به گزارش ایکنا از یزد، علیرضا یاراحمدی و حسین ابویی، از رزمندگان دوران دفاع مقدس و اساتید دانشگاه یزد، امروز، اول مهر ماه در نشست مجازی که از سوی روابط عمومی دانشگاه یزد به مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار شد به بیان خاطراتی از 8 سال دفاع مقدس پرداختند.
یاراحمدی: «از همه نگارندگان حوادث جنگ و همه کسانی که توان انجام وظیفه در این مهم را دارند، درخواست میکنم از ثبت و ضبط جزئیات این دوران غفلت نکنند و این گنجینه تمامنشدنی را برای آیندگان به ودیعه بگذارند. این دوره، دوره ذخیره نیروی محرکه تاریخ و الهامبخش اُمم است. (امام خامنهای: 30/06/1368)» با این جمله شروع کردم زیرا اطمینان قلبی دارم که در این شرایط سخت تنها شهدای ما هستند که نزد خداوند باری تعالی آبرو دارند و کشور ما را حفظ میکنند. آن روزها، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، معتقد بودیم تکلیفمان برای پاسداشت خون شهدا و برپایی نظام اسلامی حضور در جبهههاست؛ اما سن ما اجازه نمیداد.
وی با اشاره به خاطرانی از اعزام به جبهه و انگیزه حضور در جنگ تحمیلی، اظهار کرد: برادر بزرگم محمود جزو اولین اعزامیهای استان یزد به کردستان بود. شور و حرارت خاطراتش در هر بار برگشت از منطقه آتش حضور من را بیشتر میکرد. سوم راهنمایی را تمام کرده بودم که بعد از دو سال فعالیت در بسیج امکان اعزام من برای آموزش نظامی به وجود آمد و اول مردادماه 1362 در باغ خان، واقع در جاده تفت با اصرار زیاد اجازه حضور در آموزش نظامی را گرفتم به شرط آنکه در تمام برنامههای رزمی نفر اول باشم.
ابویی: سال 1361 پس از عملیات موفق فتحالمبین، فروردین 61 که منجر به آزادسازی بخشهای وسیعی از مناطق اشغالی خوزستان شامل شوش، دهلران، دشت عباس و عینخوش شد و عملیات بیتالمقدس، اردیبهشت و خرداد61 که منجر به آزادی خرمشهر شد، شور و شوق زایدالوصفی برای آزادسازی بقیه مناطق اشغالی و یکسره کردن کار جنگ در آحاد ملت انقلابی ایران ایجاد شده بود در آن زمان من 17 ساله و دانشآموز سال دیپلم بودم و راغبیان مدیر دبیرستان ما، دبیرستان آیتالله کاشانی مهریز که فردی انقلابی بود، وقتی از ضرورت حضور در جبههها برایمان صحبت کرد تصمیم گرفتم همراه هم کلاسیهایم، که حدود نیمی از افراد کلاس را تشکیل میدادیم، آموزش نظامی ببینم و عازم جبهه شوم. انگیزه اصلی حضورم تبعیت از فرمان امام در دفاع از دین و میهن و نظام و ارزشهای انقلاب اسلامی بود.
در چه عملیاتی شرکت داشتید؟
یاراحمدی: اولین اعزام بلافاصله بعد از گذراندن یک ماه دوره آموزشی به کردستان بود و نیروی تأمین بودیم و یک ماه پس از بازگشت از کردستان و حضور در کلاس اول دبیرستان، 22 دی ماه همان سال، برای عملیات خیبر اعزام شدیم. سال 63 را کلاً در شهر ماندم تا عقب ماندگیهای سال اول دبیرستان را جبران و شرایطم را در سال دوم ریاضی مناسب کنم، اما دوستان زیادی را در عملیات بدر از دست دادم. شهریور سال 64 در عملیات قدس 5 که تیپ پیروز الغدیر به تنهایی عمل کرد، حضور داشتیم. بهمنماه همان سال در عملیات والفجر 8 شرکت کردیم و شب 21 بهمن ماه جزیره امالرصاص روبه روی خرمشهر را فتح کردیم تا امکان فتح شهر فاو در شب بعد آن به وجود آید. تابستان 65 خط پدافندی فاو بودیم و انتهای همان سال، بعد از عملیات کربلای 5، خط شلمچه جلوی کانال ماهی پدافند کردیم. نوروز 66 در بیتالمقدس 4 پایین شاخ شمیران شرکت و سپس بالای شاخ یک پدافندی سخت را تجربه کردیم و در شهریور 67 خط شلمچه را تحویل نیروهای سازمان ملل دادیم.
ابویی: در آبان ماه 1361، یک دوره آموزش نظامی و تخصصی فشرده را در پادگان آموزشی غدیر اصفهان گذراندم و به جبهه اعزام شدم. حضور بنده، همزمان بود با عملیات پیروزمندانه محرم که منجر به آزادی بخشهایی از دهلران و تصرف بخشهایی از موسیان عراق شد، انگیزه ما را در دفاع و بیرون راندن نیروهای رژیم بعثی عراق قویتر کرده بود. پس از پایان آموزش، از طریق اصفهان و فریدن و خرم آباد عازم جبهههای جنوب و خوزستان شدیم. یک شب در پادگان دوکوهه اندیمشک اقامت داشتیم، سپس از طریق اندیمشک و دشت عباس و جاده دهلران ـ موسیان وارد مناطق تازه آزاد شده در عملیات محرم شده، در خط مقدم منطقه، داخل خاک عراق، مشرف به شهر کوت عراق مستقر شدیم. آن موقع هنوز تیپ الغدیر یزد تأسیس نشده بود و ما به گردان مالک اشتر از تیپ نجف اشرف ملحق شدیم که بیشتر آنها اهل کاشان بودند و تا قبل از عملیات والفجر مقدماتی در جبهه بودم.
تا چه حد به پیروزی ایمان داشتید؟
یاراحمدی: وقتی آرزوی شهادت داشته باشی و در این راه تمام توان خود را بگذاری، شکست معنی نمیدهد.
ابویی: چنان که خداوند حکیم در قرآن کریم میفرماید: برای رزمنده مسلمانی که به دستور خدا و ولی خدا در جبهه میجنگد، شکست معنا ندارد و درهر حال به «اِحدی الحُسنَیَین» یعنی یکی از دو نیکی یا پیروزی و غلبه بر دشمن و یا فوز عظیم شهات، نایل میشود، زیرا یک مسلمان انجام وظیفه و تکلیف را پیروزی میداند علاوه بر آن نفس قدسی امام(ره) چنان شوق به شهادت را در قلب جوانان ایجاد کرده بود که آرزوی شهادت در دعاهای کمیل و طلب دعا از فرماندهان برای شهید شدن را میدیدم و میشنیدم.
تا چه حد رزمندگان سلحشور ایران اسلامی تلاش میکردند با منش و رفتار و اخلاق خود، بر نیروهای نظامی طرف مقابل تأثیر بگذارند؟
یاراحمدی: معمولاً به جز تبلیغات بلندگویی که در مناطق جنگی صورت میگرفت به صورت دیگری امکان تأثیرگذاری قبل از اسارت دشمن نبود. نکته دوم اینکه عراقی که مسلمان واقعی بود و به قول بچهها، بعثی نبود تا آخرین گلولهاش را خالی نمیکرد بعد اسیر بشه بلکه در اولین حرکت ما به سرعت خودش را تسلیم میکرد، اما به جز تنها یک مورد که شنیدم یکی از دوستان بداخلاقی کرده بود. غیر از رأفت اسلامی و عطوفت و ایثار برای اسرای عراقی چیزی ندیدم و نشنیدم. ندیدم که اسیری را پشت خط تیرباران کنند و یا دست بسته زنده زیر خاک کنند و... (آنچه بعثیها بر سر اسرای ما آورند).
ابویی: آنچه در جبهه شاهد بودم غیر از آنچه که شنیده و در کتابهای خاطرات رزمندگان خواندهام، محل بروز و ظهور ارزشها و منشهای اخلاقی بود. محل حضور انسانهایی که نوعا از نفسانیت رها شده بودند، محل ایثار به معنای واقعی خود بود. رزمندگانی که پنهانی و با افتخار کفشهای همسنگران خود را واکس میزدند، در نظافت سنگر و شستن ظروف و نگهبانی در سنگر، کمین و شرکت در عملیات خطرناک شناسایی دشمن سعی میکردند از هم سبقت بگیرند. رفتار رزمندگان با اسرای عراقی در طول هشت سال دفاع مقدس مثالزدنی بود. صحنههای آب دادن به اسرای عراقی، گاه حمل مجروحان عراقی بر پشت رزمندگان و انتقال آنان به پشت جبهه و مداوایشان فراموش نشدنی است و اینها چیزهایی است که بارها و بارها صلیب سرخ جهانی بر آن تأکید کرده است. از طرف دیگر این رفتار اسرای ایرانی در اردوگاههای رژیم عراق بود که گاه قسیترین دشمنان بعثی را به کُرنش و تواضع وا میداشت. برای نمونه علیرغم شکنجههای شدید سیّد آزادگان، حجتالاسلام ابوترابی، در زمان اسارت، وقتی بازرسان صلیب سرخ که از اروپا برای بازدید و تهیه گزارش از اسرای ایرانی رفته بودند از چگونگی رفتار با ایشان میپرسند، ایشان در حالی که مأموران خشن و شکنجهگر اردوگاه از افشای شکنجهها و بازتاب بد آن برای رژیم بعث ترسیده بودند، جواب میدهند: رفتارشان خیلی خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد. پس از اتمام مأموریت بازرسان صلیب سرخ، عراقیها از رفتار آقای ابوترابی تعجب کرده و میپرسند: چرا حرفی از شکنجهها نزدید؟ ایشان در پاسخ میگوید: ما و شما هر دو مسلمانیم و هیچگاه یک مسلمان شکایت خودش را از مسلمان دیگر پیش کافر نمیبرد. نقل کردهاند که پس از این واقعه، عراقیها چنان تحت تأثیر قرار گرفتند که احترام و تواضع خاصی برای ایشان قائل بودند و ایشان حق داشت آزادانه به همه اردوگاهها سرکشی و از آنها بازدید کند.
به نظر شما تأثیرگذارترین اقدام برای درک فداکاریهای رزمندگان و انتقال به نسل جوان چیست؟
یاراحمدی: همه اینها خوب است ولی تأثیر فیلم و سریالهای تلویزیونی بیشتر است.
ابویی: به فرموده مقام معظم رهبری، هشت سال دفاع مقدس و جنگ ما به منزله گنج بود. گنج عزت ملت ایران، گنج مقاومت و تسلیمناپذیری، گنج استقلال و خودکفایی در صنایع نظامی و دفاعی و موشکی از ابتدای جنگ که سیم خاردار نداشتیم و واردات آن تحریم بود تا زمانی که به موشک نقطهزن 2000 کیلومتری و ارسال ماهواره نظامی به فضا دست یافتیم. انتقال مجاهدتها و فداکاریها به هر شکل ممکن اعم از کتاب و فیلم و تئاتر و نگهداری همه اینها در موزههای دفاع مقدس، موجب شور و شوق و امید و اعتماد به نفس در جوانان و موجب انگیزه دفاع از انقلاب و نظام اسلامی است و تضمین امنیت ملی را به دنبال دارد. باید آحاد ملت آگاه شوند که این استقلال و امنیت و خودکفایی در صنایع دفاعی به چه قیمت و با چه جانفشانیها و هزینههای سنگینی به دست آمده و حاصل خون صدها هزار شهید و مجروح و جانباز است تا لحظهای در حفظ و حراست از آن کوتاهی صورت نگیرد.
آیا از همرزمان خود خبری دارید و با آنان در ارتباط هستید؟
یاراحمدی: ما یک سازمان مردمنهاد در شهرستان با عنوان «کانون توسعه ارزشها» داریم که هنوز دورهمیها، مراسم مختلف و برنامههای فرهنگی برگزار میکنیم ولی حس میکنم که بچههای رزمنده و جانباز از نظر تعداد تقریبا نصف شدهاند و ما که جوانان آن روز بودیم امروز 52 ساله شدهایم و نه حوصله قدیم را داریم و نه توان آن زمان را.
ابویی: از نیمی از دانشآموزان کلاس چهارم متوسطه که در سال 61 عازم جبهه شدیم حدود 10 نفر بچه محل بودیم که بجز یکی از دوستان که به دلیل بیماری مرحوم شدند و شهید حسین نایبی که در سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه به شهادت رسید، با بقیه دوستان و همرزمان که بعضی هم مجروح و جانباز شدهاند، کمابیش ارتباط دارم.
یک مسلمان پیوسته در حال جهاد است. این جهاد یا در جبهههاست یا در مقابل نفس، ضمن بیان ارزش و اهمّیت هریک از این جهادها، بفرمایید دلاوران عرصههای جنگ دیروز، امروز در نبرد با نفس تا چه حد تلاش میکنند؟
یاراحمدی: اشاره شد به معانی جهاد که در دو جبهه رخ میدهد، جهاد اول متوجه درون است و جهاد اکبر است یعنی تلاش برای رسیدن انسان به حقیقت ذات خویش و بعد از آن رسیدن به پروردگار و دوم جهادی که متوجه عالم خارج است یعنی جهاد اصغر؛ این نوع جهاد رساندن دیگران به حقیقت درونیشان و سپس رساندن آنها به پروردگارشان است؛ لذا جهاد با نفس جهاد بزرگتری است و سختتر. طبیعتاً تکلیف بسیجی دیروز خیلی سنگینتر از جوان امروزی است که انقلاب، جنگ، شهدا و امام (ره) را ندیده است، اما در مجموع شرمنده شهدا هستیم.
ابویی: نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) پس از اینکه درسَریهای، جنگهایی که حضرت رسول شخصاً در آنها حضور نداشتند، گروهی از سربازان اسلام را به قصد مقابله با دشمن فرستادند. آنان پس از پیروزی و کشتن و اسارت عدهای از سربازان دشمن مغرورانه به خدمت پیامبر مشرّف شدند. آن حضرت پس از مشاهده غرور سپاهیان اسلام برای شکستن غرور آنان فرمودند: «مرحبا بقوم قضوا جهاد الاصغر و بقی علیهم جهاد الاکبر» گروه اعزامی که فکر میکردند بزرگترین فتحالفتوح را انجام دادهاند، با تعجب پرسیدند «یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر؟» جهاد اکبر چیست؟ مگر بزرگتر از جهاد ما جهادی وجود دارد؟ پیامبر فرمودند: «الجهاد معالنفس». بله بزرگتر از این پیروزی بر نفس و شهوات و خواستههای نفسانی است. از اینرو امام خمینی (ره) پس از فتح خرمشهر برای جلوگیری از غرور رزمندگان فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. تا مبادا این فتح بزرگ موج غرورشان شود. زیرا غرور، خود منشأ شکست است؛ چنانکه بخشی از صدمه مسلمانان درجنگ اُحد ناشی از غرور آنان از پیروزی در جنگ بدر بود. دلاوران دیروز جبهههای نبرد لازم است با مراقبه و محاسبه النفس، نقش توکل بر خدا و عقیده کلیدی لاحول و لاقوه الا بالله را فراموش نکنند و حالت اخلاص دوران رزمندگی خود را حفظ کنند و بدانند که در مسیر زندگی دنیوی احتمال لغزش و دلبستگی به مادیات و مغلوب شدن از هوای نفس نهتنها وجود دارد بلکه همزمان با کبر سن و ضعف جسمانی، درخت بخل و حسد و ریا و دلبستگیها قویتر و ریشهدارتر میشود و همواره باید در مسیر مبارزه با نفس، از خدای متعال استعانت بجوییم.
در دوران جنگ تحمیلی اقشار مختلف برای حضور در جبهه از یکدیگر سبقت میگرفتند؛ این شور و اشتیاق نتیجه چه بود؟
یار احمدی: مهمترین عامل اطاعت از خدا و رسول (ص) است چرا که در اغلب مصاحبهها رزمندگان میگفتند به ندای امام زمانمان (امام خمینی (ره)) پاسخ مثبت دادهایم. یعنی خود را با توسل به روح بلند روحالله به سلسله ولایت امامان شیعه، رسول مکرم و در نهایت خداوند باریتعالی متصل میکردند. البته بر خلاف تبلیغات مسموم طبیعتاً نوجوانان و جوانان دیروز جوگیر نمیشدند، چرا که جو در اولین خمپارهای که نزدیکت به زمین میخورد میریخت و یک ساعت بعد طرف در راه اهواز یزد بود.
ابویی: من این شور و شوق را برخاسته از صفا و خلوص امام راحل و نفس قدسی او و ایجاد مکتب شوق به جهاد و شهادت از سوی پیر جماران میدانم و به دنبال آن نتیجه، احساس تکلیف و تبعیت از دستور امام مبنی بر لزوم دفاع از کیان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی که برای پیروزی آن از 15 خرداد 42 تا 22 بهمن 57 فداکاریهای زیادی صورت گرفته بود و خونهای زیادی اهدا شده بود، از اینرو تمام آحاد ملت، اطاعت از امام خمینی را اطاعت از امام عصر(عج) میشمردند و جبهه و پشت جبهه برای آنها فرقی نداشت. مجاهدان جبههها خود را سرباز امام زمان و سرباز رهبر میدانستند و لبیک به ندای ایشان را لبیک به ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین تلقی نموده و شعارشان کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا بود.
مهمترین دستاورد جنگ ایران و عراق چه بود؟
یاراحمدی: قرآن کریم در آیه 11 سوره صف میفرماید: «به خدا و رسول (ص) ایمان آورید و با مال و جان در راه خدا جهاد کنید، که این کار (از هر تجارت) برای شما بهتر است اگر دانا باشید»؛ لذا بخش اعظم از دستاوردهای جنگ غیرمادی است و نزد خداوند محفوظ است اما امروزه استقلال، خودباوری، خودکفایی در خیلی از عرصهها از برکات جنگ تحمیلی و مقابله با دشمنان اسلام است و به نظرم دستاورد مادی بزرگتر از این نمیشود که در مقابل همه استکبار یک وجب از خاک کشورمان را به دشمن ندادیم. البته امروز هر آنچه از عزت ایران اسلامی در سدسازیها، راهسازیها و کارهای بزرگ عمرانی، پیشرفت در صنایع کوچک و بزرگ، پیشرفت در صنایع نظامی و اتمی داشتهایم به برکت جنگ و بچههای جنگ بوده است.
امسال، در ایام هفته دفاع مقدس یادی کنیم از شهدای آن دوران بخصوص شهید حبیب فلاح مبارکه که در عملیات قدس 5، سال 1364 در شطعلی مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و در شرایطی که در آب شط قرار داشت قبل از رسیدن به اسکله جان به جانان تسلیم کرد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
ابویی: به نظر من اقتدار و امنیت ملی و قطع طمع دشمنان از خاک مقدس ایران اسلامی و ناامیدی از غارت منابع آن در سایه خودکفایی نظامی و دفاعی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در هشت سال دفاع مقدس است. بد نیست در اینجا به عنوان حسنختام به بخشی از پیام امام خمینی(ره) در خصوص برکات دفاع مقدس اشاره کنیم که فرمودند: «ما انقلابمان را در جنگ، به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیّت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روی پای خود بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههای انقلاب پر بار اسلامیمان را محکم کردیم.»
انتهای پیام