جریان ورود کاروان اسرای اهل بیت(ع) به شام و به ویژه دمشق، ماجرایی سراسر غم و اندوه است. اهداف یزید بن معاویه در گرداندن اهل بیت(ع) در شهرهای متعدد بین کوفه تا شام، امری کاملا مشخص است؛ او سعی کرد نمایشی از اقتدار حکومت خود در سرکوب مخالفان به همه کسانی که در شهرهای مختلف، قصد ابراز مخالفت دارند ترتیب دهد.
ورود اهل بیت(ع) به دمشق به عنوان پایتخت اموی و محل تجمع هسته مرکزی طرفداران یزید برای او اهمیتی دو چندان داشت.
برای ورود اسرای اهل بیت(ع)، مراسم ویژهای در دو شهر برگزار شد. کوفه نخستین شهری بود که ورود کاروان با حضور گسترده مردم همراه شد، اما برنامهریزی حکومت محلی در این شهر پس از سخنرانیهای آتشین حضرت زینب(س) با شکست جدی مواجه شد و جشن بنی امیه عملا به عزا تبدیل گشت.
در دمشق اما شرایط سیاسی و اجتماعی کاملا با اهداف یزید همخوان و همراه بود. تفکر سیاسی ناصبی عموم دمشقیان، شرایط را برای برگزاری یک جشن پیروزی فراهم میکرد.
راویانی که در صفر سال ۶۱ هجری در دمشق حضور داشتند از شرایطی سخن میگویند که شهر تزئین شده و آماده برگزاری یک جشن بزرگ بوده است. با رسیدن کاروان اسرا به شام، دمشق غرق در شادی و سرور شد. ساکنان شهر به مانند اعیاد بر در و دیوار شهر پردههای دیبا آویخته بودند و به یکدیگر تبریک میگفتند و زنانشان دف میزدند و بر طبلها میکوبیدند.
سید بن طاووس در لهوف به روایتی اشاره میکند که در آن حضرت ام کلثوم (س) از شمر بن ذی الجوشن میخواهد کاروان را از دروازه شلوغ شهر وارد نکند و آنان را از جایی وارد شهر کند که خلوت تر است:
«و سار القوم برأس الحسين و نسائه و الأسرى من رجاله فلما قربوا من دمشق دنت أمكلثوم من شمر وكان من جملتهم فقالت له: لي إليك حاجة. فقال: ما حاجتك؟ قالت: إذا دخلت بنا البلد فاحملنا في درب قليل النظارة و تقدم إليهم أن يخرجوا هذه الرؤوس من بين المحامل و ينحونا عنها فقد خزينا من كثرة النظر إلينا و نحن في هذه الحال.»
وقتی اسرای کربلا نزدیک شهر دمشق رسیدند، حضرت امکلثوم نزد شمر بن ذی الجوشن رفت و گفت: ما را از دروازهای ببر که تماشاچیان کمتری حضور داشته باشند و به سپاه بگو این سرها را از محلها دورتر ببرند تا نگاه مردم کمتر به ما بیفتد، اما شمر با خباثت دستور داد سرها را بالای نیزهها بردند و در میان محملها قرار دادند و آنان را از میان تماشاچیان عبور دادند. (سید بن طاووس، اللهوف، ص۱۰۱)
سهل بن سعد ساعدی انصاری، یکی از شخصیتهایی است که به عنوان روای مهم جریان ورود کاروان اسرای اهل بیت(ع) به دمشق شناخته میشود. او که یکی از انصار رسول خدا(ص) است، به جزئیات ویژهای از این ماجرا اشاره میکند.
میدانیم که شهر دمشق در آن روزها، شهری بزرگ و مهم و دارای دروازههای متعددی بوده است. این دروازه ها هرکدام به سمت یکی از مسیر های مهم گشوده میشد. سهل بن سعد تاکید میکند که کاروان اسرا از دروازه ساعات وارد دمشق شدند و جریانات مختلفی نیز در این دروازه رخ داده است:
«فَقالوا هذا رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عِترَةِ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله، يُهدى مِن أرضِ العِراقِ إلَى الشّامِ، وسَيَأتِي الآنَ. قُلتُ: وا عَجَباه! يُهدى رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام وَالنّاسُ يَفرَحونَ؟ فَمِن أيِّ بابٍ يُدخَلُ؟ فَأَشاروا إلى بابٍ يُقالُ لَهُ بابُ السّاعاتِ، فَسِرتُ نَحوَ البابِ، فَبَينَما أنَا هُنالِكَ، إذ جاءَتِ الرّاياتُ يَتلو بَعضُها بَعضا وإذا أنَا بِفارِسٍ بِيَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ وعَلَيهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجها بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و إذا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَيرِ وِطاءٍ. فَدَنَوتُ مقتل الحسين عليه السلام» (للخوارزمي، ج 2 ص60 ؛ بحار الأنوار: ج 45 ص 127).
اینکه دروازه ساعات، دروازه اصلی ورودی به شهر دمشق بوده یا به عنوان یکی از دروازههای اصلی ولی داخلی شهر شناخته میشد، محل اختلاف است. لبیب بیضون که یک تاریخ نگار اهل سوریه است، معتقد است که دروازه ساعات یکی از دروازههای مهم شهر و در داخل شهر قرار داشته است. او میگوید:
«قد يظن البعض أن (باب الساعات) هو أحد أبواب دمشق، أو أحد أبواب المسجد الجامع، و أنا أنفي ذلك» برخی گمان می کنند که «باب الساعات» یکی از دروازه های ورودی شهر دمشق است یا یکی از درهای مسجد جامع اموی که من این دو گمان را رد میکنم. (موسوعة كربلاء، لبيب بيضون، ج: 2 ص 431 )
درباره وجه تسمیه باب الساعات که از دروازههای قدیمی دمشق بوده است، اختلافاتی وجود دارد .قرار داشتن یک ساعت آفتابی قدیمی در این دروازه اولین وجه تسمیهای است که برای این دروازه گفته شده است، این در حالی است که برخی از پژوهشگران این وجه تسمیه را برای دروازه بعید دانسته و وجود ساعتی آفتابی در مسجد اموی را دلیل غیر قابل قبول بودن استقرار ساعتی دیگر در ورودی شهر دانستهاند.
لبیب بیضون که به صورت میدانی مسیر ورود کاروان اسرا را بررسی کرده، مسیر داخلی ورود کاروان را اینگونه توصیف میکند: «و هكذا أدخل الرؤوس و السبايا من باب توما، حتى وصلوا إلى باب جيرون الداخلي، حيث كان يزيد في قصره على منظرة منهم، فأنشد أشعاره المشهورة التي يذكر فيها (جيرون). فأوقفوهم هناك ساعة، ثم داروا بهم حتى أوقفوهم عند باب الفراديس ساعة، ثم أحضروهم عند باب الساعات و ظلوا هناك ساعة.» کاروان حامل سرها و اسیران از دروازه توما وارد شدند سپس به دروازه جیرون رسیدند؛ جایی که یزید در قصرش نشسته بود و آنها را تماشا میکرد. در این حال بود که او شعر معروف خود را سرود. کاروان را ساعتی در آنجا نگه داشتند، سپس آنها را گرداندند تا اینکه در دروازه فرادیس ساعتی دیگر نگه داشتند و سپس به دروازه ساعات بردند و یک ساعت در آنجا ماندند. (موسوعة كربلاء، لبيب بيضون، ج 2، ص 431)
در عین حال، خلیل زامل العصامی یکی از پژوهشگران عاشورایی دلیل تسمیه این دروازه را این موضوع میداند که کاروان اهل بیت(ع) چند ساعتی در آنجا نگاه داشته شدهاند: «فحينما وصل سبايا أهل البيت إلى هذا الباب- باب الساعات توقفت القافلة عنده لعدّة ساعات بسبب شدّة الازدحام، اضافة الى الاستعراض الذي كان يقوم به الجيش الأموي، و لذا اطلق الشيعة على هذا الباب اسم باب الساعات، و يسمى هذا الباب حاليا باسم «باب توما»، و لا زالت بعض آثار البوابة باقية إلى اليوم و يقع باب توما في الوقت الحاضر في الوقت الحاضر في محلّة يسكنها المسيحيون بمدينة دمشق. و تبدو أكثر قذارة و تخلفا من سائر أحياء المدينة» (تعريب موسوعة عاشوراء، خليل زامل العصامي، ج 1، ص 63).
در توضیحات العصامی آمده است که اکنون این محله که زمانی «باب الساعات» در آن قرار داشته است محلهای است که مسیحیان در آن زندگی میکنند.
محمد عبیات پژوهشگر تاریخ اسلام
انتهای پیام