بر لب آبم و از داغ لبت میمیرم
هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
گاه سردار علمدارم و گاهی سقا
گه به پاس حرمت گشتزنان، چون شیرم
کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باز این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
غزلی که خواندم از استاد فقید حبیب چایچیان، متخلص به «حسان» است که تمام عمر و هنر سخنوریاش را صرف سخن گفتن از آلالله کرد و با عشق خاصی، تمام عمر شاعریاش را در همین موضوع شعر گفت و هرچه شعر دارد، در مدح اهل بیت (ع)، در مرثیه بر مصائب ایشان است. من این افتخار را داشتم که با استاد چایچیان از نزدیک آشنایی داشتم و نزدشان، شاگردی کردم که به لحاظ اخلاق و ویژگیهای انسانی بینظیر بودند.
نکتهای که از این شعر یاد میگیریم و برای شاعران جوان علاقهمند به سرایش شعر عاشورایی حائز اهمیت است، اینکه سخن گفتن شاعر از زبان یکی از ائمه یا یکی از یاران امام حسین(ع) رایج است و در اصطلاح به آن زبان حالگویی گفته میشود و این شعر نیز از زبان قمر بنی هاشم حضرت عباس (ع) است. ماجرا این است که شاعر چقدر اجازه دارد، وقتی که زبان حال میگوید تخیل، اندیشه و منویات خود را وارد زبان حال کند. اگر به دلیل رها بودن تخیل شاعران، هر چه دلمان خواست از زبان راوی که یا ائمه معصومین(ع) و یا یاران، اصحاب و شهدا هستند، این امر خارج از ادب توحیدی است.
در حالی که در شعر استاد چایچیان، آنچه گفته شده، هم رعایت ادب توحیدی و هم رعایت وجوه شخصیتی حضرت عباس(ع) است. غیر از ظرافتها و نکات ادبی که در شعر هست، مانند «عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم» به ما یادآوری میکند که واژه «شیرین» از شیر گرفته شده است، یعنی همان طور که شیرین و شیر به هم آمیخته است، همان گونه است که مادر از طریق شیر دادن عشق خود را به طور غریزی و فطری به فرزند منتقل کرده است و یا در بیت «کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام/ شد در این قبله عشاق دو تا تقصیرم»، تقصیر را با ایهام بیان کرده، زیرا یکی اشاره به مناسک حج دارد که برای خروج از احرام تقصیر میکنند و همچنین به کوتاهی کردن اشاره دارد و از حضرت عباس (ع) عذرخواهی میکند که من در اینجا دو تقصیر داشتم.
با وجود اینکه حضرت عباس سوگند مجسم وفاداری است و بهترین برادر برای امام حسین(ع) است، اما به دلیل ادب، عذرخواهی میکند که من دو تقصیر دارم، یکی اینکه دست به آب زدم و دیگر اینکه چشمم به آب افتاد و برای جبران این تقصیر، من دست و چشمم را فدای راه تو میکنم.
اگر شاعر به این صورت زبان حال میگوید، خوشا به سعادت شاعری که این توانایی و عظمت روحی را دارد که این گونه میتواند بیانگر حقایق واقعه عاشورا باشد. اما من دیدهام که به تازگی باب شده و گونهای از زبان حال در برخی شعرها و نوحههاست که نه در شأن آن شخصیتی است که شاعر او را راوی شعرش قرار داده و نه از آن مهمتر در شأن دین ماست.
گاهی حرفهایی به عنوان زبان حال در شعرها و نوحههای برخی دوستان اهل سخن میآید که مغایر ادب توحیدی است، یعنی غیر از ادب تخاطب با اولیای خدا، مسئله این است که به هر دین و مذهبی که هستیم، در توحید مشترکیم. گاهی حتی این زبان حالها، ناقض توحید است.
به نظرم میآید شعر اساتید بزرگی، چون چایچیان، مؤید، شفق و سازگار که پیشروان این کاروان هستند، میتواند الگوی خوبی برای کار کردن باشد. من نمیگویم که آداب و سخن آنها را تکرار کنیم، اما ادب سخن گفتن و نگاه کردن به موضوعات خطیری نظیر عاشورا را میتوانیم از اساتید بزرگ یاد بگیریم.