به گزارش ایکنا؛ نشست «عاشورا و امروز ما»، شب گذشته، پنجم شهریورماه، به همت انجمن اندیشه و قلم و با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی، پژوهشگر دینی و رئیس بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء، برگزار شد که در ادامه متن این سخنان را میخوانید؛
پیرامون نهضت امام حسین(ع) سخن گفتن کار دشواری است. یک وقت در حاشیه نشستهایم و در کرانه این اقیانوس بیکرانه هستیم و مطالبی میگوییم و حرفی میزنیم و روضه و مصیبتی میخوانیم، یک وقت به جد میخواهیم که این متن برخواسته از منبع وحی را خوانش کنیم و بخوانیم. خوانش به این معنا که ویژگیها و خصائص و امتیازات این نهضت را مورد بحث قرار دهیم و این ویژگیها را برای امروز خودمان به عنوان یک درس و مدل درآوریم و از آنها بهره ببریم.
یک وقت میگویند متن الهیات شفای بوعلی در میان است و میخواهیم آن را بخوانیم و یا ممکن است بخواهیم یک انقلابی را بررسی کنیم که در وسع انسان است که بتواند ابعاد آن را بررسی کند. اما حقیقت این است که نهضت امام حسین(ع) از این سنخ نیست که بخواهیم یک اتفاق و یک حادثه و یک رخداد عظیم و ماندنی را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. این رویداد مستقیماً از ساحت الله صادر میشود. خود حسین بن علی(ع) که رهبر این نهضت است، تمام آنچه را مربوط به جریان نهضت کربلاست را در نهایت عصمت، پاکیزگی و طهارت مدیریت میکند و هیچ نقصی در این نهضت نیست و مانند آیات الهی و صحف الهی، این حقیقت نگارشیافته با خون امام حسین(ع) در جلوی دیدگان افراد قرار دارد.
به همان سختی و دشواری که انسان بخواهد یک متن وحیانی را تفسیر کند، برای یکایک جهات این نهضت هم باید چنین همتی داشته باشد. چه کسی میتواند شب عاشورا و روز عاشورا و مناسبات امام حسین(ع) با نزدیکان و حتی دشمنان را تحلیل کند؟ یک تابلوی فوقالعاده هنرمندانهای است که با نگارش قلم وحی بر چهره این نهضت نگاشته شده است و لذا از باب نورالله تلقی میشود که کسی نمیتواند آن را خاموش کند.
صدر و سینه سالار شهیدان را با خاک یکسان کردند و دستور عمر سعد همین بود. خواستند بگویند برای همیشه حذف و خاکمال شده است. معمولاً وقتی جنگی تمام شد و سر دشمن از بدن جدا شد، تمام میشود، اما با این وضع با بدن برخورد کردن و یا اهل بیت(ع) را این گونه به اسارت بردن و این همه تحقیرها برای این بوده که محو کنند. آن اشعار آلوده و خبیثی که یزید در مجلسش سرود از این حیث بود که میخواستند مهر ختمی را بر این نهضت بزنند، اما این یک صحیفه الهی است و امر زمینی نیست که احیاناً قابل از بین بردن باشد؛ لذا نمیمیرد و این نهضت زنده است.
اما سخن در خوانش این نهضت است. از ابعاد مختلف این نهضت قابل قرائت کردن و خواندن است. یک جنبه ملکوتی برای این نهضت وجود دارد که در آن تردیدی نیست. این عشق و ارادت و امر الهی است که جلوه ملکوتی و حیثیت باطنی این نهضت است که سر جای خود محفوظ است و اینها تردیدی در آن جنبه فضائل و ارزشها و کمالات فوقبشری که در این نهضت وجود دارد نیست، اما بحث ما جنبه زمینی این نهضت است.
یکی از جهاتی که موجب شده این نهضت به عرضه اجتماع و نظام سیاسی و اجتماعی ما نیاید این است که ما از این منظر نهضت را مورد بررسی و ارزیابی قرار ندادیم و این جهات زنده و قابل استفادهای که بشر باید از آن بهره ببرد را مورد توجه قرار ندادیم. به همین دلیل محرم 10 روز است و تمام میشود و هیچ سهمی در حیات اجتماعی و سیاسی و اخلاقی ما ندارد؛ چراکه ما عاشورا را از این زاویه قرائت نکردیم و آن جنبههای ملکوتی و جهاد و شهادت، فضای غالبی داشت که ملکوت او جنبه زمینی این نهضت را تحتالشعاع خود گرفت و جامعه از آن بخش بهرهای نبرد.
تفاوت عاشورای امروز با عاشورای سال قبل و یا صد سال قبل باید در چه چیزی باشد؟ مگر نه آن است که جامعه و شرایط اقتصادی و ... دارد تغییر میکند و ظرفیت اجتماعی در همه ابعاد گسترده میشود و زمینههای جدیدی را ایجاد میکند؟ آیا عاشورا فقط در یک فضای ملکوتی شکل میگیرد؟ امروزه باید سه مسئله را مد نظر قرار دهیم؛ یک تحلیل همه جانبه از عاشورا، شناخت امروز جامعه انسانی و جهانی و انطباق آن حقیقت با این ظرفیت.
نکته دیگر این است که امروزه تا مطلبی علمی نشود و در سطح نظامات علمی قابل بررسی نباشد، قابل اعتنا نیست و به فضاهای محلی میرود. اگر بخواهد امری گسترده شود و در نظامهای قانونی، روابط بین الملل و ... قرار گیرد، باید خوانشی علمی پیدا کند. آیا نهضت عاشورا تاکنون حتی در حوزه علمیه ما هم راه پیدا کرده است؟ آیا حوزه را با قطع نظر از جنبه ملکوتی ایثار و شهادت به این مسئله پرداخته است؟ آیا جهات عدیده این نهضت از حیث علمی بحث شده است؟
تردیدی نیست که جنبههای ایمانی و فضائل به جای خود محفوظ است، اما برشی که باید در قاب نهضت کربلا ایجاد کرد و این فصل را از فضای عاشورا برای امروز جدا کنیم، نیاز دارد که به صورت علمی با آن مواجهه کنیم.
تا زمانی که جنبه ملکوتی نهضت را مورد نظر داریم، هرگز از آن جهت واقعی و عملگرایانه و اینکه این نهضت آمد تا سنتهای الهی را احیا کند، خبری نخواهد بود. آیا تا الان شده که در پرتو نهضت امام حسین(ع) یک سنت از سنتهای الهی احیا شود؟ یا یک سنت از سنتهای اموی و مروانی اماته شود؟ این اتفاق نیفتاده است. آیات قرآن از اینکه قرآنی است و نورانی است مگر نیامده تا جامعه را اصلاح کند؟ مگر نیامده تا با سطحیترین لایههای جامعه ارتباط برقرار کند و نظام اقتصادی را بیان کند؟ آیا احکامی که در بخش قضائی و جزائی و تربیتی است به منصه ظهور در عرصه اجتماع انجامیده است؟
بسیاری از فلاسفه سیاست از زمان سقراط تا دوران امروز بودهاند و حتی کسانی که به عنوان فیلسوفهای سیاسی در حوزه اسلامی خواستند تلاش کنند را داشتهایم که متأسفانه با منابع روبهرو نشدند. با متن قرآن و تفاسیر عمیق ارتباط چندانی ندارند و نگرش فلسفه سیاسی مغرب زمینیان و یا گذشته یونان باستان برایشان دلپذیرتر است و متأسفانه این فلسفهورزی در حوزه فلسفه سیاسی اسلام و نهضت امام حسین(ع) رخ نداد. متأسفانه دست آنها از فلسفه سیاسی که برگرفته از منبع وحی گرفته شده باشد، خالی است و اصلاً در حوزه آنچه از نهضت سالار شهیدان تراوش کرده است، اقدامی نداشتهاند.
اقدام امام حسین(ع) یک اقدام سیاسی و خروشی علیه طغیان، عصیان و نظم سیاسی موجود بود که بنیامیه ایجاد کرده بود و معاویه این سختگیریهای عجیب را به اسلام داشت و طغیان را به جایی رساند که به هیچ عهد و پیمانی وفادار نبود. یزید را به عنوان خلیفه معرفی کرد و خواست از امام حسین(ع) بیعت بگیرند. امام حسین(ع) حرکت سیاسی خود را از زمانی که برای بیعت گرفتن از ایشان آغاز کردند، شروع کرد و تا مرز شهادت جلو رفت و با این کار باطل، مقابله کرد و این حرکت کاملاً سیاسی بود. البته به این معنا نیست که چون سیاسی است، تمام سهم این نهضت در همین حد است. خیر، برشی از این نهضت، این است که وقتی مطالعه میکنیم، میبینیم امام حسین(ع) وضعیت جامعه را تحمل نکرد و با آن مقابله کرد؛ لذا حرکت امام(ع) یک حرکت سیاسی بود.
گرچه این حرکت سیاسی بود اما همان طور که امام(ع) اعلام کرد، بر مبنای یک قدرت سیاسی گرفتن و یا حرکت حزبی داشتن و یا حرکت و قیامی بر اساس ریا و قدرت گرفتن و علیه دیگری شوریدن و مانند سایر حرکتها نبود. فرمود من آمدم تا معروف را در جامعه احیا کنم و منکر و زشت را از بین ببرم که در یکی از نامهها تصریح کرد که حکومت یزید سرآمد منکرات است. خاستگاه و منشأ این حرکت که علیه طغیان و ظلم بوده است، هیچ ارادهای جز دین حق نبوده است.
چه عاملی امام حسین(ع) را وادار کرد که این حرکت علیه ظلم را آغاز کند و چنین مقابلهای داشته باشد؟ عدهای هم درخواست کرده بودند و نامه نوشته بودند که اینها هم صحیح است. روزی که امام حسین(ع) حرکت خود را از مکه آغاز کرد، خطبهای خواند و فرمود کسانی میتوانند در این مسیر گام بگذارند که لقاءالله را وطن خود قرار دادهاند. این هنرمندان عرصه توحید میتوانند حضور یابند و شب عاشورا نیز فرمود احدی از مردان شما زنده نخواهد ماند.
حرکتی که امام حسین(ع) برای مقابله با ظلم و مقابله با ستم داشت، هیچ عاملی جز اراده پروردگاری نبود. تنها اراده الهی بر این بود که امام(ع) در این مسیر گام بردارد که تا آخرین لحظه امام(ع) لحظهای به خود تردید راه نداد. علی اکبر در اثنای راه عرض کرد که ما بر حق نیستیم؟ امام(ع) فرمود بلی، تردیدی در این نیست. بنابراین در جنبه سلبی و از بین بردن یک جریان آلوده و ستمکار اموی، امام حسین(ع) مصمم بود که بر مبنای اراده حق این قدرت را بشکند.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام