اگر قرار باشد، برای مجموعِ معارف دینی از جمله قرآن و روایات، موضوعی کلی، شناسایی شود؛ میتوان آن را به دو بخش پیوسته و ناگسستنی «خدا و انسان» تقسیم کرد. تأکید بر پیوستگی این دو بخش علاوه بر رد فرض همعرضی آنان، جنبههای دیگری در امتداد این تقسیم دارد.
توحید حقیقی، یک سیر اثباتی صرف نبوده؛ یعنی صرفاً یک امر ذهنی، یک برهان و دلیل ساده نیست. توحید جدا افتاده از دیگر معارف و حقایق نیست؛ بلکه امتداد آن را باید در ساحتهای گوناگون علمی، فردی و اجتماعی دنبال کرد. توحید و آنچه امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی توصیفکننده آن در عصر حاضرند؛ تافتهای جدا بافته، از بطن اجتماع نیست. توحید راستین، زندگی و تمام شأنهای آنرا دربرگرفته است. نه چیزی خارج آن است و چیزی امکان تخلف از قوانین حاکمه او را دارد.
توحید حقیقی از «اللّه» جل جلاله آغاز گشته و و در تمام هستی بازتاب دارد. قرآن، مواجهه انسان با آن را چنین بیان میدارد؛ «اینما تولّوا فثمّ وجه اللّه». علامه طباطبایی در اینباره در المیزان فرمایشی راهگشا دارند: «جمیع احکام الدین الاسلامی ترجع بالتحلیل الی التوحید و التوحید یصیر الی الاخلاق و الاعمال و ان کان نزل فکان هی و ان کانت صعدت فکانت هو»؛ پس بازگشت همه اعضا و اجزای دین و تمام اعمال و اخلاق دینی _ انسانی به توحید است. بنابراین، اگر توحید نازل شود؛ اخلاق و اعمال است و اگر اخلاق و اعمال صعود کنند؛ توحیدند.
نقش توحید در ساحت فردی انسان در لسان بسیاری از اهل تحقیق بیان شده است. اما آنچه در غالب گفتارها مغفول مانده، نقش توحید در ساحت اجتماعی انسان است. پاسخ به پرسشهایی مانند؛ «آیا اساساً توحید در جامعه و اجتماع نقشی ایفا میکند؟ آیا توحید امکان امتداد در ساحت اجتماع را دارد؟» اینجاست که برای پاسخ به این سؤال باید به ساخت نظام فکری و اندیشهای پرداخت و به جای بررسی تکهای و جزیرهای از دین به فکر فهم نظاممند و پروژهای دین بود.
قرآن کریم و روایت از یک سیر نظاممند در هستی پرده برداشتهاند که کمتر توجه و تأمل به آن شده است. کتاب خدا در آیه ۵۴ سوره نور و البته دیگر آیات، مراتب اطاعت را اینچنین بیان میکند: «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا ۚ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبرش، دو اطاعتیاند که در آیات متعددی به آن اشاره شده است. اما در آیهای دیگر «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ الله وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» اطاعت از اولیالامر (که از جانب رسولالله باشد) را همچون اطاعت خدا و رسول او، مورد امر قرار میدهد.
حال پس از بیان شاکله اطاعت فردی از یک خلیفةاللّه، در آیه ۵۵ سوره نور از مقام اطاعت فردی به اطاعت جمعی و از مقام خلافت و ولایت فردی به خلافت و ولایت جمعی عزیمت میکند: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»؛ توجه به این نکته مهم است که قرآن کریم از خلافت فردی انسانهایی همچون آدم(ع)، داوود(ع) و.. سخن گفته است، اما از خلافت جمعی انسان، به این صورت سخن میگوید: «لیستخلفنهم فی الارض» كه افاده معنا از آیه اینگونه است: «آن جامعه انسانی را که اطاعت خدا، رسولش و اولیالامر را کند؛ بر زمین خلیفه قرار داده میشود.»
در آینه روایات نیز سیر همان است و نظام معرفتی به توحید به نحو سهگانه بیان شده است؛ «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ، حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی»؛ معرفت خدا و رسول او و سپس معرفت حجت و امام، سبب عدم ضلالت از دین میشود.
این سیر سهگانه توحید، نبوت و ولایت، با اندکی توجه در سه ماه رجب، شعبان و رمضان نیز آمده است. در روایتها و دعاهای این سه ماه و در سلوک عارفان حقیقی این مسئله مورد توجه بوده است که رجب، ماه توحید و خداست، بنابراین، توجه به خدا و قرائت سوره اخلاص و ذکر لااله الا اللّه و دیگر اعمال، گرداگرد مسئله توحید قرار گرفتهاند. ماه شعبان، ماه رسول خدا(ص) است؛ در صلوات شعبانیه و اعمال علما به آن اشاره شده است و تمام تلاش سالک در شعبانالمعظم، استعانت به سنت رسولاللّه(ص) تا نیل به شفاعت به اوست، اما ماه رمضان ماه ولایت، ماه امامت و ماه «اللّهم عرّفنی حجّتک» است.
امام و حجت الهی براساس مقام ولایت، در همه عوالم واسطه حضور فیض الهی در آن عالم است. از اینرو، امام و خلیفه الهی، مهمترین حقیقت جامعه انسانی نیز است؛ سیدحیدر آملی در جامعالاسرار میفرماید: «الامام عبارة عن شخص یکون من قبل نبیّه و یقوم بکل ما قام هو لأمّته بما یحتاجون الیه کالخلیفه ایضا.» پس امام و جامعه با توجه به جایگاه انسان کامل و خلافت جمعی انسان، حقیقتی در اوج همآغوشی و همبستگی هستند. تا جایی که رسولاللّه(ص) ماه رمضان را گاهی ماه امیرالمؤمنین(ع) و شهر علی خواندند که مصداق تام ولایت است و گاهی اینچنین بیان فرمودند: «رجب شهر اللّه و شعبان شهری و رمضان شهر اُمتی.» از اینرو، مشخص میشود رمضان ماه امت رسولاللّه(ص)، همان ماه ولایت است.
حال نمود اصلی ولایت، در جامعه انسانی است و نهایت قربی که برای انسان در نیل به خلافت الهی متصور است، در جامعه انسانی با عنوان خلافت جمعی انسان است، از اینرو رمضان ماه جامعه انسانی است.
تمام آنچه گفته شد؛ در سیر دعای شریف افتتاح نیز آمده است. این دعای عزیز به دو بخش اساسی تقسیم میشود. بخش نخست؛ رابطه «انسان و خدا» که مسائل پیرامون توحید را تشکیل میدهد و بخش دیگر رابطه «انسان با خلیفة اللّه»؛ در بخش دوم دعای افتتاح پس از ترسیم فضای توحیدی حاکم بر هستی به مسئله سیاسات و جامعه میپردازد و امتداد توحید حقیقی را در جامعه انسانی بررسی میکند.
پرداخت به مسئله سیاست در دعای شریف افتتاح، یک پرداخت جدا افتاده از توحید نیست و از سوی دیگر جدای از جامعه و ناکارآمد نیست. این تعلیم سترگ حضرت حجت(عج) به محمد بن عثمان در حلقه وصل توحید و سیاست به این صورت آغاز میشود: «اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي يُؤْمِنُ الْخآئِفينَ، وَيُنَجِّي الصّالِحينَ، وَيَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفينَ، وَيَضَعُ الْمُسْتَكْبِرينَ، وَ يُهْلِكُ مُلُوكاً وَيَسْتَخْلِفُ آخَرينِ» تا خلافت آخرین نفر را بیان میکند و پس از آن با بیان «وَالْحَمْدُ للهِِ قاِصمِ الجَّبارينَ، مُبيرِ الظّالِمينَ، مُدْرِكِ الْهارِبينَ، نَكالِ الظّالِمينَ، صَريخِ الْمُسْتَصْرِخينَ» به چیرگی خدا بر آنان اظهار میکند.
سپس با بیان مصادیق خلیفههای الهی میپردازد و ویژگیهای آخرین خلیفه را به این نحو بیان میکند: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ الدّاعِيَ اِلي كِتابِكَ، وَالْقآئِمَ بِدينِكَ، اسْتَخْلِفْهُ في الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِ، مَكِّنْ لَهُ دينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ، اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً»؛ پس ولی اللّه الاعظم و آخرین فرستاده خدا، بر زمین خلافت پیدا میکند، همانطور که گذشتگان از صالحین بر زمین حاکم شدند.
حال وقت عودت به قرآن است. در آیه شریفه خلافت به نحو جمعی آمد و پس از آن به ویژگی این خلافتِ جمعی پرداخته شد: «وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» شیوه دیدگاه قرآن به مسئله، یک نگاه اجتماعی است. پس تمکن جامعه دینی بر زمین و نیل به جایگاه خلیفةاللّه برای جامعه است. اما در نگاه دعای افتتاح، بُعد دیگر مسئله یعنی خلافت ولیاللّه و حکومت آن بر زمین با عبارت: «اسْتَخْلِفْهُ في الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِ، مَكِّنْ لَهُ دينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ، اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً» بیان شده است.
از جمع آیه شریفه و فراز دعای افتتاح، همآغوشی و همپوشانی «ولایت فردی و اجتماعی» و «مسئله امامت و جامعه» و «امتداد توحید حقیقی در بعد اجتماعی آن» روشن میشود. این سیر در تمام شریانهای دین الهی جاری و ساری است. از این رو دعای افتتاح همچون نظام اندیشه دینی، ابتدایش توحید و پایانش جامعه و عدالت است.
حجتالاسلام مسعود رحمانی، پژوهشگر حوزه
انتهای پیام