز بعد از تو پهلوان است و مورد عنایت جدش امیرالمؤمنین(ع) است و شما هم از او حمایت کنید؛ بنابراین پهلوانی در این کشور، همواره با ریشه ولایت پیوند عمیقی داشته است و مردم به این باور داشتند که پهلوانان مورد توجه صاحب ولایت هستند.   
 
ایکنا ـ در حال حاضر این آیین‌ها چقدر در جامعه ما جاری و ساری است؟
 
در دوره قاجاریه و پهلوی اول در منابع آمده است که مردم برای شفای بیمارانشان، به پهلوانان متوسل می‌شدند که ریشه در باور‌های عمیق مردم دارد. ما پهلوانی را صرفاً به عنوان یک ورزش مطرح می‌کنیم و به دنبال ریشه‌های آیین پهلوانی، برای ورود به المپیک و آمیختن آن به المپیاد‌ها که ریشه شرک‌آلود دارد، هستیم. ریشه دواندن آیین پهلوانی در زورخانه‌ها از طریق راه بردن به المپیک و المپیاد نیست، باید مبنا در کشورمان تقویت زورخانه‌ها در محلات باشد. احیای ورزش و آیین پهلوانی با شکل نمایشی دادن به یک آیین یا دعوت چند نوجوان به تلویزیون یا برگزار کردن مسابقات کشوری و ... تقویت نمی‌شود.
 
سنگر اول این مکتب که زورخانه است، تعطیل و کم‌رمق شده است، بنابراین این جریان، راه به جایی نمی‌برد. البته تلاش‌های شایسته جای قدردانی دارد، ولی وقتی می‌بینیم بیش از ۳۰ زورخانه در محلات تعطیل شده است، باید برای احیای آنها کاری کرد. زورخانه‌هایی که با مفهوم مردمی خود ارتباط داشته است و هر جا بازارچه قدیمی بوده، در دل آن، مسجد، حسینیه، سقاخانه و زورخانه در کنار همدیگر قرار دارند و عموماً هم وقف هستند، برای اینکه تن و روان ورزشکاران و نوجوانان و جوانان تربیت شود.
 
وقتی سخن از ادبیات و آیین پهلوانی می‌شود، همه به سراغ شاهنامه می‌روند، شاهنامه ارجمند و عمیق است و بسیار از منابع تربیتی را می‌توانیم از دل شاهنامه استخراج کنیم، اما غیر از آن منابع ارزشمند دیگری هم داریم. اگر در عصر صفویه، میرنجات اصفهانی، در مثنوی گل کُشتی با چند صد بیت، آیین پهلوانی را از ابتدا تا پایان به زبان شعر منظوم کرده و ادبیات بسیار غنی و سرشاری است و از این دست بسیار وجود دارد، نشان می‌دهد که آیین پهلوانی فقط یک ورزش برای زورآزمایی نبوده است.
 
ایکنا ـ آیا تعطیل شدن این تعداد زورخانه، را می‌توان به کم‌رنگ شدن روحیه پهلوانی در جامعه امروز نسبت داد؟
 
قطعاً تأثیر داشته است. اگر بخواهیم آیین پهلوانی را احیا و زنده کنیم، باید به سمت و سوی احیای هسته‌های اولیه باشیم. آموزش الفبا از مدرسه آغاز می‌شود و نهایت آن به برگزاری امتحان ختم می‌شود. آیین پهلوانی هم از زورخانه‌ها شکل می‌گیرد و در این اماکن است که پهلوانان و ورزشکاران تربیت می‌شوند و وقتی مرشد از ابتدا که می‌خواهد لنگ را به پای ورزشکاران ببندد، حرمت دارد و این لنگ، همانند لنگ احرام است و در ابتدا به ورزشکار می‌فهمانند، این برهنه شدن در ورزش، به معنای برهنه شدن در بیت الله الحرام است و ورزشکار مُحرم می‌شود تا از مطامع دنیوی و کسب ثروت ناروا خودداری کند؛ و در این آیین، با ورزشکار قرارداد می‌بندند که گرهی که با لنگ به کمربند بسته می‌شود، گره پاکدامنی و عفت است و بدون احیای زورخانه‌ها نمی‌توانیم به این مفاهیم دست پیدا کنیم و وقتی در جامعه درستی، راستگویی، حق‌شناسی و نگه داشتن حرمت نوامیس را می‌بینید، همه اینها به آیین پهلوانی برمی‌گردد و ما برای اینکه بتوانیم این مفهوم را ترویج کنیم باید نگاهمان را نسبت به این آیین اصلاح کنیم.   
 
اگر فقط یک شکل ورزشی همچون ورزش بدنسازی به آن بدهیم و فقط در قالب مسابقه ببینیم، این مسئله نقطه خطر است و ما باید نقطه گرانیگاهمان را تغییر دهیم و نگاهمان را به آیین پهلوانی به عنوان یک مکتب تربیتی اصلاح کنیم. متأسفانه این نوع نگاه در جامعه ما وجود دارد و ابتلا ایجاد می‌کند. وقتی می‌خواهیم مفهوم تربیتی و مکاتب تربیتی را در آموزش و پرورش به معلمان و مربیان نشان دهیم، سراغ فروید، اریک و ... می‌رویم و به مکاتب غربی مراجعه می‌کنیم و در مدارس، نوجوانان را با همین مکاتب تربیت می‌شوند و در این صورت انتظار داریم در بزرگسالی بفهمد، پاکدامنی، حد نمک نگه داشتن و خیانت نکردن به سفره و ... چه مفهومی دارد؟! ما باید آیین پهلوانی را به دیده مکتب تربیتی ببینیم و این است که می‌تواند برای جامعه ما راهگشا باشد و مفاهیم تربیتی را در جامعه ما زنده کند.
 
ایکنا ـ اکنون که بیشتر نوجوانان و جوانان متوجه فضای مجازی هستند، می‌توان آنها را به وادی چنین ورزشی سوق داد؟
 
به راحتی شدنی است و وظیفه رسانه همین است. مفهوم پهلوانی این قابلیت را دارد که تبدیل به تصویر شود یا قابلیت دراماتیک بسیاری در آن وجود دارد، قصه‌هایی که در این عرصه بیان شده است، قابلیت‌های نمایشی بالایی دارند، حتی قالب تولید انیمیشن برای کودکان که قالب مناسبی است، وجود دارد و همه اینها وظیفه رسانه و هنرمندان است تا به مفاهیم کهن، جلوه جدیدی بدهند. اما باید از ابتدا نظرگاه را اصلاح کرد، چرا که اگر مبنا به درستی شکل گیرد، در این صورت هنرمند هم به سمت این مفاهیم خواهد رفت و از ابزار‌ها و رسانه‌های جدید می‌تواند استفاده کند.
 
تا قبل از انقلاب زورخانه‌ها هنوز زنده هستند و مرشد‌های کهنسال در زورخانه، شاهنامه، حافظ، سنایی و عطار می‌خوانند که همه آنها حکایت از مفاهیم اخلاقی، حکمت و عرفان دارد یا در تمام مناسبت‌ها شعر ولایی و عاشورایی می‌خوانند، اما امروز به دلیل سست شدن اساس زورخانه‌ها، مرشد‌های جوانی را می‌بینید که سست‌ترین شعر‌ها را می‌خوانند و حتی از نظر لفظ هم سست هستند، اما مرشد‌های گذشته مکتب‌دیده و استاددیده بودند و علاوه بر هنر موسیقی، با ادبیات ریشه عمیقی داشتند.
 
مرحوم مرشد جعفر توسلی که در زورخانه نکوگر از پیش از انقلاب تا بعد از آن، ضرب می‌گرفت، هرگز ندیدم به جز شعر سنایی، عطار، مولانا و فردوسی و ... شعر دیگری بخواند. اما متأسفانه امروز از سیمای ملی هم می‌بینیم که مرشد‌هایی، سست‌ترین لفظ‌ها را استفاده می‌کنند. از این رو برای احیای زورخانه‌ها، راهی که سازمان تربیت بدنی پیش گرفته و زورخانه‌های کهن را تعطیل و آنها را از دل محلات خارج کرده و در پارک‌ها، زورخانه‌های مدرنی تأسیس کرده است، اساساً مفهوم و جایگاه قبل را ندارد و برخی از مرشد‌هایی که مشغول به کارند، از تربیت بدنی حقوق دریافت می‌کنند، در حالی که در قدیم، مرشد‌ها حقوق دولتی نداشتند و به لحاظ اقتصادی مستقل بودند و اقتصاد زورخانه، به جای اینکه دولتی باشد، ریشه‌های مردمی داشت. پیشه‌وران و کاسبکارانی بودند که ورزش می‌کردند و همان‌ها هم «سردم» مرشد را شارژ می‌کردند و هرگز در طول تاریخ، هیچ زورخانه‌ای، دولتی نبوده است و این هم برای این بود که اگر در دوره‌ای، حکومت ظلم بر سر کار آمد، پهلوانان و مرشدها، پیوند اقتصادی به ریشه استبدادی نداشته باشند و مفهوم ظلم‌ستیزی مفهوم خود را داشته باشد.
 
تا عصری که مدرنیسم به جامعه ما هجوم آورده و به صورت تزریقی به عصر و جامعه ما وارد می‌شود، هنوز زورخانه‌ها زنده هستند و تا عصر پهلوی دوم هم زورخانه حیات خود را حفظ می‌کند و هنوز نقش ایجابی دارد و تولید فرهنگی و تربیتی می‌کند، چون یکی از دلایلش این است که زورخانه‌ها با محلات پیوند معنایی مستقیمی دارند و با پیشه‌وران و سطوحی از جامعه که اکنون به دلیل اقتصاد کلان، حذف شده‌اند، در آن روزگار این اقتصاد خرد، مفهوم و جایگاه قویتری داشت و محلات دوام داشتند و اقتصاد زورخانه به پیشه‌وران وابسته بود و از اقتصاد دولتی بی‌نیاز بودند.
 
ایکنا ـ برای احیای آیین پهلوانی به ویژه در میان جوانان، ورزشکاران و ... چه باید کرد؟
 
ما باید ریشه‌ها را احیا کنیم و سعی کنیم، شکل و محتوای زورخانه‌ها احیا شود، چون میان شکل، فرم و محتوا نسبت وجود دارد و ما نمی‌توانیم فرم و شکل را از غرب بگیریم و تصور کنیم این فرم یک ظرف و شکل است و می‌توانیم محتوای فرهنگی و تربیتی در آن مظروف بریزیم. گاهی ظرف‌هایی که از غرب به عاریت می‌گیریم، این ظرف‌ها قابلیت گنجایش و نمایش دادن مظروف آسمانی ما را ندارند. مثلاً وقتی می‌خواهیم مفهوم شهید را با همین مظروف بیان کنیم، قابلیت بیان ندارد و گفته می‌شود این مفهوم عینی است. از این رو باید ظرف و مظروف را خودمان تولید کنیم، نمی‌توانیم مفاهیم پاک خودمان را در ظرف ناپاک بریزیم و این شدنی نیست و ما باید نظریه‌های خودمان را ایجاد کنیم و اگر می‌خواهیم این مفاهیم را زنده کنیم، در رابطه با ساختمان زورخانه چه از نظر شکلی و چه از نظر آداب و آیین پهلوانی باید به دنبال هسته‌های اولیه برویم و آنها را بازسازی کنیم.
 
گفت‌وگو از سمیه قربانی
انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مریم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۳/۰۲/۰۷ - ۱۵:۱۲
0
0
موضوع بسیار جالبی هست. من که نمیدونستم زورخانه ها دارن تعطیل میشن. حیف از این فرهنگ غنی با این همه قدمت.
captcha