کد خبر: 4226614
تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۶
گفت‌وگوی ایکنا با بازیگران تعزیه بزرگ شوش

رشحه‌ای از کربلا + فیلم

تعزیه شوش، بزرگ‌ترین تعزیه میدانی کشور با قدمت بیش از صد سال است؛ دست‌اندرکاران این تعزیه، جملگی در تلاشند تا صحنه‌های عاشورا از دل مقتل‌‎ها و متون کهن، باز نیز در این میدان جان گیرد، مردم شوش تا حدی به تعزیه باور دارند که گاهی با التماس از بازیگر نقش امام حسین(ع) می‌خواهند امسال به میدان نرود، همچنین هر سال با نعره‌های شمر دلشان پر از حس نفرت و انتقام می‌شود.

مصاحبه با بازیگران تعزیه شوشبه گزارش ایکنا از خوزستان، تعزیه شوش، بزرگ‌ترین تعزیه میدانی کشور است که در سال ۷۸ ثبت ملی شد. قدمت این تعزیه بنا به گفته عوامل آن به سال  ۱۲۸۵ خورشیدی برمی‌گردد. وقایع این تعزیه از ورود امام و اصحاب به کربلا(دوم محرم) شروع می‌شود و صحنه‌های پایانی آن عصر عاشورا و اسارت را به تصویر می‌کشد. تمام متون این تعزیه در قالب شعر فارسی است که امروزه غالبا سروده‌های علیرضا یاحسن از شاعران اهل بیت(ع) در آن استفاده می‌شود. 

در این تعزیه همه تلاش می‌کنند تا صحنه‌های عاشورا از دل مقتل‌ها و متون کهن دوباره در این میدان جان بگیرد، صدای چکاچک شمشیرها، شیهه اسب‌ها، گردوخاک میدان، قهقهه و نعره فرمانده‌هان سپاه اشقیا، نفس نفس زدن‌های یاران امام حسین(ع) و گریه‌های کودکان صحنه به صحنه، عاشورا را زنده می‌کنند. مردم اینجا آن‌چنان تعزیه را باور کرده‌اند که گاهی با التماس از شبیه امام حسین(ع) می‌خواهند امسال به میدان نرود. مردم اینجا چنان از نعره‌های شمر ترسیده‌اند که تا مدت‌ها دل‌شان پر از حس نفرت و انتقام می‌شود.

ایکنای خوزستان در آستانه عاشورای حسینی در سوم محرم، گفت‌وگویی با بازیگران نقش‌های اصلی این تعزیه در شهرستان شوش انجام داده است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید: 

عبدالرضا یاحسن، کارگردان تعزیه بزرگ میدانی شوش و بازیگر نقش شمر می‌گوید: تعزیه با گوشت و پوست و خون مردم اینجا عجین شده است. در طول سال، اینجا آقای معصومی(بازیگر نقش امام حسین علیه السلام) را امام حسین(ع) می‌دانند. سومین سال است که دیگر در تعزیه اجرا نمی‌کنم، با این حال مرا به اسم شمر می‌شناسند. مردم اینجا تعزیه را پذیرفته‌اند و در طول سال از ما انتظاراتی دارند. 

این تعزیه ممکن است هزار نفر دست اندرکار داشته باشد؛ از نقش‌های اصلی، سیاه لشکر، اسب سوار، انتظامات و ... . این برنامه خود جوش است. بازیگران تعزیه، از شخصیت‌های برجسته و مورد قبول شهر انتخاب می‌شوند و در انتخاب بازیگران، شخصیت مذهبی و اجتماعی آنها برای ما شرط اصلی است. 

زندگی‌ام با تعزیه گره خورده است‌. من در طول سال، تعزیه‌ام نه فقط عاشورا‌. نمی‌دانم از چند سالگی، اما از وقتی یادم می‌آید در میدان تعزیه بودم. هفتاد و دو سال دارم، از طفل‌ خوانی شروع کردم و چهل و پنج سال نقش شمر را بازی کردم.

شمر تازه‌ای ساختم

تحقیقاتی درباره نقش شمر داشتم و شمر تازه‌ای ساختم. شمری ساختم که وقتی نعره می‌کشید بچه‌ها جیغ می‌زدند. روزهای اول به من سنگ می‌زدند، حتی بوده با اسلحه شکاری می‌خواستند مرا بزنند، به من حمله می‌کردند. سال‌ها پیش وقتی مرحوم مادرم روضه می‌رفت، یک شخصی به او گفت: خجالت نمی‌کشی پسرت امام حسین(ع) را کشته، بعد تو روضه می‌آیی؟ پسری بود که هر روز در خانه می‌آمد و سنگ پرت می‌کرد. وقتی از کنار جمعیت می‌گذشتم سنگ ریزه بود که به صورتم پرت می‌کردند ولی در اجرا در اوج آن خشونت، یک لحظه هم آقای معصومی(بازیگر نقش امام حسین علیه‌السلام) را نمی‌دیدم، خود امام حسین علیه السلام را می‌دیدم. از خود بیخود می‌شدم به دست و پایش می‌افتادم. مردم از تعجب متحیر مانده بودند. وقتی مردم این عکس العمل‌ها را دیدند پذیرفتند که من شمر اصلی نیستم. بعد از آن خیلی محبت می‌کردند خیلی احترام می‌کردند.

یک سال، آقایی در حین اجرا آمد و دهانه اسب را گرفت، گفت پیاده شو. گفتم الان اجرا است. گفت پیاده شو. بعد تعریف کرد هجده سال غیر از این دختر(که همراهش بود) فرزندی نداشت. دیدم بچه کوچکی سر دستش است. آن دختربچه گفت سال گذشته وقتی اجرا می‌کردی، نذر کردم برادرم را به دست عمو یاحسن که شمر است، بدهم. وقتی بچه را به من داد از هوش رفتم و مردم جمع شدند. لحظه به لحظه این تعزیه، اتفاقات و چیزهایی است که نمی‌شود بازگو کرد. ممکن است برخی باورشان نشود.

مرحوم پدر و عموی من خیاط بودند. تمام لباس‌های تعزیه را خود می‌دوختند. بنده مسئول بانک تجارت بودم ولی خیاطی را تا اندازه‌ای از مرحوم پدرم یاد گرفتم. لباس‌هایم را خودم طراحی کردم‌.‌ شمر جدیدی در تعزیه ساختم که چشمگیر بود. مردم او را می‌پذیرفتند. از نظر لباس، از نظر کنترل میدان و خشونت. یعنی افراد وقتی بعد از اجرا، مرا در لباس شخصی می‌دیدند تعجب می‌کردند و می‌گفتند آن شمر با آن ابهت، تو هستی؟  

در گرمای شصت درجه میدان تعزیه لباس ضخیم می‌پوشیدم‌. زیر لباس از موکت استفاده می‌کردم تا هیکلم را بزرگتر کنم. همه اینها را خودم طراحی می‌کردم. هر جا مسافرت می‌رفتم دنبال وسایل و لباس تعزیه بودم.هر پارچه‌ای مناسب تعزیه می‌دیدم، می‌خریدم‌. یک چمدان پارچه نبریده و چند کارتن مهره و ... دارم که برای همه نقش‌ها استفاده کنم.

برای کلاه‌خود نگین‌های خاصی استفاده می‌کردم و پارچه شنلی که روی خودم می‌انداختم از لبنان یا سوریه خریدم‌. حتی قبه‌های روی پوتین، تزیین اسب را به شکل دقیقی انجام می‌دادم.   

یک سال از بچه‌ها خواستم دو ماهی زنده بزرگ بیاورند. شب عاشورا آوردند و در بشکه‌ای در چادر گذاشتند زمانی که  دست حضرت ابالفضل(ع) قطع می‌شود به پسرم گفتم ماهی را در ماکت دست بگذارد. وقتی دست حضرت قطع می شود:

یاحسین دست علمدارت ز کین انداختم /روز روشن را به چشمش تیره چون شب ساختم/ساعتی دیگر جدا سازم دست دیگرش

دست را پرت کردم. ماهی به تکان خوردن می‌افتاد. جوری که برخی فکر می‌کردند این یک دست واقعی است. یک سال پیش از اینکه شمر را بازی کنم لباسی با بال طراحی کردم و نقش جیرئیل را اجرا کردم. زمانی که امام حسین(ع) در گودال قتلگاه می‌افتد. چنین خواندم:

یا حسین، ای سرو باغ مصطفی /تو چه عهدی کرده بودی با خدا

و امام پاسخ می‌دهد:

عهد کردم سر دهم پیکر دهم /عهد کردم دست عباسم شود از کین جدا و ...

بعد دهانه اسب را می‌کشیدم و طبق روایت امام را پیاده می‌کردم در گودال قتلگاه و بال‌ها را زیر سر امام می‌گرفتم و امام می‌خواند:

بردار شهپرت ز سرم این دم وصال/ حائل مشو میان من و یار، جبرئیل /گر سایه افکنی به سر زینبم فکن

این اشعار بیشتر از سروده‌های اخوی بنده است و گاهی خودم دست و پاشکسته هم اشعاری درست می‌کردم. تمام این صحنه‌ها، خلاقانه در تعزیه اجرا می‌شد. روی صحنه‌ها فکر می‌شد.

قبلا اشعار رویکرد حماسی نداشت؛ اما امروز تمام اشعاری که می‌خوانیم نشانگر بزرگی و عظمت امام حسین(ع) و خاندان اهل بیت(ع) است. مثلا از زبان شمر می‌خواندم:

امروز عرش را به تزلزل در آورم/ دست جفا ز جیب تأمل درآورم

باید که حمله بر شه عالی مقام برد/باید که دختران علی را به شام برد

باید که خون پاک حسین را به خاک ریخت/در کام اهل حرم زهر هلاک ریخت

آماده‌ام باید که خلق بدانند یک سرم/ مأمور قتل سبط نبی شمر کافرم

آماده ام حسین علی را به خون کشم/ کام دل از شراب و می لاله‌گون کشم

بعد وسط آن یک قهقه‌ای سر می‌دهد و در آن حال صدای مردم تماشاگر را می‌شنوم که از اطراف میدان به او دشنام می‌دهند. 

سال نو که تقویم‌های جدید می‌آمد اولین کارم این بود که ببینم عاشورا، چه روزی است. بچه‌هایم به من می‌گویند تو نمی‌توانی راه بروی، آن وقت می‌خواهی به میدان تعزیه بروی؟ به آنها می‌گویم اگر قبولم دارند، می‌روم. در این میدان متولد شدم و در این میدان هم می‌میرم. 

عبدالرضا یاحسن، کارگردان تعزیه شوش

دورتا دور میدان، فنس و سیم خاردار می‌گذارند برخی از مردم به زحمت از این سیم‌ها رد می‌شوند، لباس‌شان گاهی پاره می‌شود، گاهی زخمی می‌شوند و به زحمت خود را می‌رسانند تا مشتی از خاک زیر پای حضرت قاسم(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) یا امام حسین(ع) بردارند. حتی من که شمرم. من یک قطره ناچیز در این تعزیه هستم.

یک سال سپاه مسجدسلیمان از ما برای اجرا در شهرستان دعوت کرد. گفتند هزینه جابجایی اسب و شترها و وسایل را پرداخت می‌کنند. اجرا کردیم. در حین اجرا، متوجه تأثیر تعزیه روی تماشاگران شدم. وقتی امام حسین(ع) وارد شد و صحنه‌ها اجرا شد این تأثیرها را دیدم و معتقدم که بهترین تعزیه‌ام را در مسجدسلیمان اجرا کردم. برای آنها تازگی داشت و منقلب شدند.

گودال قتلگاه سخت‌ترین قسمت نقشم بود

گودال قتلگاه سخت‌ترین قسمت نقشم(شمرخوانی) بود. هم آقای معصومی(شبیه امام حسین) و هم خودم بیهوش می‌شدیم. همزمان مشعل دستم بود که نشان امام می‌دادم که می‌خواهم خیمه‌ها را آتش بزنم. از طرفی، خنجر را بر گلوی امام می‌کشیدم، گلوی امام بریده نمی‌شد، خنجر را عوض می‌کردم. از امام می‌پرسیدم چرا این خنجر نمی‌برد می‌فرمود اینجا محل بوسه پیغمبر(ص) است. تا اینکه از پشت سر، سر امام را  ... . خودم متأثر می‌شدم. هم به خاطر خستگی چند ساعت اجرا و از طرف دیگر، مردم در این بخش هم آماده هجوم به میدان هستند.

نیروی انتظامی حلقه‌ای دور قتلگاه تشکیل می‌داد، اما کار تمام نشده مردم برای تبرک به میدان هجوم می آوردند. مسئولین ما را بیرون می‌کشیدند. 

مردم هستند که ما را قبول کرده‌اند، پذیرفتند وگرنه خودمان هیچیم. مردم ما را بزرگ کردند. 

اجرا در این تعزیه از ساعت 6 شروع می‌شود و تا سه یا چهار بعد از ظهر طول می‌کشید. تقریبا حدود ده ساعت اجرا. برخی می‌گفتند دوپینگ می‌کنی؟

عشق بازی کار هر شیاد نیست/ این شکار دام هر صیاد نیست

عشق از معشوق اول سر زند/ تا به عاشق جلوه دیگر زند

شاهد این مدعا خواهی اگر/ بر حسین و حالت او کن نظر

سید احمد معصومی بازیگر نقش امام حسین(ع) نیز گفت: شاید اولین بار است که دارم مصاحبه می‌کنم. دوستان می‌دانند هیچ وقت به خودم اجازه ندادم در میدان مصاحبه کنم. شاید سایر دوستان مصاحبه کرده باشند، اما در لباس شبیه امام حسین(ع) هیچ وقت به خودم اجازه ندادم مصاحبه کنم. 

تعزیه حسینی در سطح شهرستان شوش با وجود مردم عجین شده است با عشق و علاقه‌ای که در مردم هست، مردم از زمانی که تعزیه به پایان می‌رسد منتظر هستند و شمارش معکوس روزها را دارند تا زمانی که دوباره زمان اجرای تعزیه برسد.

افرادی برای ایفای نقش‌ها انتخاب می‌شوند که در طول سال سعی می‌کنند امام حسینی زندگی کنند و در بین عامه مردم، شهرتی در این زمینه‌ها داشته باشند. الحمدلله خیلی مردم پذیرای آنها هستند و این افتخار و تاجی است که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بر سر یکایک نقش‌آفرینان، اعضای هیئت مدیره و حتی عزیزانی که در تدارکات و پشتیبانی زحمت می‌کشند، گذاشته‌اند. همه در این میدان خدمت بر هم سبقت می‌گیرند.

تعزیه شوش از سال 1285 قدمت دارد و طی سال‌های متمادی اشعار تعزیه عوض شده‌اند و تلاش بر این است که اشعار رویکرد حماسی داشته باشند و خدایی نکرده جوری نباشد که از موضع ضعف به عاشورای حضرت اباعبدالله(ع) نگریسته شود. الحمدلله این تغییر ایجاد شده و جوانانی که به این تعزیه روی می‌آورند به تازگی تعزیه کمک می‌کنند و آن را به سمت جریان‌های نوینی که قابلیت اجرا در تعزیه دارد سوق می‌دهند؛ از تکنولوژی گرفته تا ابزار و ادواتی که می‌توان استفاده کرد؛ چه در حوزه فیلم برداری، چه صوت و ... از تخصص دوستان استفاده می‌شود.

بنابراین این تعزیه، کار بزرگی است و بار آن بر دوش خود مردم است؛ هیچ کس به طمع مادی و مالی به این تعزیه نگاه نمی‌کند، بلکه از جیب خود با عشق و علاقه برای آن هزینه هم می‌کنند.

سال 1371 افتخار داشتم و اولین سال اجرای حقیر در این تعزیه بود. یک سال هم دو بار تعزیه اجرا شد؛ به لحاظ اختلاف سال قمری و شمسی، ابتدای سال محرم بود و پایان سال هم با محرم مصادف شد. بیش از سی سال است که در این نقش مشغول انجام وظیفه هستم و با افتخار در خدمت مردم شریف شهرستان شوشم.

هر چه عظمت شخص بیشتر باشد، کار دشوارتر است. شما ملاحظه بفرمایید نام اباعبدالله(ع) است که باعث می‌شود این موج‌های عظیم در سراسر دنیا در ایام محرم در بین مسلمانان و ویژه شیعیان ایجاد شود. طبیعی است هر چه عظمت بیشتر باشد، انسان باید بار و وزنه بیشتری را تحمل کند. 

حقیر حدود سه سال نمی‌‍توانستم ایفای این نقش را بپذیرم. به دوستان عرض می‌کردم، اما دوستان لطف داشتند، بار را بر دوش حقیر گذاشتند. افتخار داشتم که این نقش را بپذیرم. خدای بالای سر همه ما شاهد است که بعد از سی و چند سال شبیه خوانی هنوز استرسی که در طول سال از این قضیه تحمل می‌کنم هیچ وقت رهایم نکرده است. شاید این بار استرس به صورت روز افزون بیشتر هم می‌شود. شاید در طول سال، یکی از مسائلی که روزانه در ذهنم با آن درگیر هستم این است که مبادا خدایی نکرده یک موضوعی پیش بیاید، خدشه‌ای بر کار دستگاه حضرت اباعبدالله(ع) پیش بیاورد. چون مردم این طور به انسان نگاه می‌کنند.

حضرت اباعبدالله(ع) کمکم کرد که سالم بیرون بیایم

شاید برای اولین بار باشد که این را مطرح می‌کنم سال اولی که اجرا کردم، سه چهار روز قبل از تعزیه به من گفتند اجرا کنم. اسب سواری هم بلد نبودم و تحت هیچ شرایطی نمی‌پذیرفتم. دوستان به من گفتند شرایط اضطراری است و باید این قضیه انجام شود. خیلی روی خودم کار کردم. دوستان خیلی با من صحبت کردند، خدای بالای سر شاهد است که خود حضرت اباعبدالله(ع) کمک کرد که سکته نکردم. موقعی که به میدان ورود کردم، خود اباعبدالله(ع) کمکم کرد که سالم بیایم بیرون. فشار کار خیلی بالا است. مردم انتظاراتی دارند که همه به حق است.

سید احمد معصومی، بازیگر نقش امام حسین علیه السلام در تعزیه شوش

این بار، انسان را می‌کُشد

تصور بفرمایید که یک انسان طبیعی در طول سال با مردم زندگی می‌کند، می‌گوید می‌خندد شوخی می‌کند، گریه می‌کند در مراسمات حاضر می‌شود. این مردم این قدر عشق و علاقه دارند که به محض این که لباس بر تن شخص شد، دیگر برای آنها فرق می‌کنی. جور دیگری به تو نگاه می‌کنند. این بار، بسیار بار سنگینی است، آدم را می‌کُشد. نه اینکه بخواهم به ساحت مقدس نقش جسارت کنم، می‌خواهم عظمت کار را عرض کنم. این عظمت هم برای عشق و علاقه‌ای است که مردم به این نقش دارند.

چه طور می‌توانید این صحنه را تصور کنید که در حالیکه سوار بر اسب هستید و قرار است با کاروان به میدان ورود کنید (همه می‌دانند این یک اجرای نمایشی است) اینکه شخص خودم متأثر هستم بماند و به حضرت اباعبدالله(ع) توسل می‌کنم که کمکم کند بتوانم تحمل کنم. اشخاصی می‌آیند جلوی اسبم زانو می‌زنند و دهانه اسب را می‌گیرند و التماس می‌کنند، نیا! اشخاص باسوادی هم هستند. اتفاقات عجیب و پیچیده‌ای برای انسان در این ساعت‌ها می‌افتد. بار عظیمی از استرس را تحمل می‌کنم و در طول سال هم تحمل می‌کنم.

کسانی که دارند این زحمت را می‌کشند در اوج سختی‌ها هستند. انتقادهایی که می‌شود علی رغم اینکه سازنده است، قطع به یقین این است که هر اتفاقی بیافتد نمی‌تواند بیانگر عظمت عاشورای حضرت اباعبدالله(ع) باشد؛ بلکه رشحه‌ای از این جریان و یادآور آن رشادت‌ها و شهادت‌ها است که همه سعی دارند به منصه ظهور برسانند. اما اینکه چه قدر جلا داشته باشد، چه قدر در کار، موفق شود، آنچه به انجام می‌رسد استعداد و توانایی دستگاه است.

هر چه تلاش می‌کنیم باز هم کار وسیع است. گاهی این قدر بچه‌ها خسته می‌شوند که می‌گویند امسال خدایی نخواسته کار به مشکل برمی‌خورد اما می‌‍بینید که با عنایت امام حسین(ع) کار خوب می‌شود. این به دلیل این است که همه ما توسل داریم. می‌خواهم بگویم که توانمندی و استعدادی تعزیه شوش، شاید این قدر نیست که خواست مردم را پاسخ بدهد ولی عوامل کار بیشتر از آنچه در توان دارند از خود بروز می‌دهند و تلاش می‌کنند که مردم رشحه‌ای از کربلا را ببینند. 

تعزیه تنها شکل عزاداری برای حضرت اباعبدالله(ع) است که نمایشی از وقایع و اتفاقات عاشورا است و این کار را سخت می‌کند. هر چه ابزار و ادوات بیشتر باشد، کار بهتر می‌شود، البته عنایت حضرت اباعبدالله(ع) را هم میطلبد.

سال به سال تلاش بر این بوده است که اجرا بهتر شود. تعزیه به این بزرگی هنوز زمینی از خود در اختیار ندارد. اگر زمین در اختیار تعزیه باشد سعی می‌کردیم وسایل راحتی بیشتری برای مردم فراهم کنیم؛ درختی کاشته شود یا فضایی برای نشستن مردم ایجاد شود. این زمین در اختیار ما نیست. به همین دلیل ضعف زیاد است، اما تمام تلاش انجام شده و در یکی دو سال اخیر شنیده‌ام که امام جمعه و فرماندار محترم شهر پیگیر زمین برای تعزیه بودند.

مردم استحضار دارند که تعزیه مشحون از معجزه و کرامت است و خیلی از اوقات، شیرینی این کرامت‌ها را در کام مردم ملاحظه می‌کنیم. مردم بی جهت نیست که به حضرت اباعبدالله(ع) متوسل می‌شوند. ما در تعزیه بارها و بارها این اتفاقات را مشاهده کرده‌ایم.

خاطره‌ در این باره بسیار زیاد است؛ به محض اینکه لباس را می‌پوشید این اتفاقات شروع می‌شود. در طول سال هم هست. یک سال در وسط میدان سوار بر اسب بودم. تلاش بر این بود که کسی وارد میدان نشود. خود ما در میدان استرس اجرای نقش را داریم و از طرفی هم مردم ارادت بالایی دارند. خانمی بود که مضطرب بود و خیلی تلاش می‌کرد وارد میدان شود، افرادی که پشتیانی می‌کردند، اجازه نمی‌دادند وارد شود. آن خانم خیلی اصرار کرد. اشاره کردم که اجازه بدهند. آن خانم آمدند و سه بار دور اسب چرخیدند. گفتند از تهران آمده‌اند. تعریف می‌کردند که سال گذشته با خانواده برای مسافرت به اینجا آمدم و مشکل عظیم و بسیار پیچیده‌ای داشتم که لاینحل بود. به شدت مضطرب بودم و چیزی به عنوان حل شدن این مشکل در ذهنم نبود. آن زمان تعزیه در شهرستان اجرا می‌شد متوسل شدم و نذر کردم. وقتی به تهران برگشتم به شکل عجیبی آن مشکل برطرف شد. همان موقع دلم را به این تعزیه معطوف کردم. این مسیر را از تهران تا شوش آمدم تا نذرم را ادا کنم و الان بلیت دارم که برگردم. تعزیه مشحون از این اتفاقات است و ماجراهای عجیبی در این بین افتاده است. همه نقش آفرینان درگیر این ماجراها هستند. 

در پایان از همه عزیزان هیئت مدیره، عوامل تدارکات، نیروهای نظامی و انتظامی، سپاه پاسداران، بازیگران تقدیر و تشکر می‌کنم.

محمدحسن پورنعمت، بازیگر نقش حضرت ابوالفضل(ع) نیز گفت: از سال ۸۲ عضو هیئت مدیره تعزیه میدانی بزرگ شوش، بنده را برای نقش حضرت ابالفضل العباس(ع) دعوت کردند‌؛ به دلیل اینکه مرحوم حاج محمود غیاثی ـ که حدود ۳۰ سال این نقش را بازی کردند ـ مشکل حنجره پیدا کرده بودند و بعد از ایشان هم مرحوم آقای غلام‌حسین شیرک از مداحان برجسته شهرستان شوش، یک سال نقش حضرت ابوالفضل(ع) را بازی کردند.

بعد از آن، مرحوم آقای شیرک دچار سکته شدند و توانایی نداشتند این نقش را بازی کنند. جناب آقای معصومی (بازیگر نقش امام حسین علیه‌السلام) یک شب ما را غافلگیر کرد و در جمع هیئت مدیره بنده را برای این نقش دعوت کردند. ما هم پذیرفتیم و تا زمانی که هیئت مدیره بخواهند در این دستگاه هستیم و اگر نخواهند در هر نقش و خدمتی که نیاز است به عنوان پشتیبان به عنوان جاروکش امام حسین علیه‌السلام حاضریم در این تعزیه باشیم‌.

تعزیه میدانی شوش با گوشت و خون مردم شوش آمیخته شده است؛ زمانی که کوچک بودم به عنوان یکی از کودکان با کاروان اهل بیت(ع) همراه می‌شدم. خاطرات عزیزانی که نقش ایفا می‌کردند به خاطر دارم از جمله استاد یاحسن که از نقش‌آفرینان بسیار خوب و توانمند تعزیه بودند چون خود و پدر و برادرانشان از کودکی در تعزیه حسینی بودند. نام تعزیه با نام خانواده یاحسن شکل گرفته است. اخوی ایشان هم شاعر هستند و اشعار خیلی از نقش‌ها را خود نوشته‌اند.

شهر شوش، مهد تعزیه ایران است و هر چند تعزیه شوش ثبت ملی شده است؛ ولی متأسفانه گمنام مانده است. در هیچ شهری به این وسعت کار تعزیه انجام نمی‌شود.

بعضی افراد وقتی تعزیه را می‌بینند می‌پرسند چه کسی تعزیه را اداره می‌کند؟ می‌گوییم امام حسین علیه‌السلام آن را اداره می‌کند. هر کس در خانه اسب یا شتری دارد آن را در اختیار تعزیه می‌گذارد، یعنی تمام این قصه، قصه امام حسین علیه‌السلام است، این طور نیست که کسی از افراد دعوت کند و آنها را سازماندهی کند. گرچه قسمتی از کار سازماندهی می‌شود ولی بخش مهمی از کار، عشق امام حسین علیه‌السلام است که افراد را می‌کشاند.

بیست سال است که این نقش را بازی می‌کنم. مردم منطقه ما به حضرت عباس علیه السلام ارادت خاصی دارند‌. این ارادت برای کوچک و بزرگ است. دیده‌ام که وقتی تعزیه را اجرا می‌کنیم و نقش تمام می‌شود کوچک و بزرگ حتی افرادی که تصور نمی‌کنیم امام حسینی باشند به میدان می‌آیند، در کنار نقش حضرت ابوالفضل(ع) می‌آیند خاک بر می‌دارند، پارچه می‌خواهند، تبرک می‌کنند، گریه می‌کنند و افراد زیادی از حضرت اباعبدالله و حضرت ابوالفضل علیهم السلام کرامت دیده‌اند.

محمدحسن پور نعمت بازیگر نقش حضرت عباس(ع) در تعزیه شوش

تمام عزیزانی که در این تعزیه نقش آفرینی می‌کنند هیچ وجهی مطالبه نمی‌کنند. لباس‌هایی که در تعزیه می‌پوشند خود، آن را تهیه می‌کنند، برخلاف برخی تعزیه‌ها که اگر پولی جمع می‌شود بین نقش‌ها تقسیم می‌شود در این تعزیه، عوامل نه تنها پولی دریافت نمی‌کنند، بلکه خود برای تعزیه هزینه می‌کنند.

شب شام غریبان در اینجا با حضور اقشار مختلف در همین زمین هر جایی که یکی از نقش‌ها شهید شده است شمع روشن می‌کنند‌. الحمدلله این ارتباط معنوی با تعزیه در شهر ما ایجاد شده است.

در شهر ما به شمر هم نذر می‌کنند

شاید خنده دار باشد ولی در شهر ما به شمر هم نذر می‌کنند؛ نه شمر واقعی، شمر تعزیه؛ شمری که خادم امام حسین(ع) است. خود نقش‌آفرینان تعزیه گاهی وقتی دیالوگی را اجرا می‌کنند، کناری می‌ایستند و گریه می‌کنند. گاهی ما از آقای یاحسن(نقش شمر) ایراد می‌گرفتیم و می‌گفتیم در میکروفن گریه نکن.

محمد پاطلا، بازیگر نقش شمر نیز اظهار کرد: دو سال است که نقش شمر را در میدان تعزیه اجرا می‌کنم. دو سال هم که در زمان کرونا؛ یعنی سال 98 و 99 در حسینیه به صورت سالنی نیز نقش شمر را اجرا کردم.

بار منفی تعزیه را شمر به تنهایی بر دوش می‌کشد

در هنر تعزیه، به ویژه تعزیه شوش که سال‌ها است در آن بودم  و نقش بازی کردم، بار منفی تعزیه را شمر به تنهایی بر دوش می‌کشد؛ یعنی هر شقاوت و بی‌رحمی و پلیدی که می‌خواهند نشان بدهند در نقش شمر آن را نشان می‌دهند، به همین دلیل سخت است، آن هم بخواهید در مقابل گروهی از انسان‌های مقدس برای مردم اجرایی انجام بدهید که تقدس آنها را با پلیدی خودتان نشان بدهید؛ یعنی با نشان دادن بدترین نوع شقاوت و پلیدی، کمک کنید مظلومیت آنها را نشان دهید.

از نظر دیالوگ و رجزها و اجرا و حرکات بدن و صورت باید جوری به تماشاگر، شقاوت شمر را نشان بدهی و او را قانع کنی که تو شقی‌ترین فرد هستی و آن کسی که روبه رویت است، مقدس و پاک و مظلوم است. این موضوع نقش شمر را خاص کرده است.

پدربزرگ من نقش شمر را بازی می‌کرد. خودم اجرای ایشان را ندیدم اما می‌گویند که نقش شمر را زیبا و به درستی ایفا می‌کرد. در آن سال‌ها چند بار پدربزرگ من به دلیل بازی کردن در نقش شمر، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. شاید از این مسأله خوشحال می‌شد که طوری توانسته نقش خود را اجرا کند که مردم او را باور کنند.

آقای یاحسن هم جوری نقش شمر را اجرا می‌کردند که شاید هر کسی نمی‌توانست بعد ایشان این نقش را اجرا کند. صحبت این بود که اگر آقای یاحسن رفت، کسی هست که بتواند جایگزین ایشان شود؟ خدا را شکر لطف خدا بود به من پیشنهاد شد و از من خواستند که این نقش را بازی کنم، شاید این موضوع به دلیل سبقه خانوادگی و سوارکار بودنم باشد.

محمد پاطلا، بازیگر نقش شمر در تعزیه شوش

رحیم شمس آبادی، نقش آفرین حضرت قاسم بن حسن(ع) گفت: افتخاری نصیب بنده شده که از طفولیت در این تعزیه، نقش آفرینی کردم. نقش حضرت سکینه و حضرت زینب(س) را پیش از این در تعزیه شوش اجرا کردم.

پدر من از اعضای هیئت مدیره تعزیه شوش است. برادران من هم از عوامل صحنه و صوت تعزیه هستند. این توفیق نصیب خانواده ما شده و آن را مرهون دعای مرحوم والده خود می‌دانم. هر چه دارم از دعای خیر پدر و مادرم است. از همین رو، احترام به بزرگتر را هم یکی از پیام‌های مهم عاشورا می‌دانم. 

مردم به نقش آفرینان این تعزیه به چشم دیگری نگاه می‌کنند. حتی مواقعی پیش آمده که برخورد بد دیدم، اما به حرمت این نقش و مردمی که ما را می‌شناسند نتوانستم جواب او را بدهم.

سخت‌ترین لحظه نقش حضرت قاسم(ع) دو جا است؛ یک لحظه، موقع وداع با مادر است، چون خودم داغ مادر دیده‌ام، خیلی این لحظه برایم سخت است و آقای بهرامی که نقش مادر قاسم را بازی می‌کند او هم داغ مادر دیده است، از این رو هر دو خیلی متأثر می‌شویم.

لحظه سخت دیگر، وداع با عبدالله برادر کوچکتر قاسم است. این جزو صحنه‌های غم انگیز تعزیه است. آنجا مرحوم آقای شیرک مرثیهای به زبان دزفولی دارند که به یاد شهدا و افراد تازه درگذشته می‌خواندند. یادم است در دوره کرونا خیلی از خانواده‌ها بودند که مراسم ختمی برای عزیز خود نداشتند، خیلی سخت است. سال بعد وقتی تعزیه اجرا شد، آن مرثیه را به زبان دزفولی خواندم.

رحیم شمس آبادی نقش حضرت قاسم

چند روز بعدش خانواده‌ها پیام می‌دادند یا به در مغازه می آمدند و می‌گفتند حالت سنگینی این مصیبت از سر دلمان برداشته شد. شخصی بود گفت که در تشییع، برادرش فقط دو نفر شرکت کرده بودند. گفت وقتی آن مرثیه را خواندی، احساس کردم آن سه، چهار هزار نفر تعزیه، برای تشیع جنازه برادرم آمدند.

علی زربخش، بازیگر نقش حضرت علی اکبر(ع) نیز گفت: اول نمی‌خواستم این نقش را بپذیرم چون در خودم نمی‌دیدم که نقش ائمه را بازی کنم. خیلی اصرار کردند. در شب تاسوعا همسر شهید مقامیان پور در عالم خواب، پدرم را می‌بیند که حضرت علی اکبر(ع) روبه روی او نشسته، این موضوع را به من ‌گفت و از من خواست این نقش را قبول کنم. شب تاسوعا نقش را قبول کردم و در روز عاشورا باید اجرا می‌کردم. متون تعزیه را به من دادند، فیلم‌ها را دیدم و نقش را اجرا کردم. 

وقتی تعزیه اجرا می‌کنم خودم نیستم مردم حس و حال عجیبی به آدم می‌دهند. در حال اجرا، می بیینی مردم اشک می‌ریزند، گریه می‌کنند وقتی اشک مردم را می‌بینی حس و حالت عجیب می‌شود. وقتی پیش امام حسین(ع) تعزیه می‌روم ناخودآگاه گریه‌ام می‌گیرد. بعضی مواقع به خاطر گریه‌های مکرر نتوانستم نقشم را بازی کنم.

علی زربخش بازیگر نقش حضرت علی اکبر(ع)

محمد تاری، بازیگر نقش حضرت زینب(س) نیز اظهار کرد: چند سالی است که افتخار ایفای نقش حضرت زینب(س)، اسوه صبر و استقامت، عقیله بنی هاشم را در تعزیه میدانی بزرگ شهرستان شوش دارم. حضرت زینب(س) یکی از شخصیت‌های مهم واقعه عاشورا است که در ترویج این نهضت نقش بسزایی داشتند. خطبه‌های آتشین ایشان به خصوص در کوفه و شام، کاخ ستمگر یزید را لرزاند. باعث افتخارم است که در نقش حضرت زینب(س) بازی می‌کنم. در این چند سالی که ایفای نقش می‌کردم می‌دیدم که مردم چه شور و حالی نسبت به شخصیت‌های تعزیه از خود نشان می‌دهند. 

 

محمد تاری، بازیگر نقش حضرت زینب(س)

حضرت زینب(س) از شروع تعزیه تا پایان آن حضور دارند. مردم بعد از اتمام نقش، می‌آمدند و تبرک می‌جستند. زنان و مردان با حس و حال عجیبی به شخصیت حضرت متوسل می‌شدند و به عبای نقش حضرت زینب(س) تبرک می جستند و آن را گره می‌زدند. من هم تا مدت‌ها به این گره‌ها دست نمی‌زنم و بعد از مدتی آنها را با صلوات باز می‌کنم. ان شاءالله خداوند حاجت‌های این عزیزان را برآورده کند. 

 
 
گزارش از کامله بوعذار
فیلمبردار و تدوینگر: منا صیافی زاده 
انتهای پیام
captcha