اضطراب بمباران روزهای جنگ را هنوز حس می‌کنم
کد خبر: 4171830
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۵

اضطراب بمباران روزهای جنگ را هنوز حس می‌کنم

همسر سرهنگ بازنشسته علی دهقانی با اشاره به روزهای سخت جنگ تحمیلی گفت: اضطراب آن روزها و بمباران را هنوز در وجودم حس می‌کنم، روزهایی که آژیر قرمز به صدا در می‌آمد و یک لحظه سکوت همه جا را فرا می‌گرفت، خاموشی مطلق می‌شد و صدای بمباران.

فاطمه شرقی یزدی، فعال اجتماعیفاطمه شرقی یزدی، همسر علی دهقانی، سرهنگ بازنشسته ارتش است که با صبوری و نجابت در شرایط سخت در کنار همسر در طول هشت سال جنگ تحمیلی که در مناطق حساس عملیاتی به عنوان فرمانده آتشبار پایگاه هوایی بوشهر به مدت سه سال، فرمانده آتشبار و رادار پایگاه هوایی تبریز به مدت چهار سال، فرمانده مستقل آتشبار پایگاه هوایی کیش و رئیس عملیات زمین به هوایی کیش به مدت دو سال، فرمانده آتشبار اورلیکن اصفهان و معاونت عملیات پدافندپایگاه هوایی اصفهان به مدت پنج سال، فرمانده گردان ۵۳ پایگاه هوایی خارک به مدت یک سال، معاونت عملیات و جانشین پدافند پایگاه هوایی اصفهان به مدت 6 سال، فرمانده گروه پدافند پایگاه هوایی هاشم آباد به مدت هفت سال، مأموریت‌های مهمی برعهده داشت، ایستادگی کرد و این همراهی منجر به این شد که همسرش توانست هشت سال زمان جنگ تحمیلی به‌صورت کامل در مأموریت‌ها بدون دغدغه و نگرانی از مسائل خانه و فرزندان، حضوری فعال و تأثیرگذار داشته باشد.

وی که در مقاطع مختلف توانسته است، رتبه‌های برتر علمی و هنری را کسب کند، در سال 1352 با قبولی در رشته مهندسی خاک‌شناسی دانشگاه تبریز به تحصیل در دانشگاه مشغول می‌شود و با توجه به شغل همسر و انتقال به مناطق مختلف بیشتر دوران زندگی را در غربت به سر برده است، اما توكل به خدا و صبوری را پیشه فعالیت‌ها می‌کند که این اقدام باعث می‌شود در زندگی و وظایف مادری و خانه‌داری همیشه زبانزد و مورد تحسین باشد و در کنار وظیفه اصلی‌ که یک زن به بر عهده دارد، توانست با کسب رتبه برتر در تمامی ترم‌های دانشگاه، فارغ‌التحصیل شود و فرزندانی تحصیل‌کرده، موفق و آماده خدمت، به جامعه تحویل دهد.

این بانوی موفق توانست در دوران فعالیتش، اقداماتی از جمله طراحی، ایجاد و اجرای فضاهای سبز شهری شهر یزد با وجود کمبود آب و امکانات، همچنین مديريت، طراحی و ساماندهی و ایجاد اولين پارک بانوان يزد و تجهيز آن را در کارنامه خود به ثبت برساند و از اولین مهندسین زن در بدنه شهرداری یزد و اولین مشاور بانوان شهرداری و سازمان‌های تابعه آن باشد.

در ادامه خاطراتی از فاطمه شرقی یزدی در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنای یزد از دوران جنگ تحمیلی و سختی‌هایش در مسیر تربیت فرزندان بیان می‌شود که در شهر غریب و گاهاً با امکاناتی محدود، صبورانه در مسیر همراهی گام برداشت.   

غم غربت را فراموش نمی‌کنم

شرقی یزدی با بیان خاطره‌ای از دوران دانشجویی در سال 1356 گفت: تولد فرزندم با موعد امتحانات پایان ترم همراه شد و نتوانستم در این امتحان شرکت کنم. تولد فرزندم در شهری غریب، در حالی که همسرم برای دفاع از کشور در مأموریت به سر می‌برد، برایم سخت بود، اما زمانی که تنها در اتاق بیمارستان در کنار کودکم بودم شرایطی در آن روز فراهم شد و شاهد حضور تمام دانشجویان و دوستان هم دانشگاهی در بیمارستان بودم که با هدیه‌ای شامل تمام وسایل نوزاد برای ملاقات کنارم آمدند، جمعیت زیاد بود که کل راهرو هم پر شده بود و از طرفی با توجه به اینکه شاگرد اول ورودی بودم، همه دانشجویان به دانشگاه تغییر زمان امتحان را با توجه به شرایط بنده اعلام کردند. در شهر غریب بودم اما دوستانی از جنس مهربانی و فداکاری را در کنار خود احساس می‌کردم و چه زیباست حس انسانیت، مهربانی و دلسوز هم بودن که باعث شده هنوز خاطره آن روز در ذهنم ماندگار باشد.  

شرقی در ادامه با اشاره به اینکه به دلیل شرایط شغلی همسرم که در ارتش فعالیت می‌کردند و چهار سال یکبار به منطقه‌ای منتقل می‌شدند، بیان کرد: پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، در آزمون استخدامی آموزش و پرورش با امتیاز عالی پذیرفته شدم. اما همسرم به مأموریت جزیره کیش منتقل شدند و شرایط خانه ایجاب می‌کرد که در کنار خانواده باشم، لذا انصراف دادم و همراه ایشان به جزیره کیش رفتیم، البته آن زمان امکاناتی که اکنون در این جزیره وجود دارد، فراهم نبود حتی امکانات اولیه مثل برق و گاز و...، با توجه به اینکه اوایل سال 57 و انقلاب بود، همسرم زمان کمی در منزل حضور داشتند و گاهی هفته به هفته منزل نبودند.

 صدای آژیر قرمز

وی ادامه داد: همسرم در آن دوران چون به حالت آماده‌باش بودند، نمی‌توانستند در منزل حضور داشته باشند و با یکی از همسایه‌ها که شرایطی شبیه به بنده داشتند، تصمیم گرفتیم شب‌ها در کنار هم باشیم. اما این اتفاق تنها یک شب رخ داد و بنده هر چه انتظار کشیدم، کسی نیامد. به دلیل شرایط حاکم بر جامعه، نمی‌توانستم حتی چراغ‌ها را روشن کنم، همه جا تاریک بود، فانوسی روشن کردم و در کنار پنجره اتاق، کنار پسرم كه يک سال و نيم داشت، چشم انتظار تا صبح نشستم و اضطراب آن روزها و بمباران را هنوز در وجودم حس می‌کنم، روزهایی که آژیر قرمز به صدا در می‌آمد و یک لحظه سکوت همه جا را فرا می‌گرفت و صدای بمباران.

شرقی در ادامه خاطرات خود از دوران جنگ تحمیلی افزود: پس از اینکه از کیش به اصفهان منتقل شدیم، همسرم معاون پدافند هوایی اصفهان شدند و حفاظت منطقه را برعهده داشتند، با اینکه اصفهان بودیم چون همسرم دیر وقت به منزل می‌آمدند و صبح زود باید به محل کار باز می‌گشتند، فرزندانم هفته به هفته همسرم را نمی‌دیدند. هنگامی که دخترم هشت ماهه و پسرم هفت ساله بود، مجدد در آزمون آموزش و پرورش شرکت و قبول شدم و به مدت دو سال در آموزش و پرورش اصفهان خدمت کردم.

وی گفت: با توجه به اینکه مجبور بودیم از شهری به شهر دیگر سفر کنیم، نتوانستم در رشته مورد علاقه فعالیت داشته باشم، همچنین در شهریورماه 64 برای دیدار خانواده به يزد آمديم که از اصفهان تماسی گرفته شد تا همسرم 24 ساعته خود را به جزیره خارک معرفی کنند، چرا که وجود سکوهای نفتی در جزیره و بمباران منطقه، موجب حساسیت شده بود. همسرم یک ارتشی بودند و از طرفی دوران جنگ هم بود و شرایط ایجاب می‌کرد در این زمان فعالیت پررنگ‌تری داشته باشند، بنده هم به دلیل شرایط کاری همسرم که دفاع از میهن و کشور را برعهده داشتند، گلایه‌ای نداشتم و سعی می‌کردم شرایط را برایشان فراهم کنم. لذا مجدد به اصفهان بازگشتیم و همسرم به جزیره خارک رفتند و گاهی به ما سر می‌زدند و با توجه به اینکه در پایگاه هوایی هشتم شکاری اصفهان سکونت داشتیم و محل فعالیت تدریسم در فلاورجان اصفهان بود، درخواست انتقالی از آموزش و پرورش شهر اصفهان دادم که بتوانم در این پایگاه فعالیت را ادامه دهم، اما با درخواست بنده موافقت نشد و به اجبار فعالیت بیرون از منزل را رها کردم.

ورود به عرصه مدیریتی 

وی ادامه داد: چند سالی گذشت و همسرم به منطقه عين خوش اهواز منتقل شدند، آن زمان پسرم در مقطع دبیرستان مشغول به تحصیل بود، به دلیل مهیا شدن شرایط مناسب برای تحصیل پسرم در سال 71 از پایگاه هوایی اصفهان به یزد آمدیم و در زمینه رشته تخصصی دانشگاهی در سازمان فضای سبز شهرداری یزد مشغول به فعالیت شدم، همسرم پس از مدتی مجدد از عين‌خوش اهواز به اصفهان مأموریت داشتند، بنابراین مراقبت از فرزندانم را به تنهایی به دوش کشیدم و به مدت 10 سال تنها در يزد بودیم، اما توانستم با برنامه‌ریزی صحیح در کنار فعالیت بیرون از منزل، مراقبت از فرزندانم را عهده‌دار باشم. آن زمان گاز نبود و گرمای منزل با بخاری نفتی تأمین می‌شد، وقتی از سرکار برمی‌گشتم باید به تنهایی همه فعالیت‌ها را انجام می‌دادم. هر چند دو فرزندم بزرگ شده بودند و کمک کاری برای بنده بودند، اما سختی‌هایی به همراه داشت.

شرقی بیان کرد: همیشه سعی کردم در کنار تعهد کاری که بیرون از منزل بر عهده دارم، شرایط خوب و ایده‌آلی در منزل حاکم باشد و همچنین در محیط کار و فعالیت‌های تخصصیم برای یزد کارهای با ارزشی انجام و به جا بگذارم، اعم از اینکه علاقه زیادی به کاشت گیاهان کم‌آبخواه داشتم، لذا به طراحی و ایجاد فضای سبز با  گیاهانی که در فضای سبز و مناسب با شرایط آب و هوایی یزد بود پرداختم و از طرفی به راه‌اندازی گلخانه بهاران اقدام کردم و فعالیت‌هایی همچون طراحی فضای سبز پارک کوهستان و...‌ را در کارنامه دارم.

وی با اشاره به سختی‌های بانوان شاغل گفت: بانوان شاغل در کنار فعالیت بیرون از منزل، دغدغه تربیت فرزند را دارند و معتقد هستم فرزندپروری سخت است اما زندگی با وجود فرزند شیرین‌تر می‌شود. زیرا که هنگامی که بزرگ می‌شوند و موفقیت آنان را می‌بینیم، سختی‌ها فراموش و لذت داشتن فرزند دو چندان می‌شود و در واقع فرزندان آرامش پدر و مادر هستند به‌ویژه زمانی که شاهد فعالیت و موفقیت آنان در جامعه هستیم. در این مسیر به خدا توکل کردم چراکه وقتی توکل به خدا باشد، سختی‌ها بدون مشکل  می‌گذرد. 

دغدغه‌های بانوان شاغل

شرقی به بانوان شاغل پیشنهادی ارائه داد و اظهار کرد: بانوان باید آرامش روحی داشته باشند و مورد حمایت خانواده قرار گیرند، خوشبختانه این مسیر از طرف خانواده برای من مهیا بود و توانستم به هر آنچه در بخش علمی‌ و فعالیت اجتماعی علاقه داشتم در کنار وظایفم در منزل برسم. البته متأسفانه مشکلی که برای بانوان شاغل وجود دارد، دغدغه ذهنی در خصوص نگهداری فرزند تا دوسالگی است، چرا که فرزند حداقل تا سن دو سالگی باید در کنار مادر باشد و نیاز بیشتر به محبت و آغوش مادر دارد، لذا می‌توان این شرایط را به نوعی قانونی و در ادارات در قالب مهدکودک فراهم کرد.

وی در پایان گفت: بانوان با توجه به نقش‌های همه جانبه‌ای كه در زندگی دارند، در کنار تعهد و صداقت، توكل به خدا داشته باشند و صبر و بردباری را پيشه کنند، قطعاً به هر آنچه در  برنامه دارند، خواهند رسید و موفق خواهند بود.

یادآور می‌شود، فاطمه شرقی یزدی پس از بیست و یک سال فعالیت در عرصه اجتماع با ارائه درخواست، به بازنشستگی نائل آمد تا بتواند به فرزندانش که شاغل بودند، کمک کند و آنان نیز بتوانند در مناصب شغلی مورد علاقه بدون دغدغه فعالیت داشته باشند. هم اکنون فرزند ارشد وی، فعال اقتصادی و دارای مدرک دکتری مدیریت، فرزند دوم عضو هیئت علمی و حائز رتبه‌هایی همچون انتخاب به عنوان نخبه علمی در جشنواره ملی و دو دوره پژوهشگر برتر استان و جز 10 مدرس برتر در جشنواره ملی مدرسین معلمین جوان و همچنین فرزند سوم نیز دکترای دامپزشکی و رتبه برتر تخصص جنین‌شناسی در کشور و دارای آزمایشگاه تخصصی دامپزشكی و همچنین مؤسسه‌ای شخصی در امور خیریه هستند.

انتهای پیام
captcha