کد خبر: 3651105
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۰

پدر شهید فؤاد مشعلی از حال و هوایش در حج گفت/ مزار پسرم بی‌نام و نشان است

گروه فعالیت‌های قرآنی: کنار مزار با پسرم زمزمه کردم، گفتم: «بابا من تا اینجا آمدم، حلالم کن. ببخشید. دقیقاً نمی‌دانم مزارت کجاست. وظیفه پدری این بود که من خدمتت برسم ولی مزارت را نمی‌دانم کجا گذاشتند. حلالم کن.»

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، حج ابراهیمی امسال پس از فاجعه منا و یکسال وقفه شاید برای آنهایی سخت‌تر بود که هیچوقت پیکر عزیزانشان به وطن و خانه بازنگشت.

در این بین این سختی را پدر و مادر حاج فواد مشعلی بیش از همه درک و لمس کرده‌اند.

منصور مشعلی‌، پدر شهید حاج فؤاد مشعلی از شهدای منا در گفت‌وگو با ایکنا خوزستان که شهریور امسال به زیارت خانه خدا مشرف شده بود، گفت: ما(من و مادر فؤاد) اول مهرماه از مکه بازگشتیم. حال و هوای حج قابل وصف نیست. در لباس احرام هم که بودیم باورمان نمی‌شد مکه آمده‌ایم. خانه خدا حالت معنوی بسیار بالایی دارد به طوری که قابل وصف نیست.

وی گفت: ما سر مزار فؤاد رفتیم اما مزار پسرم بی‌نام و نشان است. قبرستان آنجا مثل قبرستان بقیع است. نه فقط پسرم، خیلی از شهدا آنجا هستند. مزار شهدای منا مانند بقیع غریبانه است. شهدای منا غریبانه در مکه دفن شده‌اند . فضای آنجا بسته و خیلی امنیتی بود. دور قبرستان حصار به ارتفاع 3-4 متر کشیده بودند. زمین صافی بود که بالای سر هر قبر سنگ چیده بودند. قبر پسرم مشخص نبود. 10 نفر 10 نفر ما را داخل می‌فرستادند.

این پدر شهید افزود: مادر فؤاد نیز همراه من آمد. آنجا با آمدن زن به مزار مخالفت می‌کردند اما مادر فؤاد آمد، فاتحه‌ای خواندیم اما نمی‌دانستیم مزار فؤاد کجاست.

http://iqna.ir/files/fa/news/1396/7/18/660354_568.jpg

مشعلی درباره حضور در منا نیز گفت: چند روزی هم منا بودیم. برای من و مادر فؤاد خیلی سخت بود. خیلی خیلی سخت بود. آمدم به خیابان‌هایی که بچه‌ها به شهادت رسیدند، نگاه می‌کردم، بررسی می‌کردم که این حادثه چطور شد؟ دیدم آن خیابان گنجایش این همه جمعیت را ندارد. همه چیز برایم واضح شد. برایم روشن شد از کجا وارد این خیابان شدند که ازدحام دو سه برابر شد؛ اگر کسی آنجا برود و ببیند، همه چیز برایش روشن می‌شود. امسال با برنامه‌ریزی حرکت می‌کردیم. هر کاروان ساعت مشخصی برای ورود داشت. همه با همدیگر بیرون نمی‌آمدند.


پدر شهید فؤاد مشعلی ادامه داد: الان کمی آرام گرفته‌ایم. ولی مادرش مرتب می‌گفت و هنوز می‌گوید: پسرم و شهدای منا غریبانه آنجا دفن هستند؛ هیچ نام و نشانی از آنها نیست. حق هم دارد. ولی کمی آرام گرفت و گفت: من آنجا با پسرم صحبت و درددل کردم، گفتم: «مامان من تا اینجا آمدم». من هم همین‌طور با پسرم زمزمه کردم، گفتم: «بابا من تا اینجا آمدم، حلالم کن. ببخشید. دقیقاً نمی‌دانم مزارت کجاست. وظیفه پدری این بود که من خدمتت برسم ولی مزارت را نمی‌دانم کجا گذاشتند. حلالم کن».

وی گفت: مادر فؤاد منقلب شد. برای من و مادرش خیلی روز سختی بود. توکل به خدا می‌کنیم.

این پدر شهید اظهار کرد: ما 10 دقیقه یک ربع بیشتر وقت نداشتیم کنار مزار بمانیم. چون تنها فرزندمان بود، با حضور ما، آنجا حال و هوای دیگری پیدا کرد. مصاحبه من و خانمم را نشان دادند. همه حجاج که برای امواتشان آنجا آمده بودند، اموات خود را فراموش کردند، همه طرف ما آمدند. عکس فؤاد را که دیدند، حجاج همه منقلب شدند. آنجا حال و هوای دیگری پیدا کرد و من و مادر فؤاد را دلداری می‌دادند و به ما تسلیت می‌گفتند و با ما گریه می‌کردند.

iqnakhouzestan@

captcha