به گزارش ایکنا از خوزستان، اخیراً یادداشتی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن نویسنده مراد از عبارت قرآنی «بقیةالله» (بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ هود - 86) را صرفاً به معنای سود منصفانه در بازار دانسته و بیان کرده است که «بقیةالله» در این آیه اساساً ارتباطی به موضوع حضرت مهدی(عج) و امام دوازدهم ندارد. برخی از محققان در مقام پاسخ به این ادعا یادداشتهایی منتشر کردهاند که در ادامه برخی از این پاسخها را میخوانیم:
آیا تفسیر عبارت بقیةالله به حضرت مهدی(عج) ریشهای در معارف اصیل اسلامی دارد؟
عبارات قرآنی دارای تأویلهای متعددی است و منحصر به یک معنای خاص نمیشوند. عبارت «بقيةالله» در آیه شریفه «بَقيَّتُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمنين» هم نمونهای از همین عبارات است که مصادیق مختلفی برای آن ذکر شده است. غیر از معنای مشهور یعنی «سود حلال پس از اتمام کیل (کامل کردن پیمانه) و وزن»، در روایات شیعه، معنای تأویلی آن، امامان(ع) و بهطور خاص، امام هر عصری است.
منحصر در یک معنا ندانستن بقیةالله اختصاص به علمای شیعه ندارد؛ سیوطی (م ۹۱۱ ق)، مفسر بزرگ اهل سنت نیز برای عبارت «بقيةالله» چهار معنا بیان میکند: رزق خداوند، بهره شما از خدایتان، طاعت خداوند و وصیت خداوند.
ذیلاً به 10 مورد از روایاتی که معنای تأویلی فوق را در کتب متقدم بیان میکنند، اشاره میکنیم:
1- فرات کوفی(م ۳۰۷ ق) در تفسیرش ـ که از قدیمیترین تفاسیر روایی محسوب میشود ـ آورده است: شخصی از حضرت باقر(ع) درباره نحوه سلام کردن به قائم(عج) سؤال کرد؛ ایشان فرمود که اینگونه بگویید: «السّلام علیك یا بقيّةَ الله»؛ آنگاه حضرت باقر(ع) این آیه را قرائت فرمود: «بقيّتُ الله خير لكم إن كنتم مؤمنين» (تفسیر فرات کوفی، ص ۱۹۳).
2- شیخ کلینی (م ۳۲۹ ق) هم نظیر همین روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده است (کافی، ج ۱، ص ۴۱۱، ح ۲).
3- شیخ کلینی در روایت دیگری، داستان سفر اجباری حضرت باقر(ع) به شام را نقل میکند: زمانی که اهل شهر مدین دروازه شهر را به دستور هشام بن عبدالملک به روی حضرت باقر(ع) بستند، ایشان بر کوهی مشرف بر مدین بالا رفتند و با صدای بلند، اهل شهر را خطاب قرار دادند که: من بقیة الله هستم، خداوند میفرماید: «بقيّتُ الله خير لكم إن كنتم مؤمنين …» (کافی، ج ۱، ص ۴۷۱، ح ۵).
4- قطبالدين راوندى (م ۵۷۳ ق) هم این داستان را به سند دیگری از شیخ صدوق به اسناد خود از امام صادق(ع) نقل میکند که در آن هم، حضرت باقر(ع) ضمن استناد به آیه مورد بحث، خود را «بقیةالله» معرفی میفرماید. (قصصالأنبياء ع، ص، ۱۴۳).
5- طبری آملی (قرن ۵) نیز این داستان را به سند دیگری نقل کرده است که در جملهای از حضرت باقر(ع)، صفت «بقیةالله» به همه ائمه(ع) نسبت داده میشود: «نحن و الله بقيّة الله في أرضه» (دلائل الإمامة، ص۲۴۱).
6- شیخ صدوق (م ۳۸۱ ق) در کتاب کمالالدین و تمام النعمة (ج ۱، ص ۳۳) ـ که از کهنترین کتابهای شیعه در موضوع امام زمان(عج) و غیبت ایشان است ـ روایتی را از امام صادق(ع) میآورد که آن حضرت در معرفی آخرین امامان، چنین فرمود: آخرینشان، قائم به حق، بقیةالله در زمین و صاحبالزمان است.
7- همچنین در جای دیگری (ج ۲، ص ۳۸۴، ح ۱)، روایتی را از احمد بن اسحاق قمی نقل میکند که به دیدار امام زمان(عج) در خردسالی ایشان در حضور امام عسکری(ع) مشرف میشود و امام زمان(عج) خود را اینطور معرفی میفرماید: «من بقیّة الله در زمین اویم...»
8- در همین کتاب (ج ۱، ص ۳۳۱، ح ۱۶)، روایت دیگری را از امام باقر(ع) نقل میکند که وقتی امام زمان(عج) خروج میکند، پشت خود را به کعبه تکیه میدهد و میفرماید: «بَقيَّتُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُم إِن كُنتُم مُؤمنين» و بعد میفرماید: من بقیةالله در زمینم و خلیفه و حجت خداوند بر شمایم. پس هیچ مسلمانی بر ایشان سلام نمیدهد مگر اینکه چنین میگوید: «السَّلامُ عليْكَ يا بَقيَّةَ اللهِ في أرضِه... .»
9- همو در یکی دیگر از آثارش، در روایتی، از حضرت کاظم(ع) نقل میکند که در هنگام ولادت فرزندش حضرت رضا(ع)، او را بقیةالله در زمین خداوند معرفی میکند. (عیون اخبارالرضا(ع)، ج ۱، ص ۲۰، ح ۲).
10- علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، در ذیل آیه اولوالامر، روایتی را از جابر بن عبدالله انصاری میآورد که پیامبر(ص) در ضمن معرفی امامان دوازدهگانه فرمود: آخرین آنها، همنام و همکُنیه من است او حجت خداست بر روى زمين، و بقيةاللَّه و يادگار الهى است در بين بندگان خدا (حجة الله في أرضه و بقيّته في عباده) ... (المیزان، ج ۴، ص ۴۰۹؛ ترجمه المیزان، ج ۴، ص ۴۵۳؛ اصل روایت از کفایة الأثر، ص ۵۳).
بنابراین، استفاده از این عبارت قرآنی برای امامان(ع) و در این روزگار برای امام زمان(عج) بیسابقه نیست و ریشه در روایات نقل شده در کتب متقدم دارد.
حجتالاسلام سیدحمید حسینی، پژوهشگر دیگری در پاسخ به این ادعا گفت: دو اشکال مهم در این اظهارنظر وجود دارد که لازم است به آن توجه شود:
اشکال نخست، بیتوجهی به این نکته است که آیات قرآن علاوه بر معانی ابتدایی و ظاهری، دارای لایههای عمیقتری است که به آن باطن یا تأویل گفته میشود. بنابراین اگر براساس دلایلی معتبر، با تفسیری متفاوت از یک عبارت قرآنی مواجه شویم، در صورتی که آن برداشت، تضادی با الفاظ آیه و محکمات قرآنی نداشته باشد، میتوانیم علاوه بر مفهوم ظاهری، معنایی باطنی را نیز به همان کلمات نسبت دهیم؛ البته هر پژوهشگری حق دارد دلایلی را که از تأویل یا بطن یک آیه سخن میگوید نقد کند، ولی اشکال دوم مطلب این است که در نقد روایات تطبیق «بقیةالله» بر امام مهدی(عج) فقط به احادیثی میپردازد که در تفاسیر روایی دوران رواج اخباریگری آمده و همین نکته را نشانه روشن بودن تکلیف آنها میداند. این در حالی است که این نسبت، دقیق و بیانگر همه حقیقت نیست.
احادیثی که چنین تطبیقی را به پیشوایان دین نسبت میدهد، علاوه بر تفاسیر روایی، در منابع معتبرتری چون اصول کافی و کمالالدین که قرنها قبل از دوران رواج اخباریگری تدوین شدهاند نیز وجود داشته و نادیده گرفتن این نکته، اعتبار علمی نقد را زیر سؤال میبرد. اگرچه همچنان میتوان این تطبیق و احادیث مرتبط با آن را نقد کرد، یا حتی درباره حجیت احادیث تفسیری تردید داشت، ولی انکار قاطعانهطلبی که منافات و تضادی با عقل و نقل ندارد، گذشته از بیدقتی علمی، تقابلی بیهوده با دهها دعا، زیارت و حدیثی است که بدون نفی اهمیت «سود عادلانه» در داد و ستد، منفعت ماندگارتر و مهمتر را حاکمیت ولی خدا و موعودی میداند که عدالت واقعی را برقرار خواهد کرد.
انتهای پیام