نخستین روز از آخرین ماه سال قمری، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچگاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد. علی(ع)، با فاطمه(س)، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، آخرین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. اول ذیالحجه، روزی مبارک برای همه شیعیان است.
به 9 سالگی رسیده بود. رشد جسمانی مناسب آن حضرت و رشد و کمال عقلی بانوی فضیلتها، سبب شده بود که با وجود کمی سن، گوی سبقت را از همه برباید و یکهتاز میدان فضیلتها گردد و میان همه دختران ممتاز شود. توجه و مهرورزی بیپایان رسول خدا(ص) نیز بر امتیازات او افزوده بود. کمالات بیشمار فاطمه، باعث شد تا سرشناسان شهر، به رسم دیرین عرب او را از پیامبر(ص) خواستگاری کنند.
پیش از حضرت علی(ع) افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر(ص) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر(ص) یک پاسخ شنیده بودند و آن اینکه درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است. آن دو که از ازدواج با حضرت زهرا(س) نومید شده بودند با سعد معاذ رئیس قبیله اوس به گفتوگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرت علی(ع) کسی شایستگی ازدواج با حضرت زهرا(س) را ندارد.
اشراف عرب دختران خود را به کسانی میدادند که در قبیله و قدرت و زر و زور مانند آنها باشند. روی این عادت دیرینه، اشراف و بزرگانی اصرار داشتند که با دختر گرامی پیامبر(ص)، فاطمه(س) ازدواج کنند، غافل از آنکه این دختر با همه دختران دیگر فرق داشته و به موجب آیه مباهله مقام بلندی دارد. فاطمه(س) به تصریح آیه تطهیر معصوم بود و شوهری جز معصوم نمیتوانست داشته باشد، از این رو، پیامبر(ص) از طرف خدا مأمور بود که در پاسخ خواستگاران بگوید ازدواج فاطمه باید به فرمان خدا صورت گیرد.
سفارش اسلام در ازدواج، توجه به هم شأنی عروس و داماد است و یکی از مهمترین موارد همشأنی، همترازی در ایمان و اسلام است. در جریان ازدواج حضرت فاطمه(س) نیز افراد زیادی خواهان ازدواج با ایشان بودند، کسانی که از جایگاه اجتماعی یا اقتصادی بالایی برخوردار بودند، اما همه آنها با جواب رد روبهرو شدند. تقدیر الهی برای فاطمه(س) برتر از آن بود که فکرهای مادی میانگاشتند.
محققان میگویند: اصحاب پیامبر(ص) فهمیده بودند که جریان ازدواج فاطمه(س) آسان نیست و هر فردی نمیتواند با او ازدواج کند، هرچند جایگاه مادی و اجتماعی بالایی داشته باشد. شوهر فاطمه(س) باید شخصیتی باشد که از نظر کمالات معنوی و سجایای اخلاقی، پشت سر پیامبر بوده و چنین فردی کسی نبود غیر از علی بن ابی طالب(ع)، همراه همیشه پیامبر(ص). آن حضرت همیشه میفرمود «لو لم یخلق علیٌ لم یکن لفاطمة کفو» اگر علی آفریده نمیشد، کسی که لایق همسری فاطمه باشد وجود نداشت.
پاسخهای منفی پیامبر(ص) و دخترش فاطمه(س) و نیز توجه ویژه آن حضرت به علی بن ابی طالب(ع)، جمعی را بر آن داشت که برای این وصلت سهمی ایفا کنند. به همین دلیل روزی به در خانه علی آمدند تا او را برای خواستگاری فاطمه(س) تشویق کنند. او در منزل نبود. دانستند که در نخلستان مشغول آبیاری است. به آنجا روانه شدند و حضرت را مشغول کار دیدند. یکی از آنان پیشنهاد خواستگاری را مطرح کرد. چشمان علی(ع) پر از اشک شد و فرمود: «احساساتم را به هیجان آوردی و آرزوی دیرینهام را بیدار کردی. به خدا سوگند فاطمه(س) مورد خواست و رغبت من است، ولی چه کنم که دستم خالی است». آن مرد گفت: «تو میدانی که همه دنیا نیز پیش خدا و پیامبرش ناچیز است و پیامبر(ص) به مال و ثروت چشم ندارد.» علی کار آبدهی نخلستان را رها کرد، شترش را به خانه آورد و آن را بست و خود را برای رفتن به خانه رسول خدا آماده کرد.
هنگامی که حضرت علی(ع) برای خواستگاری فاطمه(س) رفت، پیامبر در خانه امسلمه بود. علی در زد. امسلمه پرسید: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد: «در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». علی(ع) وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر مانع گفتن خواستهاش میشد. پیامبر(ص) که خود علی را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر بود، سکوت را شکست و فرمود: «میبینم برای حاجتی اینجا آمدهای. خواستهات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواستهات پیش من پذیرفته است».
علی(ع) که برای خواستگاری دختر پیامبر به خانه ایشان رفته بود، با سخنانی شیرین خواستهاش را چنین بازگو کرد: «پدر و مادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنتاسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دلسوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خدا سوگند ذخیره دنیا و آخرتم هستید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شدهام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمدهام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا میپذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را میکشید. خوشحال شد، اما جواب قطعی را برعهده فاطمه(س) گذاشت.
پیامبر گرامی اسلام ماجرای خواستگاری پسر عموی خویش را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «دختر عزیزم! تو علی را خوب میشناسی و به سابقه ایمان، خویشاوندی، فضیلت و پارسایی او آگاهی داری. من همیشه آرزو داشتم تو را خوشبخت کنم و به عقد کسی درآورم که بهترین مرد روی زمین است. آیا راضی هستی همسر علی باشی؟» فضای اتاق لحظاتی غرق در سکوت بود، سکوت از سر حیا. فاطمه خاموش ماند و چیزی نگفت. نغمه تکبیر پیامبر بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست». واکنش فاطمه(س) در برابر خواستگاران قبلی، برگرداندن چهره و اظهار ناراحتی بود، اما این بار با سکوت خود صد سخن گفت و روی خود را هم برنگرداند. آن حضرت نزد علی(ع) که در انتظار پاسخ بود بازگشت و رضایت فاطمه را خبر داد.
مشخص کردن میزان مهریه، از شرایط عقد در اسلام است. حضرت محمد(ص) که نخستین مجری دستورات اسلام بود، در پیوند دخترش با حضرت علی(ع)، از داماد آیندهاش پرسید: آیا برای این ازدواج اندوختهای داری؟ علی(ع) پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شترم است. پیامبر فرمود: «شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری، شتر هم برای انجام کارهای روزمره و امرار معاش میخواهی، ولی این زره را بفروش و پولش را برایم بیاور. علی(ع) زره را به پانصد درهم فروخت و پول را بهعنوان مهریه همسرش نزد پیامبر آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند. بدین ترتیب مهریه برترین بانوی دنیا تعیین شد و پیام مهرآفرین آن برای همه دختران مسلمان باقی ماند. این مبلغ بهعنوان سنت قرار گرفت و هر یک از اهلبیت(ع) میزان مهریه همسران خود را به همین مقدار مشخص میکردند.
پیامبر گرامی اسلام ازدواج دخترش را به سادهترین و راحتترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه پانصد درهمی برای فاطمه(س) مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت. در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریههای معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی میخوانیم که حضرت زهرا(س) از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریهاش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه(س) شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.
سال دوم هجری بود. برای اجرای خطبه عقد، امام علی(ع) به دستور پیامبر(ص) به مسجد رفت. همچنین پیامبر به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد».
امام علی(ع) در خاطرهای زیبا، پایان دوره نامزدیاش را چنین بیان میکند: «یک ماه از اجرای خطبه عقدمان گذشت. در این یک ماه با رسول خدا نماز میخواندم و به خانهام بازمیگشتم و در این یک ماه درباره ازدواج سخنی به ایشان نگفتم. پس از یک ماه، همسران پیامبر به من گفتند: نمیخواهی درباره آوردن فاطمه به خانه خودت با پیامبر صحبت کنیم؟ گفتم صحبت کنید. آنها به محضر حضرت رفتند و عرض کردند: علی(ع) دوست دارد همسرش را به خانه ببرد، چشم فاطمه را به دیدار شوهرش روشن کن! پیامبر پرسید: چرا خود علی(ع) همسرش را از من نمیخواهد؟ ما توقع داشتیم که خودش اقدام کند. من عرض کردم: ای رسول خدا! حیا و شرم مرا از سخن گفتن در این باره باز میدارد. پیامبر اسلام با شنیدن این سخنان، با برگزاری مراسم ازدواج موافقت کرده، به همسران خود دستور تهیه مقدمات آن را داد.
مقدمات جشن ازدواج فاطمه فراهم شد و برای دادن ولیمه عروسی هماهنگیهای لازم شد. داماد به مسجد رفت تا مؤمنان را برای صرف غذای عروسی دختر پیامبر دعوت کند. جمعیت در مسجد موج میزد. علی(ع) نتوانست تنها عدهای را از جمع برگزیند، به همین خاطر با صدای بلند به همگان اعلام کرد که: «دعوت مرا به ولیمه عروسی فاطمه بپذیرید». تمام جمعیت حرکت کردند. کمی غذا و زیادی جمعیت، داماد پیامبر را نگران کرده بود. از حضرت کمک خواست. پیامبر(ص) که شرمندگی علی(ع) را دریافته بود، فرمود: «دعا میکنم خداوند به غذا برکت دهد». از برکت دعای ایشان، چهار هزار نفر از آن غذا خوردند و سیر شدند. سپس پیامبر کاسهای طلبید و غذایی در آن ریخت و فرمود: «این هم برای فاطمه و شوهرش».
زمان اعزام عروس به خانه داماد که فرا رسید، پیامبر اکرم حضرت زهرا را به حضور طلبید. زهرا(س)، درحالی که عرق شرم از چهرهاش میریخت، به حضور پیامبر رسید و از کثرت شرم پای او لغزید و نزدیک بود به زمین بیفتد. در این موقع پیامبر(ص) در حق او دعا کرد و فرمود: «اقالکالله العثرة فی الدنیا و الآخرة، خدا تو را از لغزش در دو جهان حفظ کند.» سپس چهره زهرا را باز کرد و دست او را در دست علی نهاد و به او تبریک گفت و فرمود: «بارک لک فی ابنة رسول الله یا علی نعمت الزوجة فاطمة».
زندگی مشترک علی(ع) و فاطمه زهرا(س) در خانهای ساده اما پر از نور و مهر آغاز شد. یاد خدا چلچراغ خانه آنها بود و غیر از رضایت حضرت حق خواسته دیگری آنها را به خود مشغول نکرد. زهرا(س) رازدار علی(ع) بود و علی(ع) پناهگاه فاطمه(س) تا آنجا که حضرتش با نگاهی به زندگی خویش فرمود: «هیچگاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزردهخاطر نساخت. در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه به چهرهاش نگاه میکردم، تمام غصههایم برطرف میشد و دردهایم را فراموش میکردم». آن حضرت در جایی دیگر میفرماید: «به خدا قسم هرگز کاری نکردم که فاطمه خمشگین شود، او نیز هیچگاه مرا خشمگین نکرد».
منابع:
بحار، ج 43، ص 96.
کشف الغمة، ج 1، ص 50.
بحار الانوار، ج 43، ص 9.
بحار الانوار، ج 43، ص 94; کشف الغمة، ج 1، ص 359. بنابه نوشته کتاب اخیر، همه اثاث منزل حضرت زهرا - علیها السلام - به 63 درهم خریداری شد.
بحار، ج 43، ص 130.
همان، ص 59.