به گزارش ایکنا، اسماعیل امینی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آیینی، در بیست و سومین برنامه «محرم در شعر و ادب فارسی»، که به ارائه گزیده و گلچینی از سرودههای عاشورایی و آیینی شاعران کهن و معاصر اختصاص دارد، به بازخوانی شعری از محمدجواد محبت، شاعر پیشکسوت کشورمان، پرداخت و نکتههایی از آن بیان کرد که متن آن را در ادامه میخوانید:
سلام خدمت دوستانی که به شعر عاشورایی علاقه دارند و علاوه بر عزاداری و شرکت در هیئتها و محافل مذهبی، از طریق ابیات شاعران و زمزمههایی که اهل سخن داشتهاند و با خلاقیتهای خاص شاعرانه و نگاه نافذی که آنها به جزئیات، ظرایف و دقایق آن حماسه عظیم دارند، عزاداری و وقایع عاشورای حسینی را ذهن خود تکرار میکنند.
میدانید که در تمام عالم و تاریخ تنها نقطهای که کاملاً صفبندی حق و باطل روبهروی هم بوده، در واقعه کربلاست و صفبندی حق و باطل نیز در یک صحنه کوچک و مدت کوتاهی رخ داد، زیرا جنگ خیلی عظیمی نبود و زمان آن نیز به اندازه یک نیمروز بود، اما به اندازه تاریخ امتداد پیدا کرد و به همین دلیل هم منبع بیپایان الهام برای اهل سخن و اندیشه است.
امروز ابیاتی از شعر استاد محمدجواد محبت را میخوانم. استاد محبت از پیران حوزه شعر عاشقانه، کودک و نوجوان، حماسی و حتی شعر طنز است، زیرا در نشریات قدیمی نظیر توفیق شعر مینوشت و در روزگار استبدادی به خاطر همین شعرها، دردسرهایی نیز برایش ایجاد شد و مدتی تحت فشار بود و زندانی شد.
استاد محبت ساکن کرمانشاه و محور خیمه شاعران و سخنوران آن خطه است و شاعران بسیار برجستهای را پرورش داده و تقریباً هیچ شاعر بزرگی در کرمانشاه نیست که نزد استاد محبت شاگردی نکرده باشد و من نیز این افتخار را دارم که از وی آموختهام، زیرا انسانی وارسته، باسواد و اهل خلوت و زهد و پرهیز است.
شعر «شهید عشق» از کتاب «کجایی گریه دل ناصبوران» است.
شهید عشق، زمین و زمان گریست تو را
زمین گریست تو را، آسمان گریست تو را
ز سنگ سنگِ زمین، چشمه چشمه خون جوشید
ز دل بر آمدی و و دیدگان گریست تو را
ندیده بود کسی خون از آسمان بارد
چو دید خون تو را، ناگهان گریست تو را
تو روح دینی و دین از تو جان تازه گرفت
تو جان شدی به تن عشق و جان گریست تو را
چو مَرکَبَت که ز دل بر کشید شیهه درد
وحوش و طَیر، زبان در زبان گریست تو را
هر آنکه جنبش و ادراک و روح و جانی داشت
به هر چه بود مقدر ـ بدان گریست تو را
قرار داد، ز کف، هر که قصه تو شنید
کشید نعره ز دل ـ بیامان گریست تو را
تو نور دیده ایمانی ای حسین(ع) شهید
شگفت نیست گر اینسان ـ جهان گریست تو را
انتهای پیام