به گزارش ایکنا؛ برنامه درسهایی از قرآن با سخنان حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی طی ماه رمضان، هر شب به غیر از جمعهها ساعت ۱۸:۱۵ از شبکه اول سیما پخش میشود.
دوشنبه، بیستو نهم اردیبهشتماه، شاهد پخش قسمت دیگری از این برنامه با موضوع «فقر زدایی در اسلام» بودیم که سال گذشته در جوار حرم امام رضا(ع) ضبط شده است. در ادامه مشروح بیست و یکمین برنامه درسهایی از قرآن ماه رمضان المبارک ۱۴۴۱ هجری قمری را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسه میخواهیم آیات و روایاتی را در مورد کمک و فقرزدایی برای شما بخوانیم انشاءالله. مسئله فقرزدایی برای اسلام نیست. خداوند به حضرت عیسی گفت: باید زکات بدهی، «وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ» قاری: «وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا» (مریم/31) این آیه برای حضرت عیسی است. حضرت عیسی میگوید: خدا «وَ أَوْصانِي» وصیت کرده، توصیه و سفارش کرده «بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ» یعنی همه برنامههای مسئله فقرزدایی برای آنها هم هست.
نماز هم همینطور است. بد نیست نگاهی به دین بکنیم. همه چیزهایی که در اسلام است، در ادیان آسمانی بوده است. مثلاً نماز بوده است. حضرت ابراهیم میگوید: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ» قاری: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» (ابراهیم/40) ابراهیم میگوید: خدایا مرا مقیم نماز، برپا کننده نماز قرار بده. روزه، در ادیان قبل هم بوده است. آیه روزه میگوید: روزه بگیرید،«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» (بقره/183) «كَما كُتِبَ» یعنی روزهای که شما میگیرید، ادیان آسمانی دیگر هم روزه داشتند. حج برای مسلمانها نیست. قبل از اسلام هم حج بوده است. آیهاش این است که خدا به ابراهیم میگوید: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا» (حج/27) جهاد در ادیان دیگر هم بوده است. قرآن میفرماید: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ» چه پیغمبرانی که قبل از شما بودند که آنها هم در جبهه و جنگ بودند و خسته هم نمیشدند. «وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ» (آلعمران/146) زکات هم بوده است که آیه زکات را خواندیم. امر به معروف و نهی از منکر هم قبل از اسلام بوده است. حضرت لقمان قبل از اسلام به پسرش میگوید: «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ» (لقمان/17) نتیجه دو سه دقیقه این شد که نماز و روزه و حج و جهاد و زکات و امر به معروف، چیزهایی که در اسلام داریم در همه ادیان بوده است.
برای انفاق باید بدانیم که آنچه ما داریم برای ما نیست. ما کلیددار هستیم. خزینهدار هستیم و امین هستیم. مثل کارمند بانک، کارمند بانک میداند پولهایی که امروز گرفته برای خودش نیست. امروز این قسمت بانک میایستد و پول را میگیرد و فردا یک قسمت دیگر میایستد و پول میدهد. نه آن روزی که پول میگیرد بالا میپرد، و نه آن روزی که پول میدهد سکته میکند. قرآن میگوید: شما مستخلف هستید. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) آیه قرآن است، میگوید: طوری باشید که دادند بالا نپرید، گرفتند سکته نکنید. شد، شد. نشد، نشد. شما مستخلف هستید. بعد میفرماید: قرآن میگوید اینها آیاتی است که کمک میکند برای پول خرج کردن، انفاق باعث میشود گناهان ما بخشیده میشود. «وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ» (بقره/271) پول که خرج میکنید، خداوند بخشی از گناهان شما را میبخشد. مسئله دیگر بدانیم پاداش کسی که پول خرج میکند و به فقرا میدهد تضمین شده است. یعنی شک نکنید، قرآن میفرماید: «أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحسنین» (توبه/120) اینجا «اجر المؤمنین» داریم شاید «اجر المحسنین» هم داشته باشد. «لا يُضِيعُ» یعنی ضایع نمیشود، نترس. بدهی جبران میشود. مادر هیچوقت از شیر دادن نمیترسد، چون میداند اگر شیرش را در حلق بچهاش بریزد. خدا سینهاش را دوباره پر از شیر میکند. لذا دغدغه ندارد. دغدغه نداشته باشید.
هم ضایع نمیشود و هم محبوب خدا میشویم. قرآن درباره انفاق میفرماید: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين» یحبّ المحسنین، پول بدهی خدا دوستت دارد. میارزد که انسان برای اینکه رضای خدا را کسب کند، به فقرا رسیدگی کند.
قرآن میگوید: کسانی که به فقرا میرسند، «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (بقره/62) خوفی ندارند و حزنی هم ندارند، یعنی آینده اینها خوش هستند. به هر حال هرکسی میتواند کاری بکند، بکند. یک چیزی را میتوانید وقف کنید، وقف کنید. کسانی که بچههایشان را به سر و سامان رساندند، دخترش جهازیه گرفته رفته و پسرش عروس گرفته رفته، دیگر مثل من ریشهایش سفید شده و اواخر عمرش است. یک چیزی بگذارید بروید.
صدها سال پیش کسی به نام گوهرشاد این مسجد را وقف کرده است. چه برکتی دارد؟ در دنیای شیعه مسجدی به برکت مسجد گوهرشاد وجود ندارد. این خانم چقدر نزد خدا عزیز است که اینقدر جایش، میتوانیم ما هم باشیم، خیلی جاها مسجد ندارد، خیلی جاها مدرسه ندارد، خیلی جاها حوزه علمیه و درمانگاه ندارد منتهی به شرطی که خودت ثبت نکنی. بعضیها میگویند: حتماً باید اسم من باشد. اسمت بود بود، نبود نبود. خدا که میداند، حالا من خرج کنم به اسم من نباشد؟ نباشد.
بهلول آمد برود دید یک مسجدی میسازند. گفت: کی مسجد میسازد؟ گفتند: هارون الرشید. نزد هارون رفت و گفت: مسجد میسازی؟ گفت: بله، گفت: برای کی؟ گفت: برای خدا، گفت: خیلی خوب، خداحافظ، رفت به یک سنگ تراش قرارداد بست که شما روی سنگ سه کلمه بنویس. بانی کلمه ی اول، مسجد کلمه دوم، بهلول کلمه سوم، بنویس: بانی مسجد بهلول! سنگ تراش هم پولی گرفته است. چکش دست گرفت و تق تق تق... تق تق تق... شروع کرد نوشت بانی مسجد بهلول! بهلول سنگ را برداشت، شبانه آمد یک نردبان گذاشت و این سنگ را بالای سر مسجد نصب کرد. فردا کارگرها آمدند دیدند نوشته: بانی مسجد بهلول، بهلول نیست، مسجد برای هارون الرشید است. شکایت بهلول را نزد هارون کردند، هارون بهلول را احضار کرد، گفت: چرا نوشتی؟ گفت: تو مگر نگفتی برای خداست، خدا که میداند بانی کیه، تو هستی. بگذار اسم من باشد. به او حالی کرد این برای خدا نیست.
من شما را نمیشناسم، فقیر هستی، پولدار هستی، وضع شما خوب است یا بد است؟ من یک کلمه میگویم. میگویم 1- مال را با خودمان در قبر نمیبریم، اولویت هم فامیل است. اگر پسرت عزب است و دخترت ازدواج نکرده، قسمتهای اول را باید حل کرد، این مشکلات را باید حل کرد که آدم آزاد شود و یک چیزی هم برای خدا بگذارد، چون اگر وقف نکنیم و وصیت نکنیم میشود من، خانه من، تا شد مسجد میشود خانه ما. من، ما میشود.
کسانی که اولادهایشان از آب و آتش درآمدند یک چیزی وقف کنند. البته وقف هم به شرطی است که خمس و زکاتش را داده باشد. در حال عصبانیت هم نباشد چون گاهی آدم با خانم و بچههایش دعوا میکند، میگوید: الآن میروم اموالم را وقف میکنم که کوفت هم گیر شما نیاید. از روی کینه زن و بچهاش اداره اوقاف میرود. این وقفها قبول نیست. مثل بچهها که میگوییم: بخور، میگوید: نمیخواهم. میگویم: نخوری میدهم به او، میگوید: هان... چون میگویم نخوری میدهم به او، از بغض آن میگوید: هان... بگذار دهان من. وقف هم یک کار ظریفی است. هم لازم و هم ظریف است. منتهی در وقف با اسلام شناس مشورت کنید. چه چیزی لازم است و امروز چه چیزی ضرورت دارد. الآن ضرورت چیست؟ جامعه به چه چیزی نیاز دارد؟ یکبار سیل و یک بار زلزله است و یکبار طلبه است، یک بار درمانگاه و یکبار ازدواج است.
انفاق باید خالصانه باشد. خیلیها چیزی در راه خدا دادند ولی سوره هل اتی فقط برای اهلبیت نازل شد. چون اهلبیت افطاریشان را به فقیر دادند، به مسکین و یتیم و گفتند: نه از شما مزد میخواهیم، «لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا» (انسان/9) «لا نُرِيدُ» یعنی اراده، در قلبم نیت جزا نکردم. نمیخواهم این کاری که کردم شما به من جزا بدهید، «مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا» تشکر هم نمیخواهم. نه مزد میخواهم و نه تشکر، این اخلاص است. خودتان را نبینید، کسی که خودش را ببیند میایستد. کسی سوار اسب بود به نهر آبی رسید، نهر آب یکی دو وجب بیشتر آب نداشت. اسب از یک وجب دو وجب رد میشود. اسب آمد ایستاد. هرچه شلاقش زد، ایستاد. خودش پاچههایش را بالا زد و در رودخانه رفت و افسار را کشید، نیامد. سیخی میخی پاشنه کشی درآورد و به شکم این کوبید، باز نرفت. یک مردی گفت: چته؟ گفت: یک وجب آب بیشتر نیست. اسب میتواند برود، ایستاده است. گفت: یک بیل بردار آب را گلی کن اسب میرود. این هم یک بیل برداشت و در آب زد، آب گلی شد اسب فوری از درون آب رفت. رفت آن طرف رودخانه گفت: خدا پدرت را بیامرزد. دلیلش چه بود؟ گفت: آب که تمیز بود اسب میآمد خودش را میدید. در آب تمیز خودش را میدید و هرکس خودش را ببیند پا روی نفسش نمیگذارد. میگوید: او باید به من سلام کند. او باید دیدن من بیاید. او باید عذرخواهی کند. من زشت است از او عذرخواهی کنم. هی خودش را میبیند، چون خودش را میبیند پا روی نفسش نمیگذارد و میایستد. اگر میخواهید قبول شود باید خودتان را نبینید.
انفاق را بعضی قربات میدانند، «قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» (توبه/99) بعضی که پول خرج میکنند خوشحال هستند. آدم هست وقتی خمس میدهد از خوشحالی گریه میکند. میگوید: خدایا شکر که مرا پذیرفتی از این صد میلیونی که به من دادی بیست میلیون به امام زمان دادم. خیلی ممنون که پذیرفتی و لذت میبرد. آدم هست خمس میدهد جز و وز میکند. خوشحال باشید، قربات، یعنی این قرب به خداست. «قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ» کسی که به فقرا کمک کند پیغمبر به او درود میفرستد، قرآن به او گفته: پیغمبر کسانی که به فقرا کمک میکنند از طریق زکات به آنها درود بفرست، «وَ صَلِ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (توبه/103) یک چیزی هم که میدهید چیز خوب بدهید. قرآن یک آیه دارد میگوید:«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آلعمران/92) آن چیزی که دوست داری را بده.
مقام معظم رهبری زمان جنگ به دزفول رفته بودند. یک عالمی آنجا بود به نام آیت الله قاضی، پیرمردی بود. مقام معظم رهبری میگفت: پهلوی قاضی نشسته بودم. غذا آوردند برنج و دو تا سیخ کباب کوبیده، آیت الله قاضی پیرمرد بود و گفت: برای من زیاد است. نصف برنج را برداشت با یک سیخ کباب و گفت: همین مقدار بس است. یک نفر به آیت الله قاضی گفت: آقا، برنج نمیخوری، کبابش را بخور. گفت: آن کسی که میخواهد نصف برنج بخورد، کباب نمیخواهد؟ همینطور که من برنج را نصف کردم باید کباب هم نصف کنم. این نامردی است که من برنج را بخورم و کباب او را هم بخورم. خیلی آقا از این اخلاق خوشش آمد. چیزی بدهید که خودتان دوست دارید. «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» در انفاق اعتدال داشته باشید. نه مشت شما بسته باشد و نه هرچه دارید بدهید.
قرآن میفرماید: تعریف مؤمنین، میگوید: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» (فرقان/67) لم یُسرفوا، اسراف نکنید. به مقدار کمی، لذا قرآن گفته «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» (انفال/3) یعنی گوشهای از مالت را انفاق کن. هرچه داری نده.
کسی بود همه اموالش را در راه خدا داد، حضرت عصبانی شد و فرمود: مگر بچه ندارد؟ گفتند: چرا بچه دارد، فرمود: خیلی کار غلطی کرده، آدمی که یک مشت بچه دارد و بچههایش چیزی ندارند همه اموالش را وقف کرد، اگر به من گفته بودید نمیگذاشتم در قبرستان مسلمانها دفنش کنید. قرآن میگوید: میخواهید کمک کنید اول بستگان، «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِين وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِين» (بقره/215) اینجا یک خاطره بگویم.
یکی از کسانی که الآن جزء هیئت دولت است به من گفت: ما استاد دانشگاهی داریم، مادر ایشان مرحوم شده و وصیت کرده تمام طلاهایش را به آقای قرائتی بدهند. این استاد ما هم سنگیناش بود. آخر این همه طلا مادرش جمع کرده بدهند به شیخ که چی؟ از آن طرف هم چون مادرش وصیت کرده بود میخواهد وصیت مادرش را عمل کند و از آن طرف هم یک خرده سنگینش بود. بالاخره من که ایشان را نمیشناختم، همین آقایی که الآن جزء هیأت دولت است واسطه شد آمد خانه ما، هی شروع کرد از مادرش گفتن، من پول میدادم لباس نمیخرید. سفر نمیرفت، به خودش نمیرسید. غذای خوب نمیخورد. هرچه پول میدادیم طلا میخرید جمع میکرد. ناراحت بود که چرا مادرش این کار را کرده است؟ من گفتم: من نه شما را میشناسم و نه مادر شما را، میخواهی به وصیت عمل کن میخواهی نکن. گفت: دیگر مرده است. بگذار عمل کنم. طلا را گرفتم و گفتم: شما به وصیت مادرت عمل کردی. من نه شما را میشناسم و نه مادرت را، همین که با پای خودت راهنما برداشتی خانه ما آمدی، خانه ما هم بلد نبودی، همین پیداست دین داری. حالا که دین داری تو نماینده من، طلا را بگیر، شما استاد دانشگاه هستی. دانشجوهایی که فقیر هستند، گاه و بی گاه یک کمکی به دانشجوهای فقیر و شاگردهای خودت بکن، ثواب آن را بده به ... بگو ثوابش برای مادرم، اصلاً این بنده خدا طور دیگر شد. یعنی وقتی آدم میفهمد به کی میدهد و چرا میدهد، گفتم: اگر من خرج کنم این به دلش نخواهد چسبید، بگویم: خودت بده، تشخیص فقیرش هم با خودت است. هر دانشجویی که احساس کردی، لباسش و مرکبش، فهمیدی مستضعف است یک کمکی بکن کمک که میکنی به اسم عیدی بکن. چون آدمهای محترم را نگو صدقه، بگو: عیدی. در قالب عیدی...
حدیث داریم اگر به کسی زکات بدهی غصه میخورد که وای به حال من ، کارم به جایی رسید که دیگر مردم به من زکات میدهند. اگر میدانی از کلمه زکات غصه میخورد، نگو زکات بگو عیدی و بعد در دلت نیت زکات کن. این کرامت افراد باید حفظ شود.
باید بدون منت باشد. جهازیه جور میکنیم هی نگوییم من بودم که، من بودم که، من بودم که... من من نکنید. قرآن میفرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) المَن یعنی منت، اذی یعنی اذیت، اگر کمک کردی طرف را اذیت نکن. با منت و اذیت صدقات خود را از بین نبرید. بعضی وقتها که میخواهیم به کسی کمک کنیم اذیتش میکنیم و زجرش میدهیم. بگذارید برایش شیرین باشد.
انفاق هم علنی باشد و هم مخفی اما انفاق مخفی ثوابش بیشتر است. «إِنْ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/271) صدقه، زکات مخفی باشد، مخفی باشد ثوابش بیشتر است. البته گاهی هم میگوید: علنی هم باشد. « «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» (بقره/274) هم سر... صدا نمیآید... صلوات حضار... الآن صدا خوب است...
پس چه؟ اعتدال باشد؟ همه اموالتان را ندهید. مخفی باشد. اگر میدانی که علنی کمک کنی دیگران هم یاد میگیرند و تشویق میشوند تشویق هم بشود، لذا قرآن گفته مخفی، یک آیه دیگر هم داریم «سِرًّا وَ عَلانِيَةً» باز هم اول اسم سِر را برده است. یعنی حتی المقدور مخفی باشد. چون یواشکی اخلاص و ثوابش بیشتر باشد ولی علنی دیگران هم یاد میگیرند و کمک میکنند. گاهی وقتها برای سیل زدهها برای آزادی زندانیهای بعضی زندانیها... مثلاً میگویند: مقام معظم رهبری فلان مبلغ داد. میگویند: خوب آقا داده چرا در تلویزیون پخش میکنید؟ میگویند: خوب اگر آقا بدهد مردم هم تشویق میشوند و میدهند. اگر کار شما تشویق است علنی بدهید. اگر تشویق نیست یواشکی بدهید. خوب...
اگر جایی که باید پول بدهید ندهید، یک آتشی پیدا میشود و میسوزاند. قرآن میگوید: «لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» (بقره/195) یعنی خودتان را به هلاکت نیاندازید. این آیه برای جبهه هست. در مقابل دشمن بجنگید. بعد میگوید: پول خرج کنید. چون جنگ هم نیاز به حمایتهای مالی دارد. اگر رزمنده حمایت مالی نشود، اسلحه نداشته باشد، غذا نداشته باشد، مجهز نباشد شکست میخورد و شکست بخورد کل کشور از دست میرود. لذا گفته با دشمن بجنگید، بعد گفته پول خرج کنید، پول خرج نکنید جنگ شما شکست بخورد همه شما نابود میشوید.
کمک به فقرا راهی است برای خودسازی، خودسازی قرآن میفرماید: «الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى» (لیل/18) اگر شما مال دادید، خودسازی است. چرا؟ انسان گرفتار بخل است، حرص است، وقتی آدم پولش را رد کرد و به فقیر داد، بخلش کنده میشود، حرصش کنده میشود تسویه میشود. جای دیگر قرآن میگوید: پیغمبر از مردم زکات بگیر، «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» (توبه/103) «تُطَهِّرُهُمْ» تطهیر میکنیم. پاکشان میکنیم. چطور؟ از چه پاک میشود؟ از حرص پاک میشود، از بخل پاک میشود. آدمی که گرفتار است ببینید و آدمی که پول خرج میکند راحت میمیرد.
یک مثلی برای شما بزنم. پشت دست خون میشود و بریده میشود. کف دست هم بریده میشود. شما یک چسب میزنی روی زخم پشت و یک چسب روی زخم کف دست میزنی. بعد از مدتی که میخواهی چسب را بکنی. چسب کف دست راحت برداشته میشود چون به مو نچسبیده است. پشت دست چون این چسب به موها چسبیده وقتی میکنی فو فو... آدمی که به مال بچسبد وقتی میخواهد جان بکند، جان میکند ولی آدمی که به مال نچسبد، وقتی میخواهد بمیرد انگار گل بو میکند. حدیث داریم مؤمن وقتی میخواهد بمیرد انگار گل بو میکند. اگر کسی به فقرا کمک کند راحت میمیرد اما اگر کسی به فقرا کمک نکند چون میخواهند از مالش او را بکنند، جز و وز میکند. بس است...
خدایا به آبروی قرآن و به آبروی قلبی که قرآن بر آن نازل شد و به آبروی آنهایی که در قرآن از آنها تجلیل کردهای، به ما توفیق بده هرچه میخواهی ما همان را عمل کنیم و آن گونه باشیم که تو میخواهی. یاد ما بده وظیفه ما چیست و توفیق بده عمل کنیم. یادمان بده وظیفه ما چه نیست، تقوا بده دوری کنیم. ما را از حرص و بخل و از همه عیبها دور بفرما. هرچه شب قدر برای بندگان خوبت مقدر کردی همه را به آبروی همان آدمهای خوب برای ما مقدر بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
انتهای پیام