سینمای آخرالزمانی غرب در دو دهه اخیر رشد بسیار چشمگیری داشته و سالانه فیلمها و سریالهای پرهزینهای تولید میشود که هر یک به نحوی بیانگر اهداف سیاستگذاران فرهنگی هالیوودند. «۲۰۱۲» ساخته رولند امریش یکی از این آثار است. این فیلم در ۱۳ نوامبر ۲۰۰۹ در سینماهای جهان اکران شد. داستان فیلم ۲۰۱۲ مربوط به یک فاجعه آخرالزمانی براساس پیشبینی تقویم مایا (پدیده ۲۰۱۲) است که بر نمایش مرگ زمین و تیمی از بازماندگان این فاجعه تمرکز دارد.
درباره چرایی تولید این آثار بحثهای زیادی مطرح میشود و مهمترین آن به اندیشههای یهودی بازمیگردد که بیانگر سیطره اندیشه صهیونیستی در هالیوود است. افرادی که این سینما را به صورت حرفهای دنبال میکنند به این امر کاملاً واقفاند. مصطفی عقاد، کارگردان فیلم «الرساله»، از کارگردانان مسلمانی است که توانست سالها محیط هالیوود را تجربه کند. او در اینباره میگوید: در هالیوود همه چیز کنترل میشود، حتی موضوع فیلمها. در آنجا همهکاره تولیدکنندگان و تأمینکنندگان مالی صهیونیسم هستند. آنها حتی اجازه مطرح کردن موضوعی خلاف نظرشان را به کارگردانان مستقل نمیدهند. نمونه دیگر، رابرت مرداک صاحب شرکت عظیم رسانهای «نیوز گرپورشین» است. این صهیونیسم استرالیاییالاصل به تنهایی صاحب یکچهارم رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری جهان است و بسیاری از آثار آخرالزمانی در کمپانی او تولید میشوند.
در فیلم ۲۰۱۲ یک محقق هندی در سال ۲۰۰۹ متوجه ارتعاشاتی در سطح زمین میشود که میتواند برای زمین خطرناک باشد. او موضوع را با آدریان، زمینشناس آمریکایی، در میان میگذارد. آدریان مأمور میشود تا گزارشی را ارائه کند. بر پایه گزارش آدریان، وضعیت نگرانکننده است و اگر اوضاع همینطور پیش رود، احتمال میرود که پس از فوران آتشفشانها و زلزلههای مهیبی در سال ۲۰۱۲، کل زمین به زیر آب رود. فوراً جلسه بیست تشکیل و مقرر میشود تا ۴۰۰ هزار نفر از برگزیدگان جهان همراه یک زوج از هر حیوان و آثار برجسته هنری در یک سفینه (کشتی مسقف) گنجانده شوند. این کشتی در کوهستانهای مرتفع چین بنا نهاده میشود تا از هرگونه گزندی در امان باشد. بالاخره روز موعود فرامیرسد و زمین پس از تحمل بلایای هولناک، در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ تماماً به زیر آب فرومیرود.
محور اصلی داستان یک نویسنده معمولی آمریکایی به نام جکسون است. او همچنین راننده یک سرمایهدار روسی به نام کارپف است. جکسون پس تحمل مرارتهای فراوان به طرز خارقالعادهای خانواده خود را به آن کشتی میرساند تا نجات دهد، اما آنها در بخش چرخ دندههای لولای دریچه کشتی گیر میکنند. حالا همه جا را آب فراگرفته و پیش از بسته شدن آن، دریچه کشتی با مشکل آب گرفتگی روبهرو شده است. در شرایطی غیرقابل باور، نجات آن ۴۰۰ هزار نفر برگزیده بر عهده جکسون و پسرش نوح قرار میگیرد و آنها نوع بشر را نجات میدهند و با کمک آنها، انسان میتواند حیات دوباره خود را در تاریخ ۰۱/۰۱/۰۱ از سر بگیرد. حالا ۲۷ روز گذشته و همه انسانها که خود را مدیون جکسون و نوح میدانند، در عرشه کشتی در نزدیکی قاره جدید آفریقا ایستادهاند و آفتاب را تماشا میکنند.
۲۰۱۲ فیلمی خوش ساخت و سرگرمکننده است که تصاویرش تماشاگر را شگفتزده میکند، اما سؤال اینجاست که آیا این فیلم برای سرگرمی تولید شده است؟ خیر، زیرا قصه حاکی از چیز دیگری است. فیلم بر پایه باورهای مایاییها ساخته شده، آنها سال ۲۰۱۲ را پایان دنیا میدانند، اما نحوه نجات بشر با نگاهی به داستان نوح(ع) بیان میکنند. این اتفاق این نکته را بیان میکند که مهم نیست چه باوری داشته باشید، یعنی برای شما راه نجات نیست و ناجی همانی است که کتاب مقدس به آن اشاره دارد. برای همین قهرمان مسیحی فیلم، سربازی شده تا راه نجات بشر را از طریق باورهای توراتی رقم زند!
امریش کارگردان ۲۰۱۲ در فیلم خود تیزهوشی خاصی به خرج داده است، امریش در فیلمش همه بناهای تاریخی و مذهبی را خراب میکند جز کعبه مقدسه، زیرا میداند اگر بخواهد چنین جسارتی را در اثرش ترسیم کند فیلمش با مخالفت شدید مسلمانان مواجه میشود.
نکته بعدی به تصویریسازی کارگردان از رئیسجمهور آمریکا مربوط میشود. در 2012 همه رؤسای جمهور کشورهای دنیا در ابتدا به دنبال نجات خود و خانوادهشان هستند، اما رئیسجمهور آمریکا حاضر میشود خود را فدا کند تا دیگران زنده بمانند. این اقدام در جهت اسطورهسازی رخ میدهد، اما با روشی که تماشاگر آن را میپسندد.
بیشتر بخوانید:
اما سؤال این است که چرا در فیلمهایی نظیر ۲۰۱۲، هالیوود سراغ تفکرات بودایی یا سرخپوستی میرود؟ جواب سرعت رشد اسلام در آمریکا و غرب، استراتژیستهای غربی را به تکاپو واداشته، به گونهای که در نظریات راهبردیشان به این نتیجه رسیدهاند برای جلوگیری از رشد اسلام بویژه شیعه، باید رقیبی بیخطر و سکولار، چون بودیسم و ادیان جدید را رشد داد به این شرط که آن تفکرات هم در نهایت زیر سایه اندیشههای صهیونیستی بارور شوند.
نکته دیگر به جایگاه منجی در ۲۰۱۲ مربوط میشود. در تعالیم آسمانی و ادیان الهی، به ویژه مذهب شیعه، منجی فردی برگزیده و از خاندان نبوت و امامت است که نمونه بارز انسان کامل و لایق صفت خلیفه الهی است. این ویژگی با تفاوتهای ادیان دیگر نیز وجود دارد، ولی در فیلم منجی فرد معمولی است که تنها انگیزه برای کارهایی که انجام میدهد نجات خانواده خودش است. نکته بعد به آمریکایی بودن منجی مربوط میشود که بارها در فیلمهای هالیوودی ترسیم شده است. این رویکرد فیلم به مخاطب میگوید فردی که قرار است در نهایت شما را نجات دهد آمریکایی است.
بزرگترین امتیاز ۲۰۱۲ جلوههای ویژه آن است. همچنین شخصیتپردازی که در فیلم وجود دارد به جذابیت بالای سینمایی دارد. محور قرار دادن خانواده و فداکاری که قهرمان برای فرزندانش انجام میدهد از جمله نکات جذاب در شخصیتپردازی فیلم است. درباره کارگردانی نیز باید نمره قبولی به کارگردان داد، چون درآوردن چنین صحنههای عظیمی در فیلم امری نیست که به سهولت ممکن باشد.
همچنین، رولند امریش، کارگردان آلمانیتبار، یکی از فیلمسازان فرمگراست که فیلمهای پرفروشی چون «روز استقلال»، «میهن پرست»، «گودزیلا» را ساخته است. این سینماگر در آثاری که از آن نام بردیم نیز به نوعی دیگر به آخرالزمان توجه داشته، اما با ۲۰۱۲ توانست فروشی خیرهکننده را در جهان تجربه کند. این فیلمساز در بسیاری از آثارش دقیقاً موضوعات را تولید میکند که بر مبنای سیاستهای هالیوود است. در ضمن جان کیوساک، تندی نیوتن، چووتل اجیفور، آماندا پیت و وودی هارلسون در فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم با بودجه ۲۰۰ میلیون دلاری ساخته و فروش ۷۶۹.۷ میلیون دلاری داشته است. فیلمسازانی نظیر امریش در آثار بعدی خود باز هم موضوعات آخرالزمانی را تجربه خواهند کرد، چون این موضوع برای کمپانیهایی نظیر وارنر، پیکچر و ... صاحبان صهیونیستشان اولویت دارد اما سؤال اینجاست که ما در مقابل آنها چه کردهایم؟
به قلم داود کنشلو
انتهای پیام