کد خبر: 4273286
تاریخ انتشار : ۰۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۵
یک استاد حوزه علمیه تبیین کرد

اقتدار مستمر امام علی(ع) در تاریخ

حجت الاسلام والمسلمین منصور کیانی با بیان اینکه امیرالمؤمنین(ع) هیچ‌گاه از عقیده خود عقب‌نشینی نکرد، گفت: تاریخ از اقتدارگران زیادی برای ما یاد کرده است، اما هیچ کدام از این شخصیت‌ها ایجاد تنشی نکرده؛ اما این امام علی(ع) است که در طول تاریخ اقتدار مستمری دارد.

اقتدار مستمر علی(ع) در تاریخ

حجت‌الاسلام والمسلمین منصور کیانی، استاد حوزه علمیه و پژوهشگر در گفت‌وگو با ایکنا از خوزستان درباره اقتدار حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در طول تاریخ گفت: این موضوع قابل مطالعه است که آیا واقعاً مولا امیرالمؤمنین(ع) همان‌طور که برخی می‌گویند یک مظلوم در گوشه رینگ تاریخ است؟ یا این مظلومیت است، اما ایشان دارای یک اقتدار تاریخی نیز است. مولا امیرالمؤمنین(ع) ضمن اینکه حقیتاً مظلوم است، اقتداری در کل تاریخ دارد؛ نه تنها در زمان حکومتش. درباره این اقتدار تاریخی که مولا امیرالمؤمنین(ع) دارند نباید گفت کاری است که تنها خدا خواسته است، بلکه سببی دارد. ما برای چشم و گوش تلاشی نکردیم این‌ها عطای خدایی است، اما برخی چیزها تحصیلی هستند؛ یعنی خدا می‌دهد اما به‌وسیله تحصیل. 

وی اظهار کرد: به نظر بنده اقتداری که مولا امیرالمؤمنین(ع) در زمان خلافت و پیش از خلافت و بعد از آن داشتند، اقتدار تحصیلی بود. فقط اعطای خدای تعالی نیست، البته همه چیز از خداست، اما این اقتدار بی‌موجب و بی‌سبب نیست.

این استاد حوزه علمیه افزود: شخصیت باعظمت مولا امیرالمؤمنین(ع) چنان است که گفته‌اند در جنگ احد، شصت و چند ضربه کاری به بدن مبارکشان وارد شد. پرستارهایی که جراحات ایشان را مداوا می‌کردند، جهت شکایت نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند علی(ع) یک پارچه زخم شده است؛ کاملاً روشن بود که این شخصیت با مرگ طبیعی از دنیا نمی‌رود و خود حضرت می‌دانست که هم از لحاظ روحی و هم جسمی مورد تهاجم قرار می‌گیرد.

کیانی با بیان اینکه خود حضرت در برخی موارد به مظلومیت خود تصریح کرده‌اند، ادامه داد: می‌گویند مردی بود که در زمان خلفا به او ظلم شده بود و فریاد تظلم‌خواهی‌اش بلند شد. حضرت به او فرمود: «هَلُمَّ فَلْنَصرُخْ معا، فإنّي ما زِلتُ مظلوما» اما حضرت امیرالمؤمنین(ع) در عین مظلومیت، هرگز از اصول خود عقب ننشستند. این از چیزهایی است که باید بدانیم. تاریخ انسان‌هایی را که از اصول خود عقب ننشستند ستایش می‌کند و در مقابل از انسان‌هایی که دائما از این شاخه به آن شاخه در حال تغییر عقیده خود هستند، بدش می‌آید.

وی گفت: ابن ابی الحدید شارح نهج‌البلاغه می‌گوید از استادم پرسیدم رسول خدا(ص) صحابه زیادی دارند، چرا علی بن ابیطالب(ع)، بین آن‌ها شاخص است؟ استادم گفت چرایی این مسئله از این آیه قرآنی برمی‌آید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ» (صف، 4) خداوند کسانی را که از اصول خود عقب‌نشینی نمی‌کنند، دوست دارد. امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه شاخص است. او کرار غیر فرار است. ابداً از مواضع اصولی خود چشم‌پوشی نکرد. 

این پژوهشگر اظهار کرد: در تاریخ است که وقتی حضرت علی(ع) زمام امور را به دست گرفت، نامه‌ای به معاویه نوشت که همان‌هایی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، با من بیعت کرده‌اند و امروز من خلیفه هستم. ابن عباس می‌گوید به امام عرض کردم که معاویه در شامات ریشه دوانده و لشکریانی دارد، بگذارید چند ماهی بگذرد، ستون‌های حکومت قوی شود. مغیر بن شعبه هم به امام پیشنهاد داد که معاویه را ابقا کند. حضرت به او فرمود: «لا یسالنی الله عز و جل عن تولیته علی رجلین من المسلمین لیلة سوداء ابدا و ما کنت متخذ المضلین عضدا» به‌گونه‌ای رفتار خواهم کرد که حتی به اندازه‌ یک شب تاریک، خداوند از من درباره‌ حاکم کردن معاویه بر دو تن از مسلمانان سؤال نکند و من هیچ‌گاه گمراه‌کنندگان را دستیار خود قرار نمی‌دهم. (سوره کهف، آیه‌ی ۵۱)

کیانی گفت: امیرمؤمنان(ع) چنین مواضعی داشت، اما آیا این مواضع را تنها در زمان خلافت خود داشتند؟ یا در زمان خلافت هم همین‌طور بودند؟ آن‌طور که به نظر می‌رسد مولا امیرالمؤمنین(ع) در زمان هر سه خلیفه با وجود اینکه خانه‌نشین بودند، حقیقتاً روح مدینه و اسلام بودند. این مطلب نمونه‌های قوی دارد. در دولت ابوبکر، گروهی نشستند و گفتند حقیقتاً همه ما هستیم، اما یک نفر در میان ما نیست و وقتی او نیست، دولت ما می‌لنگد و او علی بن ابیطالب(ع) است، او هم به راحتی با ما بیعت نمی‌کند. این جمع در خانه ابوبکر نشسته بودند و با هم تشریک مساعی کردند که حضرت امیرالمؤمنین(ع) را ترور کنند. اسما بنت عمیس که در آن زمان، همسر ابوبکر بود می‌گوید من این سخنان را شنیدم و به کنیز خود گفتم برو به خانه علی(ع) و این آیه را برای او بخوان: «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ» (قصص، 20) کنیز رفت و این آیه را خواند. حضرت به کنیز گفت: به اسماء بگو اگر علی را بکشند، پس کشنده ناکثین و قاسطین و مارقین چه کسی خواهد بود؟ اسماء آرام گرفت، چون این سخن و وعده رسول اکرم(ص) به امام بود.

وی ادامه داد: به هر حال این اقتدار مولا امیرالمؤمنین(ع) است که همه روح‌ها و چشم‌ها در پی ایشان است. در دولت خلیفه دوم، ابن ابی‌الحدید می‌گوید: عمر یکی از غالیان(اهل غلو) درباره امیرالمؤمنین(ع) است؛ یعنی آن‌قدر در مدح حضرت، سخن دارد که گویا نسبت به ایشان غالی شده است. عمر حقیقتاً این‌ها را گفته است، اما روش و منش او چیز دیگری بود و در عمل فوق‌العاده از حضرت می‌ترسید. گویی دولت حقیقی، حضرت علی(ع) است و او طفیلی بیش نیست. در تاریخ دمشق گزارشی وجود دارد که طبق آن عمر در مسجد مدینه بود که حضرت علی(ع) وارد شد، او از جای برخاست و حضرت را بر جای خود نشاند. یاران عمر گفتند چرا این کار را کردی؟ تو تاکنون برای احدی چنین کاری نکرده‌ای و هرگاه او را می‌بینی این چنین تواضع می‌کنی. عمر گفت: چرا این کار را نکنم به خدا سوگند او مولای من است. ابن ابی الحدید در شرح نهج‌البلاغه می‌گوید که عمر 70 بار گفته است که اگر علی(ع) نبود عمر هلاک می‌شد. یا در جای دیگری گفته است که خدایا هیچ سختی برایم به وجود نیاور مگر اینکه ابوالحسن کنار من باشد. 

این استاد حوزه اظهار کرد: این‌ها نشان می‌دهد که ظاهراً خلیفه عمر است، اما آن کسی که قدرت دارد علی بن ابیطالب(ع) است. در دولت سوم، که دوره عثمان بن عفان است، منش عثمان‌منشی کاملاً متفاوت است، اما با وجود این، عثمان هم نمی‌توانست قدرت و اقتدار حضرت علی ابن ابیطالب(ع) را کتمان کند و هر وقت فشار اجتماعی بر عثمان زیاد می‌شد به سراغ امیرالمؤمنین(ع) می‌رفت و خود حضرت در نهج‌البلاغه چنین فرمود‌ه‌اند: «مَا يُرِيدُ عُثْمَانُ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَنِي جَمَلًا نَاضِحاً بِالْغَرْبِ أَقْبِلْ وَ أَدْبِرْ، بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ؛ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَكُونَ آثِماً.» عثمان چيزى نمى خواهد مگر آنكه مرا چون اشترى آبكش سازد، با دلوى بزرگ كه پى در پى بيايم و بروم. نخست نزد من فرستاد كه از شهر بيرون شوم. آن گاه نزد من فرستاد كه بازگردم. اكنون هم، كس فرستاده كه از شهر بيرون روم. به خدا سوگند از او دفاع نمودم، به‌گونه‌اى كه ترسيدم كه گناهكار شده باشم.

کیانی ادامه داد: در زمانی که حضرت به خلافت می‌رسند این اقتدار را هم ظاهراً و هم حقیقتاً دارند و حتی در زمانی که به شهادت می‌رسند نیز این اقتدار احساس می‌شود. چرا با وجود اینکه امیرالمؤمنین(ع) از دنیا رفته و نزدیک 20 سال است که شهید شده‌اند، اما در منابر سب ایشان گفته می‌شود؟ جسم علی(ع) زیر خاک در نجف اشرف مدفون است، اما روح علی کماکان بر جامعه و تاریخ مسلط است. این اقتدار امیرالمؤمنین(ع) تاکنون نیز ادامه دارد. تاریخ از اقتدارگران زیادی برای ما یاد کرده است، اما هیچ کدام از این شخصیت‌ها ایجاد تنشی نکرده و بود و نبودشان، جاذبه و دافعی ایجاد نکرده و روح‌ها را دستخوش هیجان نکرده است، اما این امام علی(ع) است که در طول تاریخ اقتدار مستمری دارد.

انتهای پیام
captcha