حسین امیرعبداللهیان سابقه سالها دوستی و آشنایی با شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی داشت و خاطرات بسیار جالبی را از آن شهید بزرگوار در کوران حوادث سخت منطقه به یاد دارد. او نکاتی را که درباره جنبههای اخلاقی و عرفانی زندگی شهید سلیمانی مطرح میکند از سایر موارد جالبتر به نظر میرسد. با وی که اکنون در سمت دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی در امور بینالملل و دبیرکل دبیرخانه دائمی کنفرانس حمایت از انتفاضه فلسطین مشغول به فعالیت است به گفتوگو نشستیم.
یک بار دیگر شهادت سردار سلیمانی را به خانواده محترم ایشان، مقام معظم رهبری، همکاران وی، همه مردم ایران و دوستداران سردار سلیمانی در سراسر منطقه و جهان تسلیت میگویم. در بخش فعالیت در دیپلماسی و وزارت امور خارجه حدود دو دهه توفیق داشتم که در قسمتی از فعالیتهای سردار سلیمانی با او همکاری کنم و کارهای بسیار کوچکی را کنار او به ثمر برسانم. البته هنوز نمیتوانم شهادتش را به کسی تبریک بگویم، به غیر از خود سردار عزیز، زیرا با داشتن روحیهای معنوی و عرفانی، یکی از آرزوهایش بعد از دورهای موفقیتآمیز این بود که به شهادت برسد.
یکی از برجستهترین ویژگیهای سردار سلیمانی ابعاد فکری، اخلاقی و معنوی او بود. مقام معظم رهبری هم فرمودند که سردار سلیمانی یک «مکتب» را ارائه داد و از رفتارشناسی وی با عنوان «مکتب سردار سلیمانی» یاد کردند و بدین ترتیب سردار سلیمانی به سردار دلها، چه در دوره حیات و چه پس از شهادت، تبدیل شد. این دقیقترین واژه در توصیف وی است، زیرا عشق و علاقه به ایرانیها، مردم منطقه و همه آزادیخواهان جهان در دل او جای داشت. سردار سلیمانی متعلق به شیعیان یا مسلمانان نبود. او با همان حساسیتی که دفاع از حقوق مسلمانان را دنبال میکرد به حقوق مسیحیان و حتی یهودیان مخالف صهیونیستها هم توجه داشت. در واقع او روح بزرگی داشت، زیرا روح بزرگ همه این موارد را در نظر میگیرد.
همچنین، سردار سلیمانی وجهه منطقهای و بینالمللی داشت و در این سالها علیرغم میل قلبی خود رسانهای شده بود. او هیچ وقت از مسائل کوچک غافل نمیشد، از جمله اینکه مرتب به دیدار والدینش در روستا میرفت و مقید بود که در ایام عزاداری، ولو برای چند ساعت، در میان همشهریانش حضور یابد. آقای طائب میگفت که آنقدر به زادگاهش رفت و آمد میکرد که برخی سرویسهای امنیتی، زمین مجاور حسینیهای را که سردار در آنجا حضور مییافت خریداری کرده بودند تا با کار گذاشتن مواد انفجاری او را ترور کنند.
یک بار از او پرسیدم که در عراق و سوریه عکسهایی از شما در فضای مجازی منتشر میشود و ممکن است مشکلات امنیتی پیش بیاید. گفت که اگر یک مدافع حرم یا شهروند بخواهد با من یک عکس بگیرد، من نمیتوانم به او نه بگویم. اکنون به دلیل پیشرفت شبکههای اجتماعی این عکسها به سرعت پخش میشود. لذا وی اخلاق را بر هر چیز دیگری ترجیح میداد.
درباره خاطرهای که من تعریف کردم و به «قرصهای حاج قاسم» معروف شده باید بگویم که دوستان او به ویژه سردار پورجعفری همیشه میگفتند که سردار به مردم خیلی محبت داشت و این موضوع شامل مردم شهر و روستای خودش نیز میشد. سردار سلیمانی میگفت از دوره دبیرستان دوستی دارم که در خارج از کشور پزشک نامداری است. آن پزشک یک بار به تهران آمده بود. سردار نیز با او ملاقات کرده و به او گفته بود که از کثرت ترکشهایی که در بدنم هست، گاهی اوقات دردهای بسیار زیادی دارم. لذا دکتر قرص مسکنی به او داد. (البته سردار سلیمانی خیلی به درد توجه نمیکرد، اما اگر درد طاقتفرسا میشد، ممکن بود ماهی یک بار از آن قرصها استفاده کند.) وقتی هم به منطقه خودمان میرفتیم حال همه افراد را میپرسیدند. گویا یک بار یکی از آنها به سردار سلیمانی میگوید شما که در تهران هستی، میشود یک قرص به من بدهی. لذا ایشان یک قرص در جیبش بود که میدهد و بعد از ظهر همان روز آن شخص نزد مادر سردار میرود و میگوید که از این «قرصهای حاج قاسم» دارید که باز هم به من بدهید.
ایکنا ـ برخی از ایشان با عنوان دیپلمات یاد میکنند. نگاه شهید سپهبد سلیمانی به حوزه دیپلماسی چگونه بود؟
برای من بسیار سخت بود که بعد از شهادت سردار سلیمانی در رسانهای حاضر شوم و راجع به او صحبت کنم. ایشان شخصیتی چند بُعدی داشت؛ اولاً، یک سردار شجاع و استراتژیست در حوزه نظامی بود. ثانیاً، به معنای واقعی دیپلمات موفقی در حوزههای منطقهای و بینالمللی بود. در واقع موضوعاتی که او با آنها سر و کار داشت بینالمللی بودند و اتفاقاتی بود که در عراق، فلسطین و سوریه رخ میداد. لذا پروندههای دو جانبه نبودند. ثالثاً، ما وزارتخارجهایها اصطلاحی داریم که میگوییم یک شخص ممکن است سیاستمدار باشد، اما دیپلمات نباشد یا دیپلمات باشد، اما سیاستمدار نباشد. مطلوبترین حالت این است که هم سیاستمدار و هم دیپلمات باشد. سردار سلیمانی اینگونه بود. مورد دیگر خصوصیات اخلاقی او بود.
حدود یک دهه پیش که قرار شد با اجازه رهبر معظم انقلاب بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در بغداد مذاکره مستقیم صورت گیرد، مسئولیت پرونده برعهده شهید سپهبد سلیمانی بود که او با دکتر لاریجانی به عنوان دبیر شورای امنیت ملی جلسات و مشورتهای زیادی میکرد و برای هر مرحله از مذاکره دهها ساعت با سردار سلیمانی جلسه داشتیم. او نکاتی را مطرح میکرد که گویا یک دهه وزیر امور خارجه بوده است. نتیجه این مذاکرات هم تأمین امنیت ملی جمهوری اسلامی و امنیت منطقه بود. او نمیتوانست وارد پروندههایی همانند عراق، بحرین، سوریه و... شود، اما ارتباط دیپلماتیک نداشته باشد. او با بسیاری از سران کشورهای منطقه گفتوگوهای چندساعته داشت و بسیاری از این افراد لحظهشماری میکردند که دوباره با وی سر یک میز بنشینند و گفتوگو کنند.
در همه حوزهها یکی از برنامههای سپهبد سلیمانی و نیروی قدس، با هدایت مقام معظم رهبری انجام میشد و نگاه به منافع ملی و امنیت منطقهای بود. اگر سؤال شما این است که وی در دوره حیاتش در حوزه راهبردی چه کرد و آیا نتیجه این اقدام او پس از شهادت نیز پایدار بود؟ به شما میگویم که در دوره حیات او قرار بود اسرائیل بهعنوان یک رژیم جعلی از نیل تا فرات توسعه یابد و بعداً نقشههای آنها نشان داد که برنامه فراتر از این است. بنابراین، شهید سلیمانی توانست توازن را به سمت گروههای مقاومت تغییر دهد؛ به گونهای که اکنون از هر سمت صهیونیستها دیوار بتنی 12 متری دور خود کشیدهاند. در واقع در داخل زندان هستند و تدابیر امنیتی جدید در منطقه با هدایت رهبر انقلاب انجام شد. لذا این تشکیلات و فرماندهی داعش را با ناکارآمدی مواجه کرد. البته این امر بعد از شهادت او نیز توازن قدرتی را که آمریکاییها به نفع خود ایجاد کرده بودند، تغییر داد، زیرا آمریکاییها ترس را در منطقه حاکم کرده بودند و کسی نمیتوانست حتی به تجهیزات آنها نزدیک شود. زمانی که در بحرین سفیر بودم، میدیدم که از 50 متری ناوگان پنجم دریایی آمریکا کسی نمیتواند رد شود و اگر کسی رد میشد، بازداشت و محاکمه میشد اما پایگاه آمریکایی عینالاسد با 13 موشک بالستیک هدف حمله ایران قرار گرفت و هیمنه آنها فروریخت. آنان چند بار و از طریق واسطههای منطقهای اعلام کردند که آمریکا پذیرفته که ایران انتقام میگیرد، به ویژه وقتی موضع رهبر معظم انقلاب و صراحت ایشان در انتقام سخت را دیدند، مطمئن شدند که انتقام قطعی است. بنابراین از کانالهای مختلف وارد شدند تا نحوه پاسخ دادن ایران را مدیریت کنند و کمترین آسیب را ببینند، اما جمهوری اسلامی ایران در اقدامی مقتدرانه و در شرایطی که آمریکاییها در بالاترین سطح آمادهباش بودند، توانست که توازنی را که آمریکا در دنیا به نفع خود ایجاد کرده بود، به شکست هیمنه آمریکای پرمدعا تبدیل کند. این دستاورد یکی از برکات شهادت سپهبد سلیمانی بود که جمهوری اسلامی ایران آن را برای خود به ارمغان آورد.
البته این روند تمام نشده و ادامه دارد. اگر از من بپرسید که آیا انتقام خون شهید سلیمانی گرفته شده است؟ به صراحت میگویم تا این مرحله علیرغم کار بسیار بزرگی که انجام شد، هنوز انتقام سردار سلیمانی از سوی دوستداران او در منطقه گرفته نشده و تا خروج آمریکا از منطقه مسیر گرفتن انتقام سخت از این اقدام تروریستی ادامه خواهد داشت.
براساس برخی از شواهد معتقدم که ترور سپهبد سلیمانی تصمیم نظام سیاسی آمریکا نبود، بلکه تصمیم ترامپ، پمپئو و یک حلقه بسیار کوچک و محدود بود و آنان تصور نمیکردند که ترور ایشان تا این حد تبعاتی را به دنبال داشته باشد. از همان ابتدا که ترامپ قدرت را به دست گرفت، آمریکا در افکار عمومی ایران تبلیغات زیادی را برای مقابله با سیاستهای سازنده منطقهای جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت. برای مثال گفتند پولهایی که بعد از توافق هستهای در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است، صرف سازندگی نشده است، بلکه در عراق و سوریه و فلسطین هزینه میشود تا اینگونه بین مردم و نظام فاصله بیندازند.
آنان بمباران تبلیغاتی به راه انداختند که سردار سلیمانی تروریست است، اما در مورد تروریستهای واقعی در منطقه و تروریستهایی که در کاخ سفید هستند هیچ حرفی نزدند. با این تصورات معتقد بودند که اگر سپهبد سلیمانی ترور شود، ایران توان نخواهد داشت که واکنشی را از خود نشان دهد و افکار عمومی هم حمایت میکنند و از سوی دیگر ترامپ نیز تبدیل به یک قهرمان بزرگ خواهد شد و میتواند در مقابل دموکراتها هم یک مانور قدرت بزرگ را به نمایش بگذارد، اما بعد از توئیت ترامپ مبنی بر اینکه 52 نقطه فرهنگی و... را در ایران هدف قرار خواهد داد، ما آمادگی کامل مقابله به مثل را داشتیم. لذا بعد از ترور سپهبد سلیمانی هیچ کس حاضر نشد که پشت ترامپ بایستد و او ناچار شد که با چهرهای آشفته چند لحظه صحبت کند و سریع برود، اما بعد از حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عینالاسد، آمریکاییها به وحشت افتادند. برخی تصور میکردند که ترامپ بعد از حمله ایران به این پایگاه هوایی اعلام میکند که به ایران حمله میکنیم، اما او گفت که تحریمهای جدیدی را علیه ایران اعمال میکند. این تصمیم آمریکا بود و اطلاعات دقیقی داریم که چقدر سیستم در آمریکا از ترامپ انتقاد کرده، زیرا با این تصمیم شرایط را علیه آمریکا سختتر کرده و این کشور را به مرحلهای رسانده که همه در مورد خروج آمریکا از منطقه سخن میگویند و حتی سردار سلیمانی به قهرمان بینالمللی مبارزه با تروریسم تبدیل شد و جمهوری اسلامی ایران توانست در کنار خون این شهید، یک رفراندوم 50 میلیون نفری را شاهد باشد و از سوی دیگر، هیمنه آمریکا در دنیا فروریخت؛ چراکه 13 موشک بالستیک پایگاه هوایی آنها را مورد هدف قرار داد. لذا اهدافی را که ترامپ دنبال میکرد مبتنی بر تحلیلهای نادرست بود.
سپهبد شهید سلیمانی با مسئولیتها و ارتباطات خارجیای که داشت، توانست از پرونده بوسنی تا افغانستان و پروندههای غرب آسیا و شمال آفریقا ورزیدگی لازم را در انجام عملیاتها به دست آورد. برخی معتقدند با شهادت سردار سلیمانی که یک شخصیت کاریزماتیک داشت، این شخصیت برای همیشه تمام شد، اما مایلم تأکید کنم که یکی از زوایای نبوغ سردار سلیمانی برعهده گرفتن فرماندهی نیروی قدس و تمرکز بر کادر سازی بود. بنابراین ضمن اینکه او شخصیتی کاریزماتیک بود، آنقدر در نیرو سازی و هدایت نیروها و کار تشکیلاتی دقیق عمل میکرد که میتوانم بگویم همانگونه بود که حضرت امام خمینی(ره) در وصیتنامه فرمودند که با دلی آرام، روحی شاد و قلبی مطمئن به سوی خدا میروم. تردید ندارم که شهید سلیمانی چند سال قبل از شهادت از نظر کادرسازی چنان عمل کرده بودند که نیروی قدس پس از او دچار اُفت نشود و به منظور کمک به مردم منطقه، در مقابل توطئههای دشمنان صهیونیستی به بهترین نحو ممکن کار را ادامه دهد و به نتایج خوبی دست یابد.
ایکنا ــ اگر در پایان سخن دیگر یا خاطرهای دارید بیان کنید.
در مباحث اخلاقی لازم است که به نکته دیگری نیز اشاره کنم. شهید سلیمانی بیشترین تلاش را نه برای جنگ بلکه برای مقابله با جنگ انجام داد. لذا وی سردار صلح نیز بود. همیشه به مسئولان اروپایی میگویم که داعش وقتی فقط چند شهر و روستا را گرفته بود، در شهرهای اروپایی هم انفجار رخ میداد و حتی در محل برگزاری کنسرتهای موسیقی در شهرهایتان نیز انفجار رخ میداد، اما وقتی استخوانهای داعش خُرد شد، دوباره امنیت به اروپا بازگشت.
میخواهم خاطره دیگری را هم ذکر کنم. وقتی که در دمشق بودم، در عملیاتهای مختلف تروریستی به مناطق مختلف شهر خمپاره میزدند، حتی خمپاره آنها به حیاط حرم حضرت زینب(س) هم رسید. در این شرایط شهید سلیمانی در منطقهای، که جای شیکی هم نبود، مشغول فرماندهی بود و از من درخواست کرده بود که در آنجا حضور یابم. در فلسطین و شامات میوه انجیر طرفدار زیادی دارد و بسیار هم خاص است. بنده خیلی انجیر دوست دارم. بعد از حضور در آنجا و موقع صحبت با سردار سلیمانی تقریباً همه انجیرها را خوردم و فقط یکی دو دانه باقی ماند. سپهبد سلیمانی، آقای پورجعفری را صدا زد و گفت که اگر باز هم انجیر دارید، مقداری دیگر بیاورید. من گفتم که سردار، نگذاشتم دو تا دانه انجیر بیشتر برای شما باقی بماند. او گفت که نمیخورم، چون دیدم دوست دارید گفتم که برای شما بیاورند. ملاقات ما تمام شد و بعد از حدود یک ساعت به پرواز رسیدم. وقتی داخل هواپیما نشستم، مهماندار به نزدم آمد. او که سردار را نمیشناخت، به من گفت که شخصی به اسم سلیمانی یک کارتن انجیر برای شما فرستاده و الان داخل کابین است. با آن چه کنم؟ مقدارش هم زیاد است. من گفتم که اگر مقدور است داخل چند سینی بگذارید و بین مسافران پرواز تقسیم کنید. مسافران هم اکثراً مدافعان حرم بودند. با اینکه این کار مخالف پروتکل بود، اما انجیرها را بین همه مسافران تقسیم کردند. باید اشاره کنم که سپهبد شهید سلیمانی در آن لحظات با وجود اینکه در حال فرماندهی بود، اما به این نکات دقت داشت و این ابعاد شخصیتی و اخلاقی ویژه وی را نشان میدهد و شاید مردم از این موارد خبری نداشته باشند.
انتهای پیام