هنوز خسارات ناشی از سیل گسترده در استانهای گلستان، خوزستان و لرستان که در بهار سال 1398 اتفاق افتاد، به طور کامل، جبران نشده بود که سیلی دیگر، در اواسط دیماه سال جاری، مناطق جنوبی استان سیستان و بلوچستان، جنوب استان کرمان و بخشهایی از استان کرمان را در بر گرفت. همانطور که بخش بزرگی از آسیبهای سیل در بهار 98 با تلاشهای شبانهروزی گروههای جهادی، ترمیم و تسکین یافت، سیل سیستان و بلوچستان نیز گروههای جهادی را بیش از پیش پای کار آورده است. فعالان گروههای جهادی که عمدتاً جوانان درسخوان و بااستعداد کشورمان هستند، با مجاهدت خاموش و بیادعای خود، علاوه بر انجام شایسته وظایف انسانی و تحقق مسئولیت اجتماعی خود، بار بیمسئولیتی برخی مدیران کشور را نیز به دوش گرفتهاند.
به این بهانه، با سیدسجاد شبانکاره، مسئول گروه جهادی محمد رسولالله(ص) که از حدود 10 سال پیش تاکنون در مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان به فعالیت جهادی مشغول است، در خبرگزاری ایکنا به گفتوگو نشستیم و از ریشههای محرومیت در این استان و روند امدادرسانی به سیلزدگان، سؤال کردیم. آنچه از نظر میگذرد، حاصل بخش نخست این گفتوگوست:
_ ایکنا: وقتی اسم سیستان و بلوچستان میآید خیلیها نه حاضر میشوند این استان را برای مسافرت انتخاب کنند و نه برای کار جهادی؛ چند پیش فرض هست که مثلاً در این استان امنیت وجود ندارد یا اینکه هیچ امکاناتی در آن نیست، این پیش فرضها برای شما وجود نداشت که آنجا را برای کار انتخاب کردید؟
اتفاقاً یکی از شاخصههای انتخاب منطقه برای ما این بود که محرومیتهایی در آن وجود دارد و باید برای آبادانی آن، آستین همت بالا بزنیم. در بحث تکلیف شناسی، معتقدیم آن باری را که بر زمین مانده است، باید برداریم. لذا بله، ما میدانستیم که در استان سیستان و بلوچستان، محرومیتهایی وجود دارد اما این بدان معنا نیست که این استان امکانات نداشته باشد و همه نقاط آن دچار محرومیت باشد. حکومت پهلوی در دوران پنجاه ساله خود، هیچ توجهی به این استان نداشت و محرومیتهای استان، حاصل بیتوجهیهای آن دوران است که انباشته شده و البته در در دو، سه دهه اخیر هم یک سلسله بیتدبیریها و سوء مدیریت، بر حجم مشکلات افزوده است، اما به هرحال وقتی با پیرمردهای روستاها صحبت میکنیم میگویند انقلاب اسلامی ما را نجات داد. پیش از انقلاب هیچ توجهی به ما نمیشد اما بعد از انقلاب، جهاد سازندگی به استان رفت و کارهای مهمی را انجام داد.
در بحث امنیت، واقعاً بر خلاف ذهنیتها، امنیت کامل وجود دارد. در طول این سالها هرگاه عزم سفر به این استان کردهام، خانواده بسیار نگران شدهاند و حتی گریه کردهاند اما به آنها توضیح دادهام که نگران نباشند چون امنیت کامل برقرار است. در این 10 سال اخیر واقعاً یک نفر حتی به اشتباه هم به ما نگفت که بالای چشمان شما ابرو است و واقعاً جز مهربانی و مهماننوازی چیز دیگری ندیدیم، حتی گاهی به نقاطی مرزی هم رفتهایم اما مردم هوای ما را داشتهاند، چون درک میکنند با کسانی طرف هستند که به قصد خدمت رفتهاند. اتفاقاً همین حضور، منجر به تقویت امنیت روحی و روانی مردم میشود. حضرت آقا میفرمایند که نفسِ حضور یک جوان مؤمن انقلابی در مناطق محروم، فارغ از فعالیتهایی که انجام میدهند، دارای برکت و تأثیر است. اخلاص گروههای مختلف جهادی طی سالیان اخیر باعث شده است که فضای انس و الفت تقویت شود و الحمدلله مباحث امنیتی پیش نیاید. البته این را هم بگویم که ما در یک جنگ مستقیم با دشمنان تفرقهافکن هستیم و هر جنگی سختی دارد، چه بسا مسائل امنیتی هم دارد اما انسان باید برای آرمانهایش سختی بکشد و غیر از این هم راهی برای پیشرفت و رشد نیست.
- ایکنا: طی این همه سال که آنجا کار کردهاید چه محرومیتهایی را در استان شناسایی کردهاید؟ در راستای رفع این محرومیتها، چه کارهایی انجام شده است و چه کارهای باید انجام شود؟
همیشه گفتهایم که مهمترین محرومیت، مسائل فکری و فرهنگی یا به بیان من، فقدان تدبیر است. برخلاف آنچه برخی تصور میکنند، دولتهای جمهوری اسلامی، بودجه کمتری از سایر استانها برای سیستان و بلوچستان در نظر گرفتهاند، اینظور نبوده که عدالت را رعایت نکنند، اما فقدان مدیریت صحیح و تدبیر در امور، باعث شده است که مشکلات جدی هنوز در استان پابرجا باشند. به اعتقاد من، سیل اخیر، در مقابلِ سیلِ بیتدبیری که سالهاست سیستان و بلوچستان را برده، چیزی نیست. این بیتدبیری هم منحصراً بیتدبیری مسئولان دولتی نیست، نمیدانم صحبتم را نشر بدهید یا نه ولی این بیتدبیری خیلی وقتها از جانب بچههای همجبههای خودمان هم بوده است. دلسوزیهای ناآگاهانه باعث شده که محرومیتها ادامه داشته باشد.
_ ایکنا: چه دلسوزی ناآگاهانهای رخ داده که منجر به بازتولید محرومیتها شده است؟
دلسوزی ناآگاهانه یعنی اینکه دائماً تصویری از فقر و محرومیت مردم منطقه به رسانهها منعکس کنیم و به جای نشان دادن پیشرفتها و دستاوردها، چهرهای سراسر مخدوش نشان دهیم. چنین تصویری به مرور، مردم منطقه را منفعل میکند و به جای اینکه آنها را به کار و تحرک وا دارد، به این وا میدارد که باید کسی حتماً به ما کمک کند، لذا خیلی از محرومیتهای فعلی، ثمره آن فضای فکری و روحی و روانی است که برای مردم آن مناطق، ایجاد کردهاند. یک نکته مهم را هم عرض کنم؛ شاید بعضیها محرومیت را در نبودِ ساختمانهای خیلی زیبا و مدل خیابانکشی و ... بدانند اما ما میگوییم محرومیت مدیریتی و فرهنگی خیلی مهمتر است.
سالهاست که خیلی از گردشگران، استان سیستان و بلوچستان را برای گردشگری انتخاب نمیکنند، خیلی از سرمایهدارها آنجا را برای سرمایهگذاری انتخاب نمیکنند، در حالی که جاذبههای توریستی و طبیعی بیشماری در این استان وجود دارد. فستیوالهای بزرگی در دنیا برای بیابانگردی برگزار میشود در حالی که چنین ظرفیتی میتواند برای استان سیستان و بلوچستان هم وجود داشته باشد. دشتهای بزرگ و بسیار زیبا، سواحل مکران و ... همه و همه حکایت از جاذبههای طبیعی بیپایان این استان دارد.
به نظر من، نیازمندان از سه دسته خارج نیستند: نیازمند ناتوان، نیازمند باهمت و نیازمند بیهمت؛ نیازمند ناتوان یعنی شخص معلول یا سالخوردهای که واقعاً توان کار و تلاش ندارد، نیازمند باهمت آن کسی است که علی رغم نیازمندی، برای بهبود کیفیت زندگی خود تلاش و کوشش میکند اما نیازمند بیهمت آن کسی است که واقعاً نیازمند است اما نمیخواهد کار کند و میخواهد خودش را ناتوان جلوه دهد. من معتقدم یک خیریه، یک گروه جهادی یا اصلاً هر خیّری که میخواهد خدمتی به مردم محروم و ناتوان ارائه دهد، باید این سه دسته را در آنها شناسایی کند و بر اساس این شناسایی، خدمت خود را انجام دهد. صرف اینکه ببینیم کسی در کپر زندگی میکند، دلیل نمیشود به او پول بدهیم، یک میلیون یا دو میلیون پول برای او مثل قرص مسکّن است و مشکل اشتغال، بهداشت، تحصیل و ... را برای او حل نمیکند. من خودم یک بار از یک نوجوان در روستاهای سیستان و بلوچستان پرسیدم که اگر قرار باشد یک بز را به تو هدیه بدهیم، دوست داری زنده آن را تحویل بگیری یا گوشت قربانی آن را؟ پاسخ جالبی داد، گفت: «گوشت قربانی ظرف یک روز یا دو روز تمام میشود، اما اگر آن را زنده به من بدهید، آن را به زاد و ولد میاندازم و میتوانم 20 بز دیگر داشته باشم، در آن صورت گوشت و شیر آن را میتوانم بفروشم.»
واقعاً نمیدانم تا چه زمانی قرار است برخی خیریهها و افراد خیّر به جای اینکه ماهی به دست افراد بدهند، به آنها ماهیگیری یاد بدهند، در همین تهران خودمان، در ایام ماه رمضان به کورههای آجرپزی جنوب شهر بروید و ببینید که بعد از ظهرها، مزدا به مزدا، نیسان به نیسان، مواد غذایی و خوراکی برای مردم تخلیه میشود، خوراکی که بیشتر از یک هفته در بدن آدم دوام نمیآورد و انرژی تولید نمیکند. البته منظورم این نیست که نسبت به نیازهای روزمره نیازمندان بیتفاوت باشیم، بلکه میگویم ای کاش، یک دهم این توجهی که به نیاز روزمره آنها مبذول میشود، صرف حل مشکلها به شکل ریشهای شود و مثلاً برای اشتغال و تحصیل آنها فکری شود.
امروز به آن مدل از دلسوزی آگاهانه شهیدشوشتری نیاز داریم که توانست با فکر و تدبیر صحیح، امنیت استان سیستان و بلوچستان و بلکه ایران را ارتقا دهد، ایشان بسیج نیروی زمینی را راه انداخت و از خانوادههای روستایی، عشایر و ... افراد زیادی عضو این مجموعه شدند. شاید حقوقی که میگیرند خیلی کم باشد اما هویتی که گرفتند، خیلی مهم بود. آنها به خود افتخار میکنند که بسیجی و حافظ مرزهای این کشور هستند.
- ایکنا: در آن بخشهایی از استان سیستان و بلوچستان که محرومیت وجود دارد، چه مواردی از بقیه مهمتر است؟
به طور کلی زیرساختها اعم از جاده، شبکه آب، شبکه برق، شبکه گاز، شبکه مخابرات و ... با مشکلات جدی مواجه هستند اما در کنار همه اینها، کمبود مدرسه، معضل جدی است، جالب است که انگیزه و تمایل برای مدرسه رفتن، هم از سوی بچهها و هم از سوی خانوادهها در آن مناطق وجود دارد، اما فضای آموزشی خیلی کم است. البته فرهنگ و جوّ غالب در شهر و روستاهای سیستان و بلوچستان با هم متفاوت است اما عموماً بچهها تمایل به مدرسه رفتن دارند و در مناطقی که امکان تحصیل تا آخر دبیرستان وجود دارد، رتبههای برتر کنکور را هم شاهد بودهایم! حتی خیلی از دخترانی که توسط خانواده از ادامه تحصیل منع میشوند، به دلیل این است که نه تنها مدارس ابتدایی، بلکه مدارس راهنمایی در خیلی از روستاها، مختلط است و چه بسا اگر مدارس راهنمایی دخترانه احداث شود، دختران بتوانند به تحصیل خود ادامه دهند. ما معتقدیم که تحصیل در مدرسه، منجر به بهبود کیفیت زندگی میشود. افراد بواسطه تحصیل، یاد میگیرند که چطور مشکلات منطقه خودشان را حل کنند.
- ایکنا: هم اکنون کار اصلی گروه جهادی محمد رسولالله(ص) ساختن مدرسه است؟
مدرسهسازی و در کنار آن، آموزشهای قرآنی، محورهای اصلی فعالیت گروه جهادی محمد رسولالله(ص) در استان سیستان و بلوچستان است. دنبال این هستیم که بعد از چند سال که آنجا کبود فضای آموزشی را حل کردیم، در حد توان، محتوای روحی و روانی مدرسه را تأمین کنیم. معلم باید با دانشآموزان خوب برخورد کند، دانش آموز باید حقوق معلم را رعایت کند، پدر و مادر باید نسبت به فرزند رفتار مناسب داشته باشند، فرزند باید نسبت به پدر و مادر رفتار مناسب داشته باشد و ...آن چیزی که جریان خدمت و خدمتگزاری را تثبیت میکند، ترویج و تبیین این ارزشهای اخلاقی بواسطه قرآن کریم است، حتی معتقدم اگر اعضای یگ گروه جهادی، مثلاً گروه خودمان، قرآنی نشوند هیچ وقت نخواهند توانست خدمت خالصانه و بهدردبخور به مردم ارائه کنند وگرنه چهارتا دیوارچیدن هنر نیست، چراکه خارجیها خیلی بهتر از ما دیوار میچینند یا مثلاً دولتهای خودمان خیلی بهتر از بچههای جهادی دیوار چیدهاند ولی کارشان، اثرگذاری فرهنگی نداشته است.
- ایکنا: چه فعالیتهای قرآنی و با چه هدفی برای مردم انجام میدهید؟
قرآن کریم، کتاب همه مسلمانان است و ما بر اساس نگاه مقام معظم رهبری به مقوله وحدت، تمام سعیمان این است که با برگزاری محافل قرآنی، قلوب مردم را با قرآن انس دهیم و وحدت را تقویت کنیم، همچنین اگر بتوانیم تفکر قرآنی را میان دانشآموزان ترویج دهیم آنگاه همان دانشآموزان، 20 سال آینده، با روحیه جهادی برای توسعه منطقه خود آستین همت را بالا میزنند، با تفکر تکفیری مقابله میکنند و ...
- ایکنا: آیا سیل در سیستان و بلوچستان قابل پیشبینی نبود و نمیشد با مدیریت پیشگیرانه از حجم خسارات کاست؟
حقیقت این است که سیل آنجا کاملاً قابل پیشبینی بوده است، حالا زمان دقیق سیل را شاید نتوانند پیشبینی کنند ولی اینکه اگر سیلی آنجا رخ دهد، چه اتفاقی میافتد، کاملاً قابل پیشبینی بوده است. چون رد رودخانهها مشخص است، همه رودخانههایی که در سیل اخیر طغیان کرده و خانههای مردم را خراب کرد، رودخانههای جدیدی نبودند، همه آنها رودخانههای قدیمی بودند که عمدتاً لایروبی نشده بودند. البته بعضی از مردم هم بدون مجوز در حاشیه رودخانه خانه ساخته بودند و لذا بخشی از تقصیر هم متوجه آنهاست. وقتی به مسئولان محلی میگوییم چرا غفلت کردید و رودخانهها را لایروبی نکردید؟ میگویند سالیان سال است که اینجا باران به این شکل نیامده بود، لذا اصلاً فکرش را نمیکردیم که چنین سیلی راه بیفتد، ضمناً تجهیزات و پولی هم برای لایروبی نداشتیم، کمبود امکانات و لجستیک یکی از معضلهای جدی این مناطق، چه قبل از سیل و چه بعد سیل، است. مثلاً شهرستان دلگان کلا یک لودر و بولدوزر دارد که آن بولدوزر هم خراب است!
پایان بخش نخست ...
انتهای پیام