«برای زندگی» عنوان جلد اول از گفتارهای تفسیری امام موسی صدر است که در زمان حضور ایشان در لبنان برای کادرهای جنبش امل و بهمنظور آشنایی این نیروها با آموزههای اسلام بیان شده است. مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر در تهران، این درسگفتارها را در دو جلد با عناوین «برای زندگی» و «حدیث سحرگاهان» ترجمه، چاپ و منتشر کرده است. شماره پیش رو به تفسیر سوره ماعون اختصاص دارد که در این گفتار، امام موسی صدر ایمان اسلامی را ایمانی توصیف میکند که با زندگی عادی و روزمره کاملاً در پیوند است و به پذیرش مسئولیتهای اجتماعی منجر میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ، فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ، فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ، الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ، وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ؛ به نام خداوند رحمتگر مهربان، آيا كسى را كه روز جزا را دروغ میخواند ديدى، اين همان كس است كه يتيم را به سختى مىراند و به خوراک دادن بينوا ترغيب نمىكند، پس واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافلند، آنان كه ريا مىكنند و از دادن زكات و وسايل و مايحتاج خانه خوددارى مىورزند.»
حقیقت این است که وقتی این آیات را میخواندم، گویی مطلب نویی یافتهام که پیش از این آن را تصور نمیکردم؛ زیرا از آموزههای اسلامی و روایات پیامبر(ص)، معنایی نزدیک به معنای این آیات درمییافتم. در حدیث آمده است: «کسی که شب را سیر میخوابد، در حالی که همسایهاش گرسنه است، به خدا و آخرت ایمان ندارد.»
بیشتر بخوانید:
از این حدیث درمییافتم که پیوندی ژرف میان ایمان به خدا و رسیدگی به امور مردم وجود دارد. ایمان اسلامی، ایمانی انتزاعی نیست که فقط مخصوص قلب و احساس آدمی باشد. ایمان اسلامی بیآنکه در عمل و ذات، پیرامون آدمی و رسیدگی به امور مردم تجلی یابد، او را به آفریننده هستی پیوند نمیزند. این مسئله را از حدیث دیگری از امیرالمؤمنین(ع) نیز دریافتم. از حضرت علی(ع) پرسیدند که آیا پروردگارت را میبینی؟ او گفت: «پروردگاری را که نبینم، عبادت نمیکنم.» سپس از حضرت پرسیدند که با چشمان سر میبینی؟ او گفت: «دیدگان او را نمیبینند؛ اما قلبها با حقیقت ایمان او را میبینند.»
از این روایات درمییافتم که پیوندی ژرف میان ایمان به خدا و خدمت به مردم و تلاش برای سعادت آنان وجود دارد: «آنکه صبح میکند و به امور مسلمین اهتمام ندارد، مسلمان نیست.» اما در قرآن آیاتی به این صراحت ندیده بودم، با اینکه بارها پیش از این سوره ماعون را خوانده بودم. حقیقت این است که بنابر روایات، قرآن گنجی است که شگفتیهایش پایانی ندارد و ژرفایش دستنیافتنی است. هرگاه انسان با آگاهی بیشتری قرآن را بخواند، مطلب نویی مییابد.
«أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»، آیا دیدهای کسی را که منکر دین است؟ کسی که خدا و رسولش و آخرت و احکام را انکار میکند؟ بهطور طبیعی این عبارت تنبیهی برای جمله بعد است. «أَرَأَيْتَ» یعنی دوست داری که ببینی؟ اگر منکر دین را ندیدهای، من او را به تو نشان خواهم داد. اگر دوست داری کسی را ببینی که دین را انکار میکند، به کسی نگاه کن که یتیم را میراند و بر اطعام مسکین تشویق نمیکند. این عبارت بهترین تعبیر برای تأکید در زبان عربی و تأیید مساوات و برابری است. آیا دوست داری منکر دین را ببینی؟ پس کسی را نگاه کن که یتیم را از خود میراند و بر اطعام مسکین هم تشویق نمیکند. بنابراین، دور کردن یتیم از خود و بیتوجهی به اطعام مسکین به تکذیب دین میانجامد و این همان معنای حدیث است: «کسی که شب را سیر میخوابد، در حالی که همسایهاش گرسنه است، به خدا و آخرت ایمان ندارد.» چنانکه میگویند به معنای دور کردن و راندن و طرد یتیم است. منکر دین حق یتیم را نادیده میگیرد، بر اطعام مسکین تشویق نمیکند، زمینهای آماده نمیکند و کاری صورت نمیدهد. بنابراین، رعایت حال یتیم و مسکین از شروط دین است و از بنیانهای پذیرفتن ایمان.
هر کس که این واجب عملی را منکر شود، خدا را انکار کرده، به او ایمان نیاورده و دین خدا را تکذیب کرده است. این بیان حجتی قاطع است که تعبیری بالاتر از آن نیست و جایی برای شک نمیگذارد: «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ، فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ، وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ» حقیقت این است که معنای درست ایمان به خدا و دین مستلزم رسیدگی و توجه به خلق خدا و امور جامعه و وضعیت مردم است و در غیر این صورت، ایمان در کار نیست. علت این است که ایمان به خدا به معنای ایمان به آفریننده جهان، خدای عالم عادل رئوف رازق رحیم است. خدایی که هر صفت نیکو و شایستهای از او آغاز میشود و به او نیز پایان مییابد، نقطه آغاز و پایان هر خیری. ایمان به خدا به این معنا مستلزم این است که ما به هستی بنیان نهادهشده بر حق و عدل ایمان داشته باشیم؛ زیرا که صفات آفریننده بر آفریدهاش منعکس میشود.
ما میتوانیم با آگاهی از ویژگیهای مدیر مدرسهای درباره آن مدرسه داوری کنیم. همچنین، از طریق ویژگیهای رئیس اداره درباره اداره و از طریق صاحبان هر مؤسسهای درباره آن مؤسسه داوری کنیم. خداوند هستی را آفریده و او نیکوترین آفرینندههاست؛ پس هستی نیکوترین مخلوقات است و انسان نیز نیکوترین مخلوقات. هستی را بیکم و کاست و آدمی را با فطرت نیکو آفریده است. بر این اساس و براساس اینکه جامعه و وضعیت آن ساخته آدمی است، این بشر است که جامعهای صالح یا ناصالح میسازد. در احادیث به این مسئله اشاره شده و در قرآن آمده است: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ...؛ به سبب اعمال مردم فساد در خشکی و دریا آشکار شد.» (روم، ۴۱)
پس اگر نقص، انحراف، پراکندگی، جهل، فقر و مرض در جامعه میبینیم، بیشک این همه به دست خودمان است. ما خود اینگونه خواستهایم، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه. ما خود جامعه و شیوه حکومت را ساختهایم .چگونگی تقسیم مسئولیتها میان مردم است که عقبماندگی یا پیشرفت را فراهم میکند. قرآن به صراحت میگوید: «...إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...؛ خدا چیزی را که از آن مردمی است، دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.» (رعد، ۱۱) پس اوضاع جامعه ساخته ماست و مشکلات اجتماعی، فقر، وجود مسکینی که طعام ندارد و یتیمی که سرپرستی ندارد، همه، نتیجه اراده و ساخته ماست.
پس همه این کمبودها نتیجه اعمال ماست و اگر ما به خدا و آخرت ایمان داشته باشیم، خود را مسئول آن میدانیم. این مسئله در آیهای از سوره انفال درباره واقعه بدر هم به صراحت آمده است: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ...؛ و اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان که دو گروه به هم رسیدند، نازل کردهایم، ایمان آوردهاید، بدانید که هرگاه چیزی به غنیمت گرفتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است.»
«إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ» یعنی پرداخت خمس برای خدا و رسولش و خویشان و ایتام و مساکین نتیجه ایمان به خدا و آخرت و رسالت است. بنابراین، ایمان به خدا مستلزم پذیرفتن مسئولیتهای اجتماعی و این از ژرفای ایمان است. فقط کافی نیست که بگوییم الحمدلله من ملتزم به واجباتم هستم، نمازم را میخوانم و روزهام را میگیرم؛ اما در عین حال همه آنچه پیرامونم میگذرد و بر مردم میرود، نادیده بگیرم. این نکته را آیاتی که خواندم، آشکارا بیان کردهاند. بنابراین، بیاحترامی به یتیم، رسیدگی نکردن به او و راندنش و بیتوجهی به مسکین انکار دین است. این معنا در احادیث بسیاری آمده، از جمله: «خداوند برکت را از سرزمینی که در آن کسی از فقر بمیرد، دور میکند» و یا اینکه «خداوند به آن سرزمین نگاه نمیکند» و در حدیث دیگری آمده است: «برکات خداوند از سرزمینی که فقیر در آن مرده است، دور میشود.»
فقیر از گرسنگی، بیماری، جهل، تغذیه سوء، نداشتن مسکن، نبود نور و هوای کافی در خانه، نبود سلامتی در منطقه، نبود پزشک، آب آلوده و بسیاری از این قبیل چیزها میمیرد، نه فقط به سبب گرسنگی. اینها همه مرگ است، مرگ مردم به سبب فقر. بنابراین، اگر در جایی کسی بمیرد، خداوند همه اهالی آنجا را مسئول میداند. این سخن به این معناست که عقبماندگی مردم منطقهای که به مرگ کسی میانجامد، مسئولیت فرد فرد اهالی آن منطقه است: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ...؛ و اگر مردم قریهها ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده بودند، برکات آسمان و زمین را به رویشان میگشودیم.» (اعراف، 96) «الْقُرَى» یعنی گروههای انسانی، چه بهصورت قبیله، چه بهصورت روستا و یا شهر. پس مؤمن به خدا مسئولیتهای اجتماعیاش را بر عهده میگیرد و ایمانش مستلزم توجه به جامعه است. بسیارند کسانی که تلاش میکنند میان این مفاهیم پیوند برقرار و آنها را از انسان دور کنند. این افراد میگویند که دین رابطه قلبی با خداوند است و آن را با زندگی عادی ما کاری نیست. هرگز چنین نیست، بلکه ایمان ما با زندگی عادی ما کاملاً در پیوند است. فعالیتهای اجتماعی ما از ایمان به خدا ریشه میگیرد. این است ایمان درست، ایمان زنده، ایمان تپنده و غیر از این، ایمان مرده است؛ ایمان فاسد، ایمان خواب و اینها اصلاً ایمان نیست.
گمان میکنم که عبارت بعدی این سوره هم تأکید همان معنای اول است؛ اما به شکلی دیگر. نخست بهصورت اجمالی مسئولیتهای اجتماعی را بیان میکند: «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ، فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ»؛ اما عبارت بعدی صورت تفصیلی مشکل و حل آن و بیان آموزه مورد نظر است. میگوید: آیا نماز ستون دین نیست؟ آیا نماز از فحشا و منکر باز نمیدارد؟ آیا اگر نماز پذیرفته شد، دیگر اعمال هم پذیرفته نمیشوند؟ آیا نماز مهمترین واجب در اسلام نیست؟ این مسئله روشن است. با این همه، کدام نمازگزاران؟ سه شرط، سه سبب و سه مانع منجر میشود که خداوند بگوید: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ».
نخست: «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»، «ساهی» از سهو گرفته شده و معنای سهو روشن است. گاهی میگوییم: «الَّذِينَ فی صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»، این سخن به این معناست که من نماز میگزارم؛ اما رکعت و یا بخش و سطری از نماز را فراموش میکنم. گاهی گفته میشود: «انا اسهو عن صلاتی»، معنای عبارت این است که من نمازم را فراموش کردم؛ اما معنای آیه نه این است و نه آن؛ زیرا در آیه میگوید: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ»؛ یعنی فرض شده است که نماز به جای میآورد؛ پس معنای «الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» چیست؟ فرض بر این است که شخص نمازش را خوانده، پس چگونه در آن سهو کرده است؟ به روشنی منظور کسی است که به روح نماز، جوهره نماز، نیت نماز، شروط صحت نماز و نقص در نماز اهمیتی نمیدهد؛ یعنی کسی که به نماز احترام نمیگذارد و از آن غفلت میکند، کسی که در نماز سهلانگاری میکند، آن را نادیده میگیرد و انکار میکند. این مسئله در روایات بسیاری آمده است: «از من نیست آنکه نماز را کوچک شمارد.» نباید نماز را کوچک شمرد. قرآن تأکید میکند که نمازها را پاس دارید. امر به محافظت از نماز غیر از امر به ادای نماز است. امر به نماز یعنی نماز را به جا آور؛ اما نمازها را پاس دارید، یعنی مراقب نماز باشید؛ یعنی نماز را با همه شروط نماز به جای آورید، در وقت نماز و با رعایت همه واجبات نماز. پس شرط نخست بیتوجهی نکردن به نماز و کوچک نشمردن آن، احترام به نماز و ادای آن در وقت و با همه شروطش است. از جمله شروط نماز، طهارت و غصبی نبودن مکان نمازگزار و در وقت خواندن آن است.
«الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ»، ریا چیست؟ ریا به این معناست که انسان نماز میخواند؛ اما نه برای خدا، بلکه برای مردم و کسب مجد. ریا چه در جزئی از نماز باشد، چه در شروط و شکل و مستحبات، آن را باطل میکند. در توضیح باید بگوییم، کسی که برای خدا نماز میخواند، میتواند مکان گرمی برای خواندن نماز انتخاب کند. کسی که میخواهد وضو بگیرد، میتواند با آب گرم وضو بگیرد. این نیتها غیرالهیاند؛ اما نماز را باطل نمیکنند. من میخواهم نماز بخوانم و برای این کار، اینجا را انتخاب میکنم که فرش دارد. این مسئله آسیبی به نماز نمیرساند. اینها نیاتی غیرخداییاند؛ اما مبطل نماز نیستند.
به این نیتها مباح گفته میشود؛ اما اگر ریا به عمل انسان راه یافت، اساساً نماز برای غیر خدا میشود. در حال نماز خواندن من کسی وارد میشود، از همینرو نمازم را طولانی و قرائتم را فصیحتر میکنم، آیات را نیکوتر میخوانم، با خشوع نماز را ادامه میدهم و سجود و رکوعم را طولانی میکنم تا از مردم بزرگی و مجد کسب کنم. این نماز باطل است، حتی این مسئله درباره مستحبات هم صادق است؛ مثلاً من بنابر عادت قنوت نمیخوانم و یا یک تسبیح و یک تکبیر بیشتر نمیگویم؛ اما به سبب حضور شخص دیگری در آغاز نماز هفت بار تکبیر میگویم. ریا در مستحبات نماز هم مبطل است. ریا بیماری دشواری است. آدمی از جایی که گمان نمیبرد، گرفتار ریا میشود. اگر آدمی هوشیار نباشد، اگر به دقت انگیزههایش را در نماز، چه بهصورت کلی و چه بهصورت جزئی بررسی نکند، گرفتار این بیماری میشود. بیشک نمازی که از روی ریا باشد، انسان را از خدا دور میکند. باید به این مسئله مهم توجه داشته باشیم. نمازی که برای خداست، آدمی را به خدا نزدیک میکند و نمازی که برای خدا نباشد، آدمی را از خدا دور میکند: ای کاش نماز نمیخواند. چرا؟ زیرا نمازی که برای خداست، ایمان را قویتر میکند؛ چون آدمی ایمانش را در عملش به کار گرفته است، گویی ایمان به خدا را تغذیه میکند. این سخن ضمن بیش از ۱۵ روایت در تفاسیر شیعه و سنی آمده و بیشتر این روایات از پیامبر اکرم(ص) است.
طبیعتاً آیه «وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» نشانه و رمز است؛ یعنی کسانی که مانع همکاری و کمک به همسایه میشوند، کسانی که کمک خود را از خلق خدا دریغ میکنند. بار دگر به نقطه آغاز رسیدیم؛ نمازی که ستون دین است، نمازی که مسئله اصلی دین است، اگر با سهلانگاری همراه باشد و یا از روی ریا باشد و یا با نادیده گرفتن نیاز دیگران همراه باشد، پس وای بر نمازگزاران. میبینیم که این سوره مبارک چگونه ابعاد گوناگون دین را با هم پیوند میزند: میان ایمان به خدا، تصدیق روز جزا، نماز برای خدا، تلاش برای اصلاح نیت، خدمت به یتیم، کمک به یتیم و همکاری و کمک به دیگران پیوند برقرار میکند.
خلاصه آیات این است که دین مجموعهای جداناپذیر است. نمیتوان مدعی ایمان به خدا و قلب پاک شد؛ اما امور دیگران، مصلحت دیگران و نیاز دیگران را نادیده گرفت. این مفهوم اسلامی را به روشنی از این آیات درمییابیم و شکی هم در آن نیست. این چیزی است که من از این سوره فهمیدم و از خداوند میخواهم تا این سوره را همچون نوری در قلب و اعمال و فعالیتهایمان قرار دهد.
انتهای پیام