یکی از ویژگیهای شخصیتی کودکان و نوجوانان، روحیه قهرمانجویی و الگویابی است که همزمان با رشد و شکلگیری هویت آنها به وجود میآید. فرد در این دوران به دنبال الگویی است که آن را دوست داشته باشد و میکوشد هویت و شخصیت خود را با هویت آن الگو هماهنگ کند. طبیعی است چگونگی ارائه الگوی موردنیاز این قشر، پارامترهای مهمی دارد که اگر به درستی ارائه نشود، روند الگوپذیری از آن شخصیت قهرمان با مشکل مواجه میشود.
اگر چه علاقه طبیعی کودکان و نوجوانان برای داشتن قهرمان و یک آرمان راهنمای خوبی است که به واسطه آن میتوان فرد را به انتخاب الگوی مناسب فراخواند تا به کمک این الگو فرد او از درون به حرکت وا داشته شود و خود را به آن فردی که مظهر کمال است، نزدیک کند، اما امروزه در بیان و کلام کودکان و نوجوانان کمتر نامی از قهرمانان و شخصیتهای ملی همعصر خودشان دیده میشود. با اینکه الگوبرداری از بدیهیترین حالات پذیرش فهم برای این قشر به شمار میآید، اما شواهد و الگوپذیری کودکان و نوجوانان از شخصیتهای کارتونی نشان میدهد در عصر حاضر برای ارائه الگویی خوب که برگرفته از شخصیتها و قهرمانان ملی ما باشد، چندان موفق ظاهر نشدهایم. آنچه که نیاز امروز کودکان در الگوپذیری است، آشنایی آنها با قهرمانان امروز و دیروز سرزمین مادریشان است.
در روزهای نخست شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی، وزیر آموزش وپرورش در توئیتی نوشت: مجاهدتهای بینظیر حاج قاسم سلیمانی که در طول تاریخ ایران فقط با اسطورهها و افسانهها قابل قیاس بود و مجد و عظمتی با شکوه را برای ایران به همراه آورد و دشمن را ذلیل کرد، در نهایت او را به آرزوی دیرینهاش رساند و شهادت را نصیبش ساخت. شهادت انسانهای بزرگ همچون زندگیشان اثراتی عظیم خواهد داشت و ایران را متحدتر خواهد ساخت. سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی بعنوان نماد عزت، غیرت و هوش ایرانی و زندگی سراسر افتخار او که گفتمان مقاومت اسلامی بود و بخش پرغروری از تاریخ ایران است در برنامه درسی قرار میگیرد. راهش پررهرو باد.
این روزها که به چهلمین روز شهادت سردار نزدیک میشویم و کمکم غم عظیم از این رخداد تلخ ملی فروکاسته میشود، بد نیست کمی درباره این مسئله بیاندیشیم که آیا میتوانیم تصویر درست، منطقی و قابل فهمی از شخصیتها و قهرمانان ملیمان همچون قاسم سلیمانی به کودکان و نوجوانان ارائه دهیم؟
فاطمه یوسف زمانیان، مربی فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کارشناسیارشد روانشناسی کودک، در گفتوگو با
ایکنا، درباره چگونگی الگوسازی از شخصیتها و قهرمانان ملی برای کودکان و نوجوانان اظهار کرد: باید به دو جنبه مهم در این امر توجه کرد؛ نخست انتخاب الگوست که باید درست انجام شود و دیگری چگونگی ارائه این الگو به مخاطب است که البته برای ارائه بهتر الگو باید به صورت پایهای از مخاطب کودک شروع کرد، چرا که سن الگوپذیری، سنین کودکی و نوجوانی است. بزرگسالان شاید کمتر تحت تأثیر الگوسازیها از قهرمانان ملی قرار گیرند، اما برای کودک و نوجوان این موضوع با شخصیتشان گره خورده است.
وی با بیان اینکه انتخاب الگو و زاویهای که الگو ارائه میشود حائز اهمیت است، ادامه داد: برای ارائه الگوی مناسب برگرفته از قهرمانان ملی باید در وهله نخست ویژگیها و ابعاد شخصیت مورد نظر را استخراج کنیم تا سپس بتوانیم به ارائه الگو بپردازیم، در مورد شخصیت سردار سلیمانی نباید همان ابتدا به نمایش فعالیتهای نظامی او بسنده کنیم. ابتدا باید بررسی شود که این شخصیت چگونه فرزندی برای پدر و مادر خود بوده است، بعد اینکه چگونه دانشآموزی برای مدرسه و سپس چگونه همسر و پدری و چگونه سربازی برای وطن بوده است. همه این ابعاد باید بررسی و مستندات استخراج شود و به کودکان و نوجوانان بگوییم که قرار نیست همه ما سردار سلیمانی شویم، بلکه باید بتوانیم ویژگیهای شخصیتی و وجودی او را کسب کنیم و الگو قرار دهیم، اگر چه که در موقعیت کاری دیگری باشیم، برای مثال پزشک خوبی باشیم با دارا بودن ویژگیها سردار سلیمانی.
همه ابعاد شخصیتی قهرمانان ملی را بررسی نکردهایم
این مربی کودک با تأکید بر اینکه در الگوگیری از قهرمانان ملی و شهدایی که کم هم نیستند موفق نبودهایم، درباره علت این عدم موفقیت، افزود: ما نتوانستیم با کمک افرادی متخصص شخصیت هر یک از این قهرمانان ملی را به صورت ریشهای بررسی کنیم، اینکه چه ابعاد وجودی از آن شخصیت برای کودکان جذاب و مفید خواهد بود و از آن بعد شخصیتی در فعالیتهایی که میخواهیم به کودکان ارائه کنیم استفاده شود؛ در قالبهای انیمیشن، فیلم، کتاب و ...
یوسف زمانیان گفت: وجه اولیه این کار؛ استخراج عناصر لازم برای قهرمانپروری است. متأسفانه هیچگاه این اتفاق نیفتاده است. در کتابهای درسی کودکان، شهید حسین فهمیده را معرفی کردیم و تنها چیزی که از این شخصیت نوجوان برجسته کردیم این بوده که او خود را مقابل تانک عراقی انداخته است، اما هیچوقت نیامدیم برای کودک تشریح کنیم که چرا این شهید به این بینش میرسد که این اقدام را انجام میدهد. در یکی از کلاسهایی که با کودکان داشتم، از آنها سؤال کردم از یک قهرمان در زندگیشان نام ببرند، یکی از بچهها گفت: حسین فهمیده، بعد بقیه بچههای حاضر در کلاس با تعجب به او گفتند: یعنی تو میخواهی خودت را جلوی تانک بیاندازی؟ آنقدر نحوه ارائه ما از قهرمانان ملی بد بوده که تصور بچهها این است که اگر میخواهند مانند آن شخص بشوند، باید عینا همان کاری که او کرده را انجام دهند. در حالی که ما میتوانیم با پرداخت صحیح به شخصیت این افراد آن جنبههایی که مورد نیاز کودکان و نوجوانان و جامعه امروز ماست را به آنها ارائه کنیم، نه آنکه لزوماً شخصیتپردازیهای ما یک بعدی باشد.
چگونگی الگوپردازی از شخصیت سردار سلیمانی
وی بیان کرد: ما در وضعیت جنگ نرمی هستیم که از آن سخن گفته میشود و از هشت سال جنگ تحمیلی که با تفنگ و تانک بوده، بدتر است. باید ببینیم اگر این شخصیتها امروز بودند چه کار میکردند؟ باید به سراغ خانواده و اطرافیان این شخصیتها مانند شخصیت سردار سلیمانی رفت تا بدانیم تربیت این افراد با چه چیزهایی توأمان بوده، چه چیزهایی درباره نوجوانی این شخص میگویند. کاری که اغلب انجام داده و درباره ایشان هم انجام خواهیم داد این است که اگر این قهرمان ملی ۵۰ و چند سال زندگی کردند، ۱۰ و یا چند سال اخیر زندگی ایشان را به کودک و نوجوان و حتی بقیه مردم نشان میدهیم، این به درد نمیخورد. بلکه باید نشان بدهیم این سالها چگونه شکل گرفت که این شخصیت کارهای خارقالعاده انجام داد. اگر کودک و نوجوان نداند که چطور این فرد به این نقطه رسیده و چه مسیری را طی کرده، طبیعتاً این نقطه را حذف میکند و خواهد گفت: من که نمیتوانم سردار سلیمانی شوم پس ولش کن! یکی از ویژگیها مهم برای الگوپذیری این است که الگو باید قابل دسترس و دستیابی باشد. اگر آن فرد و شخصیت او خیلی بزرگ و دور از ذهن باشد، قید این الگوپذیری را خواهیم زد.
اکتشاف را از کودک و نوجوان نگیریم
این کارشناس کودک درباره اینکه آیا ما هم میتوانیم مانند شخصیتپردازیهای کارتونی مورد علاقه کودکان که اغلب خارجی هستند، در پرداخت به قهرمانان ملی موفق عمل کنیم و یا دوباره بازنده میدان خواهیم بود، گفت: این کاری نیست که ما نتوانیم و آنها بتوانند، دور از دسترس نیست، اما باید به چند مورد مهم در این زمینه توجه کرد. اصلیترین مسئله این است که مستقیمگویی روی کودک و نوجوان جواب نمیدهد. اگر قصهای تعریف کنیم که از ابتدا معلوم باشد قصه سردار سلیمانی است، این کودک و نوجوان ما را جذب نمیکند. قصه باید طوری باشد که کودک خود کشف کند و به آن برسد، چرا که اکتشاف از ویژگیهای همه کودکان و نوجوانان است و آن را دوست دارند. برای مثال شخصیت اسپایدرمن که در دورههای نه چندان دوری از شخصیتهای محبوب کودکان و نوجوانان بود، در ابتدا به عنوان قهرمان نشان داده نمیشود، او را فردی معمولی نمایش میدهند که طی حوادثی تواناییهایی در او تبلور مییابد. اگر از ابتدا بگوییم شخصیت موردنظر از اول و به ذات این توانمندی را دارد، دیگر جذابیتی برای کشف این شخصیت وجود ندارد و کودک و نوجوان ما چه همزادپنداری میتواند با آن شخصیت داشته باشد؟ میگوید: او که از اول این ویژگیها را داشته و ما هیچی.
الگو باید قابل درک و دسترسی به آن آسان باشد
وی با بیان اینکه سردار سلیمانی بودن کم نیست، اما برای بچهها نباید شخصیت ایشان را از ابتدا برای کودکان بزرگ نشان دهیم که قابل درک و دسترسی برای آنها نباشد، افزود: درگیر شعارزدگی هستیم. شعار خوب میدهیم، اما در عمل. این یک واقعیت است؛ همه میگوییم میخواهیم سردار سلیمانی باشیم، اما هیچکدام از ما حاضر نیستیم برای مثال در رانندگی از حق خودمان بگذریم و یکی جلوی ما بیاید. باید توجه داشته باشیم از میان کودک و نوجوان مخاطبی که قرار است فیلم و یا داستان زندگی سردار سلیمانی را بخوانند، شاید تعدادی از آنها دوست داشته باشند نظامی شوند و به جنگ رو در رو با دشمن بروند. اگر قرار است به پردازش این شخصیت مشغول شویم، بهتر است بدون توجه به جایگاه نظامی ایشان، شخصیت او را به کودک و نوجوان معرفی کنیم و به کودک و نوجوانمان بگوییم که تو قرار نیست سرداری شبیه این شخصیت بشوی، اما میتوانی پزشک یا مهندس خوبی با ویژگیهای شخصیتی سردار سلیمانی باشی.
یوسف زمانیان درباره هدفگذاری در این زمینه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بیان کرد: پایه کار در کانون پرورش فکری؛ هدایت بچهها به مسیری بهتری است که باید در آن قرار بگیرند. همیشه میگوییم کانون مانند دریاست، با هر ظرفی به آن بیایی همان قدر برداشت میکنی. در کانون قرار است به کودک و نوجوان بگوییم برای مثال مسیر نقاش خوب بودن را چطور میتواند پیدا کند، نه آنکه الزاماً نقاش خوبی بشود. این فرد اگر نقاش خوبی هم نشود، میتواند کتاب و فیلم خوب و بد را از هم تشخیص دهد و ...
وی گفت: در این مجموعه هر ساله در ایام ۲۲ بهمن اقداماتی در زمینه میهنپرستی و وطندوستی با پیشزمینههایی برای کودک و نوجوان انجام میدهیم. طرحی که امسال دنبال خواهیم کرد، طرح هر کودک یک قهرمان ملی است. در این طرح قرار است ابعاد شخصیتی سردار سلیمانی به کودک و نوجوان معرفی شود و به آنها بگوییم؛ تو هم میتوانی از لحاظ شخصیتی فرد خوبی مانند سردار سلیمانی شوی، در هر جایگاهی که قرار است باشی.
بسیاری از کودکان نام قهرمانان ملی را نمیدانندلیلا مکانی، مربی کودک و مدیر یکی از مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران نیز در گفتوگو با
ایکنا؛ درباره اینکه چگونه میتوانیم در شخصیتپردازی از سردار شهید قاسم سلیمانی برای کودک و نوجوان موفق عمل کنیم، اظهار کرد: ابتدا باید ببنیم قهرمانهای ملی چه جایگاهی در نظر کودک و نوجوان ما دارند. بر حسب تجربههایی که داشتهایم وقتی از کودک و نوجوان سؤال میکردیم نام قهرمانهای ملی را بگویید، اغلب نمیدانستند. این درگیری ذهنی همیشه در ما مربیان بوده که از چه روشی میتوانیم به بچهها بگوییم شخصیتهای بزرگی داشتهایم با این ویژگیها که برای آنها جذاب باشد. اگر چه در بزرگسالان هم این اتفاق میافتد و گاهاً با شخصیتها و قهرمانهای ملی آشنا نیستند.
وی درباره یکی از تجربههای خود گفت و ادامه داد: در مرکزی که مشغول فعالیت هستم با گروه سنی (ج) و (د) کار میکنیم که کودکان سوم تا هفتم ابتدایی هستند. چند ماه پیش کاری را در زمینه نشان دادن قهرمانان ملی برای کودکان انجام دادیم. نام قهرمانهای ملی را بر روی یک پانل قرار دادیم و عکس آنها را در پانل دیگری، سپس از کودکان خواستیم عکس هر کدام را در کنار نام آنها قرار دهند. تقریباً غیر از چند مورد، نام و عکس قهرمانهای دیگر را اشتباه در کنار هم قرار دادند، برای مثال بچهها نام تختی را شنیده بودند، اما تصویر او را نمیشناختند. تجربههایی مانند این اقدام به ما کمک کرد تا درباره شناساندن کیستی و چیستی این شخصیتها برای بچهها اطلاعاتی کسب کنیم و در قالب داستان و نمایش به کودکان ارائه کنیم. در پس هر کدام از قصهها یک چرایی در ذهن بچهها شکل میگرفت و دوست داشتند بیشتر با آن شخصیت قصه آشنا شوند، بعد به بحث و گفتگو میپرداختند.
این مربی کودک بیان کرد: در پایان کار، به کودکان میگفتیم اگر این فرد به جایگاه قهرمانی رسیده دلیل آن چه بوده، چه کارهایی کرده، و سپس این پرسش را مطرح میکردیم که تو چه دریافتی از آن داشتی؟ و در کجای زندگی خودت میتوانی از آن استفاده کنی؟
آنچه برای کودکان در الگوپذیری مهم است
مدیر مرکز ۲۵ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درباره این پرسش که کدام بعد شخصیتپردازی از قهرمانان برای کودکان جالب بوده و از آن تأثیر میگرفتند، گفت: بیشترین چیزی که برای آنها مهم بود؛ هدف قهرمانها بوده که البته این اهداف کوچک و شخصی نبوده است. به چیزی که بیشترین اشاره را داشتند، هدف این شخصیتها بوده که معمولاً این اهداف شخصی نبوده است.
وی به جنبههای مهم برای الگوگیری از شخصیتها و قهرمانان ملی اشاره کرد و افزود: پیدا کردن هدف آنها و چگونگی تأثیر آنها در دیدگاه ملی، زمینه مهمی برای الگوسازی است، اینکه این شخصیتها برای جمع و برای اهداف بزرگ و ملی تلاش میکردند قطعاً برای کودکان جذابیت دارد. این قهرمانان نگاه عمیقی نسبت به همه مسائل داشتند و هیچ چیز برای آنها در مرزهای کوچک فردی خلاصه نمیشد. نگاه اجتماعی والایی داشتند و از جان گذشتگی میکردند. ویژگی ایثار و فداکاری در آنها آنقدر بزرگ بوده که توانستند به این جایگاه برسند. اینها در حالی است که هیچیک از آنها در هدف دستیابی به قهرمانی نبودند و به دنبال نشان دادن خودشان نبودند.
انتهای پیام