رهبر انقلاب در محفل انس با قرآن خود که چهاردهم فروردین امسال برگزار شد، توصیههای مهمی خطاب به قاریان مطرح کردند که یکی از آنها پرهیز از قرائتهای مختلف و شاذ در تلاوت بود.
این موضوع در سال گذشته محور برخی گفتوگوها و یادداشتهایی بود که بر خروجی ایکنای خوزستان قرار گرفت. «بررسی منشأ و آسیب اختلاف قرائتخوانی» گفتوگویی با سیدمجتبی مجاهدیان، پژوهشگر قرآن در این زمینه بود که در آن منشا اختلاف قرائات را تبیین و برخی آسیبهای آن را گوشزد کرد. مهدی دغاغله، قاری پیشکسوت کشورمان نیز در یادداشتی انتقادات خود را در این باره مطرح کرد و به موضوعاتی چون جواز اختلاف قرائات در نماز از سوی برخی فقها و رایج بودن اختلاف قرائت در زمان ائمه(ع) پرداخت که علاقهمندان را به خواندن این یادداشت با عنوان ،«پاسخ مهدی دغاغله به «بررسی منشأ و آسیب اختلاف قرائتخوانی» ارجاع میدهیم. «توحید قرائتِ قرآن را پاس بداریم» نیز پاسخ سید مجتبی مجاهدیان به انتقادهای مطرح شده از سوی این قاری پیشکسوت است که در آن بیان کرد اختلاف قرائت، هویتی ذاتی و ابدی برای قرآن نیست تا صلاحیت و ضرورت استمرار و تبلیغ دائمی داشته باشد.
متن زیر، یادداشتی از آیتالله علی نصیری گیلانی، استاد تمام دانشگاه و مدرس خارج فقه و اصول، تفسیر و حوزه علمیه است در پاسخ به ایکنای خوزستان درباره تأکید رهبر انقلاب بر این موضوع است.
متن کامل این یادداشت تقدیم مخاطبان میشود:
«با توجه به تذکر به جای مقام معظم رهبری (دامت تاییداته) مبنی بر ترک تلاوت قرآن با قرائتهای مختلف و شاذ در دیدار رمضانی خود با اهالی قرآن که در چهاردهم فروردین 1401 برگزار شد: «[خواندن] قرائتهای مختلف و شاذ... به نظر من هیچ وجهی ندارد، هیچ «ذکری» و «دعوتی» در این وجود ندارد.»، بخشی از مباحثی که با عنوان «نقد مشروعیت اختلاف قرائات» در فصل هشتم کتاب «علوم قرآنی» (در دست انتشار) بازتاب یافته است، ارائه خواهیم کرد:
چنان که اشاره شد، در پی عواملی چند، اختلاف قرائات به عنوان یک پدیده تاریخی رخ نمود و آثاری را در پی آورد، اما مهم این است که آیا میتوان به آن مشروعیت داد؛ به این معنا که آیا میتوان گفت که خداوند و پیشوایان دینی آن را امری مجاز و مشروع میدانند و اجازه میدهند که قرآن براساس این دست از اختلافات قرائت شود و نمازگزار مجاز است که بر اساس هر یک از قرائات نماز بخواند؟!
از نگاه ما این مدعا مردود است و در برابر، معتقدیم که قرآن تنها دارای یک قرائت؛ یعنی همان قرائت مشهور است که با وساطت رسول اکرم(ص) منسوب به خداوند است. برای اثبات فقدان مشروعیت اختلاف قرائات میتوان به ادله مختلف استناد کرد که به اهم آنها اشاره میکنیم:
اختلاف قرائات از آغاز، زمینه برخی از شبهات را علیه قرآن فراهم آورد؛ چنان که برخی از خاورشناسان اختلاف قرائات را یک ضعف و کاستی در قرآن به عنوان یک کتاب مقدس قلمداد کردهاند؛ به عنوان نمونه گلدزیهر، خاورشناس مجارستانی اختلاف قرائات قرآن را شاهدی بر اضطراب متنی آن میداند.
برخى دیگر از مستشرقان وجود اختلاف قرائات را شاهدی بر تدوين متن قرآن در اواخر قرن دوم و يا اوايل قرن سوم دانسته و بدین ترتیب اصالت و آسمانی بودن این کتاب را مورد تردید قرار دادهاند. شماری از مستشرقان اختلاف قرائات را به معنای راهیافت تحریف در قرآن دانستهاند؛ چنان که رُژى بلاشر نيز از برخی از خاورشناسان نقل كرده است كه اختلاف قرائات قرآن را به معنای نفی قداست قرآن برشمردهاند و برخى دیگر از آنان، ضمن يكى دانستن روایات «احرف سبعه» با پدیده «قرائات سبعه» که در قرن دوم پدید آمد، مدعى راهیافت تحريف در قرآن شدند.
این درحالی است که ما در نقد شبهه تحریف، به آیاتی استناد کردیم که مضمون همه آنها این است که خداوند از قرآن در برابر هر گونه آسیبی مراقبت کامل به عمل میآورد؛ چنان که در تبیین انواع قرائات آوردیم، در عموم موارد آنها، معانی آیات تغییر میکند و در برخی از موارد باعث فزونی و کاستی در متن آیات میشوند که از جمله مصادیق راهیافت تغییر و تصرف در آیات قرآن به دست غیر خداوند است. آیا با این حال میتوان اختلاف قرائات را مشروع دانست؟!
چند گونه بودن كیفیت قرائت قرآن در برخی از موارد باعث اختلاف در فهم و برداشت از آن در میان مفسران و فقیهان شده است. مراجعه به موارد اختلاف قرائات که در کتابهای مختلف و از جمله تفاسیر نقل شده، گواه این امر است. اختلاف بر سر قرائت آیه «مَالِک یوْمِ الدِّینِ» به صورت مالک یا ملک و اختلاف بر سر قرائت آیه «فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یطْهُرْنَ» که آیا طاء یطهرن با تشدید است یا بدون آن، از این نمونهها است.
نیز اختلاف قرائات از آغاز باعث ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان شد؛ چنان كه تاریخ گواهی داده است كار اختلاف قرائات در همان سدههای نخست بالا گرفت و گاه طائفهای كه بر قرائت خاصی پایبند بودند، برای دفاع از قرائت خود در برابر قرائت سایر تیرهها، تا مرز جنگ و خونریزی پیش میرفتند. این در حالی است که پذیرش رهیافت اختلاف در قرآن، گذشته از آن كه با براهین عقلی قابل ردّ است، با خود قرآن نیز ناسازگار است؛ زیرا قرآن با صراحت اعلام كرده است: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا»
بر اساس این آیه شریفه، وجود هر گونه اختلاف در قرآن به معنای زمینی بودن آن است؛ نه آسمانی بودن و این یعنی انكار معجزه و انكار اسلام. آیا مصداقی بالاتر از اختلاف قرائات كه باعث ایجاد تنش میان صحابه، تابعان و مسلمانان اقطار اسلامی و احیاناً جنگ و خونریزی شد، برای اختلاف در قرآن میتوان یافت؟!
به استناد آیاتی از قرآن، جمع، قرائت و بيان اين کتاب آسمانی برعهده خداوند است و وقتی پای خداوند در بين باشد، معنای آن اين است که اين امور با استناد به وحی و ارشاد الهی انجام گرفته است. بنابر اين، ديگر معنا ندارد که کسی بگويد قرآن را صحابه جمع کردند يا کسی بگويد که قرآن قرائتهای مختلف داشته و توسط برخی از عالمان به چند قرائت محدود شده است.
قرآن به صراحت میگويد: «لَا تُحَرِّک بِهِ لِسَانَک لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَينَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَينَا بَيانَهُ» در اين آيات خداوند جمع و قرائت قرآن را به خود نسبت داده است؛ چنانکه در سوره اعلی فرمود: «سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنسَي» که اقراء را به خداوند نسبت داد.
بر این اساس، قرآن غیر از يک قرائت که آن هم قرائت رسولاکرم(ص) است، قرائت ديگری نداشته و ندارد. از اين رو انعکاس هر گونه اختلاف قرائت در تفسير را باید ناروا انگاشت؛ به عنوان نمونه در تفسير الميزان درباره اختلاف بر سر «مالک» و «ملک» مباحثی انعکاس يافته و ایشان قرائت «ملک» را ترجیح داده است، در حالی که اساساً پرداختن به اختلاف قرائات و ترجيح يک قرائت، ناروا است. جالب آن که آيتالله خوئی به علامهطباطبايی اعتراض میکند که «در قرائت، تدبر اجتهادی راه ندهيد، اما با قرائات چه کنيم که متواتر نيست؟» این که آيتالله خويی قرائات را اجتهادی نمیداند، مدعای درستی است، اما انکار تواتر قرائت کنونی قرآن از سوی ایشان جای شگفتی دارد.
باری، باید اذعان کرد که دست تقدير و اراده الهی قرائت کنونی قرآن را در کنار حفظ همه هویت این کتاب آسمانی از هر گونه پراکندگی حفظ کرد. از سویی دیگر، نبايد از اين نکته غافل بود که يک کتابی در اختيار ما قرار گرفته که در کنار تصديق و تکميل، مهيمن تمام کتب آسمانی پيشين است؛ يعنی همه خطاها و کژیهای آنها را سامان میدهد و ديگر قرار نيست کتاب آسمانی ديگری بيايد و آن را اصلاح کند. با چنين جايگاهي که قرآن دارد و رسولاکرم(ص) آن را ثقل اکبر معرفی کرده است، آيا ادعای راهيافت اختلاف در قرائات به معنای صدمه زدن به جايگاه اين کتاب نيست؟! اين که بگوييم پيغمبر(ص) از دنيا رفت و قرآن را جمع نکرد يا قرائت آن را سامان نداد و اين امر را به امت واگذار کرد، آيا با جايگاه قرآن و مسئوليت خطير رسالت سازگار است؟! چرا باید متن قرآن را که سخن خداست، تا اين حد آسيبپذير و متزلزل کنيم که بگوييم میتوان آن را به هفت، ده يا چهارده قرائت خواند؟!
بدین جهت برغم آن که در عموم تفاسیر پیشین به اجمال یا تفصیل از پدیده اختلاف قرائات سخن به میان آمده است و در تفسیری همچون مجمع البیان مباحث مفصل و مبسوطی در ذیل عموم آیات در قالب دو محور: «القرائه» و «الحجّه» انعکاس یافته؛ به این معنا که امینالاسلام طبرسی در محور نخست اختلاف قرائات آیه را منعکس ساخته، آنگاه در محور «الحجّه» دلایل هر یک از قرائتها را ذکر کرده است، در عموم تفاسیر دوران معاصر، محوری را به عنوان «قرائات» در بررسی تفسیر آیات در نظر گرفته نشده است.
در شماری از روایات پدیده اختلاف قرائات مورد انکار قرار گرفته است که این امر را باید از اختصاصات میراث روایی شیعه دانست. به عبارت روشن تر؛ در هیچ یک از روایات اهل سنت از انکار این دست از روایات سخن به میان نیامده است. ثقه الاسلام کلینی دو روایت مهم در این زمینه را نقل کرده است: روایت نخست از امام باقر (ع) نقل شده است: «عن زرارة ، عن أبي جعفر (ع) قال : إنَّ القُرآنَ واحدٌ نَزَلَ مِن عِندِ واحدٍ وَلكِنَ الاختِلافَ يَجى ءُ مِن قِبَلِ الرُّواةِ »
در این روایت سه نکته قابل توجه است:
1. امام اختلاف قرائت را از مصادیق اختلاف در قرآن میداند؛ از این جهت برای نفی آن از وحدت نازل کننده قرآن بهره میگیرد و از آن صریحتر آن که اختلاف را به راویان نسبت میدهد.
2. امام اختلاف در قرائات را امری ذاتی قرآن یا منسوب به سنت نبوی یا اجازه خواستن پیامبر(ص) از جبرئیل؛ آن چنان که در روایات اهل سنت آمده، ندانسته است. به عبارت دیگر امام باقر(ع) دینی دانستن اختلاف قرائات را از اساس مردود دانسته و آن را به امری عارضی و خارج از متن دین یعنی از ناحیه راویان دانسته است.
3. امام باقر(ع) برای اثبات وحدت قرائت قرآن و نفی تکثر آن، از برهان «الواحد لا يصدر عنه إلا الواحد» که برهانی از نوع «لمّ» است، بهره جست. بر اساس این برهان چون مبدأ و منشأ قرآن واحد است، آن چه از او تراوش یافته؛ یعنی قرآن نیز باید واحد باشد. این برهان را میتوان نظیر برهان عدم اختلاف در متن قرآن دانست که در آیه: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا » منعکس شده است.
روایت دوم از امام صادق (ع) نقل شده است: «عن الفضيل بن يسار قال: قلت لأبي عبد الله (ع): إن الناس يقولون:إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ فَقَالَ كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِدِ.»
در نگریستن در این روایت نیز سه نکته را بدست میدهد:
1. از این که راوی میگوید مردم میگویند که قرآن بر هفت حرف نازل شده است، میتوان برداشت کرد که روایات نزول قرآن به هفت حرف به استناد روایات اهل سنت، در میان عامه مردم رواج داشته است.
2. تعبیر «كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ» تعبیری بسیار شدید و کوبنده است که در موارد خاص از زبان ائمه(ع) صادر شده است؛ یعنی اهل بیت (ع) در مواقعی که به آموزهای بس باطل و منحرف برخورد کرده و از میزان خطر آفرینی آن به فرهنگ دینی آگاه بودهاند، از این تعبیر بهره میگیرند. از این عبارت به دست میآید که اهل بیت(ع) با اختلاف قرائات به شدت مخالف بودهاند.
3. در عبارت «ولكنه نزل على حرف واحد من عند الواحد» نظیر روایت پیشین، در عین تاکید بر نزول غیر متکثّر قرآن، از برهان «لمّ» برای نفی تعدد قرائات قرآن استفاده شده است.
انتهای پیام