13 رجب همزمان با میلاد امام علی(ع) فرصت مغتنمی است تا به شیوه حکمرانی ایشان پرداخته شود و علت این همه دشمنی با امام و محبانشان به مباحثه گذاشته شود. در همین راستا ایکنای خوزستان با حجتالاسلام منصور کیانی، استاد حوزه و دانشگاه گفتوگویی داشته است که در آن به «نوع حکمرانی امام، علت دشمنی با ایشان و تأثیر حضرت در مدل حکومتی دین اسلام» پرداخته شده است.
برای ما شیعیان روز 13 رجب روز بسیار خاطرهانگیز و سرورآوری است. یادآوری مولود کعبه برای ما چند جنبه درسآموز و سازنده دارد. در این روز بیشتر از اینکه بخواهیم سالروز میلاد یکی از رهبران خود را گرامی بداریم، احساسات و عواطف سرشار خود نسبت به ایشان را ابراز میکنیم و یاد یکی از نمونههای عالی انسانیت گرامی داشته میشود و خود حقیقیمان را در ۱۳ رجب بازخوانی میکنیم.
امام علی(ع) همانطور که در قرآن کریم هم اشاراتی آمده است همان نبأ عظیم است. او حقیقتاً از عجایب خلقت در همه زمینهها بهشمار میرود. بسیاری از دانشمندان پس از گذشت سالها از عمرشان و مرگشان به فراموشی میروند یا حداقل احساسات و عواطف انسانها را بر نمیانگیزند. شخصیتهای بزرگی مانند ابن سینا، ملاصدرا و امثال آنها که به عنوان دانشمند از آنها در محافل علمی و عقلایی یاد میشود، بر احساسات و عواطف ما چیره نیستند اما امام علی(ع) بر احساسات و عواطف انسانیت تأثیرگذار است. بعد از قرون متمادی که از شهادت این مرد بزرگ گذشته او هنوز زنده است.
جاذبه و دافعه امام علی(ع) در اوج اعلا قرار دارد که شاید در بشریت هیچ نمونهای مانند او وجود نداشته باشد. ما ایرانیها دشمنان قهار بسیاری داشته و داریم مانند چنگیزخان مغول. اما اکنون میبینیم که مردم نسبت به او بیتفاوت شدهاند حتی برخی اسم فرزند خود را چنگیز میگذارند. دشمنی به مرور زمان کم کم سرد میشود اما دشمنان امام علی(ع) شاید نه خود ایشان و نه اجدادشان را اصلاً ندیدهاند اما نسبت به او فوقالعاده کینهورز هستند. در صحنه دنیا، اسرائیلیها صدها بار از شیعیان امام علی(ع) یاد میکنند و بر دشمنی با آنها اصرار دارند. شاهدیم در سوریه چه کینههای عمیقی نسبت به امام در میان مسلمانان نادان وجود دارد. آنها حتی بر عدالت امام علی(ع) هم تأکید دارند اما کینه عمیقی نسبت به ایشان دارند.
شخصیت امام علی(ع) به گونهای است که هم دوستدار بسیاری دارد و هم دشمنان بسیار. در پاسخ به این سؤال که چرا این دشمنیها نسبت به امام زیاد است باید گفت که امام روحی نبوده که از بین رفته باشد بلکه کماکان ولایت حضرت علی(ع) بر این جهان حکومت میکند و به نوعی حکمرانی بر دلها و جانها دارد. در میان آزادگان جهان بسیاری هستند که حتی مسلمان هم نیستند و شاید یکبار در طول عمرشان هم رو به قبله نکرده باشند اما حب علی را بسیار در دل دارند مثل جورج جرداق و جبران خلیل جبران.
امام علی(ع) بعد از رسول خدا(ص) اعلم علما است اما این موضوع دشمنی تنها به قضایای علمی مربوط نمیشود. شیوه حکمرانی، سیره عملی و فطری امام باعث برانگیختن این حب و بغضها میشود. حکمرانی امام علی(ع)، حکمرانی مرکب است و دارای سه ساحت است. ساحت اول رهبر اجتماع مسلمانان است که موظف به تأمین بهداشت، عدالت، غذا و ... همچون همه حکومتها است. ساحت دیگر مرجعیت دینی مردم است و سومین ساحت، ولایت باطنی و حکومت بر قلبها است. حکمرانی رسول اکرم(ص) همه این موارد را داشته است. اما افرادی که بعد از رسول خدا(ص) آمدند با خود فکر میکردند که اگر زعامت را بگیرند میتوانند بر قلبها حکومت کنند. اما وقتی وارد میدان حکمرانی شدند دیدند که در مرجعیت دینی هم ماندهاند.
اینجا بود که بعد از رحلت رسول اکرم(ص) حکمرانی در صدر اسلام به سه نوع تبدیل شد. حکمرانی اول حکمرانی اسلامی است که در سه ساحت گفته شده است. نوع دوم، حکمرانی مسلمانی است یعنی یک مسلمان حکمرانی میکند اما لزوماً او رهبر دینی نیست و لزوما بر دلها هم حکمرانی ندارد. آنها خیال میکردند اگر متولی زعامت و امارت شوند میتوانند دین را اجرا کنند. اما حقیقتاً دین یک نیروی جوشنده است اگر حکمران اسلامی این را نداشته باشد نمیتواند جامعه اسلامی را اداره کند. مثال حکمرانی اسلامی پیامبر(ص) و امام علی(ع) است. دیگر حکومت حکمرانی مسلمانی است که میخواهند شریعت را پیاده کنند و البته خلفای اول و دوم متعهد به اجرای شریعت بودند. پس از این نوع حکمرانی، حکمرانی دیگری وجود دارد که منهای دین است و آن حکمرانی سکولاریسم است که حکومت و دین از هم جدا شدند و نمونه آن حکومت یزید است. بعد از یزید حقیقتاً دین از حکومت جدا شد. از دوران خلیفه اول آرام آرام دین از حکومت جدا شد تا زمان یزید که به سکولاریسم محض رسید.
بیشترین جاذبه و دافعه امام علی(ع) مربوط به نحوه حکمرانی ایشان است که حب و بغضها را برمیانگیزاند. برخی از روشنفکران این سؤال و شبهه را مطرح میکنند که آیا شدنی است در عین حالی که یک انسان حاکم است مرید هم داشته باشد اصلاً سیاست جای مراد و مرید است؟ افرادی مثل میثم، کمیل، مالک اشتر و... اینها عاشقانه و مریدانه در کنار حضرت علی(ع) بودند. روشنفکران این سؤال را مطرح میکنند که این موضوع مربوط به حلقه صوفیانه است و چگونه درباره امام توجیهپذیر است؟ باید در پاسخ به آنها گفت: ولایت ایشان کماکان وجود دارد. سه ساحت گفته شده در حکمرانی اسلامی، قرآنی است و اینها را خدا دستور داده است. اینها را ما از خودمان در نیاوردیم. ولایتی که ما میگوییم ولایت تکوینی است. مردم ولایت را به امام ندادند. بله این نکته درست است که (لولا حضور الحاضر ؛ اگر مردم نبودند ایشان امیر نمیشد) اما بین امارت و ولایت فرق دقیقی هست. رسول خدا(ص) امام را منصوب نکرده است بلکه او را کشف کرده است بلکه این ولایت را خدا به او داده است. آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ ؛ [اى مؤمنان،] ياور و سرپرست شما تنها خدا و پيامبرش و كسانى هستند كه ايمان آورده اند، همان كسانى كه نماز را به پا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند.» پیش از آنکه امام علی(ع) به حکومت برسد در زمان حیات پیامبر(ص) نازل میشود. یعنی استعداد امامت را خداوند به فعلیت میرساند. در زمانی که ایشان در مسند حکومت نبودند یعنی از امارت جدا بودند. امارت به معنی امیر بودن است اما ولایت را داشتند. ما هیچ روزی ولایت امام را از قدرت خارج نمیبینیم بسیاری از مواقع بوده که عمر نزد امام(ع) برای مشورت و راهکار خواستن میآمد. این قدرت ولایت است که بر قلبها و روحها حاکم است.
امام علی(ع) ولایت تکوینی دارد یعنی ولایت بر طبیعت و دلها. آنهم نه ولایتی که بخواهد برای منویات شخصی خود باشد. امام از یک جهت محبینی دارد که هیچ یک از اولیا و انبیا به آنها نمیرسند و از یک طرف دشمنانی دارد که بعد از ۱۴۰۰ سال بر علیه او توطئه میکنند همانگونه که توطئه کردند. مولا علی(ع) زعامت را خرج ولایت کرد. بله در یک زمانی به ظاهر امیر نبود اما برخلاف آنها که اصل را زعامت میدانستند، امیرالمؤمنین ولایت را اصل و هدف میدانست یعنی هم ولایت دینی و هم ولایت تکوینی بر قلبها. امام هیچگاه زعامت را نگرفت که ولایت را رها کند. مخالفان در کشورهای مسلمان و غیرمسلمان اکنون هم احساس میکنند امام شخصیتی است که کماکان ولایت و حاکمیت دارد. احساس نمیکنند که ۱۴ قرن پیش ایشان به شهادت رسیدهاند احساس میکنند هنوز هم مقابل امام(ع) هستند وگرنه معنی ندارد کسی که قرنها از شهادت او گذشته همچنان دشمن داشته باشد. احساس زنده بودن امام است که برای دشمنان ایجاد بغض میکند.
انتهای پیام