محمد گاموری، آزاده و رزمنده دفاع مقدس در گفتوگو با ایکنا از خوزستان درباره حال و هوای ماه مبارک رمضان در دوران جبهه و اسارت گفت: بنده از سال ۶۰ در محور آبادان ـ ماهشهر بودم و در عملیاتهای مثل ثامن الائمه، فتح المبین، رمضان، خیبر و نهایتاً در عملیات والفجر حضور داشتم. بعد از والفجر 8 حوادث جدیدی برای ما رخ داد.
وی گفت: من در تاریخ ۲۴ بهمن سال ۶۴ در آبهای خلیج فارس در عملیات والفجر ۸ اسیر شد. در آن زمان ۱۹ سال داشتم و به مدت ۴ سال و ۶ ماه و ۸ روز در اسارت به سر بردم و دوم شهریور سال 69 آزاد شدم.
این رزمنده دفاع مقدس درباره عملیات رمضان گفت: این عملیات در ماه رمضان انجام شد. قبل از شروع عملیات، خرداد یا تیر ماه و در گرمای خوزستان، در بیابانهای ماهشهر آموزش میدیدیم و طریقه پرتاب نارنجک و آرپی جی زدن و ... را یاد میگرفتیم. دقیقا ماه رمضان بود. چون اهل ماهشهر بودم و از شهر خارج نمیشدم، باید روزه میگرفتم. با زبان روزه در آن گرمای شدید آموزشهای سختی نظامی را طی کردیم.
بیشتر بخوانید:
گاموری افزود: نیمی از عملیات رمضان در ماه رمضان بود. خیلی از رزمندگان نیت ده روزه کرده بودند و در همان عملیات با زبان روزه شرکت کردند. یادم است یک روز تقریبا اذان مغرب را گفته بود، ده کیلومتر عملیات کرده بودیم و خسته به مقر خودمان برگشتیم. دوستانی که قبل از ما آنجا بودند گویا هندوانه خورده بودند و پوستها روی زمین انداخته بودند. بچهها گِلها را با دست از روی پوست هندوانه کنار می زدند و باقی آن را میخوردند تا برای افطار چیزی خورده باشند.
این آزاده دفاع مقدس با بیان اینکه رزمندگان ما از لحاظ معنوی و نظامی در اوج قرار داشتند، گفت: با توجه به سختی که در عملیات رمضان بود، در این عملیات و در شب شهادت مولای متقیان(ع) خیلی از عزیزان ما به شهادت رسیدند. شاهد بودم که تانکهای دشمن حزب بعث روی تنه بچهها می آمد تا آنها را زجر بدهد. شکنجه بزرگی بود. یک ساعت درد میکشیدند و بعد از آن به درجه شهادت میرسیدند.
وی درباره دوران اسارت نیز گفت: میتوان گفت کل دوران اسارت را به نوعی روزه بودیم، درست است که روزانه مقداری برنج یا ... خورده میشد، ولی همیشه اسرا احساس روزهداری داشتند. ما برای ماه مبارک رمضان از ۴ ماه قبل برنامهریزی میکردیم، برای مثال قسمت خمیری نانی که به ما میدادند و به آن «صمون» میگویند را جدا میکردیم. عراقیها هر روز یک عدد و نیم نان میدادند که رویه آن قابل خوردن بود و ما بقی خمیر بود. ما این خمیرها را جدا میکردیم، در آفتاب میگذاشتیم و با دست آن را به حالت آرد در میآوردیم و کنار میگذاشتیم. همچنین چربیهایی که روی غذاها بود جدا میکردیم و در ماه مبارک رمضان با این آرد و روغن حلوا و گاهی حتی حلیم درست میکردیم. یک بخاری علاءالدین داشتیم و جوری که عراقیها حساس نشوند، غذا را با آن گرم میکردیم.
گاموری گفت: در هر آسایشگاه 64 نفره، یک قرآن داشتیم که این قرآن به طور ۲۴ ساعت بین بچههای آزاده میچرخید. هر کدام از بچهها مدت زمان مشخصی نوبت قرائت داشت، مثلاً اگر نوبت من ساعت دو شب بود، بعد از قرائت، باید نفر بعدی را بیدار میکردم تا قرآنش را بخواند. خوشبختانه چندین بار قرآن در ماه مبارک رمضان ختم میشد. همه این کارها مخفیانه انجام میشد. هیچ چیز در آن زمان حالت طبیعی و عادی نداشت.
وی با بیان اینکه در ماه مبارک رمضان، حالات معنوی به وضوح در بین تمام اسرا محسوس بود، گفت: متأسفانه مشکلاتی در ماه رمضان برای بچهها پیش میآمد. نمیدانم علت دقیق آن چه بود، شاید سربازان حزب بعث چیزی در غذا میریختند که اسرا مریض و دچار دل پیچه و سردرد شدید میشدند. ماموران حزب بعث به ما میگفتند باید روزهتان را بشکنید، یعنی روزه گرفتن ما برای آنها جنبه مبارزه داشت.
این آزاده تصریح کرد: آنها روزهداری ما را یک عبادت نمیدیدند، بلکه مبارزه با خود تلقی میکردند. سربازی میآمد بالای سر بچهها میایستاد و با لیوان آبی که در دست داشت به بچهها میگفت روزهتان را بخورید.
گاموری درباره مراسم شب قدر اسرا گفت: این مراسم با شور و حال خوبی برگزار میشد. ما چندین روحانی داشتیم که برای ما خیر و برکت بودند، هم مسائل شرعی ما را پاسخ میدادند و هم در مراسم مختلف سخنرانی داشتند.
وی افزود: با توجه به اینکه کتاب دعا نداشتیم، برخی از دوستان روحانی و مداح آنچه در ذهن داشتند روی کاغذهای پاکت پودر لباسشویی مینوشتند. این کاغذها در اندازه ۱۰ سانت تهیه مىشد که قابل پنهان کردن بود. این کاغذها بین بچه ها تقسیم میشد.
گاموری در پایان گفت: ما سختیهای اسارت را به یاد امام موسی کاظم(ع) تحمل کردیم. دردها و مریضیهای خود را به یاد حضرت زین العابدین(ع) بودیم و شکنجهها را به یاد شکنجه ائمه که در طول تاریخ اسلام مورد ظلم و ستم دشمنان اسلام بودند، به سر بردیم. امیدوارم جوانان ما قدر فرصت معنوی ماه مبارک رمضان را که همه چیز برای آنها فراهم است بدانند.
انتهای پیام