به گزارش ایکنا از خوزستان، عبدالحسین طالعی، پژوهشگر دینی و سردبیر مجله کتابشناسی شیعه، شب گذشته، 22 فروردینماه در یک سخنرانی مجازی به بیان آداب تعامل با قرآن کریم و شاخصهای زندگی قرآنی پرداخت که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
آنچه الان بین ما و بهویژه نسل جدید و قرآن حائل شده، نکات منفی است که به نام قرآن به مردم ارائه کردیم. استاد شهید مطهری یک کتاب بسیار ارزشمند به نام «علل گرایش به مادیگری» دارد که کتابی زنده و کاربردی است. بحث ایشان این است که خداپرستی در فطرت آدمهاست پس چرا انسانها به سراغ مادیگری میروند؟ ایشان دو علت را ذکر میکند که به نظر بنده هر دو، به یک علت میرسند. ایشان میگوید این دو علت را تفسیرهای غلط سیستم کلیسا از الهیات و عملکرد غلط مسئولان کلیسا میداند.
به نظر بنده این دو یکی هستند که همان تبیین غلط متولیان دین است. گاهی این تبیین نظری است که میشود تفسیرهای غلط و گاهی به شکل عملی است که عملکرد غلط مسئولان کلیساست که برای افرادی که آنها را میشناسند یک نوع تفسیر دین است. به گفته شهید مطهری این دو عامل مانع گرایش مردم به دین در اروپا شد و موج آن بهنوعی به ایران هم رسید. از اینجا میخواهم شروع کنم که بگویم قرآن، چه چیز نیست؟ یعنی چه تصوراتی از قرآن پدید آمده و قرآن چگونه تفسیر و بیان شده و یا در عمل، فرهنگ قرآنی را چگونه نشان دادیم که نسلهای جدید از این کتاب آسمانی دوری میکنند یا رغبتی به آن ندارند؟
یک تصور غلط درباره قرآن، تصور غلط «حسبنا کتاب الله» است اینکه قرآن به تنهایی و بدون هیچ توضیح و تبیین و مکملی برای ما کافی است. این جمله، تصور غلط درباره قرآن و طبیعتاً ابهامات و سؤالاتی ایجاد کرده است. مخاطب ممکن است بگوید شما ادعا میکنید «لا رَطبٍ وَ لا يابِسٍ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ» الان وسیله جدیدی به نام موبایل آمده، حکم استفاده از این وسیله در کجای قرآن نوشته شده است؟ مخاطب حق دارد چنین سؤالی بپرسد. بیاییم از خود قرآن جواب بگیریم که آیا «حسبنا کتاب الله» درست است یا خیر؟
خداوند در آیه 44 سوره نحل فرموده است: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه برای مردم نازل شده برایشان تبیین کنی، باشد که در آن فکر کنند»؛ این آیه شأن تبیین را برای پیامبر(ص) قائل شده است. همین مطلب را در آیه 64 همین سوره دقیقتر میفرماید: «وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ» نازل کردم این کتاب فقط و فقط برای این است که تو موارد اختلاف را برای آنها تبیین کنی. این آیات به صراحت بیان میکند قرآن به تنهایی کافی نیست، بلکه تبیین پیغمبر(ص) را بهعنوان مبیّن نیاز دارد.
امام سجاد(ع) بعد از خواندن قرآن، دعایی میخواندند که دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه است. ایشان در این دعا عرضه میدارد: «اللَّهُمَّ إِنَّک أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِیک مُحَمَّدٍ -صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ- مُجْمَلًا، وَ أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُکمَّلًا، وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً» طبق آیات سوره نحل، پیغمبر(ص) مبیّن قرآن است. بعد از پیغمبر(ص) چه خواهد شد؟ امام سجاد(ع) در این جملات عرضه میدارد: خدایا قرآن را مجمل نازل کردی (مجمل با مبهم فرق دارد. مبهم آن چیزی است که روشن نیست. در حالی که قرآن روشن است، اما مجمل یعنی فشرده است و مطلبی است که نیاز به تبیین دارد.) پیامبر اکرم(ص) با علمی که خدا به او داده است، آیات را تبیین میکنند و اختلافات را رفع مینمایند. «و أَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجَائِبِهِ مُکمَّلً» در تکمیل قرآن، علم عجایب آن را به پیامبر(ص) الهام فرمودی.
بعد از رحلت پیامبر(ص) چه میشود؟ امام سجاد(ع) فرمود: «وَ وَرَّثْتَنَا عِلْمَهُ مُفَسَّراً» خدایا علمی را که به پیغمبر(ص) دادی به ما اهل بیت(ع) رساندی که در هر زمان مردم سؤال داشتند از ما بپرسند. رمز خاتمیت اسلام در همین است.
ممکن است کسی سؤال کند مگر قرآن کریم نفرمود: «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» (قمر، 40) قرآن که آسان است پس چطور میگویید به تبیین نیاز دارد؟ برای پاسخ به این سؤال، باز به خود قرآن مراجعه میکنیم؛ قرآن فرموده است: «فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» ما قرآن را آسان کردیم، اما به زبان تو ای پیامبر(ص). از بیان پیامبر(ص) آسان است. گوینده این سخن که گفت: «حسبنا کتاب الله» در سقیفه، آیا به قرآن استناد کرد؟ این شعار «حسبنا کتاب الله» خلاف منطق عقل است.
در ادامه به این احادیث زیبا از اهل بیت(ع) میرسیم که فرمودند قرآن بطن دارد و بطن آن نیز بطن دارد و این لایههای متعدد آن است که باعث جامعیت و پاسخگویی قرآن به همه نسلها میشود. بنابراین ائمه(ع) فرمودند قرآن زنده است و جریان دارد: «یَجری کَما تَجرِی الشَّمسُ وَ القَمَر» چنانکه خورشید و ماه جریان دارند، قرآن نیز چنین است.
قرآن محدود به شأن نزولها نیست. اگر قرآن تنها ناظر به شأن نزول آیات بود از بین میرفت. من باید بتوانم بین خود و قرآن تعامل خودم را تعریف کنم. اگر تعاملی تعریف نکنم چه وجهی دارد قصه پیامبر(ص) و ابوجهل را بخوانم؟ کدامش به زندگی من ربط دارد؟ مگر اینکه بگویم آن شأن نزول یک لایه از قرآن بود و لایههای بعدی جریان دارد.
پس قرآن کریم، ظاهر و باطنی دارد. باطن خلاف ظاهر نیست. بهطور مثال قرآن فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» امانتها را به صاحبان آنها بدهید. معنی ظاهری آیه همین است که اگر وسیلهای به امانت بردیم در حفظ آن کوشا باشیم و آن را به صاحبش برگردانیم، اما باطن این آیه امامت است. باید در عمل نشان دهید که این امانت را نگه میدارید.
ظاهر و باطن قرآن مکمل هم هستند و ظاهر و باطن آن با هم جواب گو هستند. بنابراین ظاهر و باطن با هم حجیت دارند.
پس «حسبنا کتاب الله» درست نیست و کنار قرآن حتما باید عترت باشد، این همانی است که رسول الله(ص) در حدیث معروف ثقلین فرمودند: «انّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ: کِتابَ اللِّٰهِ وَ عِترَتی اَهلَ بَیتی ما اِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا اَبَدًا.»
میخواهم چند شاخص از قرآن معرفی کنم که ببینیم آیا زندگی ما قرآنی است یا نه؟ شاخص اول؛ خشم خدا کجا زیاد و شدید است؟ ما باید سؤالات خود را به قرآن عرضه کنیم و جواب بگیریم. آیا در هنگام بینماز شدن مردم (نماز مهم است و اهمیت نماز در جای خود، محفوظ است) آیا در هنگام بیحجاب شدن بانوان است؟ (اهمیت حجاب هم در جای خود) ضمن اهمیت نماز و حجاب، آنچه قرآن به ما میگوید هیچ کدام اینها نیست.
خشم خدا عملاً خطاب به مدعیان دین است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ، كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (صف، 2 و 3) ای مؤمنان چرا سخنانی میگویید که به آنها عمل نمیکنید؟ علامه شیخ جعفر شوشتری از علمای عامل قرن سیزدهم است. هشدارهای ایشان عجیب است. ایشان میگوید اگر پیغمبر خدا(ص) به ما بفرمایند که چرا به من دروغ میگویید؟ چه جوابی میدهیم؟ مگر ما شهادت به رسالت ایشان نمیدهیم؟ «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰهِ» این شهادت، ادعای بزرگی است باید در عمل آن را نشان دهیم. به صرف زبان که نمیتوان شهادت داد و در عمل ایشان را آزار داد.
خشم خدا در این آیه، خطاب به مؤمنان است. خداوند در جای خود فاسقان را هم مخاطب قرار داده است، اما «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ.»
شاخص دوم؛جنگ با خدا در کدام کار است؟ اگر ما باشیم سریع دوباره به سراغ نماز و حجاب میرویم. اما قرآن اینگونه نمیگوید. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ، فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»(بقره، 278 و 279) هر چه از ربا در زندگیتان مانده، آن را رها کنید. اگر چنین نکردید، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاستهايد. این شاخصی است که خدا به ما داده است.
شاخص سوم؛ آیا اگر با کسی بد بودیم اجازه داریم ناراحتی و کینه خود را به هر شکلی که شد ابراز بکنیم؟ از کسی به هر دلیلی درست یا غلط بدمان میآید. آیا حق داریم به هر شکلی و هر راهی این آدم را بکوبیم؟ قرآن به ما میگوید خیر. «لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا» (مائده، 2) این آیه طولانی است و این بخشی از آیه است. اگر با گروهی کینه داشتید مجاز نیستید به آنها ظلم کنید. در جایگاه دوستی هم قرآن کریم میفرماید وقتی بنا شد شهادت بدهید، شهادت حق بدهید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ» (نساء، 135) قسط را برپا دارید و برای خدا شهادت بدهد گرچه این شهادت حق، به زیان شما یا والدین و نزدیکان شما باشد.
همیشه باید حق بگوییم وقتی از حضرت امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند بهترین شعرا کیست؟ فرمودند الملک الضلیل. امروء القیس. گرچه او کافر بود. این انصاف دادن و حق نگه داشتن است. این توجه به حق جویی باعث سبکباری ذهن و فکر انسان میشود.
شاخص چهارم؛ اخلاق و رفتار اجتماعی در سراسر قرآن پخش است، اما در سوره لقمان و حجرات خیلی زیاد است. سوره حجرات، منشور اخلاق اجتماعی اسلام است. فرصت نیست همه را بگوییم. از جمله این اخلاق این است: شما حق ندارید به کلام فاسق ترتیب اثر بدهید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات، 6) اگر فاسقی برای شما خبری آورد، حق ندارید اقدام کنید مگر اینکه بررسی کنید و ببینید درست میگوید یا خیر. خیلی از رسانهها، مصداق فاسق هستند.
آیه 11 همین سوره میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ» ای مردم همدیگر را مسخره نکنید. ما چقدر بابت لهجه یکدیگر را مسخره میکنیم؟ چقدر برای مردم شهرهای مختلف صفات غیرعقلانی ذکر میکنیم؟ آیه دوازدهم سروه میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ» به کسی بدگمان نشوید. به چه حقی بدگمان میشوید؟ گاهی کسی جواب سلام ما را نمیدهد، یا به خانه ما نمیآید، ما شروع میکنیم به ذهنخوانی کردن. به جای این کار، از او دلیل این رفتار را بپرسیم. گاهی میبینید آنچه درباره او فکر میکردید درست نبوده است. از گمانهای بد نسبت به هم پرهیز کنید.
ادامه آیه فرموده است: «وَلَا تَجَسَّسُوا» در زندگی مردم موشکافی نکنید. فلانی خانه خرید؟ چطور خرید؟ پولش را از کجا آورد؟ اینها به ما مربوط نیست. بعد فرمود: «وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا» اینها صریح آیات قرآن است که دارد به ما اخلاق اجتماعی یاد میدهد. در بحث غیبت، همیشه جنبه سلبی قضیه را میگویند. جنبه ایجابی قضیه را نمیگویند. از رسول الله(ص) حدیثی در کتاب «مستدرک الوسائل» نقل شده است. مضمون حدیث این است: وقتی قصد کردی غیبت کسی را بگویی، اما لب فروبستی و این کار را نکردی، به فرموده رسول خدا(ص) چنین کاری برتر از 10 هزار رکعت نماز مستحب است. یک لحظه توجه به خدا و حفظ آبروی یک انسان این قدر مهم است. ثواب و فضیلت فقط در دعا نیست، در این کارها هم هست.
یا رسول خدا(ص) فرمودند بروید علم دین را یاد بگیرید که بدانید چه باید بکنید و بعد فرمودند یک جلسه که در آن علم دین گفته شود برتر است نزد خدا از 12 هزار ختم قرآن. ما در یک عمر اینقدر میتوانیم قرآن ختم کنیم؟ جلسه مذاکره علم دین به اندازه 12 هزار ختم قرآن، ارزش دارد.
شاخص پنجم؛ بزرگترین نعمت زندگی ما چیست؟ فرض کنید رئیس دانشگاهی برای دانشگاه زمین ورزش، خوابگاه، سلف سرویس و امکانات تفریحی و رفاهی فراهم میکند، آیا هدف اصلی رئیس دانشگاه فراهم کردن امکاناتی مثل زمین ورزش و سلف سرویس و... است، یا چیز دیگری؟ طور دیگر سؤال بپرسم آیا استخر و زمین ورزش و سلفسرویس جای دیگر پیدا نمیشود؟ چرا چه بسا بهترش هم پیدا بشود. هدف اصلی از ساختن دانشگاه درس است. طبیعتاً وقتی مدیر یا رئیس دانشگاه بخواهد اقدامات خود را بیان کند، نمیگوید من برای شما زمین ورزش و سلفسرویس و خوابگاه ساختم، آنچه میگوید و آنچه به رخ میکشد این است که بهترین استادان را برای شما پیدا کردم. بهترین امکانات آموزشی را برای شما فراهم کردم.
خداوند به ما آب و نان و محبت مادری و پدری و دیگر نعمتهایی که نمیتوانیم آنها را شمارش کنیم به ما بخشید، اما هرگز بر ما منت نگذاشت مگر در یک مورد: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (آل عمران، 164) آنجایی که رسولی از خودتان برای شما فرستاد تا «يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»: تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد. درواقع به کمک این نعمت است که میفهمید از آب و نان و دیگر نعمتها چطور استفاده کنید و با پدر و مادر و همسر و فرزند و همسایه و همکار و زیردست و... چطور ارتباط برقرار کنید. اینها را حضرت رسول(ص) به تو یاد میدهد.
شاخص ششم؛ تعامل و ارتباط ما با رسول خدا(ص) چگونه باید باشد؟ گاهی به برخی میگوییم چرا نماز نمیخوانید؟ میگوید دل آدم باید پاک باشد. چرا حجاب را رعایت نمیکنی؟ بلدم به خدا جواب بدهم. تو به اندازه من خدا را دوست نداری. اینها مغالطاتی است که در این گفتوگوها انجام میشود. عین این گفتوگوها در حیات رسول خدا(ص) بود. پیغمبر(ص) میفرمودند از من تبعیت کنید. میگفتند ما خودمان خدا را دوست داریم. خداوند هم به آنها جواب دندانشکن داد: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه» (آل عمران، 31) اگر میگویید خدا را دوست داریم، این کافی نیست، خدا هم باید شما را دوست بدارد. برای اینکه خدا شما را دوست بدارد، یک راه بیشتر ندارید: «فاتبعونی» از من تبعیت کنید. حجاب، واقعاً حکم خداست. هر چه آن بانو، جوانتر باشد و بیشتر جلب توجه کند، این حکم جدیتر میشود. الان سه نسل کنار هم را که ببینید، آن نسلی که دیگر کسی توجهی به آنها ندارد، حجاب دارد، آن که در سنین میانه است، نیمه حجاب دارد و نسل آخر، رعایت نمیکند. پس اگر بخواهیم خدا ما را دوست بدارد، یک راه بیشتر ندارد و آن تبعیت از رسول الله(ص) است. بعد از رسول الله(ص) ائمه هدی(ع). این راه منحصر به همین است.
خداوند در آیه 63 سوره نور میفرماید: «لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا» ای مردم وقتی قرار است با پیامبر(ص) تعامل کنید، مثل آدمهای عادی، با ایشان تعامل نکنید. خداوند که خود آفریننده پیامبر(ص) است وقتی میخواهد ایشان را خطاب کند، میفرماید: «یا ایّها الرسول»، «یا ایها النبی». ایشان حق حیات به گردن ما دارند. رسول خدا(ص) حیات معنوی به شما داده است. آیا حاضریم پدر و مادر خود را که حق حیات به گردن ما دارند، به نام کوچک خطاب کنیم؟ ما چطور پدر و مادر خود را خطاب میکنیم؟ رسول خدا(ص) که پدر معنوی ما هستند. زندگی معنوی به ما بخشیده است.
خداوند در آیه «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (توبه، 24) خداوند در این آیه هشدار میدهد: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آوردهايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مىداريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوستداشتنىتر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را به اجرا درآورد.
اگر همه اینها را بیش از خدا و رسول(ص) و تلاش در راه خدا دوست بدارید،(جهاد هم فقط جهاد نظامی نیست، معنای آن عام است) خداوند عذابش را میآورد.
شاخص هفتم؛ انفاق در زندگی ما چه جایی دارد؟ خداوند در آیه آخر سوره محمد(ص) میفرماید: «هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّه» ای مردم به شما گفتیم در راه خدا انفاق کنید. انفاق فقط پول نیست، گاهی آبرو میگذارید، گاهی مشورت میدهید، گاهی احوالپرسی میکنید، لبخندی میزنید، گاهی همفکری میکنید، برخی از شما بخل میورزند.
حضرت اباعبدالله(ع) فرمودند: «حوائج الناس الیکم نعم الله الیکم» وقتی کاری با شما داشتند که شما میتوانید و از عهده آن برمیآیید، این نعمت خداست که به شما رو کرده است. نگویید چه گناهی کردم دو قران پول دارم یا سواد دارم. قدرش را بدان. روترش نکنید. به قدر توان و امکان اگر میتوانید گرهی باز کنید. این را نعمت خدا بر خود حساب کنید. در حدیث داریم اگر کسی برای رفع مشکل کسی تلاش کند چه مؤثر باشد چه نباشد، ثواب دارد. از آبرو و پول و سواد خود انفاق کنید. بخل نورزید. ادامه آیه میفرماید: هر کس بخل ورزید، نسبت به خود بخل ورزیده و هر کس انفاق کرد، خودش از این انفاق بهرهمند میشود: «فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ» همانطور که حضرت علی(ع) فرمودند: «والعلم یزکو علی الانفاق» امتحان کنید یک مطلب را ده بار آموزش بدهید، نکات جدید گیرتان میآید. خدایی که این درخواست را از تو کرده غنی است و نیازی به توی فقیر ندارد: «وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ» هشدار آخر آیه چنین است: اگر گوش نکردید، خداوند به جای شما کسی را میآورد که این خیر را انجام بدهد و منتی بر سر دیگران نگذارد: «وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ.»
در پایان این مطلب، اگر امام زمان(عج) را یاری کردیم، این برکات نصیب ما میشود و اگر نه، همه این هشدارها بر ما صدق میکند. حضرت رضا(ع) دعایی به ما یاد دادهاند. دعا کوتاه است، اما چقدر حقایق دارد. این دعا بعد از دعای عهد در مفاتیح قرار دارد که این طور شروع میشود: «اللّٰهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِيِّكَ وَخَلِيفَتِكَ وَحُجَّتِكَ عَلَىٰ خَلْقِكَ» در بخشی از این دعا چنین عرضه میدارد: «وَأَعِذْنا مِنَ السَّأْمَةِ وَالْكَسَلِ وَالْفَتْرَةِ، وَاجْعَلْنا مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ، وَتُعِزُّ بِهِ نَصْرَ وَلِيِّكَ، وَلَا تَسْتَبْدِلْ بِنا غَيْرَنا، فَإِنَّ اسْتِبْدالَكَ بِنا غَيْرَنا عَلَيْكَ يَسِيرٌ، وَهُوَ عَلَيْنا كَثِيرٌ» و از خستگی و کسالت و سستی پناهمان ده و ما را از کسانی قرار ده که به دست آنها برای دینت پیروزی آوری و یاری ولیات را به آنان نیرومند کنی و ما را در این زمینه با دیگران عوض مکن، زیرا عوض کردن ما با دیگران بر تو آسان، ولی بر ما کاری بسیار دشوار است.
این مطلب، همان آیه آخر سوره محمد(ص) است که خدایا به جای من، کسی دیگر نیاور. خدایا تو بنده درست و حسابی زیاد داری، منم که خدایی جز تو ندارم و امامی جز حجت بن الحسن(ع) ندارم. اگر کس دیگری را به جای ما بیاوری برایت آسان است، اما این برای من سخت است، خدای دیگر و امامی دیگر نمیتوانم پیدا کنم که دست به دامنش شوم.
انتهای پیام