عبدالحسین طالعی، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه قم در آستانه سال تحصیلی جدید طی یادداشتی اختصاصی که در اختیار ایکنای خوزستان قرار داده است، یازده نکته دینی درباره تربیت کودکان و نوجوانان را برشمرده است.
متن این یادداشت را با هم میخوانیم:
در دفترچه کنکور، دروس مختلفی هست که جلوی درسها ضریب آنها را نوشته است، برخی دروس، ضریب بالاتری دارند. نمونه دیگر، فرض کنید مریضی را به بیمارستان بردهاند، این مریض هم قلبش درد میکند و هم بند انگشت دستش؛ در بیمارستان اول قلب را معالجه میکنند، چون شخص بدون قلب نمیتواند زنده باشد.
دین مانند یک درخت است. این درخت ریشه، تنه و شاخه و برگ دارد. برخی شاخهها بزرگ و برخی کوچکند. درخت به چه چیز زنده است؟ به ریشه. اگر شاخهای از این درخت پوسید یا دچار آفت شد آن شاخه را قطع میکنند. حیف است ولی برای اینکه ریشه سالم بماند این کار را میکنیم. فرض کنیم درخت را با ریشه از خاک در آوردیم و آن را برعکس قرار دادیم یعنی شاخهها روی زمین و ریشهها در هوا. این درخت به جایی میرسد؟ خیر. درخت همان درخت است، اما تعامل ما با آن تغییر کرد. قرار بود ریشهها از زمین تغذیه کنند و شاخهها از آفتاب. وقتی ریشه در معرض هوا قرار گرفت از بین میرود. در بحث دین این طور عمل میکنیم یعنی درخت دین را وارونه گذاشتیم و انتظار داریم که میوه بدهد.
امام صادق(ع) فرمودند: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ» میدانید که در زبان عربی به «ریشه»، اصل و به شاخه «فرع» گفته میشود. اصول دین، ریشههای درخت دین هستند و تمام احکام، فروع دینند. ریشه همه ریشهها در اصول دین، امامت و ولایت چهارده نور پاک و دشمنی با دشمنان آنها است(تولی و تبری). امام صادق(ع) فرمودند: «ما ریشه همه خیرات هستیم.» و در ادامه حدیث فرمودند: «فَمِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِيدُ وَ اَلصَّلاَةُ وَ اَلصِّيَامُ وَ كَظْمُ اَلْغَيْظِ وَ اَلْعَفْوُ عَنِ اَلْمُسِيءِ وَ رَحْمَةُ اَلْفَقِيرِ و ...» یعنی توحید و نماز و روزه و کظم غیظ و گذشت و مهربانی با نیازمند ... از شاخههای ما است. (روضه کافی، حدیث شماره 336). تمام خوبیها و نیکیها، شاخه این درخت هستند. «وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ» و دشمنان ما ريشه هر شر و تباهى هستند.
کسی که قبول کرد باید خدا را دوست بدارد و بداند چون خدا را دوست دارد باید اهل بیت(ع) را دوست بدارد و شیطان را دشمن بدارد و چون باید شیطان را دشمن بدارد باید خلفای غاصب را دشمن بدارد. اگر کسی اینها را پذیرفت، بقیه راه دیگر آسان است. اگر کسی امام حسین(ع) را دوست بدارد باید بداند که امام حسین(ع) دوست دارد ما اهل نماز و روزه و حجاب، خوش اخلاقی و گذشت باشیم. امام صادق(ع) در این کلمات روش تربیتی ارائه کرده است.
با توجه به حدیث «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ» ممکن است این سؤال مطرح شود که چگونه در حدیث میخوانیم «نماز ستون دین است.» شیخ مفید که یکی از ارکان تشیع است در کتاب «المقنعه» که رساله عملیه ایشان است(در ص 34) مینویسد: «و الصلاه عماد الدین، بعد المعرفه بالله و رسوله و الائمه الراشدین» نماز عمود دین است، اما پس از معرفت به خدا و رسول(ص) و ائمه(ع) است. این مطلب را جاهای مختلف طرح کردم. در یکی از این موارد، کسی گفت: پیام جمله شیخ مفید این است که اگر معرفت به خدا و رسول(ص) و ائمه داشتیم دینی هست تا نماز، عمود آن خیمه باشد. اگر معرفت نبود، دینی نیست.
برای نمونه حجاب زنان داعشی بیشتر از همه است، ریش مردانشان هم بلند است اما وقتی معرفتی در میان نباشد، تمام اینها بیفایده بلکه مضر میشود چون معرفتی پشت آن نیست. گاهی ما معرفت را به این معنی میدانیم که دیندانی ما بالاتر برود، یعنی روز تولد و وفات ائمه(ع) را بدانیم و اطلاعات عمومی ما در این باره بالا برود. معرفت، این نیست. معرفت از مقوله اعتراف است. انسان به چه چیز اعتراف میکند؟ به آن چیزی که با تمام وجود باور کند و وقتی به آن باور پیدا کرد برای او مسئولیتآفرین میشود. اطلاعات دیگر شاید چنین مسئولیتی به همراه نداشته باشند. پس معرفت، علم خنثی و بیمسئولیت نیست. اینکه فرمود: «مَن ماتَ وَ هُوَ لا يَعرفُ إمامَهُ ماتَ مِيتةً جاهليّةً» معنیاش این نیست که اطلاعات بسیاری درباره امام داشته باشم، بلکه معنی آن این است که به آنچه میدانم باور داشته باشم و در زندگی بهکار بگیرم.
بنابراین برای فرزندانمان تبیین کنیم خدایی هست و خداوند افرادی را فرستاده تا ما را به سمت او هدایت کنند و به در خانه او ببرند. باید آنها را دوست داشته باشیم. لازمه این دوستداشتن، عمل به تمام احکام است. این یک بیان خیلی کلی است. سلیقهها، ابتکارات، اینکه چه بیانی را بهکار بگیریم هم خیلی کمک میکند. یکی از راهبردهای اجرایی من این است که هر چند وقت یکبار دغدغهمندان دور هم جمع شوند، ابتکارات و بیانهای مؤثر به اشتراک گذاشته شود. وقتی ریشه محکم شد، شاخهها مسیر خود را میروند.
نکته دوم این است که ما اصل تدریج را فراموش نکنیم. در مسئله بیحجابی مثالی میزنم. مبدأ بیحجابی کجاست؟ قصه درافتادن با حجاب از اواخر قاجار شروع شد. آن هم با یک لشکر؛ لشکری که یک گردانش ادبیات، یک گردانش هنر و یک گردانش سیاست و یک گردانش رسانه بود. یعنی یک لشکر با گردانهای مختلف برای مبارزه با حجاب به میدان آمد. 200 سال است در این زمینه کار شده است. برای مقابله با این 200 سال، چه انتظاری داریم؟ کاری به قضایای اخیر نداریم. اصل ماجرا از دوره قاجار شروع شد. واقع بین باشیم. سیل وقتی میآید نباید به یک فردی که از نظر عقاید ضعیف است بگویم تو باید پهلوان باشی.
اصل دیگر این است که یک وقت امکان داریم بین بد و خوب انتخاب کنیم. طبعاً خوب را انتخاب میکنیم، اما گاهی انتخاب بین بد و بدتر است، گاهی بدتر و بدترین.
به ظاهر افراد قناعت نکنیم؛ نه به ظاهر خوب، نه به ظاهر بد. قضاوت قطعی نکنیم. ریاکاری و نفاق از درسهای اولیه شیطان است که برخی ممکن است برای رسیدن به منفعتی خود را متدین نشان میدهند و برخی جوانها ممکن است برای اینکه در بین بقیه دوستانشان جایی باز کنند ظاهر خود را امروزی کنند. باید پردههای ظاهر را کنار بزنیم. لازمه این شناخت، صمیمت است.
حدیثی در مقدمه (مؤلف) کتاب کافی وجود دارد که حدیث فوقالعادهای است. مرحوم کلینی در قرن چهارم مشکلی را طرح میکند که امروز هم مشکل ما است. مرحوم کلینی در این کتاب از عدهای گله میکند که میگویند ما دینداریم اما در این دینداری به ابزارهای اصلی متمسک نشدهاند. برای نمونه به سراغ شخصیتها رفتهاند. حدیث کلینی چنین است: «مَنْ أَخَذَ دِينَهُ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زَالَتِ اَلْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ وَ مَنْ أَخَذَ دِينَهُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ رَدَّتْهُ الرِّجَالُ» کسی که دین خود را از کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) میگیرد، در دینش از کوه محکمتر است، اما کسی که دینش را از «افواه الرجال» میگیرد یعنی دینش را متکی بر شخصیتها قرار میدهد، همان شخصیتها موجب میشوند او بی دین شود.
این یک قانون کلی است که به ما یک کلید تربیتی میدهد و آن این است: به افراد تحت تربیت خود بگوییم، هیچ شخصیتی غیر از چهارده معصوم (در عظمت افراد و علمای دین، بحثی نیست) برای ما شاخص و استاندارد نیست. ما فقط برای این چهارده نور پاک میگوییم: «فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ». علمای ما سرمایههای ما هستند، اما احتمال اشتباه آنها وجود دارد و از این بابت نگران نباشیم.
نکته بعدی را براساس حکمت 70 نهجالبلاغه میگویم. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «مَن نَصَبَ نَفسَهُ للنّاسِ إماما فليَبدأ بتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرِهِ، و ليَكُن تأديبُهُ بسِيرَتِهِ قَبلَ تأديبِهِ بلِسانِهِ، و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤدِّبُها أحَقُّ بالإجلالِ من مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤدِّبِهِم» یعنی کسی که خود را الگوی مردم قرار داد، ما چه بخواهیم چه نخواهیم برای فرزندان خود یا شاگردان و گاهی اطرافیان، الگو میشویم، اول به خود تعلیم بدهد، بعد به دیگران. تربیت او به وسیله عمل و سیره بر تربیت به زبان مقدم باشد. یعنی با عملش تربیت کند. بعد فرمود کسی که خود را تعلیم و تربیت بکند، از کسی که معلم و مربی دیگران است، به احترام شایستهتر است.
این را بدانیم تا از خود شروع نکنیم، کلام ما در دیگران اثر نمیکند. این نکته را هم باید بدانیم انسان مختار است. اینکه انسان مختار است، یک موهبت بزرگ است. خداوند به انسان اختیارات بزرگی داد. نباید اختیار را نادیده بگیریم. قرآن کریم میفرماید: «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی ما پیامبر(ص) و کتاب و معجزه فرستادیم تا مردم اقدام به خوبی و کار خیر و ایمان اقدام کنند. نفرمود: انبیا اقدام کنند یا مردم را وادار کنند. فرمود مردم خودشان باید اقدام کنند: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (انسان، 3)
عقل، حجت بزرگ خداست. پیشنهاد میکنم کتاب «عقل» آقای بنی هاشمی را بخوانید. مسائل را به خوبی روشن کرده است. وقتی امام کاظم(ع) میفرماید خداوند دو حجت بر مردم دارد؛ حجت ظاهر و حجت باطن. نشان میدهد بسیاری از مسائل با چراغ عقل روشن میشود.
یکی از دشمنان عقل، لجاجت و تعصب است. اگر بتوانیم در افراد تعقل را حاکم کنیم خیلی کار بزرگی کردهایم و گرنه موج رسانهای اینگونه است که باعث میشود برخی افراد به طور کلی تلویزیون را تحریم کنند و آن را درست ندانند. یا هر چه خبر از فلان شبکه منتشر شود درست بدانند. لجاجت انسان را محروم میکند. وقتی انسان تعقل را حاکم نکند منفی یک طرف خاص و مثبتهای یک طرف خاص را میگوید.
با تعقل برخورد کنیم. اگر با تعقل برخورد کردیم، ناکارآمد بودن یک مدیر در کشور را بر سر نماز و روزه خراب نمیکنیم.
نقاد باشیم. نقد، بدگویی نیست. در نقد، خالصی و ناخالصی سنجیده میشود. باید افراد را اینطور بار بیاوریم که وقتی سخنی را شنیدند نه بهطور کامل آن را بپذیرند و نه بهطور کامل رد کنند. سرانه تفکر باید بالا برود. گرفتاری ما نبود تفکر است. برای نمونه گاهی کسی طبق رژیم غذایی خاصی، غذا میخورد. این فرد چاق نمیشود ولی قوی میشود. هیکل بزرگ نمیشود، اما قوت پیدا میکند، اما کسی هم هست که زیاد میخورد. این فرد، چاق میشود اما بدنش ضعیف است. ما آدمهایی شدهایم که طبق برنامه، نمیخوانیم. یک سری موانع بیرونی است. در روایات میخوانیم «کسی که حکیمی ندارد تا دستش را بگیرد، هلاک میشود.» نسل ما گرفتار این مسئله است. بنابراین به اندازه توان و امکانات خود باید به اطرافیان خود، قدرت نقادی بدهیم. ذهنشان را سبک کنیم. کسی که قدرت نقادی ندارد، ذهنش سنگین است مدام میگوید فلانی حق مطلق و فلانی باطل مطلق است. این طور نیست.
یک اصل مهم تربیت، مشارکت فرزندان در برنامههای دینی است. از جوانان برای برنامههای دینی کمک بگیریم. این خیلی مهم است. تعاملی و دو طرفه برخورد کنیم. برای نمونه در اجرای مداحی یا خواندن زیارت عاشورا از یک نوجوان یا جوان دعوت کنیم. بعد او را تشویق کنیم. نیاز نیست حتماً مداح معروف دعوت کنیم. ببینیم آیا میخواهیم کار خود را به رخ دیگران بکشیم یا میخواهیم برنامه ما برای یک جوان یا نوجوان بار تربیتی داشته باشد؟ فریب کمیت را نخوریم. کمیت کارساز نیست.
باید از امکانات موجود در فضای مجازی و تکنولوژی استفاده کنیم. باید انجام وظیفه کنیم. سخنان استوار اهل بیت(ع) را به کمک فضای مجازی و امکانات مختلف آن نشر بدهیم. برکت این سخنان از ناحیه خودشان است.
برخی از بحثهای ما باید برون دینی شود؛ یعنی تعقلی. نسل کنونی سخن تعقلی میخواهد. فضای مجازی را به این نقطه رسانده است. اینترنت تمام دیوارهای خوب و بد را فروریخته؛ کتاب «الغدیر» که ما راهی برای رساندن آن به سعودیها نداشتیم امروزه در موبایل سعودیها هست، یا کتاب ضالهای که دوست نداشتیم به دست فرزندان ما برسد، اکنون به راحتی در موبایلها یافت میشود. در عصر کنونی، دیوارهای خرافی فروریخته، این خوب است، اما دیوارهای خوب ریخته است. برای نمونه اگر بگویی امام صادق(ع) چنین فرمودند، میگوید این مربوط به نسل گذشته است. پس باید بگردیم استدلالهای تعقلی را بیابیم. بیانهای کوتاه تمثیلی داشته باشیم. تفسیر نور آقای قرائتی را بخوانید و از تمثیلهای ایشان بهرهمند شوید.
سحر بیدار شوید. یک ربع، بیست دقیقه، قبل از اذان بنشینید فکر کنید. امروز برای مخاطب چه بخوانم؟ چه جوابی بدهم؟ با چه مقدمهای شروع کنیم؟ از چه شعری استفاده کنم؟ متناسب با مطلب مورد نظر، شعر و تمثیل پیدا کنید. هوش مصنوعی هم کمک میکند. روز آمد شویم.
امروز گویندهای موفق است که در کنار حدیثی که میخواند از روانشناسی، جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی، ادبیات و ... کمک بگیرد. حدیث بر سر یک سفره، مانند گوشت خالص است. مخلفات دیگر در کنار آن بگذارید. این کار، گوشت را لذیذ میکند. مطالعات جنبی لازم دارید. این کار زمان میبرد. خوشبختانه فضای مجازی امکانی فراهم کرده است که با هوش مصنوعی میتوانید مطالب زیادی به دست بیاورید.
اصل بر تربیت است. شرکت در مجلس روضه و ... فرع است. اگر کسی تربیت شده است اما کم به مجلس میآید به او ایراد نگیریم. بکوشیم در تربیت قوی کار کنیم. امام علی(ع) فرمودند: «كُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنكَ لِما تَرجُو» به آنچه اميدش را ندارى اميدوارتر باش از آنچه بدان اميد دارى.
انتهای پیام