جنبش دانشجویی نیازمند مانیفستی جدید برای شرایط جدید است. امروز بعد از گذشت حدود ۷۵ سال از شکلگیری جنبش دانشجویی در ایران، این جنبش نیازمند بازنگری است و درواقع باید خود را آسیبشناسی کند تا بتواند نیازهای خود و جامعه و هویت خویش را بشناسد و متناسب با شرایط جدید، نقشه راهی برای آینده تدوین کند. همچنین، این جنبش به تغییر پارادایم نیاز دارد و درواقع باید به جنبشی اخلاقی عزیمت کند.
ضرورت امروز جنبش دانشجویی، بازنگری و تدوین مانیفست جدید است. روش مدنظر من برای تدوین این مانیفست، توجه به اسلوب دیرینهشناسی فوکو است. طبق این اسلوب، ما مسئلهای در زمان حال داریم که برای حل آن به تاریخ و گذشته برمیگردیم؛ یعنی اگر جنبش دانشجویی را در دهههای گوناگون بررسی کنیم، درواقع به دنبال پاسخی برای امروز خود هستیم و در این بازگشت تاریخی، فوکو اشاره میکند که ابتدا باید به نقطه آغاز و نقطه صفر یک پدیده بازگشت، البته نه به آن معنا که علتالعللی برای آن پدیده پیدا کنیم، بلکه درواقع آن پدیده شبیه بذری است و ما میخواهیم قابلیت مفقودشده آن بذر را پیدا کنیم. ممکن است آن بذر رشد نکند، شرایط و الزامات و بازیگرانی در رشد آن دخالت دارند و این عوامل گاه پراکندهاند و بازیگرانی که در این پدیده نقش ایفا میکنند، باید شناسایی شوند.
بعد از آن باید به اولین صورتبندیهای این پدیده توجه کنیم؛ بنابراین اگر بخواهیم به تاریخچه جنبش دانشجویی برگردیم، باید به نقطه آغازین آن، بازیگران و صورتبندیهایی که در دل خود داشته است، توجه کنیم. با توجه به اسلوب دیرینهشناسی فوکویی میتوان به ماهیت جنبش دانشجویی نگریست و سپس مؤلفهها و ویژگیهای این جنبش را استخراج کرد، اینجاست که باید به تبیین وضع حاضر جنبش دانشجویی پرداخت و در مرحله سوم باید نقشه راهی برای آینده آن تدوین کرد.
از جمله مؤلفههای جنبش چپگرای اسلامی، مبارزه با استکبار جهانی، عدالتخواهی اجتماعی، دفاع از محرومین، حمایت از دولت وقت، حمایت از سازمانهای آزادیبخش اسلامی، حمایت از پروژه اسلام ناب محمدی(ص)، مبارزه با متحجرین و مرفهین بیدرد، سازشناپذیری در مقابل آمریکا، مخالفت با صلح تحمیلی و طرفداری از حضور در جبههها بود.
میتوان نقطه آغاز و نقطه صفر جنبش دانشجویی را در سال ۱۳۳۲ جستجو کرد، آغازی که پس از خروج یک دیکتاتور (رضا شاه) و باز شدن فضای سیاسی کشور و تحت تأثیر گفتمان روشنفکران چپ، همراه با برتری آنان و متأثر از گفتمان غالب روشنفکران آن روز ایجاد شد. وجود مکانیسم انتخابات و رقابت آزاد بهمنزله نماد دموکراسی را میتوان در تنظیم روابط درونی جنبش مشاهده کرد. تشکلهای دانشجویی در آن سالها اهداف عالیتری را نسبت به مشکلات صنفی دانشجویان نمایندگی میکردند و مسائل ملی و جهانی را وجهه همت خود قرار داده بودند. تجددخواهی، شیفتگی به علم جدید و نگاه انتقادی و اعتراضی و همچنین پیگیری آرمانهای جهانی را میتوان ویژگی مشترک همه آنها در ادوار گوناگون دانست.
ضرورت فعلی جنبش دانشجویی، ایفای نقش بهمثابه جنبشی اخلاقی در جامعه است. جنبشها حرکتهایی خودجوش، جمعی و معطوف به هدف هستند که خارج از نهادهای رسمی دنبال میشوند و این نوع جنبشها در دهههای گذشته تغییرات عمدهای در جهان ایجاد کردهاند.
آرمانهای عدالتطلبانه، آزادیخواهانه، رفاه، توسعه، پیشرفت و سایر آرمانهایی که به تناوب در جنبش دانشجویی وجود داشته است، اگر به گزارههای اخلاقی قابل فهم برای مردم تبدیل نشوند، هیچ تأثیری نخواهند داشت.
از نگاهی دیگر، جامعه ایرانی در طول تاریخ همواره جامعهای دینی و اخلاقی بوده است و بر همین اساس نمیتوان نسبت به دین و اخلاق در این جامعه بیتفاوت بود. اگر به رخدادهای اجتماعی در جامعه ایران نگاه کنیم، همین مهم تائید میشود، بهگونهای که انقلاب اسلامی ایران نیز حاصل جنبشی اخلاقی به شمار میآید.
جنبش دانشجویی برای ادامه حیات خود ناگزیر است در افکار عمومی نفوذ پیدا کند و باید وارد ساحت اخلاقی شود، چرا که جنبش صرف سیاسی به نتیجه نمیرسد. اگر فقط شعارها و آرمانهای عدالتطلبانه، آزادایخواهانه و... بدون توجه به بافت دینی و اخلاقی جامعه سر داده شود، به جایی نخواهد رسید. ضرورت جامعه ما نیز چه به لحاظ نقد حاکمان و چه به لحاظ ضعفها و آسیببهای اجتماعی و اخلاقی درون جامعه، همین است و اگر جنبش دانشجویی بخواهد در جامعه تأثیرگذار باشد، باید به سمت جنبش اخلاقی برود. این حرکت، سطح جنبش دانشجویی را ارتقا میدهد و آن را به مطالبات جامعه پسامدرن نزدیک میکند.
پیوند این جنبش اخلاقی با دین نیز یکی از نکات اساسی است، به نحوی که همواره دین پشتیبان اخلاق بوده، آن را حفظ میکند و به آن جهت میدهد و اخلاق نیز لازمه فهم درست دین و هدایتبخشی آن است. هویت دینی و اسلامی جنبش دانشجویی ضرورتی واقعی و ناگزیر است و نگاه زینتی و غیرلازم به آن، آسیبزا و مخرب خواهد بود.
در تنظیم رابطه جنبش دانشجویی با حکومت و ضعفها و مشکلات تشخیصدادهشده در آن، سه رویکرد میتوان داشت؛ تضعیف، تأیید و تکمیل. دو رویکرد اول نادرست و غیرمفید هستند و به جای آن باید به تربیت نیرو، کادرسازی و رفع نواقص موجود اهتمام داشت.
از دستنوشتههای زندهیاد داريوش (مصطفی) اسماعیلی، معاون فرهنگی سابق جهاددانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام