حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی(ص) العالمیه در یادداشتی اختصاصی برای ایکنا به مناسبت روز جهانی قدس نوشت: بی تردید ستم سترگ و کم نظیری که بر اثر اشغالگری صهیونیستی بر مردم فلسطین رفته است قابل اغماض نیست. فلسطین به عنوان سرزمین مبارکی که به اشغال دشمن درآمده و دهها سال ظلم فاحشی که بر این ملت مظلوم وارد شده به خودی خود و به طور طبیعی با هر مبنایی که داشته باشیم براساس انسانیت، اخلاق، دین و قوانین مورد وفاق جهان سزاوار بیداری و نهضت و قیام است. این امر محل تردید نیست.
دشمنی غدارهای از آن طرف عالم با هدایت و مدیریت و مهندسی حساب شدهای از جانب قدرتهای جهانی بر سرزمینی کانونی و بر گردۀ ملتی مظلوم به طور تبهکارانهای تسلط یافته است، در نتیجه سکوت بر این ظلم با هر توجیه و عنوانی خود ظلم بزرگی به حساب میآید.
با این همه، بصیرت در دشمنشناسی امت اسلامی به ویژه در سطح نخبگان جهان اسلام که انتظار است نقش هدایت گری در جوامع اسلامی را بر عهده گیرند در سطح مطلوب نیست. انفعال و سست اندیشی و ساده نگری در بخش قابل توجهی از طبقۀ نخبگان و متفکران سیاسی باعث شده است که ابعاد ژرف وجود ناپاک و ویرانگری به نام نقشه هیمنه صهیونیسم بر کل منطقه به شدت مورد غفلت قرار گیرد.
ریشه این مشکل در این است که با نگرشی تقلیل گرایانه مشکل جهان اسلام در تقابل صهیونیستها با فلسطینیها خلاصه شود. بر مبنای این روایت غلط یا به شدت ناقص و کور، جهان اسلام مستقل است. در حال رشد و توسعه است. بخشی از آن به اشغال درآمده است. عقلای جهان اسلام با میانهروهای ابرقدرتها و اسرائیلیها میتوانند با طرحهای متنوعی مانند صلح در برابر زمین، طرح سازش عربی و امثال آن ها، به توافق برسند. با این خوانش از بن مغالطه آمیز و مغلوط طرح ویرانگر «عادی سازی» هم قابل بازاریابی و ترویج خواهد بود.
فضای کلی جهان اسلام نگاه درست و دقیق و مطابق با واقعی با معضل وجود طرح صهیونیست ها در جهان اسلام ندارد. زیرا تمرکز آنها بر اشغال فلسطین است. حال آن که اشغال بخشی از جهان اسلام با همۀ قداستی که این سرزمین دارد تنها بخش پیدای این کوه یخی است. نه نقش آفرینان انگیسی و آمریکایی در آغاز افتتاح این طرح ننگین و نه خود اسرائیلیها به هیچ عنوان وجود خود در منطقه را با محوریت اشغال بخشی از جهان اسلام تلقی نمیکنند. فلسطین صرفا جای پای آنان است. اهداف آنان که بخشی قابل توجهی از آنها در عمل محقق شده است، بسی فراتر از این مرزهاست.
شناخت طرح دشمن به عمقاندیشی و ژرف کاوی بیشتری نیاز دارد. در این باره نکات زیر میتواند افقهایی باز کند و راهی به سوی بازشناسی چهره خبیث او بگشاید:
1ـ طرح یهودیهای صهیونیست در مقیاس جهانی است و سطح مواجهه آنان با دیگر قدرتهای عالم به طور کاملی مبتنی بر رویکرد تمدنی است. هدف اعلای آنان تصرف نرم و سخت جهان است. روایتهای فاسد و جنایتکارانه یهودیهای صهیونیست از جهان، انسان، زمین و زمان و ادیان دارای ابعاد جهانی است. بنابراین، فلسطین و حتی جهان اسلام تنها بخشی از خوی جهان خواری و رؤیای هیمنه بر تمام جهان شمرده میشود.
2ـ در بخش کانونی طرح تسلط بر انسان و جهان، گام کانونی و قلب آن در گروی تسلط بر جهان اسلام است. آنان دریافتهاند که راه تسلط بر جهان از اشغال جهان اسلام میگذرد. خواب بی تعبیر و خیال خامی که گرچه روی تحقق نخواهد دید اما بصیرت نسبت به آن میتواند چهره جهان اسلام و سرنوشت آن را به شدت به سود مسلمانان و بلکه بشریت متحول سازد.
3ـ جهان اسلام و منطقه ما دارای مختصات راهبردی بی نظیری است. ابعاد این شاخصهای استراتژیک بسیار پهناور است. جغرافیای سیاسی، منابع غنی و بی نظیر طبیعی، موقعیت استثنایی منطقه از منظر ارتباطات سرزمینی جهانی، آبراههای حیاتی، عمق انتروپولوژیک و انسانی و فرهنگی جهان اسلام و به ویژه منطقه ما و دیگر ظرفیتهای خداداد و استثنایی آن تنها بخشی از این ویژگیهای منحصر به فرد است. در نتیجه آنان مسیر جهان خوارانه خود را با تسلط کامل بر جهان اسلام هموار میبینند.
در این راستا، هرگونه طرح، اندیشه، انقلاب، ایدههای بنیادین اندیشگی، شخصیتهای تعیین کننده و مؤثر و رویکردهای مبارزه و مقاومت در جهان اسلام که در تقابل با چنین طرحی است و به نوعی درصدد تحول و اصلاح و نهضت انسانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان اسلام است در قالبهای بسیار پیچیده و با پوششهای متعدد از طرف دستهای پنهان جهانی و سازمانهای موسوم به نظام جهانی و بینالملل سرکوب میشود. در واقع جهان اسلام در هیچ زمینهای نباید رشد و مسیر ترقی و پیشرفت را طی کند.
از این رو، جای هیچ تعجبی نیست که خشم و خشونت صهیونیسم جهانی از پدیده بزرگ قرن اخیر، انقلاب اسلامی ایران در قیاس با دیگر پدیدههای سیاسی و اجتماعی جهان اسلام در اوج بوده است. در ادبیات صهیونیسم جهانی دشمن درجه اول آنان انقلاب اسلامی ایران است و در مقایسه با حتی مبارزان فلسطینی و رزمندگانی که در خط مقدم با آنان به طور فیزیکی میجنگند و انتفاضه های متعدد را میآفرینند نرخ و رتبه خطرآفرینی انقلاب اسلامی برای آنان بسی بالاتر است!
4ـ ایرانهراسی و طرح جهانی برخورد با انقلاب اسلامی در چهار دهه گذشته صرفا و به طور کانونی، به خاطر اصرار نظام اسلامی بر آزادسازی ملت فلسطین نیست. البته که طرح انقلاب اسلامی برای آزادسازی سرزمین فسطین باعث رعب و وحشت آنان بوده و هست اما ریشۀ دشمنی نظام سلطه با این انقلاب ناشی از چیزی است که کمی پیشتر به آن اشاره شد. انقلاب اسلامی ایران گام بزرگی برای تحقق تمدن اسلامی است. نیروی الهامآفرین و بیدارآفرین این انقلاب و تشکیل دولتی اسلامی به عنوان کانون تولید بصیرت و بیداری تمدنی در مقیاس جهانی همان عامل اصلی دشمنی کانونی با آن از طرف صهیونیسم جهانی است.
5ـ با این حساب مسئله اصلی طرح جهانی صهیونیسم اشغال فلسطین و اصرار و استمرار در آن نیست. این امر در نقشه کلان آنان به عنوان جای پایی بیش تلقی نمیشود. فلسفه اصلی این اشغالگری این است که فلسطین را به پایتخت هدایت طرح اصلی که تصرف جهان اسلام و جلوگیری از شکلگیری صورت تمدنی آن در جهان معاصر است، تبدیل کنند.
6 ـ وجود منحوس صهیونیسم در جهان اسلام را باید از منظر تقابل و تضاد وجودی قوم یهود و اسلام بر سر جهانیسازی ادیانی و فرهنگی و با مقیاس تمدنی تفسیر کرد. به عنوان نمونه میتوان به کارنامه ننگین و جنایتکارانه اسرائیل در پیشگیری از رشد و توسعه کشورهای طوق پیرامون فلسطین اشاره کنیم. صهیونیستها در عمل و با طرح های پیچیده جهانی کشورهای مصر، سوریه، لبنان و اردن را درگیر مسایلی کردند که راه بر هرگونه نقشآفرینی ملموس در توسعه و پیشرفت و مردمسالاری گرفته شود. این کشورها نباید با ثبات باشند. رشد و توسعه در آنها ممنوع است. فتنه و جنگهای داخلی و بی ثباتی سیاسی و نظامی و غیر آن در این کشورها نباید منقطع شود. جنگهای مذهبی و دینی در اغلب این کشورها همواره باید ملتهب، مشتعل و داغ باشد. این تنها یک نقطه است از یک خط بسیار ممتد و همیشگی.
7ـ اعماق فلسفی، سیاسی، روانشناختی و تمدنیِ «عادی سازی» رابطه با صهیونیسم را باید با مطالعه آثار شخصیتهای برجسته و نادری مانند رهبران مقاومت و نیز متفکر بی نظیر مصری مرحوم عبدالوهاب مسیری در دایرة المعارف یهود و صهیونیسم بازشناسی کرد. رهبری امارات و عربستان در پروژه ننگین عادی سازی نقشهای جهانی است. غیرعادی سازی رابطه با انقلاب اسلامی ایران هم جناح دیگر و روی دوم این سکه است.
8 ـ در نتیجه، شناخت طرح جهانی اسرائیلیها و خواب شومی که صهیونیسم برای کل جهان دیده است بر معادلات درون هر کدام از کشورها حتی کشور فلسطین تقدم منطقی دارد. به قول مالک بن نبی در آخرین اثری که پس از دهها سال از مرگ او منتشر شد یعنی کتاب « المسأله الهیودیه» (جلد دوم کتاب معروف او «وجهة العالم الاسلامی») اسرائیل خط مقدم استعمار جهانی است. فلسفۀ اصلی وجود اسرائیل در جهان اسلام فروپاشی امیدهای تحقق قرآن کریم در مقیاس تمدنی و امتی و جهانی است. این نقشه برای امام راحل، امام خامنهای و اندیشههای بنیادین انقلاب اسلامی کاملا آشکار است اما ادبیات جهان اسلام در مقابله با اسرائیل، فلسطینزده و محدود است. رسالت بزرگ نخبگان با بصیرت و آشنا با مقیاسهای جهانی و تمدنی طرح صهیونیسم اقتضا میکند که محصولات نرم و فکری و نیز سمت و سوی تحلیلهای رسانهای و نظامهای مدیریت اذهان عمومی جهان اسلام و بلکه همه بشریت به این سمت سوق داده شود. اسرائیل خطری برای بشریت و آرزویی نحس برای تسلط بر جهان و انسان است.
انتهای پیام