زهره اخوانمقدم، دانشیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در گفتوگو با ایکنا از خوزستان، ضمن تسلیت سالروز شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان گفت: درباره زنان عاشورا و در رأس آنها حضرت زینب(س) که عقیله و عالمه غیر معلمه است، سخن زیاد است. این اوصاف را معصوم درباره حضرت زینب(س) بیان میکند که سخن او از روی احساس و علاقههای دنیوی نیست.
وی گفت: در کنار حضرت زینب(س)، حضرت رباب(س) از بانوان بسیار مظلوم کربلا هستند. رباب زنی بزرگوار، معروف و در واقعه کربلا بسیار پر نقش است. ایشان زنی فاضل، وفادار نسبت به همسر بودند و معرفت و محبت خاصی نسبت به امام حسین(ع) داشتند. معرفت مقدمه محبت است و این شناخت است که باعث میشود محبت خاص ایجاد شود. نشانه این معرفت و محبت خاص هم اشعار و مرثیههای ایشان است که در عزای حضرت اباعبدالله(ع) سروده و از ایشان باقی مانده است.
اخوانمقدم ادامه داد: حضرت رباب(س) دختر امرؤالقیس بن عدی هستند. منظور از امرؤالقیس آن شاعر معروف که یکی از معلقات سبع از آن اوست، نیست. آن شاعر معروف هشتاد سال قبل از بعثت از دنیا رفته است. امرؤالقیسبن عدی یکی از بزرگان شام بود. او در سال ۱۴ یا ۱۶ هجری در زمان خلافت عمر به مدینه آمد و مسلمان شد. جالب است بدانید که افراد شامی همه دشمن علی(ع) و اهل بیت بودند اما این مرد شناخت عمیقی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) داشت، با آمدن به مدینه فورا مسلمان شد و با اهلبیت(ع) خویشاوندی ایجاد کرد.
این استاد دانشگاه درباره جایگاه حضرت رباب(س) در منابع تاریخی گفت: ابنعساکر یک عالم سنی است. او مینویسد: «کانت من أجمل النساء و أعقلهُنَّ». یعنی رباب یکی از زیباترین و عاقلترین زنان بود. سیدمحسن امین عالم بزرگ شیعه هم در کتاب «اعیانالشیعه» در مورد وی مینویسد: «کانت من خیار النساء جمالا و ادبا و عقلا»؛ یعنی از برگزیدگان زنان از حیث زیبایی، ادب و عقل بود.
وی در ادامه گفت: درباره محبت امام حسین(ع) به حضرت رباب(س) مطالب زیادی در منابع تاریخی وجود دارد. باید به این نکته توجه داشته باشیم که وقتی امام دوستی خود را نسبت به یکی ابراز میکنند یا در جاهایی بغض خود را نشان میدهند اینها احساسی و شخصی نیست. کلام امام حسین(ع) نسبت به حضرت رباب(س) نشان از اوج مقام معنوی و عظمت روحی ایشان است. ابنجوزی یک عالم سنی است. او نقل کرده است: «کان الحسین یحبها حبا شدیدا». یعنی امام حسین(ع)حضرت رباب را به شدت دوست میداشت. ابنکثیر هم که عالم دیگر اهل سنت است مینویسد: «آنقدر او را دوست داشت که درباره رباب شعر میگفت». سکینه دختر حضرت رباب و امام حسین(ع) است. این دو گاهی برای دیدن خویشان خود که در شام بودند میرفتند، امام حسین(ع) در نبود آنها چنین سرودند:
«کان الیل موصولا بلیل
اذ زارت سکینه و رباب»
یعنی وقتی سکینه و رباب به زیارت اقوام خود میروند چنان است که همه روزها شب میشود و بین آنها روزی نیست.
یا در شعر دیگری میفرمایند:
«لعمرک اننی لاحب دار
تحل بها سکینه و الرباب»
به خدا قسم من خانهای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن خانه اقامت کرده باشند.
دانشیار دانشگاه علوم و معارف قرآن اظهار کرد: رباب(س) تنها همسر امام حسین(ع) است که در واقعه کربلا به همراه کاروان رفتند. آن چنان صمیمیت و محبت بین این دو وجود داشت که آوازه این محبت را همگان میدانستند. خود پیامبر اکرم(ص) هم محبتشان را نسبت به حضرت خدیجه(س) همیشه ابراز میکردند و این از کسی مخفی نبود و بعد از رحلت حضرت خدیجه(س) هم فضایل ایشان را میگفتند و محبتشان را نشان میدادند. یا گاهی از امسلمه تعریف و تمجید میکردند. بنابراین ابراز محبت امام حسین(ع) کار عجیبی نیست.
اخوانمقدم درباره محبت حضرت رباب(س) به امام حسین(ع) گفت: محبت این بانو به همسرشان نیز زبانزد خاص و عام بود و همانطور که گفتیم همه مردم میدانستند که بین این دو نفر چه قدر محبت وجود دارد. بعد از واقعه عاشورا حضرت رباب(س) تا یکسال زیر سایه نرفتند و میفرمودند: «چه طور به زیر سایه بروم در حالیکه دیدم جسم امام زیر آفتاب بود.» ایشان مدت زیادی بعد از واقعه عاشورا زنده نماند و در سال ۶۲ رحلت کردند. حضرت رباب(س) اشعار و مرثیههای زیادی برای امام حسین(ع) داشتند. یکی از اشعار این است:
«ان الذی کان نورا یستضاء به
فی کربلا قتیل غیر مدفون»
آن کسی که وجودش نور بود و همه باید از او طلب نور میکردند در کربلا کشته شد و بدون دفن رها شده است. از اشعار و مرثیههای ایشان معلوم است که دلبستگی به ولی خدا و امام زمانشان در ذرات وجودشان رسوخ کرده بود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در مجلس ابنزیاد ملعون وقتی سر مبارک امام حسین(ع) را آوردند حضرت رباب(س) بیتاب شد، رفت سر را در آغوش گرفت و این اشعار را سرود:
«واحسینا فلانسیت حسینا
اقصدته اسنه الادعیا»
واحسینا! من حسین را فراموش نمیکنم، نوک نیزه دشمنان قصد او را کرد.
وی ادامه داد: ایشان اشعار زیادی در مجلس ابن زیاد سرودند و گریه کردند و روایت داریم که خیلیها با اشعار ایشان شروع به گریه کردند. وقتی از کربلا برگشتند بزرگان و اشراف زیادی از حضرت رباب(س) خواستگاری کردند ولی ایشان نپذیرفتند و گفتند بعد از خاندان رسول خدا(ص) دوست ندارم با کسی قوم و خویش شوم. اوج صبوری این خانم را در هنگام شهادت فرزندشان علیاصغر و شهادت همسرشان میشود دید. هیچکس عجز و حرفی بر خلاف صبوری از ایشان گزارش نکرده است.
وی اظهار کرد: میگویند وقتی مختار قیام کرد و حرمله را دستگیر کرد از او پرسید آیا هیچ وقت دلت به حال حسین(ع) نسوخت؟ گفت: «چرا وقتی بود که من فرزندش را شهید کردم و او کودک را به سوی خیمه برد زنی مجلله در کنار خیمه ایستاده بود، فکر میکنم مادر آن طفل بود. امام وقتی آن زن را دید به سمت میدان برگشت. بعد دوباره به سمت خیمهها برگشت، باز انگار از زن خجالت کشید و برگشت و این اتفاق سه بار تکرار شد. آنجا دلم برای حسین(ع) سوخت.» خداوند حرمله و عمر سعد و ابن زیاد و یزید و همه کسانی که این فاجعه را به وجود آوردند لعنت کند. به هر حال حضرت رباب(س) همراه با اسرا به کوفه و بعد به شام رفتند. بعضی از بزرگان به ایشان لقب زینب ثانی را دادند. ایشان از امام حسین(ع) دو فرزند داشتند؛ حضرت سکینه که در کربلا ۱۴ یا ۱۵ سال داشتند و عبدالله رضیع یا علیاصغر که در کربلا شهید شد. انشاءالله در این ایام با فهم بیشتر این واقعه و شور بیشتر مقدمات قرب و نزدیکی خود را به امام حسین(ع) و یارانشان فراهم کنیم.
انتهای پیام