
به گزارش ایکنا از خوزستان، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا هدایتپناه، پژوهشگر تاریخ اسلام در نشست مجازی «امویان و هویتزدایی از جامعه شیعه» که روز گذشته، هشتم مرداد برگزار شد، برنامهها و سیاستگذاریهای امویان در شیعهزدایی و استحاله فرهنگ تشیع را به اختصار تبیین کرد. مشروح سخنان این استاد تاریخ را در ادامه میخوانید:
این بحث برشی به قضایای فرهنگی و سیاسی عصر اموی از سال 40 تا 60 است. در واقع میخواهیم ببینیم برنامههای معاویه برای اینکه پایگاه و خاستگاه تشیع را که مرکز آن کوفه بود، از بین ببرد، چه بود. این برنامهها هنوز کارکرد خود را دارند. وقتی معاویه بعد از صلح امام حسن(ع) روی کار آمد، با آنکه در آن قرارداد شرایطی را پذیرفته بود، آن شرایط را زیر پا نهاد و در بدو ورود به کوفه در قول و عمل نشان داد تمام هم و غمش این است که جامعه شیعه را به نابودی بکشاند و برای این قضیه برنامههایی را در حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیریزی کرد.
کانون هدف این برنامهها، قدرت، دین، اقتصاد و زندگی اجتماعی مردم بود. خروجی این برنامهها باید شیعهزدایی در تمام ابعاد و تقویت و حمایت تفکر اموی در جامعه باشد. برنامههای معاویه در حوزه سیاست را فهرستوار عرض میکنم. این برنامهها در کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا» به تفصیل گفته شده است؛ انتصاب حاکمان اموی، یکی از این برنامهها بود. به دلیل اینکه باید برنامههای معاویه یک به یک اجرا بشود. طبیعی معاویه نمیتواند کارگزاری داشته باشد که ساز مخالف با او بزند. از جمله این حاکمان عبدالله بن عمر بن عاص، مغیره بن شعبه، زیاد بن ابی، عبدالله بن خالد بن اسید، ضحاک بن قیس فهری، عبدالرحمن بن ام حکم، نعمان بن بشیر و عبیدالله بن زیاد تا قبل از قیام کربلا، حاکمان اموی بودند که برنامههای معاویه را اجرا میکردند.
حذف فیزیکی رهبران شیعه
حذف فیزیکی رهبران شیعه از دیگر برنامههای معاویه در حوزه سیاسی از سال 40 تا 60 بود؛ یعنی باید تمام جامعه از افرادی که مانع برنامههای معاویه هستند یا میتوانند مانع باشند حذف شوند؛ چه با قتل، چه تبعید یا حبس. همه این اتفاقات درباره رهبران شیعه به اجرا درآمد. نمونه این افراد، حجر بن عدی است یا عمرو بن حمق خزاعی، صحابی پیامبر(ص) بود که او را در کوههای موصل دنبال کردند و سر از تنش جدا کردند و در شهرها گرداندند. میگویند اولین سری که در اسلام در شهرها چرخاندند، مربوط به این صحابی پیامبر(ص) است.
برنامه معاویه در حوزه فرهنگ عبارت از سانسور فرهنگ شیعه بود؛ یعنی فرهنگ تشیع نباید توسعه پیدا کند و باید از هر گونه نماد، شعار، روایت و آنچه فرهنگ شیعه را ترویج میکند جلوگیری شود. ارائه اطلاعات غلط و آموزش تحریف شده از دیگر برنامههای امویان در حوزه فرهنگ بود؛ به عبارتی آموزش باید مورد تأیید حکومت اموی باشد. حدیثسازی و دروغپردازی علیه شخصیتهای شیعه و شخصیتسازی برای افراد مورد نظر امویان و به عبارتی فضیلتتراشی برای آنها دیگر برنامه معاویه در این بیست سال بود.
تحریف مفاهیم کلیدی در حوزه فرهنگ از دیگر اقدامات معاویه در این دوره بود. برخی مفاهیم طوری که معاویه در نظر داشت، با کمک عدهای از علما و فقها تحریف شد. مثل مسئله جبر. دولت اموی بنیانگذاران جبرگرایی در جامعه اسلامی هستند. تحریف مفاهیمی مثال اتحاد جامعه مسلمین که گرچه مفاهیم درستی هستند اما برای آن مفهومسازی غلط انجام دادند. در بحث امام و پیشوا و اینکه چه کسی میتواند امام باشد، نیز تحریف ایجاد کردند. برای نمونه، وقتی از شمر پرسیدند پیشمان نیستی که در حادثه کربلا شرکت داشتی و حال مشغول توبه هستی، پاسخ داد ما به جز اطاعت از امامان چه کار میتوانستیم بکنیم؟ این نشان دهنده تحریف امامت و کارکردهای غلط آن در آن زمان بود.
سلب آزادی بیان
معاویه برای این تحریف چهرههای علمی، صحابه و تابعین که از قرا و فقها بودند را به کار گرفت تا این برنامهها مثل فضیلتتراشی و شخصیتسوزی را اجرا کنند. امویان در این بیست سال کانونهای آموزش را کاملاً مدیریت کردند که عمدتاً مسجد و خانه بود. تریبون نماز جمعه و جماعت را به دست گرفتند. امویان برای این اقدامات اموال هنگفتی صرف کردند. طبیعی است کسی که اهداف مهم فرهنگی؛ چه مثبت چه منفی داشه باشد نیاز به اموال دارد.
سلب آزادی بیان از دیگر اقدامات امویان بود. اگر قرار است دروغ پراکنی شود، لازم بود از افرادی که افشاگری میکردند، جلوگیری کنند. سیاست منع تدوین کتب و نوشتههای خلاف اهداف اموی دیگر برنامه فرهنگی معاویه بود. حتی اجازه ندادند سیره نبوی نوشته شود. نمونه آن از بین بردن مطالبی بود که ابان بن عثمان بن عفان نوشته بود. در حوزه فرهنگ، اوضاع به گونهای رقم خورد که در کوفهای که فضایل امیرالمؤمنین(ع) پر بود، اینک کسی حق نداشت فضیلت ایشان را بگوید و منابر و مساجد و خانهها از اطلاعات غلط در رد امیرالمؤمنین و فضیلتتراشی برای معاویه و چهرههای اموی پر شد.
در حوزه اجتماعی و اقتصاد، کار عجیبی که انجام دادند، تغییر و تنظیم جمعیتی است. آنها میدانستند که کوفه قبایلی شیعه دارد و در جنگهای صفین و نهروان فداکاریهای زیادی انجام داده بودند. در بحث تنظیم جمعیت تا قبل از ورود زیاد بن ابیه به کوفه، قبایل به هفت گروه تقسیم شده بودند، اما وقتی زیاد به کوفه آمد، آنها را به چهار گروه و همسو با سیاستهای اموی تقسیم کرد. مثلاً اهل مدینه به ریاست عمرو بن حریس بودند. اهل تیم و حمدان به ریاست خالد بن عرفطه بود؛ شخصی که امیرالمؤمنین(ع) خبر داده بود از افراد گمراه است و او پرچمدار گروهی شد که برای مقابله با امام حسین(ع) راهی کربلا شد. ربیعه وکنده به ریاست قیس بن ولید و مذحج و اسد به ریاست بن ابوموسی اشعری بودند که از افراد ناصبی تابعین است. تمام این گروههای چهارگانه در سپاه عمر سعد بودند و جز حر که تمیمی و جزو توبهکنندگان بود، بقیه در جنگ با امام شرکت داشتند.
تبعید شیعیان به مناطق دوردست
درباره تغییر جمعیتی، جمعیتی که در کوفه است، مجاهدتها و فضایل امیرالمؤمنین(ع) را دیده است. در مقابل این گروه، فقها و علمای اموی چه کنند؟ شرایط در کوفه به گونهای است که وقتی زیاد سب امیرالمؤمنین(ع) را در منابر آغاز میکند، حجر تحمل نمیکند و بر میخیزد. حجر نمیگذارد این برنامه امویان اجرا شود. از این رو امویان به سیاست دیگری روی میآورند و آن تغییر جمعیتی است؛ در همین راستا، 50 هزار نفر از شیعیان را به خراسان تبعید کردند. ایرانیانی که گرایش ضد اموی داشتند به بصره و شام و گروه دیگری را به مداین تبعید کردند. از یک طرف جمعیتهای شیعه را به مناطق دوردست و عموماً اموی مسلک تبعید میکردند و از آن طرف قبایل با گرایش اموی و عثمانی را به کوفه آوردند. پس هدف تبدیل اکثریت شیعه به اقلیت و اقلیت اموی به اکثریت بود.
منزوی کردن شیعیان و سلب حقوق آنها از دیگر اقدامات اجتماعی امویان در کوفه بود به طوری که مقرر کردند در محاکم قضایی، قاضی نباید شیعه باشد. شهادت شیعیان در محاکم قضایی قبول نیست. در مقابل حمایت و تقویت همه جانبه عثمانی مذهبان را در برنامههای خود قرار دادند. تعیین امامت جماعت و سرپرست حجاج، جزو وظایف حاکم بود و طبیعی بود که افرادی را که با فکر آنها هماهنگ بودند انتخاب میکردند.
پس در حوزه فرهنگ، سیاست، اقتصاد و اجتماعی برنامهریزی شده بود و بیست سال نسلی، شبانهروز در مواجهه با این برنامهها در جامعه پرورش یافت؛ به گونهای که نوجوانی که در سال 40 هجری ده سال داشت، در سال 60 جوانی بود که در فشای ضد تشیع رشد کرده و طبیعی است نسلی پدید بیایید که با فرهنگ تشیع نه تنها انس نداشته باشند بلکه ضد تشیع باشند. و اینکه در کربلا «کل یتقرب بدمه الی الله» ناشی از برنامههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که معاویه بیست سال روی آنها کار کرد و هزینه سنگین آن را داد برای اینکه میدانست هیچ کاری بدون اینها به نتیجه نخواهد رسید.