دیوارنگاره چهلستون؛ چهارشنبه‌سوری یا آیین هندی «ستی»؟
کد خبر: 4125639
تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۶

دیوارنگاره چهلستون؛ چهارشنبه‌سوری یا آیین هندی «ستی»؟

عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان گفت: نقاشی موسوم به «چهارشنبه‌سوری» در کاخ چهلستون، به آیینی هندی با عنوان «ستی» مربوط می‌شود و نام‌گذاری آن با عنوان چهارشنبه‌سوری، درست نیست.

کاخ چهلستون اصفهان

به گزارش ایکنا از اصفهان، اصغر جوانی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان در نشست «تحلیلی بر نقاشی دیوارهای چهلستون» که روز گذشته، ۱۱ اسفندماه در مرکز اصفهان‌شناسی و خانه ملل برگزار شد، اظهار کرد: همه ما کم و بیش با کاخ چهلستون آشنا هستیم و درباره بخش‌های گوناگون آن اطلاعاتی داریم. یکی از ابعاد کاخ چهلستون و عصر صفویه، مکتب نقاشی اصفهان است. این مکتب نقاشی در دیوارنگاری‌های بناهای مشهوری مانند چهلستون، کاخ عالی‌قاپو، سردر بازار قیصریه و تعدادی از بناهای دوریه صفویه در محله جلفا مشاهده می‌شود.

وی افزود: شاخص‌ترین بنا در تاریخ نقاشی‌های دیواری در ایران بعد از اسلام، کاخ چهلستون است. منابع بسیار خوبی در خصوص زمینه‌های تاریخی این موضوع وجود دارد، از جمله منابعی که مرحوم لطف‌الله هنرفر به رشته تحریر درآورده است. همچنین برای بحث‌های مربوط به سبک‌شناسی نقاشی‌ها، دسته‌بندی آنها و... می‌توان به کتاب «دیوارنگاری‌های عصر صفویه در اصفهان با تأکید بر کاخ چهلستون» مراجعه کرد.

عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان به بیان مقدمات سبک‌شناسی نقاشی‌های کاخ چهلستون پرداخت و گفت: یک گروه از نقاشی‌های دیواری ناظر به سبک و مکتب اصفهان است که به ظن قوی، رضا عباسی، مبتکر نقاشی مکتب اصفهان در کوشک اولیه کاخ چهلستون که در زمان شاه عباس اول ساخته شد، انجام داده است، اما امضای او در هیچ کدام از نقاشی‌‌ها وجود ندارد. در گذشته، کار گروهی بر روی دیوارنگاری‌ها و حتی نسخه‌های خطی مرسوم بود. بنابراین، می‌توان گفت گروهی زیر نظر رضا عباسی، نقاشی‌های کوشک اولیه کاخ چهلستون را کشیده‌اند.

تنوع سبک‌های نقاشی در کاخ چهلستون

وی ادامه داد: گروه دیگر نقاشی‌ها بعدا به کاخ اضافه شده‌اند و به دوره شاه عباس دوم مربوط می‌شوند. این نقاشی‌ها هم پیرو مکتب اصفهان هستند، اما رضا عباسی هیچ نقشی در پدید آوردن آنها نداشته است. گروه دیگر نقاشی‌ها که هم در ابعاد بزرگ و هم در ابعاد کوچک وجود دارند، مربوط به سبک «دورگه» هستند. همچنین یک گروه دیگر از نقاشی‌های کاخ، به سبک «اروپایی» تعلق دارند. تکنیک، مواد و موضوعات این نقاشی‌ها کاملا نشان می‌دهد که ایرانی نیستند.

جوانی به بررسی یکی از نقاشی‌های کاخ چهلستون پرداخت و بیان کرد: در اکثر منابع و کتب علمی که تا قبل از سال ۱۳۸۶ نوشته شده است، اتاق ضلع جنوب غربی سالن مرکزی را اتاق چهارشنبه‌سوری می‌نامیدند. در این اتاق، سه نقاشی وجود دارد؛ نقاشی موضوع ضلع غربی اتاق، «یوسف و زلیخا» است که با سبک اصفهان نقاشی شده و نقاشی ضلع شرقی نیز تصویر «خسرو و شیرین» است که آن هم با سبک اصفهان انجام شده، اما بزرگترین نقاشی این اتاق در ضلع جنوبی قرار دارد که به نام چهارشنبه‌سوری معروف بوده و در سبک دورگه انجام شده است.

وی گفت: از دوران هنرستان با نقاشی‌های چهلستون آشنا بودم و بعضی از اوقات در کلاس‌های طراحی از روی این نقاشی‌ها نسخه‌برداری می‌کردیم. همچنین در دوران دانشگاه به‌صورت تخصصی درباره مکتب اصفهان و نقاشی ایرانی کار کردم و در همین‌باره، رساله دکترا نوشتم. در کنار این تحقیقات، همیشه این پرسش برای من مطرح بود که چرا به این اتاق و نقاشی، چهارشنبه‌سوری می‌گویند؟ چه دلیلی دارد که مدیران این بنا در کنار دو نقاشی با مضامین عاشقانه ایرانی، یک نقاشی با موضوع چهارشنبه‌سوری ایجاد کنند؟ این نقطه شروع تحقیق من درباره این نقاشی بود و از همان اول معتقد بودم که این نقاشی، چهارشنبه‌سوری نیست.

روابط فرهنگی ایران و هند در دوره صفویه

عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان به شرح مراحل تحقیق خود پرداخت و تصریح کرد: مطالعاتم را ناظر بر تاریخ این نقاشی و به‌ویژه محور روابط فرهنگی ایران و هندوستان در دوره صفویه شروع کردم. شاه عباس اول در دوران حکومت خود با سیاست درهای باز به همکاری فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و هنری با پادشاه هند، اکبرشاه علاقه‌مند بود. محور دیگر این مطالعه، همان‌گونه که گفتم، عدم همنشینی موضوع چهارشنبه‌سوری با دو موضوع در ادبیات عاشقانه ایرانی بود. سومین محور، رفت‌وآمد برخی از شعرا و نقاشان ایرانی به هندوستان و آمدن برخی نقاشان هندی به ایران بود؛ از جمله نقاشی به نام بیشنادوس یا بیشنداس که در زمان اکبرشاه به ایران آمد و چند پرتره از شاه عباس کشید. از طرف دیگر، زمانی که شاه طهماسب عهدنامه توابین را امضا و حمایت هنرمندان را از خود قطع کرد، هنرمندان پراکنده شدند، عده‌ای از آنها به هندوستان رفتند و مکتب «هند گورکانی» به‌وسیله آنها پایه‌گذاری شد.

وی افزود: یکی از شعرای مشهور ایرانی به نام محمدرضا خبوشانی در عصر اکبرشاه به هندوستان رفت و مورد توجه او قرار گرفت. اکبرشاه به خبوشانی گفت ما از شنیدن منظومه‌های خسرو و شیرین یا شمع و گل و پروانه خسته شده‌ایم و از او خواست تا شعر جدیدی بسراید. شاه داستان یک مراسم مشهور هندی به نام «سَتی» را به خبوشانی پیشنهاد داد تا آن را به نظم دربیاورد. این داستان همان موضوع نقاشی کاخ چهلستون است که در ادامه با استدلال، این موضوع را اثبات می‌کنم.

جوانی به شرح مراسم ستی پرداخت و اظهار کرد: ستی از نظر لغت به معنای زن خوب است. در مراسم ستی، زن بعد از وفات همسرش تصمیم می‌گیرد خود را در آتش تدفین او بسوزاند تا به الهه عشق تبدیل شود. اتفاقا در زمان اکبرشاه، دو جوان بودند که سال‌ها عاشق هم بودند، اما خانواده‌هایشان اجازه وصلت به آنها نمی‌دادند. بعد از تلاش‌های زیاد، خانواده‌ها با این ازدواج موافقت می‌کنند، اما در شب عروسی، وقتی عروس و داماد از کنار دیوار کهنه‌ای عبور می‌کردند، دیوار فرو می‌ریزد و داماد از دنیا می‌رود. بلافاصله بعد از این اتفاق، دختر تصمیم می‌گیرد در آتش تدفین خودسوزی کند.

تصویرسازی مراسم هندی ستی در مکتب نقاشی اصفهان

وی ادامه داد: خبر این واقعه به اکبرشاه می‌رسد و او برای جلوگیری از آن، پسر خود، دانیال را مأمور می‌کند تا به آن دختر این پیام را برساند که شاه حاضر است به جز اریکه قدرت، هر چه بخواهد، به او بدهد تا از این کار منصرف شود. دانیال این پیام را به دختر می‌رساند، اما او قبول نمی‌کند و خود را در آتش تدفین می‌سوزاند. خبوشانی این ماجرا را با نام «سوز و گداز» به نظم درمی‌آورد و این داستان بارها در مکتب اصفهان و از سوی شاگردان رضا عباسی تصویرسازی شده است.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: شاهد دیگر بر این ماجرا، شاعری به نام «مجرم کشمیری» است که وقتی این داستان را می‌شنود، آن را به نظم درمی‌آورد. همچنین شاعران سبک هندی مانند صائب تبریزی و امیرخسرو دهلوی درباره عشق در هندوستان مثال‌های فراوانی دارند. برای نمونه، صائب می‌گوید: «چون زن هندو کسی در عاشقی دیوانه نیست/ سوختن بر شمع کشته کار هر پروانه نیست» یا امیرخسرو دهلوی می‌گوید: «خسرو در عشق‌بازی کم ز هندو و زن نباش/ کز برای زنده سوزد زنده جان خویش را.»

ممنوعیت مراسم ستی به دست استعمار

وی به اسناد دیگر ماجرا اشاره کرد و گفت: سند دیگر، مصاحبه با مردم هندوستان است. در سفری که به هند داشتم، وقتی با مردم صحبت می‌کردم، آنها وجود چنین مراسمی را تأیید کردند. نکته جالب این است که بعد از مستعمره شدن هند به دست انگلیسی‌ها، این مراسم در کل هند ممنوع شد و این ممنوعیت تا امروز پابرجاست، اما هنوز هم برخی زنان به‌صورت مخفیانه این کار را انجام می‌دهند.

جوانی سند دیگر را گزارش شاملو، تاریخ‌نویس شاه عباس دوم خواند و بیان کرد: او گزارش می‌دهد که وقتی ایرانی‌ها در جنگی قلعه قندهار را تصرف می‌کنند، یکی از افسران هندی در تلاش برای بازپس‌گیری این قلعه کشته می‌شود و بلافاصله همسرش در آتش تدفین او خودسوزی می‌کند. در نتیجه، متوجه می‌شویم که این رسم در هند بسیار پسندیده، ارزشمند و مقدس بوده و به کرات انجام می‌شده است.

وی تأکید کرد: بنابراین، در عصر روابط فرهنگی ایران و هندوستان، در کاخی که سفرا رفت و آمد داشته‌اند، برای تحکیم این روابط بر محور یک عنصر و مؤلفه مشترک بین دو فرهنگ، نقاشی با موضوع چهارشنبه‌سوری نمی‌تواند منطقی باشد و با توجه به قرینه‌های موجود در نقاشی، باید گفت نقاشی مذکور همان مراسم ستی است که اکبرشاه برای خبوشانی گفته و او آن را به نظم درآورده است. نشانه‌های سبک نقاشی دورگه، وجود افراد با چهره‌ها و لباس‌های هندی، وجود دانیال پسر اکبرشاه در نقاشی و دیگر جزئیات نشان می‌دهند که این نقاشی ربطی به چهارشنبه‌سوری ندارد. پس عشق و ادبیات عاشقانه در دو ملت ایران و هند، محور روابط فرهنگی قرار گرفت. این ابتکارات در تحکیم روابط، باعث شد تا شهر اصفهان بسیار پررونق شود، به‌گونه‌ای‌که برخی می‌گویند اصفهان در آن زمان از لندن هم رونق بیشتری داشته است.

مسعود احمدی

انتهای پیام
captcha