سیدهزهرا حسینینژاد، مشاور و روانشناس خانواده در گفتوگو با ایکنا از قم درباره وظایف مادری اظهار کرد: برای اینکه یک مادر بتواند یک فرزند موفق تربیت کند، خودش باید یک سبک زندگی سالم در ابعاد مختلف از جمله جسمی، عاطفی، اجتماعی و معنوی داشته باشد و به این سبک زندگی باور داشته باشد، در این صورت میتوان تربیت فرزندان سالم را متصور شد؛ به عبارت دیگر اگر مادری میخواهد فرزندان شادی داشته باشد باید خودش هم زندگی شادی را تجربه کرده باشد.
وی افزود: برای مثال اگر مادری فرزندی موفق از نظر علمی میخواهد باید خودش اهل علم و مطالعه باشد و از بدگویی کردن از شرایط دانشگاه و علم دوری کند، چراکه این حرفها اثر الگویی برای فرزند دارد، البته وقتی از نقش مادر در تربیت فرزند حرف میزنیم منکر نقش پدر نیستیم، چراکه در بسیاری از موارد تربیتی هم پدر و هم مادر در تربیت فرزند نقش دارند، ولی نقش مادر در ایام اولیه زندگی تا نوجوانی پررنگتر است.
حسینینژاد با اشاره به رابطه بین فرزند و مادر اظهار کرد: مادرها اولین پناهگاه فرزندان از لحاظ عاطفی میباشد و رابطه عاشقانه بدون چشمداشت بین مادر و فرزند وجود دارد که اگر این رابطه براساس یک قاعده درست شکل بگیرد و به سلامت هم ادامه پیدا کند میتواند تضمینکننده حفظ تعامل با والدین تا دوره نوجوانی باشد، چراکه والدین تا قبل از نوجوانی، ۸۰ درصد تأثیرگذاری بیشتری بر روی فرزندان خود دارند.
وی با تأکید بر تأثیرگذاری والدین تا سنین نوجوانی گفت: چه والدین بخواهند چه نخواهند تأثیرگذاری آنها از سن ۱۲ سالگی به بعد پایین میآید که حتی تا سن ۱۸ سالگی، والدین شاید حدود ۲۰ درصد تأثیرگذاری روی فرزندان خود دارند که همین ۲۰ درصد هم مشروط به داشتن رابطه سالم با فرزندان است، چراکه اگر همین رابطه سالم هم وجود نداشته باشد نوجوان دست به مخالفتورزی با والدین میزند.
روانشناس خانواده در خصوص رایجترین اشتباه مادران ایرانی در تربیت فرزندان بیان کرد: یکی از بزرگترین اشتباهات مادران ایرانی در تربیت فرزندان، عدم استقلال کافی برای آنها و ایجاد نکردن فرصت و تجارب گوناگون برای یادگیری مهارتهای مختلف است، خیلی از مادرهای ایرانی با تحت فشار گذاشتن خود با فداکاریهای بیش از اندازه تا یک سنی تمام کارهای فرزندان را به عهده میگیرند که هم باعث ایجاد خستگی برای خود میشود و هم فرصت استقلال شخصیتی را از کودکان میگیرند.
وی تصریح کرد: اگر کودکان در همان سنین اولیه کودکی یاد بگیرند که روی پای خودشان بایستند خیلی سریعتر میتوانند اعتماد بهنفس لازم را کسب کنند، ولی برخی از مادران ایرانی با رفع افراطی نیازهای فرزندانشان باعث وابستگی و عدم یادگیری مهارت در فرزندان میشوند که در نهایت اعتماد بهنفس فرزندان نیز پایین میآید و فرزندان متوقعی به جامعه تحویل میدهند.
وی با بیان اینکه آیا مادران شاغل میتوانند بین محل کار خود و تربیت فرزندان تعادل برقرار کنند، گفت: یکی از مقتضیات جامعه امروز، کار کردن زنان در بیرون از خانه است، به همین خاطر مدیریت کردن خانه و تربیت فرزندان ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرد، نکته مهم این است که هر چه سن کودک پایینتر باشد، دور بودن مادر از فضای خانه و کودک باید به حداقل برسد.
این مشاور خانواده افزود: هر چه کودکان بزرگتر شوند و پا در عرصههای اجتماعی بگذارند، حضور مادر نیز میتواند در فضای خارج از خانه پررنگتر شود که البته این قضیه برای همه صادق نیست، چراکه ممکن است افراد مجبور باشند اوقاتی را خارج از خانه کار کنند و ساعت کاریشان دست خودشان نیست، در این موارد مادر باید توجه داشته باشد که شرایط کار و شغل نباید به نحوی باشد که تمام انرژی مادر را به خود اختصاص دهد و چیزی جز خستگی برای مادر نماند.
حسینینژاد ادامه داد: به مرور زمان اگر شغل مادر باعث تأثیرگذاری در تربیت فرزند شود، آسیبهای جدی به فرزندان و محیط خانه میشود، راهحلی که پیشنهاد میشود با یک مدیریت و تفاهم با اعضای خانه در مسئولیتهای داخل و خارج خانه میتوان مانع خستگی مادر شد، وگرنه یک مادر خسته، مادری پرخاشگر خواهد بود، چون وقت و حوصله کافی برای تربیت فرزندانش ندارد و دائماً با توجه افراطی و مصنوعی میخواهد این کمبود را جبران کند که باعث آسیب میشود.
روانشناس خانواده با اشاره به یکی ویژگی خوب برخی از خانوادهها گفت: یکی از ویژگیهای خوبی که هنوز در برخی از خانوادهها وجود دارد داشتن یک سفره گرم در خانه است که از عهده مادران چنین چیزی بر میآید، یعنی توجه به گرم بودن، خوشمزه بودن سفره میتواند نویدبخش وجود محبت در بین اعضای خانواده باشد. در یک خانواده فرض کنید که فرزند وقتی از مدرسه میآید به جای یک سفره گرم، خودش غذای خود را آماده میکند، مادر وقتی از محل کار میآید نیز خودش غذا میخورد و دیگر اعضای خانواده نیز همین رفتار را دارند، تکرار شدن این قضیه آسیبزاست باید حداقل یک تا دو وعده سفره با هم را در خانواده باید داشته باشیم.
حسینینژاد با بیان تفاوت تربیتی مادر در خصوص پسر و دختر اظهار کرد: تا یک سنی دختر و پسر در کلیات مشترک هستند، مگر موارد جزئی که مربوط به نوع شخصیت دختر و پسر میشود، که حتی ثابت شده است تا یک سنی وابستگی پسران به مادر بیشتر از دختران است، در حالی که خیلیها فکر میکنند پدر نقش اصلی را در ارتباط عاطفی برقرار میکند و پدر در واقع نقش الگودهی و اجتماعی کردن پسر را میتواند بازی کند.
وی تصریح کرد: نقش عاطفی و ارتباط اولیه با پسر بر عهده مادر است، اما با رسیدن به سن نوجوانی که پسر و دختر نقش جنسیتی آنها باید توسط مادر پذیرفته شود در حدی که هویت آنٰها تعیین شود، در اینجا نقش والد همجنس خیلی پررنگ میشود، اما نقش والد جنس مخالف بیتأثیر نیست؛ برای مثال نقش پدر برای دختر در سن نوجوانی از لحاظ ایجاد حس مثبت نسبت به جنس مخالف که میتواند متضمن آرامش دختر باشد را مؤثر میدانیم.
این روانشناس خانواده یادآور شد: نقش مادر تا آخر عمر برای فرزندان همچنان پررنگ خواهد بود، چراکه فرزند در هر سنی باشد خودش را بچه پدر و مادر خود میبیند و مادر او را بهعنوان یک فرزند پذیرفته است؛ برای مثال فرزند ۵۰ ساله وقتی مریض میشود مادر همچنان میگوید فرزند من مریض است، این موهبتی است که خداوند در انسان گذاشته، اما نباید به این بهانه مانع مستقل شدن فرزندان شوند.
انتهای پیام