به گزارش ایکنا، محمدجواد حجتیکرمانی، طی مقالهای به بیان 14 نکته پیرامون موانع تقریب مذاهب اسلامی و راههای مبارزه با آن پرداخته و اصل این مقاله در نشریه میقات حج منتشر شده است.
در چکیده این مقاله مطرح شده است:
نکته اول؛ اندیشه «تقریب بین مذاهب اسلامی» با آنکه در عصر ما سابقهای بیش از یک قرن دارد، ولی هنوز هم در میان شیعیان و هم در میان سنیان، اندیشهای غریب و ناشناخته است و شگفتتر آنکه کسانی که خود از منادیان تقریب به شمار میروند، جز شمار ناچیزی از آنان، بدین اندیشه، به گونهای سطحی و ظاهری و تنها در فروع و تشریفات و نزاکتهای بینالمللی - اسلامی مینگرند و تنها به همین اندازه باور دارند، ولی تقریب اصولی و باطنی و در مغزها و دلها را باور ندارند یا ناممکن میدانند و گرد آن نمیگردند. کم هستند کسانی که به «تقریب» بهسان یک مقوله واقعی و ریشهای که بتواند از جان و دل برخیزد و در سرّ علنِ شیعیان و سنیان نفوذ کند و فرهنگ عمومی آنان را چه میان خودشان و محافل خصوصیشان و چه در ارتباط با برادرانشان دگرگون سازد، باور داشته باشند و در راه آن بکوشند. پس نخست باید تقریب راستین و حقیقی را باور داشته باشیم، آنگاه تلاشمان نیز در راه چنین «تقریب جدی و حقیقی»، جدی و حقیقی باشد.
نکته دوم؛ چون تقریب هدفی والا و عالی است، پس همانند همه اهداف والا و عالی، به آسانی دست یافتنی نیست. بدیهی است در این راه، فراز و نشیب، سختی و سستی و کامیابی و ناکامی بسیاری خواهیم دید و باید از همین حالا آماده برخورد با موانع، مشکلات و صعوبات راه باشیم و از برخورد با آنها دچار دلسردی، سرخوردگی، سستی و ناامیدی نشویم.
نکته سوم؛ برای مبارزه با موانع تقریب باید نخست این موانع را که ریشه در اختلافات 14 قرن امت اسلامی دارد، بخوبی بشناسیم و بدانیم که پدیدهای چنین کهنسال را نمیتوان در قلمرو بحث مذهبی و کلامی محض سنجید؛ زیرا یک بُعدینگری در این قلمرو، همانند بسیاری از مباحث عام بشری، هیچگاه ما را به واقعیت ذوابعاد پدیدهها آشنا نخواهد کرد. باید به صراحت گفت که اختلافات دیرپا و موانع ریشهایِ وحدت و تقریب، پدیدههای مذهبی محض نیستند، همچنانکه اجتماعی محض یا تاریخی محض هم نیستند. بلکه پدیدههایی دارای ابعاد بسیارند که در طول قرون، تکامل یافته تا بدین پایه از حجم و توان رسیدهاند.
نکته چهارم؛ درگیری و دست و پنجه نرم کردن با چنین پدیده ریشهداری، نمیتواند تنها در عرصه مباحثات مذهبی و کلامی یا تنها تحقیقات تاریخی یا جامعهشناسی یا سیاسی و جز اینها صورت پذیرد، بلکه برای مبارزه با موانع تقریب و زدودن آثار زیانبار افتراق امت اسلام، باید به مطالعات و مباحثات و اقدامات پردامنه و طولانی و توأم مذهبی، سیاسی و اجتماعی و جز اینها دست یازید. چنین کاری برنامهریزیای «دراز مدت» لازم دارد که دارای مراحل «کوتاه مدت» و «میان مدت» نیز خواهد بود.
در چنین برنامهریزیای که در مقیاس دههها صورت میگیرد و حتی با واحد «قرن» زمانبندی میشود، «مباحث کلامی» همراه با «تحقیقات تاریخی»، و این دو، هماهنگ با «جامعهشناسی» و این سه همه آغوش با «مباحث و فعالیتهای سیاسی» و این چهار توأم با «روانشناسی» و این پنج همراه با بُعدهای ناگفته ششم، هفتم و ... به گونهای جداییناپذیر و به عنوان زوایای مختلف یک پدیده که دارای پیوند ارگانیکی و رابطه عنصری با آن هستند ... در دستور کار علمای دین و محققان جامعهشناسی و مورخان و سیاستشناسان و سیاستگزاران قرار میگیرد ... و این بزرگان، نه جدا جدا، بلکه به صورت اعضای یک کالبد و اجزای یک مجموعه و تحت اشراف یک برنامهریزی واحد و همآهنگ و همگون که خودشان به کمک یکدیگر، کارشناسی و طراحی میکنند، به کار شناخت جوهری اختلافات و راههای مبارزه با آن میپردازند و در تمام مراحل، از نخستین مراحل «تئوری» تا واپسین مراحل «عمل»، از نیت پاک و اخلاص در عمل قربةً الی الله و هم آهنگی در تحقیق برخوردار خواهند بود.
نکته پنجم؛ که از سطور فوق نتیجهگیری میشود، کشف راز ناموفق بودن کارهایی است که لااقل در سده گذشته هجری تا کنون از سوی اندیشمندان و سیاسیون دلسوخته که عاشق تجدید حیات اسلامی و زدودن زنگارهای دشمنیها، بدبینیها و سردیها از میان افراد و جوامع اسلامی بودهاند، انجام گرفته است. این راز همانا یک سویه بودن و جامع الاطراف نبودن و یا خدای ناکرده در پارهای از موارد، خالص نبودن نیتها و مشوب بودن به اغراض دیگر بوده است.
نکته ششم؛ پدیده اختلاف از آغاز تا بدین اندازه و بدینسان ژرف و عمیق نبوده و این نه تنها در اختلافات رایج در جهان اسلام که در هر اختلاف تاریخیای بین هر ملت و دین و نظام و مسلکی و حتی در اختلافات شخصی، میان افراد و خانوادهها نیز صادق است. این نکتهای است که اگر مسلمانان شیعه و سنی بدان باور داشته باشند و آن را پایه بحث و اساس کار خود سازند و بر آن توافق کنند، چنین میپندارم، که خواهند توانست به کمک یکدیگر، موانع تقریب را موشکافی کنند و برای پیکار با آنها، طرحی نو درافکنند.
نکته هفتم؛ ما باید با شناخت و بلند نظری و اشراف فکری بدان گونه که مقتضای عمل به «کتاب» و «سیره» و «سُنّت» داعیه نخست حضرت محمد بن عبدالله(ص) است، در صدد علاج پدیده اختلاف و تقریب بین مذاهب اسلامی برآئیم؛ زیرا که این پدیده، هر چند ریشهدار و سهمگین است، اما اخلاص در نیت و جزم و اتقان در عمل همراه با دور اندیشی و ایمان به نصرت الهی، ما را در این راه طولانی، استوار خواهد داشت و شکستها و نکشها و فتورهای مقطعی، ما را سست و ناامید نخواهد کرد.
نکته هشتم؛ اقدامات مشکور پیشینیان و به خصوص دعوتهای وحدتگرایانه منادیان «تقریب بین مذاهب اسلامی» عصر حاضر، با آنکه به توفیق چندانی دست نیافته است، اما جاده را برای ما صافتر کرده و گامهایی بلند در این راه برداشته است. برماست که با شناخت نقاط ضعف و قوت کار آنان، راهی را که آنان آغاز کردهاند ادامه دهیم که اگر خودمان هم راه به پایان نبریم امید فراوان داریم که آیندگان به پایان برند.
نکته نهم؛ سرعت انتقال افکار، با بهرهگیری از ابزارهای معجزهآسایی که اندیشه فعال بشری، در اختیار ما گذاشته است، داعیان کنونی وحدت و تقریب را در مقیاسی باورنکردنی، توانمندتر از پیشینیان کرده است و بر ماست که از این «عطیه» بیدریغ الهی که از راه اندیشه بشری بر ما ارزانی داشته است، به نحو أتمّ و أکمل بهره گیریم تا به یاری خدا به اهداف والای وحدت و تقریب دست یابیم.
نکته دهم؛ گرچه در نظر بسیاری از ما بعید به نظر میرسد ولی با تحقیق تاریخی، این نکته مُسلم است که مهمترین عنصری که در تکوین اختلافات نقش بسیار مهمی را ایفا میکند، جوهره «سیاسی» است و نه «مذهبی»، تذکر این نکته، به خصوص در این محفل که پارهای کارگزاران حکومتی از شیعیان و سنیان حضور دارند، میتواند بذری شایسته باشد که رویشی بارور در پی آورد.
نکته یازدهم؛ با چنین نگرشی است که مصلحان اندیشمند، چاره مشکل سیاسی را در بحثهای کلامی و مباحث مذهبی و گردهماییهای علمی علما و حاصبنظران و نویسندگان و گویندگان نخواهند جست و برای حل این مشکل دست همکاری و طلب همکاری به سوی محققان جامعه شناس و مورخان و روانشناسان و بالاخره سیاستمداران صالح دراز خواهند کرد و آنان را در این راه به کمک خواهند طلبید و به آنان نیز کمک خواهند کرد؛ زیرا کاری که در ماهیت ذووجوه است، نمیتواند تنها از یک وجه، مورد ممارست قرار گیرد. توجه به هر یک از ابعاد گوناگون ذکر شده و غفلت از دیگر بُعدها، راه را بسیار دور و دراز، و کار را بسیار کمبهره و دشوار خواهد کرد.
نکته دوازدهم؛ باید دانست که مذهب و سیاست و تاریخ و اجتماع و جز اینها، در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و هر یک از دیگری، بارور میشوند و با آن متکامل میشوند. در مورد مذهب، تصریح میکنم که مراد، اصول الهی و مبانی تغییر ناپذیر و ثابت آن نیست، بلکه مراد، نحوه کارکرد آن و میزان بهره برداری درست یا نادرست از آن است که به وضوح، تحت تأثیر عوامل نامبرده دیگر، قرار میگیرد و ما اگر این را به عنوان یک پایه از کار سترگ «تقریب بین مذاهب اسلامی» بدانیم، بر آن خواهیم شد که موارد عینی این تأثیر متقابل را در گذشته و حال باز شناسیم و با باز شناخت آن، میزان تأثیر هر یک را بر دیگری در ازمنه و امکنه مختلف دریابیم و بفهمیم که مثلاً کی و کجا مذهب تاریخ را تحت تأثیر قرار داده و کی و کجا تاریخ، مذهب را ... یا: کی و کجا مذهب، سیاست را تحت تأثیر قرار داده و کی و کجا سیاست، مذهب را و قس علیهذا.
نکته سیزدهم؛ ما در پرتو چنین مطالعه فراگیری، به راز عدم توفیقهایی که در گذشته و حال، تقریب با آن مواجه بوده است، دست مییابیم: عدم تشخیص علمی و مطالعه شده بُعد غالب اختلافات در زمانها و مکانهای مختلف و بهرهگیری از یک شیوه کار- ناقص- در همه جا و همه وقت مثلاً: کار مذهبی به جای کار سیاسی و یا کار سیاسی به جای کار مذهبی و از همه مهمتر، غفلت و بها ندادن و به حساب نیاوردن بُعدهای اجتماعی و رسوبات تاریخی و خلاصه «تکبعدی نگری» و عمدتاً با نگرش صرفاً «مذهبی» یا احیاناً «سیاسی» به پدیده نگریستن، از جمله موانعی است که کار تقریب را با ناکامی و عدم توفیق روبهرو ساخته و میسازد و خواهد ساخت و برماست که با جامع نگری و نیز عمل جامع با این مانع مبارزه کنیم.
نکته چهاردهم؛ اختلاف موجود بین شیعه و سنی، با این ماهیت و حجم ضخیم کنونی، اصولًا یک پدیده سیاسی- تاریخی و مذهبی است و نه یک پدیده مذهبی صرف! و این با گفته ما در نکته پنجم منافات ندارد؛ زیرا هیچ پدیده سیاسی- تاریخی نیست که تنها پدیده سیاسی - تاریخی باشد، بلکه دارای عناصر دیگری نیز هست. پس منظور این است که وجه غالب عوامل عمده تکوّن و رشد و تکامل «اختلاف» و «موانع تقریب» سیاسی هستند که در گذر چند قرن از تاریخ اسلام پدیده را به گونه موجودِ حاضر درآوردهاند.
آنچه اکنون از جداییهای مذهبی فِرَق مسلمین، پیش روی ما است، خیلی بیش و پیش از آنکه ریشه در کلام و مذهب داشته باشد، ریشه در سیاست و تاریخ دارد، بی آنکه ماهیتِ مذهبیِ جداییها نادیده گرفته شود. و به تعبیری در حقیقت، در طول تاریخ اسلام، مذهب، دستاویز سیاست بوده و این سیاستمداران بودهاند که به دلایلی که در جای خود گفتنی است، به اختلافات مذهبی دامن زده و کوره آن را داغ میکردهاند و نیز بر حجم و گستردگی آن میافزودهاند، وگرنه نه در زمان خلفای راشدین و نه در طول دوره 250 ساله امامان شیعه، جدایی میان مذاهب اسلامی، به هیچ روی تا بدین پایه نبوده است. البته سیاستمداران به نوبه خود از دانشمندان دین و رسوبات تاریخی و ذهنیتهای اجتماعی و مذهبی مردم بهره میگرفتهاند.
انتهای پیام