نسل Z یا همان دهه هشتادیها معمولا از سوی جامعه اینگونه قضاوت میشوند: نسلی کتابنخوان، غیرسیاسی، خشن، بیتفاوت و بیدغدغه، پیشرو و بسیار باهوش، بومیهای دیجیتال و نه لزوما باسوادان دیجیتال. این برچسبها، بهویژه در این ایام و در واکنش به حوادث اخیر، بیشتر متوجه متولدین دهه ۸۰ شده است، چراکه حضور غیرمنتظره و پررنگ آنها در این حوادث، سبب تعجب و شگفتی متصدیان امور شده و لذا هر یک از آنها میکوشند با انواع برچسبها و اختصاص ویژگیهای منحصربهفرد به این نسل، واکنشهای آنها را بررسی و تحلیل کنند، اما آیا حقیقتاً دهه هشتادیها ویژگیهای عجیب و خارقالعادهای دارند؟ خواستهها و دغدغههای آنها چیست؟ مطالبات این نسل از خانواده و نظام حکمرانی کدام است؟ آیا در پی شکاف بین نسلها، آنها دچار بحران هویت شدهاند؟ نحوه تعامل، گفتوگو و برقراری ارتباط با آنها چگونه است؟ آیا باید بر محور فطرت با آنها گفتوگو کرد یا بر محور فلسفه و اقناع عقلی؟
خبرنگار ایکنا در اصفهان بهمناسبت روز دانشآموز و برای یافتن پاسخ این سؤالات، گفتوگویی با یک فعال فرهنگی و مذهبی در حوزه تخصصی نوجوان انجام داده است تا با نگاهی عمیقتر و دقیقتر، کنش و واکنشهای این نسل را واکاوی کند.
حجتالاسلام محمد داستانپور، مدیر مجموعههای فرهنگی باران و فانوس در گفتوگو با ایکنا از اصفهان ضمن پذیرش عنوان «دهه هشتادی» صرفاً برای نامگذاری یک گروه سنی خاص، دیگر مفاهیمی را که امروزه با شنیدن این واژه به ذهن متبادر میشود، نادرست دانست و به اختصاص ویژگیهای خاص، عجیب و نادر برای این نسل قائل نیست. وی اظهار کرد: درباره نحوه برخورد با این نسل، اشتباهات راهبردی متعددی صورت گرفته، یعنی این نسل درست درک نشده، به فراموشی سپرده شده و تعامل، ارتباط و گفتوگوی صحیحی با او شکل نگرفته و همین عوامل، سبب ایجاد فاصله زیاد میان این نسل با نسل قبل از خود شده است.
وی افزود: عدم الحاق دو نسل پیاپی به همدیگر، سبب بروز بحرانهای متعدد و بزرگ اجتماعی میشود. این در حالی است که نوجوان دهه هشتادی، به شدت در معرض جامعه چندصدایی قرار گرفته و دستگاه حکمرانی، خانواده، فضای مجازی، شبکههای ماهوارهای و... تغذیههای روحی مختلف و بعضاً متضادی به او ارائه کردهاند. یکی از سختترین انواع تربیت، در جوامع چندصدایی است که تلاش و کوشش مضاعفی میطلبد. در شرایطی که فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای با انواع ترفندهای جذاب و حرفهای، نوجوان را به سمت خود جذب میکنند، نهادهای متولی آموزش و پرورش صرفاً در آموزش محدود شده و نیمه مهم و تاثیرگذار آن یعنی پرورش، مغفول مانده است. حتی در همان بخش آموزش نیز خطای راهبردی رقم خورده و آموزش سهل و روان جای خود را به آموزشی سخت و چالشی در فضایی پر از استرس داده و آرامش درونی که از نیازهای فطری و بحق هر نوجوان محسوب میشود، رنگ باخته و از بین رفته است.
این فعال فرهنگی و مذهبی ضمن نادرست شمردن هرگونه ارتباطگیری با نوجوان بر محور مستقیمگویی، تحکم و تهدید، گفت: بهترین روش برای تعامل با نوجوان، ارتباطگیری بر پایه فطرت و انسانیت است. تمام موضوعات و مفاهیمی که برای نوجوان مطرح میشود، باید دارای توجیه انسانی باشد. مثلاً، اگر روزی اعلام شود که استفاده از وسایل نقلیه عمومی برای طیفی از بانوان با پوشش خاص، محدود خواهد بود، نوجوانان این قانون را خارج از دایره انسانی و توهین به انسانیت قلمداد میکنند و آن را منطقی و عاقلانه نمیپندارند.
وی اضافه کرد: نکته دیگر در نحوه تعامل با آنها، توجه به مبحث تکریم و احترام است که میتوان آن را ذیل همان محور اصلی انسانیت تعریف کرد. نوجوان چه از سوی خانواده و چه از سوی دستگاه حکمرانی، باید مورد احترام و تشخص واقع شود، چراکه عدم تکریم این گروه به ایجاد عقدههای اجتماعی در آنها میانجامد و سبب بروز موضعگیریهای نامناسب در وقایع اجتماعی میشود. مثلاً، نوجوان عدم حضور زنان در ورزشگاه را عدم تکریم انسانیت میداند و فطرتا آن را نمیپذیرد، هر چند ما نیز برای این منع قانونی، مبانی مستحکم روایی، شرعی و عقلانی نیافتیم. تمام مسئولان اعم از شهردار، استاندار، نماینده مجلس و... باید بر پایه تکریم انسانیت با مردم رفتار کنند تا به افزایش اعتماد ملی که از بزرگترین و مهمترین سرمایههای اجتماعی است، منجر شود.
حجتالاسلام داستانپور نکته مهم دیگر در برقراری ارتباط با نوجوان را توجه به اهمیت حس تعلق از منظر او دانست و گفت: نوجوان به تعلق عاطفی و هویتی نیاز مبرم دارد و باید به این نیاز او، پاسخی صحیح داده شود و تعلقات خاطرش را به سمت کانالهای مطلوب هدایت کرد. وقتی این حس تعلق، هم از سمت نظام حکمرانی و هم از سمت خانواده مورد غفلت واقع شود، به سمت مسیرهای نادرست منحرف میشود. برای مثال، اگر معضل استفاده وافر برخی نوجوانان از الفاظ دور از ادب و رکیک ریشهیابی شود، متوجه خواهیم شد که علت این ناهنجاری، عدم هدایت حس تعلق عاطفی و هویتی آنها به سمت مسیرهای مطلوب و انحراف این حس به سوی شماری از خوانندگانی است که گویش به این سبک نامتعارف و قبیح را ترویج میکنند. پس از آن است که برای نوجوان، صحبت کردن در این سبک گفتاری، از پدیدهای ضدارزشی به پدیدهای ارزشی مبدل شده و سخن گفتن مؤدبانه در نظر او نوعی دورویی و نفاق و ارائه نکردن خود واقعی تلقی میشود.
وی بیان کرد: نکته ضروری دیگر در نحوه تعامل با نوجوانان، برتری نگاه طیفی بهجای نگاه نقطهای به آنهاست. به این معنا که نوجوانان را نباید از منظر صفر یا صد دید؛ اغلب آنها منحصراً سفید یا سیاه نیستند، بلکه طیف وسیعی از نوجوانان در محدوده خاکستری و با سلایق، علاقهها و مطالبات گوناگون قرار دارند. مثلاً، ممکن است تعدادی از دختران هیچ علاقهای به استفاده از وسایل نقلیهای مثل موتور نداشته باشند، اما در مقابل و با نگاه طیفی به آنها، تعداد قابل توجهی هم دیده میشوند که مایل به استفاده از این وسایل هستند. لذا، باید با تدبیر، مهندسی و برنامهریزی درست، وسیلهای طراحی شود که ضمن پاسخ به نیاز این طیف، شأن دختران جامعه اسلامی را نیز حفظ کند. البته حداکثر حکمی که راجع به منع مرکبسواری بانوان از شرع استباط میشود، کراهت آن است، نه حرمت آن، هر چند تمایل و ترجیح شخصی من، عدم استفاده دختران از این وسیله نقلیه است.
این فعال فرهنگی و مذهبی ضمن اشاره به اشتباهات متعددی که از سمت متصدیان امور در نحوه تعامل با نوجوانان رخ داده است، به بیان راهکارهایی برای اصلاح این تعامل دوسویه پرداخت و اظهار کرد: قدم اول برای اصلاح این ارتباط، پذیرش اشتباهات صورت گرفته از سوی مسئولان و متصدیان امور نوجوانان است. خطاهای صورت گرفته ممکن است از غفلت، فراموشی، جهل، عدم امکانات و... نشئت گرفته باشد و شناسایی و پذیرش منشأ آنها، اولین قدم در راه اصلاح است. قدم دوم، درک صحیح ویژگیها، خواستهها و دغدغههای نوجوانان و قدم سوم، تعامل و برقراری ارتباط دوسویه (دیالوگ و نه مونولوگ) با آنهاست. اگر نوجوان وارد چرخه تکریم، برخورد انسانی، ایجاد اعتماد، بررسی و تحلیل شنیدهها شود، قطعا به تصمیمگیری صحیح وی در کنشها و بهویژه بحرانهای اجتماعی میانجامد.
گفتوگو از الههسادات بدیعزادگان
انتهای پیام