به گزارش ایکنا از لرستان، بهار امسال بود که سیل در لرستان حادثه آفرید و اهالی برخی مناطق از جمله پلدختر و معمولان را گرفتار و غافلگیر کرد در همان هنگام که بوی بهار همه جا مشامها را پرکرده بود؛ همه خوشحال بودند و بهار را جشن میگرفتند ناگهان طوفان شد و پس از آن آب همه چیز را با خود برد. آری همان گاه که بساط عید پهن بود و ماهیهای قرمز درون تنگ به رقص درآمده بودند. ناگهان همه چیز دگرگون شد و مهمان ناخوانده همه چیز را به هم زد.
چیزی نگذشت؛ خندهها از لبها برچیده شد! همه بهت زده به مهمان ناخوانده خیره شده بودند و به دامان کوه پناه بردند. مهمان وحشی به لحظهای شهر را در آغوش گرفت و هر لحظه محکمتر میفشرد گلوی شهر را میفشرد تا نفسش بند آید! دستهای سیاهش را بالا میبرد و بر زمین میکوبید و آشیانه و کاشانههای مردم را میبرد.
سیل در پلدختر حادثه آفرید، علت را جویا شدم و یافتم که سیلاب امروز نشان از بها ندادن به اقدامات اولیه نظیر پیشگیری از ساختوسازهای غیرمجاز کنار رودخانهها و لایروبی رودخانههای فصلی است. چه صحنه وحشتناکی بود؛ هیولای سیل آمد و شهر زیبایمان را زیر گل و لای مدفون کرد. ماهی قرمز میان گل دفن شد و عید امسال چه بد به اتمام رسید.
اما شهر من هنوز زنده است، نبضش به جریان افتاده، همه آمدهاند از شمال و جنوب و غرب و شرق همه آمدهاند تا شهر زیبای پلدختر را باز زنده کنند.
شهر زیبایمان باز میسازیمت. همانطور زیبا همانطور استوار. مردمان تو یاد گرفتند از همان زمان جنگ که چگونه از نو شروع کنند این مردمان، مردمان دیار شکارچیاند دست در دست هم باز میسازیمت پلدختر.