نقدی بر یک گفت‌وگو
کد خبر: 4074924
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۵

نقدی بر یک گفت‌وگو

متن زیر یادداشتی از اشکان زارعی، پژوهشگر تاریخ در نقد گفت‌وگویی درباره دولت مشعشعیان از محمدرضا سلمانی عبیات است که در اختیار ایکنا قرار گرفته است.

کتاب مشعشعیان و دولت‌های متقارنبه دنبال انتشار مصاحبه «مختصری درباره کتاب اولین حکومت مستقل شیعی در ایران» در ایکنای خوزستان، اشکان زارعی، پژوهشگر تاریخ، یادداشتی با عنوان «از کدام مشعشعیان سخن می‌گویید!؟» در نقد این گفت‌وگو در اختیار ایکنای خوزستان قرار داد. متن یادداشت چنین است:  

خبرگزاری ایکنا روز سه‌شنبه، چهارم مرداد در گزارشی از آیین رونمایی کتاب «تاریخ مشعشعیان و حکومت‌های متقارن» در گفت‌وگو با محمد سلمانی‌عبیات نویسنده گرامی کتاب، نکاتی را بازتاب داده که شوربختانه با هیچ یک از پژوهش‌های تاریخی همخوانی ندارد. از آنجا که هر سخنی از زبان رسانه‌ها افزون بر ثبت در تاریخ، جایگاه شگرف آموزشی و آگاهی‌بخشی نیز دارد، سستی و کوتاهی در این زمینه نیز می‌تواند پیامدهایی در پی داشته باشد. از این‌رو در این نوشتار، گفتار آقای محمد سلمانی عبیات بر پایه‌ منابع تاریخی واکاوی و داوری به خوانندگان ارجمند واگذار می‌گردد.

نویسنده گرامی کتاب، سخن خود را این‌گونه آغاز می‌کند:

«این کتاب درباره دولت مشعشعیان است که در قرن هشتم هجری در خوزستان و بخش‌های دیگری از خاورمیانه همچون عراق به عنوان اولین حکومت شیعی اثنی‌عشری حکومت می‌کرد».

درباره‌ روزگار پیدایش و پایه‌گذاری فرمانروایی مشعشعیان به دست سیدمحمدبن فلاح رخدادنویسان نگرش دیگری دارند.

به گفته‌ی قاضی نورالله شوشتری در رویه ۳۹۵ کتاب مجالس‌المومنین «سیدمحمدبن فلاح میان سال‌های ۸۲۸ تا ۸۴۰ تا آنجا پیش رفت که خود را ملقب به مهدی می‌کرد».

احمد کسروی در رویه ۱۵ کتاب تاریخ ۵۰۰ ساله خوزستان که سلمانی عبیات در نگارش کتابش از آن سود جسته، می‌گوید:

«سید محمد در واسط نمانده، در سال ۸۴۰ بجایی که کسید نام داشت از نزدیکی‌های واسط رفته، میان اعراب نشیمن گزید و در آنجا دعوی مهدی‌گری آشکار ساخت».

وی هم‌چنین در رویه ۱۹ کتاب دیگرش به نام مشعشعیان آورده است:

«سیدمحمد روزگار را بکار خود دیده با گروه پیروان، در رمضان ۸۴۴ آهنگ تتول که دیه بزرگی از پیرامون هویزه بود کرد»

محمد‌علی رنجبر در رویه‌ ۷ کتاب: مشعشعیان؛ ماهیت فکری ـ اجتماعی و فرآیند تحولات تاریخی، باور دارد که «سده‌ی نهم هجری در تاریخ فعالیت گروه‌ها و جنبش‌هایی با گرایش شیعی مانند نوربخشیان، صفویان و مشعشعیان اهمیت بسیار دارد».

وی هم‌چنین در رویه ۱۴۶ کتاب به گفته الغایثی و نورالله شوشتری یادآوری می‌کند: «چنان‌که گفته شد منابع، دستیابی سید محمدبن‌فلاح را به کتاب شیخ احمدبن فهد، آغاز روند فعالیت‌های تبلیغی وی می‌دانند. این اتفاق در حین احتضار شیخ احمد در سال ۸۴۱ روی داد. بنابراین اوج ادعاهای او به‌ویژه در اظهار مهدویت حدود این سالهاست».

پیرامون گستره‌ فرمانروایی مشعشعیان گفتار پژوهشگران با آقای عبیات بسیار گونه‌گون است. چنان‌که به گفته‌ محمد علی رنجبر در رویه‌ ۱۲۱ کتاب مشعشعیان؛ ماهیت فکری- اجتماعی «در واقع متصرفات تقربیا ثابت حکومت مشعشعیان از حومه واسط در غرب - نه خود آن شهر- تا شوشتر، دزفول و شوش در شرق بود. مناطق میشان و هویزه در میان این حدود شرقی و غربی از جمله مهم‌ترین بخش آن حکومت محسوب می‌شود».

در رویه‌ ۱۲۴ همین کتاب نیز چنین آمده است:

«منطقه‌ فعالیت مشعشعیان بخش جنوبی عراق یعنی جایی که سواد گفته می‌شد و منتهی‌الیه شمالی آن به حدود بغداد می‌رسید که پای سپاهیان یکی از فرامانروایان مشعشعی به نام مولی علی بدان‌جا رسید، اما مناطق تقربیاً ثابت قلمرو آنها در حدود واسط تا هویزه بود».

احمد کسروی نیز در رویه ۱۹ کتاب تاریخ ۵۰۰ ساله‌ خوزستان به گونه‌ای دیگر همین بازگفت را دارد.

«در این زمان که سیدمحمد بدعوی مهدی‌گری برخاسته و میانه واسط و هویزه جستجوی جایی می‌کرد تا بنیاد فرمانروایی گذارد».

بنابر آن‌چه گذشت با استواری می‌توان گفت بازه‌ بنیاد مشعشعیان در سال‌های میانی سده‌ نهم هجری بوده است. اکنون باید پرسید سلمانی عبیات برپایه‌ چه داده‌های تاریخی روی کارآمدن این خاندان را یک سده پیش‌تر دانسته است؟

از آن‌جا که محمد و فرزندش مولی‌علی همواره در جنگ و گریز بودند به گفته محمد‌علی رنجبر در رویه ۱۲۱ کتاب مشعشعیان: «منطقه‌ی تکاپوی مشعشعیان در گسترده‌ترین شکل خود از غرب به بصره و واسط منتهی می‌شد و از شمال تا حدود بغداد و از شرق به شهر بهبهان و حدود جنوبی آن به سواحل خلیج‌فارس منتهی می‌گردید».

اما قلمرو پایدار و پیوسته آنان به گواه گزارش‌های تاریخی نه همه‌ عراق و نه همه خوزستان که تنها در یک درازا و پهنایی کوچک از نزدیکی واسط در عراق تا دزفول در ایران با مرکزیت هویزه بوده است.

به راستی آقای سلمانی عبیات بر پایه کدام منابع تاریخی از گستره‌ خاورمیانه‌ای مشعشعیان سخن می‌گوید؟ و چرا ایشان از کشورهای دیگر نامی نمی‌برد؟ بی‌گمان شگفت‌انگیز‌ترین بخش گفتگوی سلمانی‌عبیات با خبرنگار ایکنا آن‌جاست که وی ایران را در سده‌ هشتم هجری کشوری چند پاره، بدون یکپارچگی سیاسی می‌داند.

«در این کتاب به بررسی روابط میان این حکومت(مشعشعیان) با دو دولت تیموریان و ترکمان آق قویونلو و قراقویونلو پرداخته شده است. یک حکومت ایران‌شمول در این کشور وجود نداشته و حکومت نمی‌کرده است و تیموریان تنها به بخش‌هایی از ایران حکومت می‌کرد و این قابلیت را نداشت که همه ایران را کنترل کند، بنابراین دولت‌های مستقل دیگری همچون دولت مشعشعیان در کشور به وجود آمدند».

دراین‌باره چند گفتار تاریخی را از زبان نویسندگان و پژوهشگران برای آگاهی آقای محمد سلمانی عبیات و خوانندگان یادآوری ‌می‌کنیم.

یکم/ عباس اقبال آشتیانی در رویه ۶۳۵ کتاب تاریخ ایران می‌گوید:

«پس از تبادل مراسلاتی تهدید‌آمیز از جانبین امیر‌تیمور در اوایل محرم ۸۰۳ بجانب شهر سیواس از بلاد روم عازم گردید و بعد از ده روز محاصره، آنجا را گرفت، بر شهر مَلطَیه و سواحل جنوبی بحرسیاه نیز دست یافت و این نواحی را بجد به ترکمانان آق‌قویونلو یعنی قرا‌عثمان بایندری سپرد و خود راه شام را پیش گرفت».

هم‌چنین در رویه ۱۶۴ کتاب تاریخ ایران؛ دوره تیموریان از دانشگاه کمبریج آمده است: «رهبر آق‌قویونلو‌ها به تیمور ملحق شود و به خدمت او درآمد. این قضیه در سال ۸۰۱/ ۱۳۹۹ در اردوی قراباغ در ماورای قفقاز رخ داد و قرا عثمان در برابر تیمور کرنش کرد».

دوم/ در رویه ۱۶۹ کتاب تاریخ ایران از دانشگاه کمبریج از این نکته یاد می‌کند که «هر چند قدرت اتحادیه قراقویونلو‌ها در زمان جهانشاه به اوج خود رسید ولی با مرگ او به قهقرا رفت. با اینکه جهانشاه بنا به مصالح سیاسی برکشیده‌ شاهرخ (فرزند تیمور) بود و با کمک او توانست حاکم شود ولی جز تامین اراضی اصلی قرا‌قویونلو‌ها وفاداری دیگری نسبت به او نشان نداد».

سوم/ به گفته‌ی احمد کسروی در رویه ۲۰ کتاب تاریخ ۵۰۰ ساله خوزستان «پادشاه ایران و ترکستان شاهرخ میرزا، پسر تیمور لنگ معروف بود که هرات را نشیمن گرفته و عراق عجم و آذربایجان را به جهانشاه قراقویونلوی مشهور سپرد و فارس و خوزستان را نیز به نوه خود عبدالله سلطان بخشیده بود. عبدالله هم در شیراز نشیمن گرفته و خوزستان را به شیخ ابوالخیر جزری معروف داده بود. او هم به نوبت خود در شوشتر جای گرفته و هویزه و آن نواحی را به پسر خود جلال سپرده بود».

کسروی در رویه ۲۳۷ کتاب مشعشعیان نیز می‌گوید: «در سال ۸۴۵ هجری حکومت خوزستان از عبدالله نوه شاهرخ‌میرزا حکمران فارس و خوزستان به شیخ ابوالخیر جزری واگذار شد ولی سید محمد مسعشعی هویزه را تصرف کرد».

محمد‌علی رنجبر نیز در رویه‌های ۱۲۴ و ۱۳۲ کتابش می‌گوید: «با قدرت گرفتن سید محمد‌بن فلاح و پیروزی او بر شیخ ابوالخیر حاکم خوزستان که از سوی تیموریان حکومت داشت». «شیخ محمدبن فلاح هویزه را از دست شیخ جلال الدین جزری به درآورد که او نماینده پدرش بود».

چهارم/ محمد‌علی‌رنجبر در رویه ۷ کتاب مشعشعیان؛ ماهیت فکری- اجتماعی می‌گوید: «صفویان و مشعشعیان موفق به تشکیل حکومت شدند با این تفاوت که حکومت مشعشعیان بر خلاف صفویان فراگیر و دیرپا نبود و از آغاز تا انجام جنبش و حکومت مستقل حدود هفتاد سال به درازا کشید. ظهور آن محمدبن فلاح ۸۴۰ و برافتادن مشعشعیان به دستور شاه اسماعیل صفوی۹۱۴ قمری. اما پس از چیرگی صفویه بر مشعشعیان حیات آن‌ها به شکل فرمانروایی وابسته و پیرو صفویه ادامه یافت».

احمد کسروی در رویه‌های ۵۵ و ۶۶ کتاب مشعشعیان نوشته است: «یکی از کارهای شاه اسماعیل، علی و ایوب بهمزدن بساط استقلال مشعشعیان است».

«شاه اسماعیل وقتی خوزستان را گشود در آنجا سپاهی از خود نگذاشت بلکه به رعناشی‌ها دلگرمی نموده شوشتر و دزفول را به آنها سپرد و هویزه نیز حاکمی گماشت.»

پنجم / زبان همواره یکی از شناسه‌های ملی هر سرزمینی بوده، جایگاهی بسزا در همبستگی ملی داشته است‌ به دیگر سخن زبان سنجشی ارزنده برای یکپارچگی سیاسی کشورها به شمار می‌آید.

از‌ این‌رو به گواه رویدادنویسان تیمور اگر چه ترک‌نژاد بود و خود را از نوادگان چنگیز می‌دانست اما فارسی را زبان رسمی و دیوانی کرده، با آن به سران کشورها نامه‌نگاری می‌نمود. چنان‌که در سال ۱۴۰۰ میلادی به سلطان بایزید عثمانی و در سال ۱۴۰۲ میلادی به شارل ششم پادشاه فرانسه به فارسی نامه نوشته، در روزگارش پارسی‌سُرایانی چون امیر علیشیر نوایی، سلمان ساوجی، عماد فقیه کرمانی، قاسم انوار تبریزی، شاه نعمت‌الله، امیر شاهی سبزواری، عارفی هراتی، آذری طوسی، اهلی شیرازی، هلالی جغتایی، نورالدین عبدالرحمن جامی و ... .

هم‌چنین تیمور در نامه به امرای مظفری، خود را «افتخار تمام ممالک ایران» خوانده‌است.

یکی از برجسته‌ترین آفرینش‌های تاریخی که از روزگار تیموریان به ما آگاهی می‌دهد، کتاب مسالک الابصار فی ممالک الامصار از ابن فضل‌الله عمری از شامات است. او بارها با به‌ کار بردن واژه‌ «مملکه‌الایرانیین»، درباره قلمرو تیموریان سخن‌ گفته‌ است.

وی در این کتاب مرز‌های ایران تیموری را از رود جیحون تا رود فرات، از خلیج فارس تاروم (تا آنتالیا در کنار مدیترانه) و تا آذربایجان وارمنستان و اران دانسته‌ است.

بر پایه‌ سخنان پیش‌گفته بسیار روشن است که وارون آن‌چه آقای سلمانی عبیات می‌پندارد ایران روزگار تیموری اگر چه پرآشوب و گاه همراه با درگیری‌هایی در چهار گوشه‌ کشور بود، اما یکپارچگی خود را از دست نداد، دو گروه ترکمن یعنی آق و قراقویونلو‌ها از تیموریان فرمانبرداری می‌کردند.

خوزستان نیز در جرگه‌ قلمرو تیموریان به شمار می‌آمد اما میان سال‌های ۸۴۰ تا ۸۴۵ هجری بخشی از آن با یورش سید محمد‌بن فلاح که در واسط عراق زاده شده بود برای بازه‌ هفتاد ساله از چیرگی فرزندان تیمور بیرون آمد.

چنان‌که قاضی‌نورالله شوشتری در رویه ۳۹۸ کتاب مجالس‌ المومنین می‌گوید: «قرای آنجا را خراب کرده و هر که را دید کشت» احمد کسروی هم در رویه‌ ۲۱ کتاب تاریخ ۵۰۰ ساله خوزستان آورده است: «باری چون سید محمد به پیرامون هویزه درآمده، آن کشتارها و تاراج‌ها کرد.»

محمدعلی رنجبر نیز در رویه ۱۵۸ کتاب خود به گفته‌ سید علی‌خان موسوی مشعشعی در نسخه خطی کتاب مشعشعیان از «نابودی، آزار و غارت‌ مشعشعیان» در هویزه یاد می‌کند.

فراموش نکنیم بر پایه‌ دانشنامه‌های سیاسی حکومت و دولت، آن‌گاه دستگاه‌ فرمانروایی خوانده می‌شود که دارای ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی مستقل باشد. حال آن‌که قره‌قویونلو‌ها، آق‌قویونلوها و مشعشعیان هیچ یک دارای چنین ویژگی‌هایی نبوده، رهبرانشان در برهه‌ای کوتاه از آشفتگی‌های زمانه در راستای اندیشه‌های سیاسی یا دینی خویش بهره‌ برده، از فرمان مرکزیت سیاسی سرپیچی نمودند.

همان‌گونه که گفته شد با روی‌کار آمدن صفویه، مشعشعیان نه در ساختار یک دولت آزاد و فراگیر که بخشی از والی‌گری خوزستان در زمره‌ فرمانروایی دولت مرکزی به شمار آمدند.

چنان‌که با آغاز پادشاهی شاه طهماسب صفوی، «سجاد که به جای پدرش بدرالدین مشعشعی نشسته بود نزد شاه شتافته، فروتنی آشکار ساخت و از شاه نوازش‌ها یافت» «مولی جودالله نیز با روی کار آمدن کریم خان زند از او فرمانبرداری کرد».

بی‌گمان انتشار هر کتابی پیرامون تاریخ ایران کاری بس ارجمند و ستودنی است که از این رو باید به آقای محمد سلمانی عبیات دست‌مریزاد گفت، اما یادمان باشد که تاریخ سرزمین‌مان را باید موشکافانه، منصفانه و‌ پژوهشگرانه واکاوی کنیم، زیرا به گفته ابوالفضل بیهقی؛ تاریخ به راه راست رود که روا نیست تحریف و تبذیر در آن. با سپاس از خبرگزاری ایکنا

یاری‌نامه:

-مجالس‌المومنین؛ قاضی نورالله شوشتری
-تاریخ پانصد ساله خوزستان؛ احمد کسروی
-مشعشعیان؛ احمد کسروی
-تاریخ مشعشعیان، ماهیت فکری- اجتماعی و فرآیند تحولات؛ محمدعلی رنجبر
-تاریخ ایران، دوره تیموریان؛ دانشگاه کمبریج
-تاریخ ایران؛ عباس اقبال آشتیانی
-دانشنامه‌ سیاسی؛ داریوش آشوری

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۳
غیر قابل انتشار: ۰
فرهاد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۰۵/۱۲ - ۱۵:۴۸
0
0
بسیار عالی،روشن با ذکر منابع و ادله کافی. درود بر نویسنده با سواد با قلمی وزین و علمی و سپاس از شما بابت انتشار آن
captcha